پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شأن بازیگری از بین رفته است


شأن بازیگری از بین رفته است

بررسی سال های بی ستاره سینمای ایران در گفت وگو با سعید راد

من برای امین تارخ بسیار احترام قایلم و بازی‌های بسیار خوبی را از او دیده‌ام. اما یک سوال از ایشان دارم: مگر تجربه هر فیلم با فیلم دیگر تفاوت ندارد؟ ما بازیگران باید در هر وضعیتی در خدمت کارگردان و فیلم باشیم. چقدراین تجربه‌های منحصر به فرد به درد شخصی دیگر می‌خورد؟ من با آموزش و تربیت بازیگر مخالفتی ندارم، اما در هر سال چند نفر می‌توانند به سینمای ایران اضافه شوند؟

سعید راد از بزرگان بازیگری تاریخ سینمای ایران است. بازیگری که جزو ستاره‌های بزرگ سینمای پیش از انقلاب است و سابقه همکاری با کارگردان‌های مطرحی چون مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، امیر نادری و کامران شیردل را در کارنامه بازیگریش دارد. از فیلم‌های مطرح او می‌توان به تنگنا، صبح روز چهارم، سفر سنگ و صادق کرده اشاره کرد. راد پس از سال‌ها دوری از سینمای ایران، با فیلم دوئل به سینمای ایران بازگشت و بار دیگر ارزش‌های خودش را نشان داد. او از جمله بازیگرانی است که با انتخاب‌های درستش، جایگاه ویژه خود را در سینمای ایران حفظ کرده است. در این گفت‌وگو راد انتقادهای زیادی را درباره شرایط بازیگری و ستاره‌های سینمای ایران مطرح کرده که بسیار حایز اهمیت است و می‌تواند در شناخت مفهوم ستاره و بازیگری حرفه‌یی راهگشا باشد.

تعریف شما از مفهوم ستاره در سینما چیست؟

درسینمای ایران ستاره وجود ندارد و سینمای ما به هیچ‌وجه قابل مقایسه با سینمای جهان نیست. ما بازیگران کمی را داریم که جنم این کار را داشته باشند. هنوز بازیگران کمی در این سینما هستند که کارشان برایشان جدی باشد و در بازیشان یک سطح کیفی استاندارد وجود داشته باشد، پس حرف از ستاره زدن در سینمای ما محلی از اعراب ندارد. نکته عجیبی که خیلی شنیده‌ام این است که بسیاری بازیگری را بلد نیستند و حرف از بازیگر مولف هم می‌زنند!من این را قبول ندارم. در سینمای ما تنها کارگردان مولف داریم. بازیگر همیشه باید در خدمت کارگردان و فیلم باشد. درتاریخ سینمای جهان ما ستاره‌هایی مانند جان وین، آنتونی کویین و مارلون براندو را داشته‌ایم که شغل‌شان بازیگری و تمام فکر و ذکرشان این کار بوده است. این بازیگران هر وقت در فیلم‌های خوب حضور داشته‌اند، موفق نشان داده‌اند. پس در هر شرایطی بازیگران باید تابع کارگردان و در خدمت فیلم باشند. درسال‌های اخیر، بسیاری از بازیگران ایرانی به کارهای جنبی بسیاری مثل رستوران‌داری و حتی کار درمشاغلی چون معاملات ملکی می‌پردازند و کوچک‌ترین توجهی به جایگاه خود ندارند. در کارنامه بسیاری از بازیگران سینمای جهان هم فیلم‌های بد وجود دارد. اما آنها عموما کمتر اشتباه می‌کنند و بسیار مراقب کارشان هستند.

در سینمای ایران بازیگرانی داشته‌ایم که محبوب شده‌اند و به سرعت هم از محبوبیت‌شان کاسته شده است، به خاطر اینکه این مواظبت حرفه‌یی را نداشته‌اند. بازیگر باید در فیلم خوب بازی کند تا اقبال پیدا کند. به طور مثال حمید فرخ‌نژاد هر وقت با کارگردان‌های خوبی کار کرده است، بازی‌های خوبی را هم از خود نشان داده است. بازی او در به رنگ ارغوان و ارتفاع پست حاتمی‌کیا و همچنین عروس آتش خسرو سینایی بسیار خوب و حرفه‌یی است. اما همین بازیگر هم نقش‌ها و انتخاب‌های غلطی در کارنامه‌اش دیده می‌شود. در سینمای پیش و پس از انقلاب بازیگرانی موفق بوده‌اند که جنم این کار را داشته و فن بازیگری را بلد بوده‌اند. بازیگران موفق و بزرگ ما مثل پرویز پرستویی، رضا کیانیان و شادروان خسرو شکیبایی با بازی‌های خوب و حضور مستمر و انتخاب‌های مناسب‌شان به این جایگاه رسیده‌اند. از طرف دیگر وجود تلویزیون در سال‌های اخیر ضربه بسیار زیادی به بازیگری در ایران زده است. تلویزیون این خاصیت را دارد که حضور بازیگر را سهل‌الوصول و ارزان می‌کند.

بازیگر نباید خودش را به سادگی خرج کند. او باید بداند که کی و کجا حضورش را در اختیار مخاطبش قرار دهد. تماشاگری که باید برای دیدن بازیگر محبوبش، هزینه و وقت صرف کند تا او را بر پرده سینما ببیند به راحتی لم می‌دهد و او را در صفحه کوچک تلویزیون می‌بیند. در عین حال هجوم کسانی که در این سال‌ها در تلویزیون حضور پیدا کردند و نام بازیگر را هم بر خود می‌گذارند، تماشاگر را سردرگم می‌کند. مخاطب با دیدن کسانی که تنها ادا درمی‌آورند و کمترین اهمیتی به مفهوم بازیگری نمی‌دهند، فکر می‌کند که این حرفه به همین سادگی و ارزانی است. من متوجه نمی‌شوم که چرا بسیاری از این افراد یک جمله را بار‌ها تکرار می‌کنند: «ما خودمان را بازی می‌کنیم». بازیگر باید بازی کند و فن این کار را بلد باشد.

مشکل دیگر وجود کلاس‌های بازیگری است. مگر ظرفیت سینمای ایران چقدر است؟

علاقه‌مندان بازیگری در این کلاس‌ها ثبت نام و کلی هزینه و وقت صرف می‌کنند و به همین خاطر انتظار دارند که به سرعت وارد سینمای ایران شوند. متاسفانه این کار تبدیل به یک جور بیزینس شده است. به جرات می‌توانم بگویم که سالی ۵۰، ۶۰ هزار نفر از این کلاس‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند. به فرض که تمام این افراد هم لایق باشند، آیا سینمای ایران با این ظرفیت محدودش می‌تواند پذیرای همه این افراد باشد؟ من برای امین تارخ بسیار احترام قایلم و بازی‌های بسیار خوبی را از او دیده‌ام. اما یک سوال از ایشان دارم: مگر تجربه هر فیلم با فیلم دیگر تفاوت ندارد؟ ما بازیگران باید در هر وضعیتی در خدمت کارگردان و فیلم باشیم. چقدراین تجربه‌های منحصر به فرد به درد شخصی دیگر می‌خورد؟ من با آموزش و تربیت بازیگر مخالفتی ندارم، اما در هر سال چند نفر می‌توانند به سینمای ایران اضافه شوند؟ با توجه به این وضعیت و وجود این همه هیاهو، طبیعی است که بازیگران سینمای ایران هم سردرگم ‌شوند.

مفهوم ستاره در سینمای پیش و پس از انقلاب فرق دارد؟ با توجه به اینکه ستاره باید یکسری مولفه‌های خاص را در بازی‌هایش حفظ و به اقتصاد سینما کمک کند. سینمای ما در دهه ۶۰ از ستاره‌سازی پرهیز می‌کرد و در اواخر این دهه و اوایل دهه ۷۰، ستاره‌هایی جدید متولد شدند. در ضمن ذکر این نکته هم الزامی است که صنعت سینما در ایران هنوز شکل نگرفته است و تعریف ستاره در سینمای ایران با سینمای جهان تفاوت دارد.

در دهه ۶۰ با سیل بازیگران جدیدی روبه‌رو شدیم که بسیاری از آنها موفق نبودند. بعدا بعضی از آنها وارد حوزه‌های دیگر سینما شدند و در کار خود پیشرفت هم کردند. مثلا مجید مجیدی، کارگردان بسیار موفقی است که من فیلم‌هایش را دوست دارم. اما او در زمینه بازیگری اصلا موفق نبود. با تعبیر شما راجع به سینمای صنعتی موافقم. صنعت ملی سینمای ایران شکل نگرفته است. سینمای ما کاملا دولتی است و بخش خصوصی هم در آنجایی ندارد. بسیاری از فیلم‌های دولتی بودجه‌های کلانی دارند. فیلم‌هایی که نگران برگشت سرمایه‌شان هم نیستند. به همین خاطر فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که هیچ مخاطبی را جذب نمی‌کنند. گاهی کسانی از بخش خصوصی هم در سینمای ایران وارد می‌شوند که تهیه‌کنندگی را به معنای سرمایه‌گذاری صرف می‌دانند و از اصول این حرفه بی‌خبرند.

در واقع آنها تهیه‌کنند‌گی را مترادف با سرمایه‌گذاری می‌دانند. در حالی که در سینمای امریکا به تهیه‌کننده اسکار می‌دهند. تهیه‌کننده باید سینما را بشناسد و بداند که کدام فیلمنامه به درد چه کارگردان، بازیگر و فیلمبرداری می‌خورد. در سینمای دنیا، تبلیغات، کمپانی‌ها و مطبوعات یک فیلم را پرزنت می‌کنند و باعث می‌شوند که بازیگر هم تبدیل به یک ستاره شود. سینمای ایران از گذشته تا به حال بسیار تحت تاثیر سینمای هند بوده است. به همین خاطر بازیگران سینمای ما، ستاره بودن را در فرم لباس پوشیدن و چهره و تکرار یکسری ادا می‌دانند. حال آنکه سینمای کنونی هند هم این ویژگی‌ها را از دست داده است. پس باز به این می‌رسیم که بازیگر در وهله اول باید بازیگری بداند و با فن این کار آشنا باشد.

پرویز پرستویی اگر ده‌ها فیلم بد هم بازی کند، جایگاهش را به عنوان یک بازیگر بزرگ حفظ خواهد کرد چرا که نقش‌های ماندگار بسیاری در کارنامه او ثبت شده است. او تکنیک بازیگری را بلد و به همین خاطر هم موفق است یا شادروان خسرو شکیبایی که افتخار همکاری با او را در فیلم خط قرمز داشتم، بیان صحیح و زبان بدن و تکنیک‌های بازیگری را به صورتی صحیح بلد بود و به کار می‌بست.

یک مثال دیگر راجع به نقش مخرب تلویزیون و سهل‌الوصول کردن حضور بازیگر بزنم. فریبرز عرب‌نیا بازیگر بسیار خوب و قابلی است. او در مختارنامه به خوبی از پس یک نقش چند لایه و پیچیده برآمد. سریالی که به جرات می‌توان گفت در موقع پخشش بار ترافیکی تهران را سبک می‌کرد. مردم بسیار از مختارنامه و نقش مختار استقبال کردند. در‌‌‌ همان موقع هم فیلمی از عرب‌نیا بر پرده سینما‌ها اکران شد که اصلا از آن استقبال نشد. اگر مختار نامه در سینما ساخته می‌شد، مسلما برای کارنامه بازیگری عرب نیا بهتر می‌شد. پس بازیگر باید اهمیت حضور خود را دریابد و به بسیاری از موارد دقت کند. متاسفانه به خاطر عدم وجود ضابطه مشخص در زمینه بازیگری در تلویزیون، علاقه‌مندان بازیگری فکر می‌کنند که بازیگری کار بسیار ساده‌یی است. اگر تعریف از خود نباشد، باید بگویم که من جزو نخستین کسانی بودم که نقش ضد قهرمان را در سینمای ایران بازی کردم. کارنامه من در سینمای پیش از انقلاب این را نشان می‌دهد اما من نقش چند قهرمان را هم در فیلم‌هایی مثل سفر سنگ و عقاب‌ها بازی کردم. بازیگر باید همه جور نقشی را بازی کند. متاسفانه مفهوم ضد قهرمان درسینمای ایران از بین رفته است. چون ضد قهرمان‌ها در فیلم‌هایی شکل می‌گیرند که علیه سیستم اجتماعی و سیاسی ساخته می‌شوند. بعد از ۲۰ سال دوری از سینمای ایران هم این شانس را داشتم که با احمد رضا درویش در فیلم بزرگ دوئل کار کردم و تاسف بزرگم هم بابت نیمه‌تمام ماندن پروژه زنگی و رومی تقوایی است که نقشم را هم در این کار بسیار دوست داشتم.

بازیگر باید بتواند با بازی در نقش‌های مختلف، حضور خود را نشان دهد. در عین حال می‌تواند با بازی در یکسری نقش‌های خاص پرسونای بازیگری خود را شکل دهد. بازیگر بزرگ نباید از تجربه کردن بترسد و تماشاگر را با تکرار‌ها و بازی‌های کلیشه‌یی‌اش خسته کند.

بازیگران چقدر در ستاره شدن‌شان نقش دارند و چقدر می‌توانند در خراب کردن این موقعیت دست داشته باشند؟ چون ما ستاره‌های بسیاری در سینمای ایران داشته‌ایم که با خود ویرانگری و عدم مراقبت از خود و جایگاه حرفه‌یی‌شان موقعیت‌شان رااز دست داده‌اند.

من همچنان با استفاده شما از کلمه ستاره مشکل دارم. به نظرم بازیگر اگر بازیگر باشد، هیچ‌گاه از بین نمی‌رود و در یاد‌ها خواهد ماند. کسانی که این اتفاق برایشان می‌افتد، بازیگر نیستند.

کسانی که در تلویزیون با ادا در آوردن و تقلید ناشیانه از لهجه‌ها و اگزجره کردن ویژگی‌های فیزیکی مثل چاقی و لاغری بازیگری را ارزان می‌کنند، ضربه خیلی مهلکی به حرفه ما می‌زنند. طبعا مردم این افراد را می‌بینند و فکر می‌کنند با عمل بینی و زیبایی چهره و یکسری ادا درآوردن می‌توانند بازیگر بشوند. چراهیچ نظارتی در تلویزیون وجود ندارد و به وضعیت این افراد توجهی نمی‌شود؟

به خاطر همین وضعیت است که باید بگویم: بسیاری از بازیگران دروغین و من در آوردی بازی می‌کنند. در حالی که در همه حال کارگردان باید بازیگر را رهبری کند و وظیفه بازیگر اجرای خواسته‌های کارگردان است. خیلی‌ها را در تلویزیون می‌بینم که با آرتیست بازی می‌خواهند خودشان را مطرح کنند. فرضا در سریال‌های پلیسی طرف اسلحه به دست می‌گیرد و با چند کیو کیو و یکسری ادا نام خود را بازیگر هم می‌گذارد. بنده در این سال‌ها با سه کارگردان فیلم اول کار کرده‌ام چون اعتقاد دارم که نقش خوب از هر چیزی مهم‌تر است. من به عنوان بازیگر وظیفه دارم که در خدمت کارگردان باشم و از تجربه‌های جدید نترسم. اخیرا در فیلمی از آقای زرگرنژاد با فیلمنامه‌یی از بهروز افخمی بازی کرده‌ام که بسیار از این تجربه راضی هستم. وقتی در فیلم «چ» حاتمی‌کیا انتخاب شدم، از این نقش بسیار لذت بردم‌چون فهمیدم حاتمی‌کیا این نقش را با توجه به ویژگی‌های بازیگری‌ام به من سپرده است. وقتی نقش درست انتخاب شده باشد، ۵۰ درصد راه پیموده شده است و من بازیگر هم از پس نقش بر می‌آیم. در اینجا می‌خواهم با یک مثال حرفم را روشن کنم. شهاب حسینی بازیگر بسیار قابلی است. در کارنامه او چند نقش و بازی بسیار درخشان و چند انتخاب بد وجود دارد. حسینی از بهترین بازیگران ما است که باید قدر خود را بداند و در انتخاب نقش‌هایش دقت کند. در جشنواره امسال هم که نخستین فیلم شهاب در مقام کارگردان را خواهیم دید که من به شخصه به‌شدت منتظر دیدن این فیلم هستم. حسینی حالا به این نتیجه رسیده است که در مقام رهبری قرار بگیرد. کارگردان باید به تمام وجوه یک فیلم مسلط باشد. از فیلمبرداری و توجه به کمپوزیسیون گرفته تا هدایت بازیگران و دیگر عوامل. امیدوارم که او در این راه موفق باشد و توجه بیشتری به جایگاهش داشته باشد.

با توجه به این صحبت‌ها، راهکار شما برای بهبود وضعیت بازیگری و سینمای ایران چیست؟

قبل از جواب دادن به سوال‌تان باید به چند معضل دیگر هم اشاره کنم. منتقد‌ها هم در ایجاد معضلات بازیگری دست داشته‌اند. بسیاری از آنها با ردیف کردن چند کلمه و فکت آوردن از فیلم‌های خارجی و آوردن یکسری جمله‌های قالبی، درباره یک فیلم حرف می‌زنند. ما هنوز نقد بازیگری در ایران نداریم. منتقد باید با شناخت جامعه و شرایط سینما و دورانی که در آن به سر می‌بریم، به سینما کمک کند. کارگردان‌ها هم سهم بسیار عمده‌یی در این مشکلات دارند. ما در سینمای پیش از انقلاب به اندازه انگشتان یک دست و در سینمای پس از انقلاب به زحمت به اندازه انگشتان دو دست کارگردان خوب داریم. عجیب آنکه یکسری از این کارگردان‌ها هم با ساختن یکی دو فیلم خودشان را درمقام یک تئوریسین می‌بینند و از کار اصلی خود غافل می‌شوند. همه این عامل‌ها باعث می‌شود که سینمای ایران و مفهوم بازیگری دچار خدشه شود. درباره بازیگری هم علاوه بر مسائلی که عرض کردم، یکسری مشکلات حاشیه‌یی دیگر هم وجود دارد. حامد بهداد مثال خیلی خوبی برای این مساله است.

استعداد بسیار خوبی که در این سال‌ها به خاطر تشویق‌های دروغین به هرز رفت. مردم ما به علت احساسی بودن‌شان که من بسیار این ویژگی‌شان را تحسین می‌کنم، گاهی از احساسات‌گرایی‌های بی‌پشتوانه استقبال می‌کنند. بهداد هم در دام این مسائل قرار گرفت و متاسفانه قدر خود را ندانست. از مجموعه این نکات می‌شود به جواب شما رسید. در این سال‌ها شأن بازیگری زیر سوال رفته و به سینما بی‌احترامی شده است. ما از خیلی چیز‌ها مواظبت نکردیم. بازیگری باید بر اساس لیاقت تعریف شود نه کاسبکاری. این حرفه ارزان شده است و متاسفانه در تلویزیون و سینمای ایران هیچ ضابطه و شورای نظارتی هم وجود ندارد که‌شأن و احترام آن را نگه دارد. به نظرم باید شوراهای تخصصی وجود داشته باشد که از حضور بی‌ضابطه بسیاری از افراد به سینما و تلویزیون ایران جلوگیری کند و با نظارت صحیح به رشد بازیگری کمک کند. بازیگران هم باید شأن این جایگاه را نگه دارند و با حضور مستمر و دوری از حاشیه‌های مرسوم سینما، بار دیگر ارزش این حرفه را به همه یادآوری کنند.

بهنام شریفی



همچنین مشاهده کنید