جمعه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۱ / 3 February, 2023
احساس زیبای زندگی

مدتها بود در پاسخ به این پرسش دوستان، آشنایان و اطرافیانم که میخواهیم امشب به سینما برویم چه فیلمی را پیشنهاد میکنی، سکوت میکردم و به عبارتی نمیتوانستم فیلمی را دستکم امسال به دوستانم پیشنهاد کنم.
«بوسیدن روی ماه» اما این سکوت تقریبا شش ماههام را شکست و طی ده روز گذشته، بسیاری از دوستان و آشنایانم را به دیدن آخرین ساخته همایون اسعدیان دعوت کردهام؛ همانطور که هنگام اکران «طلا و مس» هم این باور و همین حال و هوا را داشتم.
به طور طبیعی وقتی کسی را دعوت به دیدن یک فیلم میکنی، پرسش بعدیش این است فیلمی که میگویی چه حال و هوا و ویژگی خاصی دارد یا مثلا داستانش چیست و...
فرض کنید یک روز صبح زود از خانه بیرون میزنید و شب به خانه بازمیگردید بیآن که اتفاق خاصی هم برای شما رخ داده باشد. یک زندگی کاملا معمولی و ساده با همه جزئیاتش از ترافیک، دیدن یک مجادله میان دو شهروند در خیابان، رفت و آمد مردم، پاسخگویی به ارباب رجوع، سلام و علیک با همسایه، در صف خرید نان ایستادن و خرید از بقالی سرکوچه و خلاصه تمام امور روزمره، شب هنگام هم در حالی که خسته هستید با یک لبخند و حس خوب به خانه بازمی گردید.
بوسیدن روی ماه دقیقا همین است، فیلمی که بشدت شبیه خود زندگی است. همین زندگی که از جنوب شهر تا بالای شهر همه ما آن را هر روز با همه جزئیاتش حس میکنیم. اگرچه در فیلم، پشت صحنه برخی حوادث و اتفاقاتی که هر روز میبینیم روایت میشود. نکتههایی که در همین روزمرگی و در همین سلام و علیک میان همسایهها پنهان میماند و ممکن است مثلا ما مدتها در یک خیابان زندگی کنیم و متوجه نشویم همسایه کناریمان چشم انتظار عزیزی است که سالهاست برای دفاع از همین خیابان و کوچه با همه مردمان و جزئیات و صفتهای خوبش به جنگ رفته و دیگر بازنگشته است.
ساده بگویم، فیلم برای ما ادا در نمیآورد، کارگردان، بازیگران، فیلمنامهنویس و همه عوامل تولید و تهیهاش با وجود ارائه یک کار تمام حرفهای نمیخواهند خودشان را توی چشم بیننده جا کنند. فیلمنامه حسابشده و زیبای بوسیدن روی ماه گرچه اتفاق خاصی ندارد، یعنی فیلم بر پایه اتفاق نیست، اما همین فیلم آرام، خیلی جذاب مینماید. بیآن که بخواهد، بدون استفاده از هر اهرم جانبی (مانند موسیقی غمگین، برجستهکردن صحنههای عاطفی و باران گرفتن و رعد و برق و...) شما را به بغض میاندازد، گوشه چشمتان را خیس میکند و احساس قشنگ فهمیدن و کشف واقعی زندگی را به شما هدیه میدهد.
در بوسیدن روی ماه، ارزشهای اجتماعی همان ارزشهای پایدار گذشته است، اما روشهای بیان این ارزشها کاملا نو شده و برای انتقال و نمایانکردن مفاهیمی چون ایثار و ازخودگذشتگی، کارگردان سراغ نمودهای کلیشه شده نمیرود.
صبر و حوصلهای که در دو شخصیت اصلی این فیلم یعنی دو مادر شهید و بخصوص احترامالسادات دیده میشود دقیقا در خط کلی داستان و فیلم هم قابل ردیابی است. شخصیت این فیلم به ما یادآوری میکند و نشان میدهد چگونه میتوان با صبر و تجربه با نسل امروز ارتباط برقرار کرد.
احترامالسادات اعتقاد دارد همه بچهها اشتباه میکنند و میتوانند فرصت تجربهکردن را داشته باشند. کافی است به حیرت دختر جوان فیلم (نگار) هنگامی که از صندوقچه یادگاری فرزند احترامالسادات، نوار فرهاد و داریوش را نشان مامان احترام میدهد، دقت کنیم و بعد هم پاسخ مادربزرگ را که چنین میگوید: خب هر سنی اقتضائات خودش رو داره!
دنیای جدید و دیجیتال گرچه میان نسلها فاصله انداخته است، اما بوسیدن روی ماه نشان میدهد با تغییر روشها، کمی صبر و حوصله و البته تحمل شنیدن حرفهای نسل جوان و بازکردن یک پنجره میتوان خیلی از باورها و ارزشهای قدیم را بازسازی کرد.
با آن که معتقدم قصه فیلم و شخصیتها بسیار بینقص از کار درآمده، اما این نکته را هم نمیتوان نادیده گرفت که خرده داستانهایی که کنار قصه اصلی فیلم گنجانده شده است، مانند کتکخوردن دوست نگار از معتمد محل، رفتن به عروسی و قصد رفتن به مشهد و... نقش خاصی را در کلیت فیلمنامه ایفا نمیکند و میتوان به جای هر کدام از آنها، خرده داستان و اتفاق دیگری را در دل فیلم قرار داد بیآنکه آسیبی به ساختار و کلیت فیلم وارد شود.
بوسیدن روی ماه فیلمی است که شاید یک اتفاق در سینمای ما نباشد، اما قطعا فیلمی است که از دیدن آن پشیمان نخواهیم شد و حس خوب زندگی در کنار این مردم را به ما یادآوری میکند؛ همان مردمی که در صف خرید نان و حضور در بقالی سرکوچه با آنها روبهرو میشویم و گاه حتی با صدای بلند همدیگر را خطاب میکنیم.
سینا علیمحمدی