چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آشپزباشی زیر «تیغ»


آشپزباشی زیر «تیغ»

درباره سریال آشپزباشی

لذت تماشای «زیر تیغ» آنقدر شیرین بود که با نوستالژی آن به استقبال «آشپزباشی» رفتیم، هرچند طعم و بوی این دو کار به لحاظ ژانری و حس و حال دراماتیکی متفاوت است اما حضور محمدرضا هنرمند و بازیگرانی چون پرستویی و معتمدآریا که خاطره «زیر تیغ» را برای ما رقم زده بودند بار دیگر مخاطبان را متوجه تلویزیون کرد، آن هم در فضای ملتهب سیاسی و بی حوصلگی اجتماعی. اما «آشپزباشی» تا این لحظه نتوانست خود را از کشدار شدن و پرداختن به جزییات حاشیه یی و کم حادثه نجات دهد.

لطفاً نگویید سریال در حال بسط مقدماتی درام خویش بوده و به پرورش موقعیت و گره افکنی در داستان می پردازد که همه اینها در صورتی پذیرفتنی است که با تمهیدات سروقت و باحوصله، تعلیق زایی نیز صورت بگیرد. همان فرآیندی که به درستی در «زیر تیغ» طی شده بود تا مخاطب به درک دقیقی از موقعیت و شخصیت های قصه برسد و با آنها ارتباط برقرار کند. در اینجا اما روایت در همین مقدمه چینی و پردازش جزییات مانده است و قصه جلو نمی رود. محمدرضا هنرمند عجله یی در تعریف داستان خود ندارد و سر صبر و با ضرباهنگی کند، به چیدن عناصر درام و شخصیت های قصه خود مشغول است و این در نسبت با سریال هایی که شتاب زده و سرسری از کنار این عناصر می گذرند و غذا را نپخته به خورد مخاطب می دهند، ارزشمند است اما اگر قرار باشد این پختگی بیش از اندازه طولانی شود طعم سوختگی به خود می گیرد.

در این چند قسمتی که از «آشپزباشی» گذشته جز یک حادثه هیچ اتفاق دیگری نیفتاده است و بقیه ماجرا بسط همین دعوای زن و شوهری است که مقدمه حادثه دیگری نشده جز شاخ و برگ دادن به همین اتفاق. در حالی که خود همین کشمکش و موقعیت قهرآمیز زناشویی، پتانسیل دراماتیک بالایی دارد و می تواند سرآغاز تعلیق های بیشتری شود. تا اینجای کار بیش از آنکه قصه کشمکش داری ببینیم، داستان کشداری را مشاهده می کنیم که دائم خود را در جزییات دیگر بازتولید می کند. جزییاتی که اگرچه ممکن است بخشی از بار کمیک داستان را بازنمایی کند اما اتفاق جدیدی را رقم نمی زند و گرهی بر گره آن نمی اندازد. مثلاً دعوای دو تا از کباب زن ها و قهر و آشتی آنها یا اختلاف منوچهر با پدرش و داستانک هایی که فرزندان اکبر و مینو واسطه آن هستند.

بیش از همه اینها باید به تاکید بر خود آشپزی و کارکرد و زیبایی شناسی آن اشاره کرد که یک کلاس درس آشپزی و سفره آرایی را ترتیب داده است؛ چنانچه به نحوه طبخ و فرآیند تزیین غذا در این سریال توجه شده که در جای خود زیبا است و نگاه مخاطب را به غذا خوردن و آشپزی کردن تغییر می دهد اما هیچ نسبت دراماتیکی با کلیت قصه ندارد. «آشپزباشی» اشتها آور است اما التهاب آور نیست و مثل «زیر تیغ» مخاطب را منقلب نمی کند و به هیجان درنمی آورد. اگرچه در زیر تیغ نیز این قصه پردازی آرام و جزیی نگر وجود داشت اما در پایان هر قسمت، تعلیق روانی و روایی خلق می شد و تماشاگر همواره منتظر یک اتفاق تازه بود. شاید هنوز قضاوت کردن درباره این سریال زود باشد اما وقتی تجربه «زیر تیغ» از همین کارگردان در پس ذهن مان وجود دارد مدام به آن مراجعه می کنیم و توقع بیشتری از آن داریم.

شخصیت پردازی ها نیز در سریال قبلی دارای تنوع بیشتری بود اما در اینجا بیشتر دو پرسوناژ اکبر و مینو هستند که به واسطه بازیگرانش، در ذهن می مانند. هرچند روانشناسی این پرسوناژ ها نیز گاهی مخدوش می شود؛ مثلاً اکبر آقا از ظاهرش پیدا است که از رفتار مینو در عذاب است و دائم خودخوری می کند و بالطبع باید افسرده و بی حوصله باشد اما باحوصله تر از قبل آشپزی می کند و مدام در حال طبخ انواع و اقسام غذاها است.

زمان زیادی از سریال نیز سر همین آشپزی ها گرفته شده و تلف می شود. ریتم کند «زیر تیغ» چیزی از تعلیق و جاذبه داستان کم نمی کرد اما در اینجا تناسب دراماتیکی با گره داستان ندارد و در جزییات درجا می زند. هر دو سریال اما بر پایه موقعیت مشترک داستانی بنا شده اند یعنی تنش و درگیری خانوادگی. اگرچه در «آشپزباشی» این دعوا و تنش درون خانواده رخ می دهد و به کشمکش اعضای اصلی خانواده منجر می شود اما این تنش به لحاظ احساسی در «زیر تیغ» به مخاطبان نیز سرایت کرده و آنها را نیز به لحاظ روانی درگیر این کشمکش می کرد و حتی تا سرحد اضطراب پیش می رفت اما در اینجا همذات پنداری کمتری با شخصیت های قصه اتفاق می افتد و خیلی جدی گرفته نمی شود. این مساله تا حد زیادی به تفاوت ژانری این دو سریال برمی گردد. روایت طنزآمیز «آشپزباشی» با موقعیت پرتنش قصه، یک پارادوکس دراماتیک ایجاد کرده و به دوگانگی در لحن روایت دامن می زند.

انگار سویه کمیک ماجرا موجب شده مخاطب، تنش های میان اکبر و مینو را جدی نگیرد و آن را در حد یک لجبازی کودکانه و کمدی تقلیل دهد. شاید اگر لحن قصه واجد این طنز نبود تناقض موجود در ترسیم موقعیت اکبر و مینو هم شکل نمی گرفت. با این حال «آشپزباشی» ویژگی های ارزشمند کم ندارد؛ از زیبایی شناسی بصری گرفته تا جذابیت های بازیگری. همین که نمی توانی از تماشای آن صرف نظر کنی و همچنان منتظر اتفاق تازه یی در آن هستی، چیز کمی نیست. اگر قرار است تلویزیون سریال هایی در حد و اندازه های «دلنوازان» به خورد ما بدهد همان بهتر که مشتاقانه پای تماشای «آشپزباشی» بنشینیم؛ حتی اگر در هر قسمت فقط روش تهیه غذای جدیدی را یاد بگیریم.

سیدرضا صائمی



همچنین مشاهده کنید