سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دین طبیعی


دین طبیعی

دین طبیعی یا خداشناسی طبیعی ۱ عبارت است از این عقیده که با شیوه های معقول است و بس که آدمیان می توانند از جملگی قضایای حقیقی علم کلام که دانستن آنها ممکن و ضروری و پسندیده است, آگاه شوند

دین طبیعی یا (خداشناسی طبیعی)(۱) عبارت است از این عقیده که با شیوه های معقول است و بس که آدمیان می توانند از جملگی قضایای حقیقی علم کلام که دانستن آنها ممکن و ضروری و پسندیده است، آگاه شوند. دین گرایان طبیعی دربارة اکثر گزاره های زیر اتفاق کرده اند و از خردگرایان مسیحی یا ایمان گرایان(۲) تا ملحدان در نوسان بوده اند.

۱) جز خدای واحد وجود ندارد.

۲) خدا به کمال برخوردار از فضایل اخلاقی و عقلانی است.

۳) قدرتهای فعال خدا در عالم عیان می گردد و به پایمردی قوانین طبیعی- اخلاقی و فیزیکی- که از جانب خدا تقدیس یافته اند، خلق و نگهداری و مرتب می شود.

۴) ترتیب رویدادها مشیت عام را می سازد.

۵) مشیت خاص در کار نیست؛ معجزه یا دیگر دخالتهای الوهی نظم طبیعی قانونمند را نقض نمی کند.

۶) به انسانها طبیعت خردگرا عطا شده است که به آنان امکان می دهد حقیقت را وظیفه خویش را- در جایی که موافق با طبیعتشان بیندیشند و برگزینند- بشناسند.

۷) لازمة قانون طبیعی پیروی کردن از زندگی اخلاقی است و ادای دین به خدا و همسایه و خود.

۸) خالصترین شکل پرستش و تکلیف مذهبی عمده عبارت است از پیروی از زندگی اخلاقی.

۹) خدا جان جاودان به آدمیان عطا کرده بود.

۱۰) پس از مرگ به هرکسی مطابق کردارش ثواب یا عقاب تعلق می گیرد. آنان که قانون اخلاقی را به جای می آورند و مطابق طبیعت زندگی می کنند رستگارانند و بهره مند از پاداش ودیگران مستوجب عذابند.

۱۱) دیگر عقاید و کاربستهای مذهبی متضاد با این احکام باید به دیدة انتقاد نگریسته شوند- به عنوان نهادها و عقاید سیاسی یا اشتباهاتی که باید محکوم شوند و در صورت اقتضای مصحلت نیز نابود گردند.

به این ترتیب دین طبیعی نامی است که به مجموعه ای از دعاوی معرفت شناسانه و فلسفی داده اند. گاهی با توجه به موجبه ها و گاهی هم سالبه ها دربارة آن بحث کرده اند. متمایز ساختن دین طبیعی مثبت و سازنده در قالب دیدگاهی متفاوت با دین طبیعی سیلی یا انتقادی، هرچند هم مفید فایدت در مؤکد ساختن ویژگیهای دین گرایان طبیعی خاص یا آثارشان، این حقیقت را از دیده پنهان می سازد که در عرصة دین طبیعی موجبه ها مهر انتقاد می خورد و سالبه ها مهر سازندگی. شک گرایی آکادمیک، ایمان گرایی هرگونه نظری که در آن بر کشف و شهود یا احساسات غیرمعقول تکیه می کنند تا حقیقت مذهبی را مستقر سازند یا دعوی مذهب غیرمعقول به تلویح مورد انکار دین گرایان طبیعی بوده است. نیز هر نوع فلسفه ای را مردود می شمرده اند که طبق آن لاوجود بودن خدا موکد شود یا چنین دعوی کنند که دربارة روابط موجود بین خدا و آدمیان چیزی معلوم کسی نمی شود.

دین گرایان طبیعی دربارة آنچه روش شناسی معقول را می سازد، اختلاف نظر فراوان داشته اند. عده ای بر این بوده اند که استدلالهای ماتقدم ضمان اعتقادات مذهبی آنهاست و عده ای هم دعوی کرده اند که نتیجه گیری آنها مبتنی بر شواهد و قراین کاملاً تجربی است. جهان بینی خاص دین گرایی طبیعی جهان بینی ایستایی است و توقع چنین می رود که جمله آدمیان نسبت به مذهب واکنش یکسانی داشته باشند. هرگونه نسبیت تمام عیار با غایب شناسی دین طبیعی ناسازوار است. به همین نسبت هم سبق ذهن راجع به طبیعت یکپارچة بشری بدیهی است. جملگی آدمیان معقول در هر دور ومکانی همواره دیدگاه مذهبی یکسانی دارند و خواهند داشت. چنین دیدگاههایی را در عرصه سنت و مرجعیت تأیید نمی کنند، چه این دو از نظر دین گرایان طبیعی منبع خطا و فساد و فضل فروشی است. در عرصه تاریخ، به جای تکامل مذهبی، خطای مذهبی وجود دارد.

دین گرایان طبیعی مدعی اند که همه یا اکثر گزاره های حقیقی در علم کلام را- منوط به اینکه آدمیان دربارة علم کلام به درستی تعقل کرده باشند- می شناسند وشناخته اند. گوناگونیها در اعتقاد مذهبی و نه در احکام مذهبی حقیقی را لازم است تبیین و توجیه کرد. آیینهای مذهبی، یعنی صورت عمده ای که چنین گونه گونیها به خود می گیرد، محصول خطای ساده ألانه یا شیطانی است. از جمله خطاها و اشتباهات ساده دلانه ای که موجب پیدایش گونه گونی مذهبی می شوند عبارتند از بیماری و جنون و فریب و ترس واستدلال خطا و انتقال اطلاعات غلط. کسانی که مروّج خطاهای شیطانیند، کشیشانند و حاکمان و هنرمندان و همین طور هم اشخاص بی وجدانی ه به حقیقت توجهی ندارند و به کسانی که می خواهند زیر نگینشان بیاورند یا به طریقی از آنها سوءاستفاده کنند، استدلال غلط تحمیل می کنند. خطا که پا می گیرد، با زور و مرجعیت و نیرنگ کسانی حفظ می شود که با فریبکاران نخستین فرقی ندارند.

حقیقت جز در جایی که آدمیان به تعقل آزاد باشند کشف نمی شود فقط هم در جایی حفظ می شود که آدمیان آزاد باشند از خطاها انتقاد کنند، حتی خطاهای جزم اندیشانه موردنظر اولیای امور. در جامعه ای که انتقاد را، در صورت استدلال یا طنز و طبیعت نهی می کنند، روی خوبی و سعادت و پایداری را نمی بینند. بحث آزاد ضرورت است. حکومتها یا نهادهای سیاسی که جلو آن را می گیرند باید سرنگون شوند. سانسور و سرکوب، در صورت مشروعیت و عملی بودن، باید دربارة مروجان دروغهای آشکار معمول گردد.

اگر دین طبیعی را به صورت تجریدی در نظر گیریم، نسبت به سرنوشت بشر دید خوش بینانه ای دارد: در دنیای نظم یافته ای که آفریدگارش خدایی مهربان باشد، شر اساسی وجود ندارد. وانگهی فرض هم بر این است که از مذهب حقیقی، در صورت معلوم شدن، جملگی آدمیان تبیعت می کنند زیرا آن را حقیقی می یابند و متوجه می شوند که پیروی از آن به نفع خودشان است. دربارة سرنوشت واقعی آدمیان، خداگرایان طبیعی نظری جز بدبینی وانتقاد ندارند وتازه در امر اصلاح طلبی نیز از نظر سیاسی ویرانگرند.

دین طبیعی در میان خردگرایانی نشو و نما کرده است و بس که در جوامع نسبتا بسته خویش، از آزادی و فراغت انتقاد کردن از عقاید مذهبی عامه و مصوب برخوردار بوده اند. تیمار برای عقل و تکیه بر منابع کلاسیک و پسند نکردن خرافات متداول موجب شده است که دین طبیعی به لحاظ جهان بینی اشرافی باشد. در جایی هم که چنین نبوده است، خاصه در ایالات متحده امریکا، صورتی از اعتراض متحد با جمهوری خواهی بوده است. به سبب نداشتن هوادار از صاحبنظران طراز اول و عدم حاکمیت بر دلها، هیچ گاه- حتی در عصر روشنگری نیز- اصل عقیدتی متداولی نبوده است و همچنان که فراخور دیدگاهی است که فلسفة تاریخ سلبی دارد، از ابتدای پیدایش دیگرگون نشده است.

عناصر موجود در موضع دین گرایی طبیعی به قدرت تفکر مذهبی انتقادی است. سرو کله ایزدان دروغین و شیادان در عهد عتیق پیدا می شود، خدای صاحب عنایتی(۳) که آفریدگار و نگهدار جهان است نیز در عهد عتیق می آید. گفته پولس رسول درباره شریعت امم(۴) (رساله پولس رسول به رومیان ۱۵-۱۳/۲) بنیانی برای دین طبیعی فراهم می کند. در میان آثار ماقبل سقراط، نوشته های پراکنده ای که در آنها به وجود یکتا (واحد) و لوگوس (Logos= عقل)، کلمه(۵) پرداخته اند و از مفاد آنها بر می آید که درصدد طرح انداختن علم کلامی معقولی بوده اند. افلاطون و ارسطو، به شیوه های متفاوتشان به علم کلام معقول و همین طور هم به مکتوبات انتقادی دربارة منشأ ایزدان کمک کرده اند. اپیکوریان و رواقیان و افلاطونیان به بسط و نقد بیشتر علوم کلام عقلانی مشابه دین طبیعی می پردازند و دربارة وجود صفات ایزدان و روابطشان با آدمیان بحث می کند. سیسرون که این نظرات را به رومیان و متفکران بعدی انتقال داده است، شایستة لقب بنیانگذار دین طبیعی است و شاید هم نخستین دین گرای طبیعی بوده است- گواینکه موضع دین گرای طبیعی را هرگز با دل و جان نمی پذیرد.

جملگی اصول تعریف کنندة دین طبیعی در آثار سیسرون، خاصه در کتاب سوم De natura dearum پدیدار می شود. سیسرون، مانند دین گرایان طبیعی بعدی، دین فلسفی را از دین متداول متمایز می کرده و با توسل به وثاقت و عقل و فایدت، از دین متداول دفاع می کرده است. سیسرون که در دوران هرج و مرج سیاسی و ناباوری مذهبی- که کیش ها را حیلتهای سیاسی تلقی می کرده اند- می نوشته است، بیرنگ نظراتی را می آورد که برای متفکران بعدی که خود را در اوضاع و احوال یکسانی یافته اند، جاذبه داشته است. چنین نظراتی در مکاتب قدیم، در کافرکیشی فلسفی کسانی نظیر پلوتارک و سلسوس و امپراتور ژولیان و حتی در آثار مدافعان مسیحی سرسپرده ابطالگری بر جای مانده است.

مسیحی سازی اروپا تا دوران رنسانس به دین طبیعی پایان می دهد. با این حال در این دوران دیرپا نیز اندیشه های ضروری برای جان بینی تاله گرایانه(۶) به شیوه های گوناگون زنده نگه داشته می شود. جنگ و جدل بر سر حدود ایمان و عقل معمولاً به این تر تیب پایان می یافته که برای وجود خدا دلایلی می آورده اند و اغلب هم دربارة صفات خدا بحث می کرده اند. قانون طبیعی جلوه ای از جلوه های مشیت عام الاهی و تکالیف اخلاقی خاص بر جای می ماند. عالمان مسیحی و مسلمان دربارة جاودانگی جهان و بقای روح به بحث نظری می پردازند و استدلالهایی که می آورند از استدلالهای امثال رواقیان و سیسرون متینتر بوده است. فرقه گرایی و بدعت و ضد روحانیگری در جملگی کشورهای غرب که نظریات مربوط به نیرنگ را پدید می آورده یا زنده نگه می داشته اند و نمونه های مقنع به دست می داده اند، رایج بوده است.

دین طبیعی با فلسفه و علم و تمدن نو دوره رنسانس احیا می شود و در عین حال هم با قیام مذهبی ملازم با این دوره نیز که آزادی و فرصت وانگیزه به متفکران مذهبی می دهد، مدیون است. وانگهی، بنیاد نهادن دین وحیانی (آسمانی)(۷) بر دین طبیعی و یافتن بنیان اساسی برای وحدت مسیحی و پایان دادن به مناقشات فرقه ای، مایه تحول بیشتر دین طبیعی در سده های شانزدهم و هفدهم می شود. سوسینین ها و متعهمدان (باپتیست ها) و فیلسوفان و دانشمندان دوره رنسانس در پیدایش مجدد جهان بینی تاله گرایانه در اروپا نقش داشته اند.

شاید نخستین کسی که به دین گرایان طبیعی (deists) استناد می کند و این لفظ را استعمال می کند پی یر ویره(۸) باشد- نام اثرش هم تعالیم مسیحی(۹) (۱۵۶۴). نزد ویره کالوینیست، دین طبیعی گونة تازة بدعت بوده است که در جنجال اصلاحات در ناتورالیسم ایتالیایی دروة رنسانس پدید می آید. وی اعتقاد دین گرایان طبیعی را به خدا مانند اعتقاد ترکان و یهودیان می شمارد و در ادامه می گوید که در تلقی آنان آموزه مبشران(۱۰) و رسولان [مسیح] جز «افسانه و رؤیا» نیست. آنها به شیوة اپیکور به آفریدگار می پردازند. «در بین آنها کسانی هست که به بقای روح اعتقاد دارند: عده ای دیگر با اپیکوریان اتفاق نظر دارند و بر همین روال دربارة مشیت خدا با توجه به آدمیان: از آنجا که خدا کاری به کار امور بشری ندارد، گردانندة این امور تصادف است یا احتیاط یا جهل آدمیان بر حسب پیشامد وقایع».

از نظر ویره، این «ملحدان» از آزادی مکتسب در دوران اصلاح دین برای خرده گرفتن به بت پرستی و خرافه سوءاستفاده می کنند، وی با وحشت به دین گرایان طبیعی پرخاش می کند، عین راجر اسکام- که همان زمان Scholemaster را نوشته- به «انگلیسیان ایتالیایی شده» پرخارش می کرده است. به عنوان متفکر مبرزی که این نظرات را ممثل می کرده است، از ژان بادکین هم می توانیم نام ببریم- نویسندة Colloquium Heptaplomeres (۱۵۸۸). در این نوشته، گفتگویی دربارة مذهب آمده است و تاله گرایی(۱۱) از جملة مناظره کنندگان است. نیز می توانیم فهرستی از دین گرایان طبیعی را بر گزینیم که رابرت برتون در تحلیل ماخولیا [۱۶۲۱](۱۲) به دست داده است یا می توانیم دین طبیعی را در نوشتة سرتوماس مور- با عنوان ناکجاآباد(۱۳) (۱۵۱۶)- در قالب الگوی آن چیزی بررسی کرد که متفکران قرن شانزدهم، ملهم از کشفیات در دنیای نو [امریکا]، اُسوه دین عقل می انگاشته اند- دینی که منکر نجات بخشی و کارآیی آن بوده اند.

در اروپا در نیمه نخست قرن هفدهم تعدادی دین گرای طبیعی پدید می آید. منازعات بر سر ماهیت و منبع حقیقت مذهبی سبب پدید آمدن مجموعه مکتوباتی می شود و در شکل گرفتن دین طبیعی در نیمه دوم قرن به کار می رود. شک گرایی مأخوذ از منابع کلاسیک و آثار مونتنی و ایمان گرایان پروتستان و کاتولیک را به لحاظ فلسفی بسط می دهند و به آثار تاریخی و مذهبی اطلاق می کنند. بسیاری از استدلالهای مربوط به دین طبیعی انتقادی در مکتوبات شک گرایان و ایمان گرایان یافت می شود. در بررسیهای دیگر برای عقل و قانون طبیعی ارزش بیشتری قائل می شوند و بعدها به دعاوی مثبت دین گرایان طبیعی میدان می دهد. حقوق دانانی نظیر هوگو گروتیوس به عقل و قانون طبیعی به عنوان مبانی اخلاقیات و قانون متوسل می شوند؛ متفکرانی چون ریچارد هوکر درصدد یافتن اصل آشتی دهندگی در عقل بر می آیند و پی می برند که عقل وجه مشترک جملگی جدلی نویسان مذهبی است. امانیست های مسیحی پرورش یافته در فلسفه اسکولاستیک که می خواسته اند انسانهای معقولی باشند، به مذهب عقلانی مقدم با مسیحیت، ولی سازگار با آن، اعتقاد می آورند. فیلسوفانی که شک گرایی را باطل می شمرده اند- از جمله رنه دکارت و لرد هربرت چربوریایی (که اغلب وی را نخستین خداگرای طبیعی انگلیسی می نامند)- معمولاً بر آن می شوند وجود خدا را ثابت کنند و دینی عقلانی را در قالب بخشی از نظام فلسفیشان در کار آورند. تماس هابز این کار را به چنان شیوه ای می کند که مذهب به پدیده طبیعی کامل تبدیل می شود و دست آخر هم آنقدرها معقول از کار در نمی آید. ولی علم، برخلاف داشتن نقش در بگومگوهای مربوط به علم کلام و فلسفه و تاریخ، در رشد دین طبیعی همچنان نقشی نداشته است.

دین گرایان طبیعی اوان قرن هفدهم جز این نمی خواسته اند که بگذارند با آسایش خیال، معتقد به مذهب فرزانگان باشند. مانند اکثر فرزانگان نیز از سر بی احتیاطی آن را وعظ نمی کرده اند. دین طبیعی را در قالب اعتراضات عصیان آلود نکته سنجان در حلقه تئوفیل دوایو می یابیم- همو که مدتها چنین می انگاشته اند مولف Les Quatrains du Deiste (حدود ۱۶۲۶ ) است. گاهی نیز آن را به صورت جایگزین بی دردسر اعتقاد در میان نکته سنجان و آقامنشانی می یابیم که در تلقی آنان با مذهب مستقر سخت سازوار بوده است. در میان محققان، توماس کامپانلا آن را در ناکجا آباد خود- با عنوان شهر خورشید )حدود ۱۶۰۲)- معرفی می کند. در فرانسه هم مبرزترین هوادار دین طبیعی احتمالاً ایزاک دلاپیرره بوده است- مؤلف Du Rappel des Juifs (۱۶۴۳) و Praeudamitae(۱۶۵۵). در انگلیس نیز لرد هربرت چربوریایی در آثار متأخرش(۱۴) سویة انتقادی دین طبیعی را ممثل می سازد و در De veritate (۶۲۱) مباحث سازنده مربوط به دین طبیعی را موکد می کند.

در اواسط و اواخر قرن هفدهم در خصلت دین طبیعی در اروپا تغییری پدید می آید. خداگرایان طبیعی در اروپای قاره ای اعتقاد گذشته شان را همچنان حفظ می کنند منتها با آوردن شواهد علمی تازه ای درباره [اتقان] صنع در طبیعت آن را تعدیل می کنند و برای اینکه به مبحث اتقان صنع صبغه قبول عام بدهند از سفرنامه ها نقل قول می کنند. سنت شک گرایی [همچون گیاهی] در کشت اندیشه های دکارت می روید.دین طبیعی در اروپا همچنان محققانه و اشرافی بر جای می ماند و همین طور هم غیر سیاسی، حتی به وقت محکوم کردن دین عامه. در خانه های پولداران و دنیای روزنامه نگاران و تنی چند از محققان به هستی ادامه می دهد و همین طور هم در تبعیدگاهها و پناهنگاههای نظیر هلند. در روتردام دین طبیعی موردنظر پیرره به اسپینوزا امکان می دهد تحلیل انتقادی چندی درباره عهد عتیق به عمل آورد. جیووانی مارانا در (جاسوس ترک(۱۵) / ۱۶۸۴) نیز از دین طبیعی دفاع می کند که [دین] اسلام نیست. دعاوی شناختی و همسانیهای موردنظر در دین طبیعی به همراه با خردگرایی مقبول طبع کسانی می افتد که دین عامه را رنگ و نیرنگ و فرقه ها را به خطا می دانسته اند و می گفته اند در دنیای برساخته از جوهرها و قوانینی که با دقت ریاضی عمل می کنند، وقوع معجزه نامحتمل است.

در انگلیس آشوب سیاسی و مذهبی بر سیر تحول به راههای مختلف اثر می گذارد. چشم انداز جنگ فرقه ای و پیشگویان دهاتی و مردان خدای ساکن وست مینستر مایة دل بریدن از شور شوق و احساس مذهبی می شود یا نسبت به آن بی اعتمادی ایجاد می کند و تا پایان قرن هجدهم، نیز نمی توانند بر آن غلبه کنند. «کشیشی گری» که تا دهه ۱۶۴۰ در اصل گناه کاتولیکها بوده است، اکنون صورت مشخصه عام روحانی می یابد. سازش دهندگی، مبتنی بر توسل به علم کلام طبیعی و عقل در مناظرات مذهبی، وجه مشخصه دفاعیات انگلیلن ها از دوران اسقف اعظم جوول (۷۱-۱۵۲۲) می شود. کسانی نظیر ویلیام چیلینگ وورت و جان هیلز اتونی و افلاطونیان کمبریج و آزاداندیشان جانشین ریچارد هوکر می شوند و از بدایت تا نهایت قرن [هفدهم] به نفع وحدت مسیحی به عقل متوسل می شوند و احکام عملی انگلیلن را به صورتی در می آورند که حمایت از مسیحیت در جایی ممکن می شده است که دین معقول باشد و به لحاظ خصلت هم اخلاقی باشد. علم کلام طبیعی تکیه گاهی برای دفاع از مذهب می شود- صورتی که در میان کالوینیست ها و کاتولیکها سابقه نداشته است. علم کلام معقول انگلیسی که به موازات پیش رفتن قرن به صورتی روزافزون لیبرال می شده است، به جای اینکه تفحص فلسفی در معرفت شناسی باشد، محصول مناقشات مذهبی می گردد و وضع وحال در دهه های ۱۶۲۰، ۱۶۳۰ و ۱۶۴۰چنان بوده است که آثار تاله گرایانه لرد هربرت را تا بعد از دوران بازگشت [چارلز دوم به سلطنت] مردود اعلام نمی کنند. مذهب در انگلیس موضوع سیاسی علنی می شود وکسانی که جمهوریخواهی را موافق طبع می یابند، به این نظر گرایش می یابند که دیدگاههای مذهبی عقل گرایانه باشد. مخالفان افراطی [امتیاز اجتماعی] و دین "رایان طبیعی از قبیل هنری مارتن و ویلیام والوین وجان وایلدمن، دین گرایان طبیعی مشهوری همچون لرد شفتسبری نخست و جیمز هارینگتون و هنری نویل در نظریه سیاسی خویش جمهوریخواه بوده اند- همان گونه که شیوه دین گرایان طبیعی انگلیسی در دهه ۱۶۹۰ و سرتاسر سدة هجدهم بوده است. کسانی که اعتراض مذهبی را با اعتراض سیاسی پیوند می زنند، این اشخاص نبوده اند بلکه پیورتینها با پیرایشگرانی نظیر میلتون بوده اند که فزون در فزون در جهت دین معقول گام بر می داشته اند. حتی پیرایشگران عارف، یعنی کویکرها و وحدت وجودیان و کسانی که از روشنایی درون در تشویش بوده اند، اغلب اوقات با تعابیر خردگرایانه سخن می گفته اند و به این ترتیب نوعی دین معقول را وارد زبان مردم می کند. قاضیان لندن دربارة اثر پیرره راجع به قبل از آدم که در ۱۶۵۵ ترجمه و منتشر شده بوده، ابراز نگرانی می کنند. بولستراد واتیلاک در خاطرات خود (۲۲ مارس ۱۶۵۱) نقل می کند که یکی از اهالی بوستون را جریمه نقدی می کنند «به سبب داشتن عقاید خطرناک، از قبیل اینکه خدا عقل است و به چه.» بدعت آزادتر از هر زمانی در کشورهای مسیحی، به جز شاید آلمان در زمان لوتر، به زبان در می آید. در چنین آشفته بازاری دین طبیعی به این صورت رشد می کند که واسطة مردود شمردن زیاده رویهای فرقه ای می شود یا روگرداندن از شیدایی مذهبی(۱۶) و در بعضی موارد هم شاخ و برگ اندیشه هایی که موردنظر پیرایشگران و انگلیکن ها بوده است.

بازگشت چارلز دوم به سلطنت سبب واکنش در برابر پیرایشگری می شود و در میان رندانی نظیر چارلز سدلی و جورج اتریج و دوک باکینگهام «اصل عقیدتی عام و آن هم نه چنان بلندبالایی» را از آن قبیل که مارکی هالیفاکس به چارلز دوم منسوب می کند، رایج می سازد. هالیفاکس، «حاشیه نشین»(۱۷) در عرصه سیاست، در عرصه مذهب هم حاشیه نشین بوده است. توماس شادول وجان درایدن جوان در علایق ادبی درباریانی سهیم بوده اند که «الحاد» آنها را گاه و بیگاه به صحنه تئاتر می آورده اند. چنین «الحاد»ی که در واقع بی خدایی نبوده، مذهب عقل و طبیعت بوده است و کاملاً هم سازوار با سلیقة نوکلاسیکی [قرن هجدهمی]. این مذهب عقل به طور اعم انتقادی، آنچنان که در نوشت شادول با عنوان ساحرگان لانکاشایر(۱۸) (۱۶۸۵) به صراحت سازنده بوده است. در نمایشنامه امپراتور هند(۱۹) (۱۶۶۵) نوشته جان درایدن، مونتزوما(۲۰) نامی دربارة دین طبیعی چنین می گوید:

آنچه می پرستیم ما و آنچه باور دارید شما،

هر دو می گیریم از دست مشترک طبیعت:

جملگی ذیل نامهای گوناگون، می پرستیم و به جان دوست می داریم

نیروی عظیم یگانه را، که فرمان می راند از بالا.

ما و شما تعلیم می دهیم و اعتقاد داریم به آنها.

... همین بس باید باشد، والا برای نوع بشر

راه مساوی واحد به سوی سعادت بر قلم صنع نیامده است.

درایدن بعدها ناچار می شود به چنین نظراتی در Relitio laici (۱۶۸۲) انتقاد کند. ریچارد هد در رمان خودش با عنوان رند انگلیسی(۲۱) (۱۶۶۵) «ملحد»ی را فرانمایی می کند که گرایش او به دین طبیعی حسابی اشکار است.

انتشار نوشتة جان درایدن (Religio laici) و جواب چارلز بلونت به آن در رساله ای به همین نام مناقشه ای را دربارة دین طبیعی در انگلیس دامن می زند که تا پس از ۱۷۵۰ دوام می آورد. سالهای اولیه این مناقشه نشان از این دارد که دین طبیعی گرایان انگلیس بنا کرده بوده اند به متوسل شدن به دانش نو و همین طور هم آثار کلاسیک و فیلسوفان. نظرها به طور گسترده بر این بوده است که علم ارادة خدا را به شیوه طبیعی و منطقی عیان می سازد و همین با شواهد تازه به مباحث مربوط به اتقان صنع دامن می زند. برای نقد کتاب مقدس به فلسفة هربرت و هابز واسپینوزا روی می آورند و نظرات این فیلسوفان را دربارة روان شناسی در تحلیل مذهب در کار می آورند. از این دومی رساله نویسان گمنام نویسنده معجزات نقض قانون طبیعت نیست(۲۲) (۱۶۸۳) بدون ذکر مأخذ مطلب می آورند و نشان می دهند که «قدرت خدا با قدرت طبیعت یکسان و یگانه است و جمگلی قوانین طبیعت احکام جاوید خداست». به دلیل آزادی نسبی مطبوعات از دین طبیعی به صراحت و بی پرده طرفداری می کنند ودر رسالة چارلز گیلدون با عنوان شرح خلاصه مذهب تاله گرا(۲۳) (۱۶۸۶) در می آید.

این تحولات در فلسفه و علم و کلام و مذهب موید به تأیید جان لاک می شود. با روش شناسی تجربی جان لاک و معقولیت در مذهب و اعتقاد مبنی بر اینکه فیزیک نو صنع خدا را در طبیعت عیان می سازد، بسیاری اشتراک نظر داشته اند. جان تولاند و آنتونی کالینز که نوشته هایشان پس از آثار بزرگ جان لاک در دهه ۱۶۹۰ و همین طور هم پس از رفع قوانین سانسور در ۱۹۶۴ انتشار می یابد، استلزامات علم نو و تجربه گرایی فلسفی را بسط می دهند. به لحاظ آنان لازم می آمده است که عقل یگانه مبنای دین باشد. در جایی که تجربه اندیشه ها را حدود بدهد و توانایی ذهن سبب انعکاس و تطبیق اندیشه ها شود، هیچ گونه رازی در مذهب برجای نمی ماند. تولاند برای این به نقد کتاب مقدس می پرداخته است که اسرار پیدای یافت شده در آن را عقلانی سازد. وی در دو اثر خود- با عناوین Nazarenus (۱۷۱۸) و Tetradymus (۱۷۲۰)- از اسفار و نوشته های مجعول و همین طور هم منابع اسلامی سود می جوید تا خطاها و انحرافات از مذهب حقیقی را که مسیح و عقل تعلیم داده اند، فهرست کند. تاریخ خطای مذهبی وی، مسیحیت را بر بنیان زمینه ملکی قرار می دهد، ولی قیاس آن با منابع سلتی و اسلامی سبب می شود از بی همتایی عاری گردد. وی بی انکه اساساً از نظرات مسیحیانة تاریخ کناره گیری کند، شیوه های در کار می آورد که انجام چنین کاری را الزامی می سازد. کالینز و تولاند، همچون بسیاری از دین گرایان طبیعی انگلیسی، به جای کاربست کشفیات علم نو به مذهب، به مسائل فلسفی و انتقادی علاقه مند بوده اند. هر دو با قدرت تمام در مقابله با سانسور احتجاج می کنند ولی در تقاضای خود مانند ترنچارد و گوردون وارد عرصه آزادی بیان نمی شوند.

دیگر دین گرایان طبیعی انگلیسی متعلق به این نسل، از قبیل لرد شفتسبری و ماتیوتیندال و توماس چاب و جان ترنچارد و کانورز میدلتون و لرد بولینگ بروک، به چندین لحاظ حائز اهمیتند. آنها مناظرات مذهبی را زنده نگه می دارند و این مناظرات با جدل گویی و جدل نویسی دربارة تثلیث و ماهیت کلیسا که آموخته می شود، بازار بحث و جدل را پنجاه سال در انگلیس گرم نگه می دارد و به مباحث بی پرده ای دامن می زند که لازم می آمده است در جاهای دیگر در اروپا زیرزمینی باشد. دو دیگر اینکه این نویسندگان نشان می دهند که فلسفه تجربی تنها منبع دین طبیعی و مذهب یگانه تیمار در قرن هجدهم نبوده است. تیندال و چاب، به جای بحث درباره اتقان صنع مستظهر به علم، برای دریافت قانون طبیعی و روابط ابدی و لایتغیر امور بر عقل ماتقدم تکیه می کرده اند. نوشته تیندال، با عنوان مسیحیت به قدمت آفرینش (۱۷۳۱) احتمالاً بهترین چکیدة دین طبیعی در صورت ماتقدم آن است. اثر تیندال و چاپ و نوشته شفتسبری سبب جدایی اخلاقیات از مذهب کلیساها می شود. سه دیگر اینکه توماس وولستون و کانورز میدلتون- اولی تمثیل نویس مشهوری که هرزه درایانه مسیح را به کولی شبیه می کرده و دومی هم مورخ و جدل نویسی که نوشته هایش دربارة معجزات بر راستین بودن هر نوع معجزه ای سایه تردید می انداخته- پنجه در پنجه «سیاهکاران» می افکنند و بعدها شیوه آنان را ولتر وگیبون با قدرت تأثیر بیشتری به کار می بندند. بر همین روال جان ترنچارد و توماسل گوردون (تاریخ وفات ۱۷۵۰) با نوشتن مقالات کمابیش بی همتا در تاریخ دین طبیعی، به جمع رادیکالهای مذهبی و سیاسی می پیوندند. دیدرو نوشته های شفتسبری را ترجمه می کند و نویسندگان آلمان نیز ازجمله کریستلوب میلیوس و یوهان اسپالدینگ و گاتهولدلسینگ و هرمان رایماروس، نوشته های او را می خوانند و بهره ها می گیرند.

در فرانسه نیاز چندانی به ترجمه نمی افتد زیرا بسیاری از فیلسوفان مسنتر به دین طبیعی گرویده بوده اند. برنارد فونتنل و سن پی یر و ولتر و مونتسکیو را نیز می توان به فهرست دین گرایان طبیعی افزود، همین طور هم بسیاری از نویسندگانی که رسالاتشان به طور مخفیانه دست به دست می گشته است.

دین طبیعی بر بسیاری از جنبه های زندگی نفوذ می کند و تأثیر می گذارد. از آنجا که قهوه خانه ها و میکده ها دربارة آن بگومگو می کرده اند، از اجزای اساسی فراماسونری می شود و دوستداران خرد و شاهزادگان و سربازان و دولتمردان و کشیشان و تاجران حامی آن می شوند. پیام سادة برابری(۲۴) و خوش بینی و عقل مستتر در دین طبیعی به اندیشه های مربوط به پیشرفت و خویشکامی(۲۵) خردگرایان کمک می کند. به سبب جلوه یافتن در آثاری از قبیل ترجمه ادیسون از مزمور نوزدهم دعای عام (۱۷۳۸) نوشته الکساندر پوپ، فصول از جیمز تامسون، یا نمایشنامه ها و مقالات و داستانهای ولتر، کلیشه شاعران و خوانندگان مجلات ادواری نظیر Le Journal Encyclopedique (۹۳-۱۷۵۶) می شود. دین طبیعی، مستظهر به آثار گوناگونی از قبیل برهان وجود و صفات خدا(۲۶) (۱۷۰۴) نوشته ساموئل کلارک، یا جستار درباره فلسفه اخلاقی(۲۷) (۱۷۵۰) نوشته ماوپریتوس، سبب آزاداندیشانه کردن مسیحیت و سازوار کردن آن با عصر عقل می شود. در نمایشنامه های لسینگ و فلسفة اخلاقی آدام اسمیت نیز در قالب مفهوم وحدت بخش اهمیت اساسی دارد. تازه فرصت طلبیهای سیاسی بولینگ بروک و ناپلئون تا اندازه ای با دیدگاههای تاله گرایان دربارة مذهب عامه و خوش باوری مردم تبیین می شود. باری جمهوریخواهان هم از تولاند گرفته تا رُبسپیر و از گوردون تا توماس پین، حکومت جمهوری را توجیه و تأیید می کند و نقطة مقابل نظریات مربوط به فرة ایزدی(۲۸) [شاهان] قرار می گیرد. عنایت شناسی موردنظر در دین طبیعی در قالب اصل نظام بخش در بنیان آثار آبه پلوچه و دیگر هواداران علم کلام طبیعی در قرن هجدهم و همین طور هم دانشمندان در مجامع و آکادمیهای سلطنتی در سراسر اروپا قرار می گیرد. در امریکا بنجامین فرانکلین و توماس پین توماس جفرسون در میان بزرگان و اتان الن و الیهو پالمر از طبقه متوسط، به فایدت سیاسی و دقت علمی اصول عقیدتی دین گرایان طبیعی گواهی می دهند.

در قرن هجدهم، علاوه بر دوران رونق دین طبیعی، ابتدای افول آن نیز عیان می شود. دیوید هیوم کم اسطقس بودن آن را برملا می سازد: عنایت شناسی آن اثبات نشده، معرفت شناسی ساده آن نادرست، طبیعت انسانی عام عقل گرایانه شده آن افسانه ای- دچار غلیان شهوات و عادات مختلف و رسوم مشتی آدم غیرمعقولی که هرگز اختیار دارد دین طبیعی نبوده اند و هرگز هم در حالت طبیعت زندگی نکرده اند. جورج برکلی و جوزف باتلر [که هر دو اسقف بوده اند] استدلالهای خداگرایان طبیعی را مغالطه آمیز و نابسنده تلقی می کنند. در فرانسه ماتریالیستها نظریه ای پدید می آورند درباره طبیعت خود تنظیم گرا که نیازی به خالق ندارد و به وظایف اخلاقی الوهیانه تصدیق شده منجر نمی شود. خردگرایی موردنظر دیدرو نوعی حیات گرایی را افاده می کرده است که مکانیسم ثابت کیهان موردنظر دین گرایان طبیعی را از رونق می اندازد. توسل رمانتیکی روسو به وجدان و عواطف در قالب منبع مذهب و نظر وی دربارة اراده عام هنجارین مذهب و خردگرایی سیاسی سطحی گرایانه تاله گرایان را تضعیف می کند. نظر گاتهولد لسینگ در قالب غایت شناسی درون بودی عقل آشکار شونده برای فرضیه دین گرایان طبیعی راجع به ثبات اشیاء زیانبار بوده است. تکثرگرایی فرهنگی موردنظر ادموند برک و جی.جی. هردر، تا آنجا که افاده بی همتایی و گونه گونی می کرده، جایی برای همسانیهای موردنظر دین گرایان طبیعی نداشته است.

جد و جهد برای فهم ذهن انسانهای بدوی یا پیدایش و صورت شعر ملهم- آن گونه که موردنظر ژان آستروک و رابرت لوت و هر در بوده- آدمیان را بر آن می دارد که برخلاف شیوه دین گرایان طبیعی، دربارة منشأ و نقش اسطوره دست به تحلیلهای ساده نزنند. این حقیقت نیز به همین اندازه اهمیت دارد که اکثر مسیحیان بر آن بوده اند که اعتبار دین طبیعی را به این صورت بپذیرند که دین آسمانی بر مبنای آن اثبات شود. فاتحه ایمان گرایی دیگر خوانده شده بوده است. شیادان و قشریگران دیگر به حکومتها دندان نمی نموده اند، زیرا فوج قشونهایی که بر جاده های خوب در حرکت بوده اند، جایگزین مذهب مستقر شده بوده اند. فقط در ایالات متحده، در میان انقلابیون و پرولتاریای جمهوریخواه، مقدر بوده است که دین طبیعی مجال بیشتری داشته باشد. اسلوب نوشتن و نحوه تفکر تام پین برای عامه جاذبه داشته است و همین طور هم کتابهای منتشر شده الیهو پالمر و ریچارد کارلیسل و اصلاح طلبان نیمه سواددار دهه ۱۸۴۰. دین طبیعی در قالب نیروی مُلکی کننده که در آن هدف بر نظم بوده است و برای معقول بودن در جمگلی زمینه های زندگی ارزش و اهمیت قائل بوده اند، پس از ۱۸۰۰ دیگر از بین می رود. با این حال چنین قضاوتی را تنی چند از محققان موردتردید قرار داده اند، خاصه ای.سی. ماسنر که می گوید وارثان دین طبیعی در میان منتقدان مذهبی لیبرال و آزاداندیش قرن نوزدهم و نیز در میان مدافعان رواداری (تساهل و تسامح) یافت می شود.

نویسنده: راجر ل. - امرسون

مترجم: صالح - حسینی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول ۱۳۸۵

پی نوشت:

۱. Dism

۲. Fidests

۳. Providential God

۴. «شریعت اُمم» به جای Law of the Gentilies منظور از امم غیریهودیان و به اصطلاح ام ضاله است.

۵. در عهد جدید کلمه (Word) به جای Logos آمده است، از جمله: «در ابتدا کلمه (لوگوس) بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» (انجیل یوحنا).

۶. «تاله‌گرایانه»‌از فرط ناچاری در اینجا به جای deistic آمده است.

۷. یا «دین منزل» (reveled relition) در برابر «دین طبیعی» (natural relition یا deism).

۸. Pierre Viret

۹. Instruction Chresteienne

۱۰. evangelists

۱۱. deist

۱۲. Anatomy of Melancholy

۱۳. این کتاب (Utopia) در فارسی با عنوان آرمانشهر ترجمه و منتشر شده است.

۱۴. De relition laici; Dialotue between a Tutor and His Pupil

۱۵. LEspion du Grand Seigneur

۱۶. به جای enthusiasm که معنای معمولی آن «شور و شوق»‌است. این واژه در قرن هجدهم به قشیگری اطلاق می‌شود.

۱۷به جای Trimmer که افاده خنثی بودن می‌کند.

۱۸. Lancashire Witches

۱۹. The Indian Emperour

۲۰. Montezuma

۲۱. Richard Head, The English Rouge.

۲۲. Miracles No Violation of the Law of Nature

۲۳. A Summary Account of the Deist۰۳۹;s Relition

۲۴. Equality

۲۵. Complaceney

۲۶. Demonstration of the Being and Attibutes of God

۲۷. Essai de philosophie morale

۲۸. divine ritht



همچنین مشاهده کنید