پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سیالیت منافع در جبهه غرب


بسته به این كه چه رویكردی به مدرنیسم داشته باشیم, زوایایی از تفاوت جهانی كه ما در آن زندگی می كنیم جهان سوم با تمدن غربی عیان می شود كسی كه این مدرنیسم را صنعتی شدن بداند, از نظرش غرب مجموعه ای است از كشورهایی كه عصر صنعتی شدن را سپری كرده و به دوران فراصنعتی گام نهاده است

آن كه رشد اقتصادی مد نظرش باشد، به شاخص هایی می نگرد كه درآمد سرانه، برخورداری از امكاناتی چون سطح بهداشت فردی و جمعی، سواد و امید به زندگی و رفاه بیشتر گویای تفاوت میان این دو جهان است. برای آنكس كه به استانداردها و آموزه هایی چون آزادی توجه دارد ویژگی هایی چون آزادی بیان، آزادی مطبوعات، بهره مندی و رضایتمندی از وضع دموكراتیك و حق تعیین سرنوشت ممیزه چنین جوامعی است و برای آن كسی نیز كه ارزش های انسانی و اخلاقی چون عدالت اجتماعی ملاك اعتبار است، شكاف و مناسبات موجود میان طبقات اجتماعی از هر حیث گویای حقایقی است كه كیفیت زندگی را در دو سوی جغرافیای فرهنگی شرق و غرب تبیین می كند. بدین ها باید زاویه دیگری را نیز افزود و آن نوع نگرش انتقادی است كه در غرب نه تنها به رویكرد و اندیشه های دیگران كه با هدف اصلاحی به عملكرد سیستم وجود دارد. در چنین سیستم هایی همواره سازوكارهایی تعبیه شده است كه كاركرد خودانتقادی دارد و در نتیجه اشتباهات سیستم را گوشزد و اصلاح می كند. عقلانیت انتقادی در این تفكر همواره سیستم را آماده پذیرش اشتباهات و تلاش در راه تصحیح آن می كند. در نگرش خودانتقادی فرد یا سیستم همواره این آمادگی را دارد كه برای رسیدن به هدف ابزارها و راه های متعدد را بررسی و ارزیابی كند و چنانچه در یكی به نتیجه نرسید، راه دیگری را آزموده و طی نماید و اگر همه راه های عقلی و عملی را آزمود و نتیجه نگرفت، در هدف تجدید نظر كند و هدف را متناسب با راه ها و امكانات موجود برگزیند و انتخاب كند. طبیعی است در این نگرش هدف نیز عقلانی انتخاب می شود. بر این اساس دولت جورج بوش وقتی تصمیم حمله به عراق را به اجرا گذاشت، كوشید كه كشورهای مختلف را در این راه با خود همراه كند، وقتی از این تلاش ناامید شد، به تنهایی دست به این اقدام زد و موقعی كه با مخالفت شدید بسیاری از كشورها و به ویژه متحدان نزدیكش در اروپا مواجه شد، این انتقادات را برنتافت اگرچه آمریكا به تنهایی با كمك برخی از دوستان قدیم چون انگلیس یا جدیدش چون لهستان گام در راه پیاده كردن نیرو در عراق گذاشت و در این راه حتی وزیر دفاعش با تعابیری چون اروپای پیر، به تحقیر كشورهایی چون آلمان، فرانسه پرداخت.

اما آمریكا متوجه شده است كه سیاست یكجانبه گرایی برای همیشه نمی تواند پاسخگوی مشكلات و بحران ها باشد. با این كه به تعبیر رایج و معروف، بازها و نئوكان ها یا محافظه كاران نو در دور دوم ریاست جمهوری بوش موقعیت پیشین خود را تثبیت كرده اند و حتی پرچم خود را در خاكریزهای جدیدی برافراشته اند، اما آنها نیز نشان داده اند كه از این عقلانیت خودانتقادی بهره می گیرند و آمادگی تجدید نظر در برخی از اهداف و روش های خود را دارند. عذرخواهی رامسفلد از اروپای كهن و به كارگیری این جمله كه رامسفلد پیر چنین سخنانی را بر زبان رانده است، نشان می دهد كه محافظه كاران نو هم اگر مصالح و منافع خود را در همراه كردن دیگر كشورها و متحدان با خود ببینند حتی از عذرخواهی كردن دریغ نمی كنند. تحولات در روابط آمریكا و اروپا به رغم اختلافات عمیق به سرعت حادث می شود و جبهه بندی ها هر زمان ممكن است تغییر كند و طبیعتاً عنصر اصلی در این تحولات و سیالیت جبهه بندی ها، ارائه تعریف های جدیدی از حوزه منافع مادی و ارزشی است كه غفلت از آن ممكن است ما را به دامن تحلیل های ثابت و غلط انداز افكند. اروپا و آمریكا در مسائل مختلف بین المللی اگرچه اختلافات ژرفی در استراتژی و تاكتیك و نگرش های هنجاری با یكدیگر داشته اند و در آینده نیز این اختلافات پدید خواهد آمد، ولی در مبانی با هم اشتراك نظر دارند و در مورد پاره ای از مسائل چون برنامه هسته ای ایران یا آنچه حمایت ایران از تروریسم می خوانند و نیز مسائل حقوق بشر اختلاف مبنایی با یكدیگر ندارند و ارائه تعریفی از منافع مشترك ارزشی و مادی در این حوزه ها می تواند آنها را به نتیجه ای برساند كه به رغم همه اختلافات با یكدیگر به وحدت نظر حتی در شیوه ها و تاكتیك ها نزدیك كند. موضع گیری هایی كه برخی از رهبران اروپایی چون تونی بلر و ژاك شیراك در این چند روز داشته اند و سخنانی كه بوش، رامسفلد یا رایس بر زبان جاری كرده اند از تلاش آنها برای رسیدن به چنین وحدت نظر و رویه ای برخلاف آنچه در بحران عراق اتفاق افتاد حكایت می كند. مسئولان دیپلماسی ایران نمی توانند و نباید به تحلیل هایی كه از اختلاف سه كشور اروپایی با آمریكا در مورد برنامه هسته ای ایران ابراز می شود، دل خوش دارند و بایسته است سیالیت مناسبات و منافع و جبهه بندی های غرب را در مسائلی چنین مدنظر داشته باشند. اتفاقاً در این زمینه نگاه بدبینانه ای كه اروپا را در مسائل هسته ای یا اصولاً برخورد با جمهوری اسلامی همدست، همدل و همراه آمریكا می داند به صواب نزدیك تر است با این تفاوت كه كلیت و یكپارچه بودن یا انگاشتن غرب بدین معنا نیست كه باب هرگونه تعامل با آن بسته شود و كشور را یكسر به ورطه تئوری هایی انداخت كه راه چاره را در رویارویی تمام عیار با این مجموعه یكپارچه می بیند.



همچنین مشاهده کنید