پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فیلمی از سینمای اجتماعی نوین ایران


فیلمی از سینمای اجتماعی نوین ایران

«لطفا مزاحم نشوید» اولین تجربه مستقل محسن عبدالوهاب است او پس از تجربه چند کار مشترک با رخشان بنی اعتماد حالا اولین فیلم مستقلش را ساخته است

«لطفا مزاحم نشوید» اولین تجربه مستقل محسن عبدالوهاب است. او پس از تجربه چند کار مشترک با رخشان بنی‌اعتماد حالا اولین فیلم مستقلش را ساخته است. فیلم با محور قرار دادن سه داستان مجزا از صبح تهران به تصویر پایانی شبانگاهی این ابرشهر و مردمش ختم می‌شود. در این مسیر قرار گذاشته می‌شود که سه برش از سه سبک مختلف زندگی را مشاهده کنیم تا بتوانیم پیرامون خود را بهتر ببینیم. داستان‌های فیلم با ساده‌ترین تمهیدات در امتداد هم روایت می‌شوند.

در صحنه تاکسی گرفتن روشنک (با بازی باران کوثری) روحانی‌ای را هم منتظر تاکسی می‌بینیم و داستان دوم از همین جا شروع می‌شود. با مراجعه پیرزن هم به طبقه پایین (دفتر روحانی) برای پیدا کردن تعمیرکار تلویزیون داستان سوم آغاز می‌شود. این نوع روایت در عین مجزا بودن بخش‌های مختلف باید در نهایت از لحاظ بن‌مایه‌های فکری به سمت و سوی مشخصی برود.

نمونه اعلای این روایتگری هنوز هم مثال خوب برش‌های کوتاه آلتمن است؛ این فیلم با روایت‌های مختلف و متقاطعش آینه بزرگی از روحیات و خلق وخو و فرهنگ زندگی آمریکایی است. قصد عبدالوهاب هم نشان دادن جامعه امروز پایتخت است. فیلم صرفا با نشان دادن و برش زدن نمی‌تواند به عمق و بن‌مایه مورد نظرش دست یابد.

گرچه در پایان با شروع موسیقی کوتاه خلعتبری و نشان دادن شهر شلوغ و عبور و مرور عابران، کارگردان قصد داشته این ایده‌ها را به کل شهر تعمیم دهد اما این بخش‌ها از لحاظ درونمایه به انسجام نمی‌رسد. اگر هم قصد عبدالوهاب نشان دادن سه داستان در اپیزودهای مجزا بوده است، چرا بخش‌ها کاملا مجزا نشده‌اند؟ به‌نظر می‌رسد که قصد فیلمساز روایت متقاطعی از آدم‌ها بوده است. نمونه این بحث را می‌توان بعد از درست شدن تلویزیون زوج پیر دید. مجری تلویزیون همان بهرام است که بعد از یک روز پرتنش و اضطراب‌آور در حال گفتن جملاتی است که خود هیچ اعتقادی به آنها ندارد. نحوه اتصال داستان‌ها هم که با روبه‌رو شدن شخصیت‌ها با یکدیگر شکل گرفته است. پس نمی‌شود به این فیلم عنوان اپیزودیک را اضافه کرد.

اما با وجود این مشکل که خودش را در پایان‌بندی نشان می‌دهد، «لطفا مزاحم نشوید» کار قابل قبولی به‌عنوان اولین تجربه مستقل کارگردانش است. اگر هم در جشنواره کم‌فروغ امسال با فیلم‌های دیگر مقایسه شود، عنوان نسبتا خوب را هم می‌توان به آن نسبت داد. طنز خوب فیلم و روابط بین شخصیت‌ها گرم از کار درآمده‌اند.

تعادلی که در طنز و کلا لحن فیلم وجود دارد، نشانه‌هایی از تجربه‌های قبلی عبدالوهاب هستند.

نگاه اجتماعی فیلمساز هم بدون اینکه به دام شعار و موعظه بیفتد، در بسیاری از صحنه‌ها دیده می‌شود. معضلاتی مثل اعتیاد و جدایی و عوارض شهرت و سرقت و مشکلات جنسی در سه بخش داستان گنجانده شده‌اند.

فقط اگر به سکانس‌های دفتر روحانی نگاه کنیم، می‌بینیم که چه دید خوب و ظریفی به اجتماع در آن موج می‌زند.

«لطفا مزاحم نشوید» مجموعه‌ای از بازی‌های یکدست و نسبتا خوب است. ‌جز داستان اول که دو بازیگر آن یعنی باران کوثری و افشین هاشمی چندان خوب بازی نکرده‌اند، بقیه بازیگران بسیار خوب ظاهر شده‌اند.

باران کوثری با انتخاب یک بازی تکراری نتوانسته در تقابل با نقش مقابلش به یک حس واقعی برسد از سوی دیگر افشین هاشمی هم با وجود بازی‌های خوبش در تئاتر، هنوز نتوانسته با دوربین ارتباط خوبی برقرار کند. با تمام این اوصاف او می‌تواند در آینده یکی از وزنه‌های سینمای ایران باشد به شرطی که راه درست خود را به همین ترتیب ادامه دهد.

هدایت هاشمی در نقش یک روحانی خراسانی کاملا باورپذیر بازی کرده است. او سعی کرده که ریزترین رفتارهای یک روحانی را هم به‌درستی در بازی‌اش نشان دهد. شیوه کفش عوض کردن در دفترش یا ذکر گفتن و نگرانی‌هایش برای سرقت مدارکش از جمله این مواردند. از آغاز بخش اول با اضطراب و تنش یک زوج جوان همراه می‌شویم. جدیت این بخش با بخش‌های دیگر در تضاد است. گرچه گوشه‌هایی از بازی طنز را هم در کار افشین هاشمی می‌بینیم. بدون شک بهترین بخش فیلم داستان سوم آن است. داستان زوجی که می‌ترسند افراد غریبه را به خانه خود راه بدهند. نکته جالب اینجاست که در صحنه شیشه کشیدن تعمیرکار - با بازی خوب حامد بهداد- می‌بینیم که ترس از آدم‌ها چقدر می‌تواند منشأ درستی داشته باشد. ترسی که جامعه و معضلاتش به مردم خود تزریق کرده است.

حامد بهداد در این بخش با چند دیالوگ و نگاه، کاری می‌کند که ما نگران سرنوشت بچه‌اش بمانیم. به پیرزن سفارش می‌کند که به زنش بگوید کم‌توقع‌تر باشد و بعد می‌بینیم که دروغگوی ماهری هم هست. او عصبیت فردی که شیشه مصرف می‌کند را بسیار خوب در لابه‌لای اضطراب و بی‌حوصلگی‌اش پنهان کرده است.

پیرمرد و پیرزن فیلم هم با وجودِ نداشتن تجربه بازی بسیار بامزه و خوب ظاهر شده‌اند. سینمای اجتماعی نوین ایران در چند سال اخیر با نمونه‌های شاخصش توانسته جایی را به خود اختصاص دهد. سینمایی که سعی می‌کند بدون توسل به کلیشه‌های نخ‌نما شده، آینه شفافی از جامعه پیرامونش باشد. اگر نظارت‌ها و محدودیت‌های دست و پاگیر و سلیقه‌ای از میان رود، این سینما می‌تواند به نقاط خوبی برسد و پا در مسیرهای جدید بگذارد.

محسن عبدالوهاب اگر بتواند دستمایه‌های مورد نظرش را با انسجام و غنای بیشتری در کارهای بعدی خود به کار ببرد، سینمای اجتماعی ایران یک نام خوب دیگر را به فهرستش اضافه می‌کند.

بهنام شریفی



همچنین مشاهده کنید