چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تولید دانش و نظریه


تولید دانش و نظریه

تولید دانش و نظریه مقوله ای است كه باید از نخبگان فرهنگی جامعه به ظهور رسد و دستوری و تابع مقررات و قانون نیست در همه ی فرهنگ ها و تمدن ها آن گاه كه دانش تولید شده, نظریه ها پرورده و تبدیل به نهادهای اجتماعی گردیده, نقش نخبگان نوپا و گرایش های جدید به یك فرهنگ كاملا هویدا است

تولید دانش و نظریه مقوله‏ای است كه باید از نخبگان فرهنگی جامعه به ظهور رسد و دستوری و تابع مقررات و قانون نیست . در همه‏ی فرهنگ‏ها و تمدن‏ها آن‏گاه كه دانش تولید شده، نظریه‏ها پرورده و تبدیل به نهادهای اجتماعی گردیده، نقش نخبگان نوپا و گرایش‏های جدید به یك فرهنگ كاملا هویدا است .

در این جا به تحلیل دو مساله خواهیم پرداخت:

۱ . وظیفه‏ی حوزه‏های علمیه و دانشگاه در زمینه‏ی تولید نظریه;

۲ . نهضت نرم‏افزاری یا جنبش تولید دانش، به ویژه در این زمان .

● نرم‏افزار چیست؟

چرا سخن از نهضت و جنبش در این باب گفته می‏شود و اساسا چرا الان چنین بحثی مطرح می‏شود؟

نرم‏افزار در این تعریف از سنخ اطلاعات و داده‏ها است . سخن از نهضت نرم‏افزاری یعنی یك جنبش و خیزش در عرصه‏ی تولید اطلاعات، اما چه اطلاعاتی؟

سه ویژگی برای اطلاعات بر شمرده می‏شود كه می‏توانیم این سه ویژگی را مؤلفه‏ی نرم‏افزار در این نهضت‏بدانیم .

الف . اطلاعاتی كه از نظر هماهنگی دارای سازگاری درونی باشد;

ب . نرم‏افزار باید منطقی داشته باشد كه قابل تفاهم بانخبگان باشد;

ج . این اطلاعات درون هماهنگ، دارای منطق تفاهم و عقلانیت، كارآمدی و كاركرد مشخص باشد .

البته منظور از كاربرد و كارایی لزوما كاربرد عینی نیست . یك نظریه ممكن است‏برای حل یك معضله‏ی فكری ، یا بازسازی یك جهان‏بینی باشد ولی باید دقیقا روشن باشد كه این نظریه برای بازسازی چه فكری، چه قشری و برای حل چه معضله‏ی فكری طراحی و تولید شده است .

رهبر معظم انقلاب - دام ظله - هم به درستی بر این نكته تاكید دارند كه معرفتی را نشان دهیم كه دارای هماهنگی و مبنا باشد .

از این رو، اگر كسی در سطح حوزه و دانشگاه نظریه‏ای را ارائه دهد، بدون این كه مبنایی داشته باشد، اصلا اطلاق نرم‏افزار بر آن صادق نیست .

آیا بر تولید دانش می‏توان نام جنبش یا نهضت گذاشت؟

آیا تولید نرم‏افزار و دانش مقوله‏ای جنبش‏پذیر است‏یا این كه كار نخبگان در حوزه‏های آكادمیك است؟ و اساسا چرا الان مطرح می‏شود . مگر شرایط اجتماعی و علمی، چگونه است كه امروز می‏گوییم جنبش نرم‏افزرای و ده سال پیش سخنی از این مقوله نبود؟

فرهنگ شناسان و تمدن نگاران معتقدند كه تمدن‏ها كالبد و شكل فیزیكی و عینی فرهنگ‏ها هستند . عناصر تمدنی كه عبارتند از: نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی، آموزشی، هنر، تكنولوژی ، ادبیات و ... همه مقولاتی از سنخ مقولات تمدنی هستند . این‏ها زاییده و پوسته و عارضه‏ای بر فرهنگند;یعنی در یك جامعه اگر فرهنگی شكل نگیرد، تمدنی ایجاد نمی‏شود و برای شكل‏گیری یك فرهنگ، پیشاپیش ایده‏ای، اندیشه‏ای، مكتبی، ایدئولوژی‏ای نیاز است;یعنی ایدئولوژی‏ها و مكتب‏ها در ابتدا فرهنگ می‏سازند و در بستر اجتماعی، لایه‏های گسترده‏ای از آداب و مناسبات اجتماعی را به صورت ارتكازی و عملی جا می‏اندازند . البته خیلی از فرهنگ‏ها هستند كه تمدن سازی نمی‏كنند;یعنی ایدئولوژی و فرهنگ آنان قابلیت‏ساخت نهاد اقتصادی، سیاسی و آموزشی را به علل گوناگون از جمله فرصت‏های تاریخی ندارد .

مورخان فرهنگ و تمدن جمله‏ی مشهوری دارند و می‏گویند: در پشت تمدن‏های بزرگ تاریخی، یك دین نهفته است .

این چیز ثابتی در باره‏ی تمام تمدن‏ها است، اما چرا در پشت تمدن‏های بشری ادیان قرار دارند و مدعی پیامبری وجود دارد؟

● رابطه‏ی تمدن و دین

این نكته ریشه در ماهیت دین دارد . تفاوت میان ادیان و مكاتب فلسفی و ایدئولوژی‏های انتزاعی در این است كه مكاتب فلسفی و ایدئولوژی‏های انتزاعی قدرت فرهنگ سازی ندارند .

نخبگان را به خودشان جلب می‏كنند;اما در حوزه‏ی مناسبات اجتماعی نفوذ نمی‏كنند . مكتبی كه نتواند فرهنگ بسازد، نمی‏تواند فرهنگ را نیز تبدیل به تمدن كند و كالبد عینی و فیزیكی به آن بدهد .

اما دین و ماهیت پیام وحیانی می‏تواند از حوزه‏ی نظر به حوزه فرهنگ عمومی و از حوزه‏ی فرهنگ عمومی به نهادهای تمدنی سرایت پیدا كند .

اسلام در طول دو دهه (برغم غریبی و بیگانگی) فرهنگ می‏سازد و این فرهنگ را تبدیل به مدینه می‏كند;زیرا ویژگی‏های فرهنگ و تمدن سازی را دارا است، پیام‏های اسلام با عقلانیت‏بشر هماهنگ و همسو است . سازگاری درونی بین مؤلفه‏های مفهومی آن وجود دارد و بسیار قابل فهم است . از طرفی فاصله‏ی میان ایدئولوژی اسلام و عمل، فاصله‏ی بسیار كوتاهی است . مثلا توحید خودش در بستر عینی عدالت و توحید عملی را تعریف می‏كند و می‏تواند مناسبات اجتماعی را شكل دهد .

با نگاهی به تاریخ فرهنگ‏ها و به ویژه فرهنگ اسلام معلوم می‏شود جایگاه تاریخی ما كجا است .

فرهنگ اسلامی در دوره‏های مختلف (دوران اموی، عباسی، صفوی و . .). تبدیل به تمدن شده است .

● ضرورت نهضت نرم‏افزاری در این دوره

اما چرا جنبش و نهضت نرم‏افزاری الان مطرح می‏شود؟

در دوران معاصر، بابحران فرهنگی و تمدنی در جهان اسلام مواجه می‏شویم . بحران تمدنی مثل حمله مغول نیست كه فقط مظاهر تمدن را زیر سؤال ببرد، بلكه بحران فرهنگی بر بنیادهای هویت فرهنگی حمله می‏كند .

فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای سكولاریسم و انسان‏گرایی و اومانیزم فرهنگ می‏سازد و آن را تبدیل به تمدن می‏كند . ویژگی تمدن مدرن نگاه او به همه‏ی ساحت‏های اجتماعی و انسانی است، نگاهش به جهان است .

جهانی‏سازی و جهانی گرایی در بنیادهای تفكر سكولار مدرن وجود دارد . با ورود این فرهنگ به جامعه‏ی اسلامی، جامعه دچار چند پارگی فرهنگی و هویتی می‏شود . فرهنگ مدرن اقشار نخبگان را به خودش جلب می‏كند، مفهومی جدید از توسعه اجتماعی ارائه می‏دهد، نسبت جدیدی میان انسان و طبیعت، انسان و خدا تعریف می‏كند و برای همه‏ی اركان حیات برنامه می‏دهد .

فرهنگ مدرن غرب از حوزه‏ی عمومی به حوزه‏ی خصوصی می‏آید و مظاهر آن در خصوصی‏ترین لایه‏های حیات انسانی دخالت می‏كند و هیچ ساحتی را برون از فرهنگ سكولار نمی‏بیند .

نتیجه‏ی این بحران هویتی این است كه نسل نخبگان جامعه‏ی اسلامی یا در فرهنگ مدرن استحاله می‏شوند یا به انزوا و تردید می‏افتند . جنبش‏های معاصر نظیر مشروطه، نهضت ملی و انقلاب اسلامی در جهان اسلام همه واكنشی در مقابل این بحران هویتی است .

انقلاب اسلامی ایران تنها نهضتی در دوران معاصر است كه از سطح نخبگان به توده‏های مردم نفوذ می‏كند . فرآیند تبدیل ایدئولوژی به فرهنگ در دو دهه‏ی اول انقلاب شكل می‏گیرد و نتیجه‏ی آن یك ایدئولوژی و تعریف جدید از اسلام و تفكر شیعی در بستر اجتماعی است . از این رو، حكومت دینی و این كه دین به فرهنگ منجر شود، اتفاق افتاده است، اما این تبدیل كامل نیست . انقلاب اسلامی زمانی می‏تواند هویت‏سازی كند و در مقابل نفوذ فرهنگ مدرن مادی ایجاد سد كند و تعریف جدیدی از اسلام و هویت اسلامی ارائه دهد كه این فرهنگ تبدیل به تمدن شود .

هدف انقلاب اسلامی در تفكر امام راحل از استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، ایجاد یك تمدن نوین است . قرار است تمدنی بر پایه‏های ارزش انسانی و دینی شكل گیرد كه بتواند در مقابل هویت‏سكولار تمدن غرب ایستادگی كند و حیات بشر را سامان دهد . بنابراین، پاسخ به سؤال مذكور این است كه ما در یك نقطه‏ی عطف تاریخی در انتقال به تمدن اسلامی هستیم و این‏جا است كه ذهنیت نخبگان باید به سمت ایجاد این تمدن فراخوان شود . تمدنی كه در نقطه‏ی آغازش نظریه‏ها و دانش‏ها قرار دارند . نقطه‏ی آغازش فلسفه‏های نظری و عملی است .

جنبش نرم‏افزاری و تولید دانش و نظریه مدعی است كه باید یك خیزش جدید، یك فراخوان عمومی در نسل آماده و آشنا به فرهنگ انقلاب آغاز شود . رسالتی كه حوزه و دانشگاه بر عهده دارند این است كه این خیزش اتفاق بیافتد .

معنای جنبش و خیزش این است كه دگرگونی نباید در سایه‏ی نخبگان و اساتید حوزه و دانشگاه بماند، بلكه باید در سطح بدنه‏ی حوزه و دانشگاه مطرح شود و این امر زمانی اتفاق می‏افتد كه (به تعبیر مقام معظم رهبری) اندیشه ورزی عادت نخبگان شود;فرهنگ جوامع نخبگان شود .

برای رسیدن به تولید این دانش انتظاراتی وجود دارد كه بخشی از آن به حوزه‏ی مدیریت فرهنگی در حوزه و دانشگاه بر می‏گردد . انصاف این است كه ما در حوزه و دانشگاه با یك بحران مدیریت پژوهش و دانش روبروایم .

بخش دیگر انتظارات به متن نظریه‏پردازی بر می‏گردد;یعنی ما برای تولید دانش در زمان حال چه كار باید بكنیم؟

● اصول و مقدمات نظریه‏پردازی

دانش‏هایی كه تمدن‏ساز هستند از سه لایه‏ی عمده برخوردارند;یعنی در هر یك از علوم و دانش هایی كه با آن‏ها سروكار داریم با سه لایه‏ی معرفتی مواجه هستیم:

▪ اول . رویی‏ترین لایه‏ی دانش كه گزاره‏های علمی است;

▪ دوم . نظریه‏ها است;یعنی هر گزاره‏ای در پشت‏خود یك یا چند نظریه دارد;

▪ سوم . چارچوب‏ها و پارادایم‏ها هستند .

وقتی سخن از نرم‏افزار می‏كنیم، توجه داریم كه این علم از سه لایه‏ی مختلف تشكیل شده است . به گمان بنده وضعیت فرهنگی و تولید دانش در جامعه‏ی ایران تصرف در حوزه گزاره‏ها است .

علوم انسانی در طول سه چهار دهه‏ی گذشته در دانشگاه از ساحت گزاره‏ها به ساحت نظریه‏ها نفوذ نكرده است . آیا در حوزه‏ی علوم سیاسی و جامعه‏شناسی، نظریه‏ای تولید كرده‏ایم كه قابل رقابت‏با فلان نظریه جامعه‏شناس یا سیاست دان غربی باشد؟

در فقه و دیگر علوم نیز وضع همین است . بعد از مرحوم شیخ انصاری كه در مكاسب، نظریه‏ی جدیدی را در باب معاملات طرح نمود، نظریه‏ی جدیدی تولید نكردیم . متاسفانه فقط گزاره‏ها و تطبیقات فراوان است، اما در حوزه‏ی نظریه‏ها خبری نیست .

اولین چیزی كه پیشنهاد می‏شود این است كه در حوزه و دانشگاه گزاره‏ها و تولید گزاره‏ای را تبدیل به تولید نظریه‏ای كنیم و این ممكن نیست مگر این كه در یك فضای آزاد و منطق گفتگوی فعال، صاحبان تخصص‏ها به میدان بیایند و یا كشانده شوند و گزاره‏های تكراری را وارد بحث كنند .

نظریه هایی كه در درون این گزاره‏ها و پشت این نظریه‏ها است را ظاهر نمایند و آن‏ها را به بحث‏بكشند، آن‏گاه به ساحت تولید نظریه برسند . برای رسیدن به این هدف باید چند گام برداشت:

▪ گام اول . توجه نخبگان و جامعه‏ی علمی به ساحت نظریه‏ها است;یعنی بررسی وضعیت نظریه‏ها از دریچه‏ی سازگاری درونی .

▪ گام دوم . وقتی سازگاری درونی پیش آمد، تحلیل شود كه آیا این نظریه قابل تفاهم با نخبگان ایرانی و اسلامی این سرزمین ست‏یا خیر؟ بنابراین، نظریه باید بر بنیادهایی بنا شده باشد كه امكان تفاهم عقلانی را ایجاد نماید .

▪ گام سوم . سؤال از كارآمدی نظریه‏ها است . مثلا از متخصص علم سیاست پرسیده شود ده‏ها نظریه‏ی سیاسی كه در دانشگاه تدریس می‏شود و روزنامه‏ها و مجلات را از آن‏ها پر می‏كنیم، وقتی در ساحت اجرا می‏آیند آیا نسبتی با مردم این جامعه دارند؟ آیا ارتباطی با فرهنگ و آرمان‏های این جامعه دارند؟

این سه پرسش اساسی از مبانی منطقی و درونی، از منطق تفاهم عقلانی و بیرونی و از كارآمدی می‏تواند نخبگان دانشگاه و حوزه علمیه را به یك تامل جدید و آغاز یك نهضت تازه و رویكرد تازه به تولید اندیشه برساند و اگر تولید اندیشه باب شد، گام بعد این است كه نشان دهیم آیا این نظریات پارادایم دارند و كارآمد هستند؟

پی‏نوشت:

۱.مقاله‏ی حاضر برگرفته از سخنان حجت‏الاسلام والمسلمین سبحانی در نشست مؤسسه‏ی آموزش عالی باقرالعلوم درباره‏ی نهضت نرم‏افزاری است .

منبع:ماهنامه پیام حوزه، شماره ۳۷

نویسنده:محمدتقی سبحانی



همچنین مشاهده کنید