شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

جشنواره ۲۳ فیلم فجر


سینمای ایران واقعاً, بعد از این همه کش و قوس ها این همه حرف و حدیث و باید و نبایدها, به کجا می رود

سینمای ایران واقعاً، بعد از این همه کش و قوس‌ها! این همه حرف و حدیث و باید و نبایدها، به کجا می‌رود؟

تا کی باید میان فیلم‌های گیشه‌پسند و فیلم‌سازان شیفته‌ی جشنواره‌های این گوشه و آن گوشه‌ی جهان سرگردان باشیم؟

اگر قرار بود «ویسکونتی» و «پازولینی» و «فلینی» و «پیترو جرمی»، فقط در اندیشه‌ی جشنواره‌ها باشند که سینمای ایتالیا، رسیده بود به فوجی فیلمساز جشنواره‌ای و گروهی فیلم‌فارسی‌ساز که تمام همتشان صرف این بشود چه چیزی جای رقص و آواز کذا بگذارند!

متأسفانه جشنواره بیست و سوم، سخت مرا منقلب و ناامید کرد. هیچ‌وقت مثل حالا، امید از سینمای ایران نبریده بودم و این دست خودم نبوده، فیلم‌های جشنواره ـ یعنی بیشتر فیلم‌های جشنواره ـ کلی زحمت کشیده بودند و کلی پول خرجشان شده بود که مرا به ناامیدی برسانند. پس حبذا بر فیلمسازان جشنواره ۲۳، اعم از جشنواره‌ای و فیلم‌فارسی سازان‌شان.

از دست‌بوس میل به پابوس...

طیف هنری، هنرمندانی که ریشه در این خاک داشته‌اند، سال‌ها قلم زدند و گفتند و نوشتند چرا فیلم‌فارسی پیش از انقلاب به شرف هنری این کشور لطمه‌ها می‌زند و مردم را مشتی کلاه‌مخملی جاهل، عده‌ای خوش‌باش آوازخوان بی‌درد، که درد عمده‌شان به از شکم به پائینشان مربوط می‌شود، نشان می‌دهد.

در این میان با خود «فردین» و «بیک ایمانوردی» و بازیگران دیگر دشمنی نداشتند. اگر به آن‌ها انتقادی می‌شد در گزینش هر نقش سطحی و اصولاً به بازی آن‌ها برمی‌گشت. به آن‌ها اگر ایرادی وارد بود، نشان‌دادن طیفی بود که آن‌ها به غلط و باری به هرجهتی نشان می‌دادند. درواقع اشکال در خود فردین و بیک ایمانوردی نبود، اشکال در آسان‌گیری بازی و اضمحلال اندیشه‌ی فیلم‌فارسی‌ها بود. اینک کارگردان فرهیخته‌ای آمده و «سلطان قلب‌ها»ی محمدعلی فردین را بازسازی کرده و این بازسازی از اصل نه تنها چیزی اضافه ندارد، بل صمیمیت سلطان قلب‌های پنجاه سال پیش را هم ندارد. این یعنی چه؟ یعنی خوش‌خیال باشیم و فکر کنیم کارگردان فرهیخته نمی‌خواهد دوباره ما را به پنجاه سال پیش برگرداند؟ خیال کنیم آرزوی صف‌های آنچنانی جلوی گیشه‌های ۵۰ سال پیش را ندارد؟ خیال کنیم قصد بزرگداشت هنرمندی را داشته که در بازیگری یگانه‌ی دهر بوده و نباید یادش به فراموشی برود؟

اگر قصد این کارگردان بزرگداشتی برای آرتیست‌های گذشته بوده، ما بازیگرانی مهم‌تر از فردین نداشته‌ایم؟ «مجید محسنی» و «نصرت‌الله وحدت» از فردین کم داشته‌اند؟

به نظر می‌رسد بازی موذیانه‌ای در سینمای ما راه افتاده که یک‌سرش می‌رسد به فیلم‌فارسی پیش از انقلاب و سر دیگرش می‌کشد به افتخار در جشنواره‌ها و این میان مردم بریده از سینما گیج مانده‌اند که واقعاً سینمای ایران، کدام است؟ «طعم گیلاس»ها، یا «گل یخ»ها؟

درجشنواره‌ی بیست و سوم دیدیم که متأسفانه بعد از همه‌ی حرف و حدیث‌ها درمورد سینما، هنوز اشکال عمده در ماهیت و سواد کارگردان‌هاست وگرنه چگونه ممکن است کارگردانی که چند کار نسبتاً خوب انجام داده، یک‌مرتبه از زیر «بید مجنون» سر دربیاورد که پر است از اشکال زبانی و اجرایی و چیزهای دیگر. می‌بینی «بید مجنون» از نظر منطق و خطا کلی عقب می‌ماند از فیلم آمریکایی‌اش، «ماساژور»، یعنی کارگردان یک فیلم آمریکایی را بازسازی کرده اما نتوانسته لااقل جای فرهنگ آدم‌هاش را تغییر بدهد و به مسئله عمیق‌تر بنگرد.

تا کی ادا و به‌به‌های دوستانه؟ «دیشب باباتو دیدم آیدا» به کدام معضل کنونی انسان ایرانی مربوط می‌شود؟

جایی که سینمای فرهیخته، گیج‌گیجی می‌خورد و نمی‌داند چه کند تا مخاطبان گذشته را داشته باشد، کانال‌های تلویزیون هم تند و تند سریال‌های خود را نشان می‌دهند و به بیننده تحمیل می‌کنند این است هنر تصویر؟ به کجا خواهیم رسید آخر؟شاید در تمام فیلم‌های ایرانی جشنواره ۲۳، چند فیلم دیدیم که کار خودشان را انجام داده بودند. شاهکار نبودند اما تحمل‌شدنی بودند. «خواب تلخ»، «ماهی‌ها عاشق می‌شوند»، «بیدارشو آرزو» و «کافه ترانزیت». باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود.

دانیال بویایی

info@khazzeh.com

آثار دیگری از این نویسنده



همچنین مشاهده کنید