پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خط امام وخط سوم


خط امام وخط سوم

توضیح دكترپیمان درباره حزب جمهوری اسلامی

در مقاله‌ای كه پیرامون تاثیر و تاثر دكتر شریعتی از جریانات سیاسی به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان در همین صفحه نوشته بودم، بخشی هم به «جنبش مسلمانان مبارز» به دبیركل، دكتر حبیب‌الله پیمان اختصاص داشت.

در بخشی از مطلب با اشاره به فضای سیاسی اوایل انقلاب، این نكته آمده بود كه «در فتنه انقلاب- ضدانقلاب، حزب توده و جنبش مسلمانان مبارز طرف حزب جمهوری اسلامی و خط امام را گرفتند».

درج این مطلب، با گلایه دكتر پیمان مواجه شد و ایشان در تماسی با «هم‌میهن» آن را مغایر با واقعیت‌های تاریخی دانست. از این رو، مناسب دیدم در گفت‌وگوی كوتاهی با دكتر پیمان، اختلافات و مرزبندی‌های جنبش مسلمانان مبارز با حزب جمهوری اسلامی و نیز تعریف ایشان از شعار «خط امام» در آن دوره تاریخی را بررسی كنیم. آنچه در ادامه می‌خوانید، توضیحات دكتر پیمان است به این بهانه.

دكتر حبیب‌الله پیمان: درباره ارتباط و نوع برخورد جنبش مسلمانان مبارز با حزب جمهوری اسلامی چند واقعیت وجود دارد:

۱) جنبش مسلمانان مبارز در اولین بیانیه خود در فروردین ۱۳۵۸ مواضع فكری خود را اعلام كرد و در همان بیانیه به صراحت مرزبندی فكری و سیاسی خود با جریاناتی كه به حاكمیت رسیده بود را ابراز كرد و اعلام داشت كه حركت این جریانات را در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی یعنی جمهوریت، آزادی و عدالت نمی‌داند.

۲) وقتی متن قانون اساسی منتشر شد، كمیته حقوقی جنبش مسلمانان مبارز آن را از چند زاویه نقد كرد؛ یكی از زاویه سیاسی بود كه در آن بر بحث حاكمیت مردم تاكید داشتیم و ضمن نقد برخی نظریه های سیاسی اعلام کردیم كه منبع مشروعیت بخش حاكمیت نمی‌تواند دوگانه باشد.

نقد دیگر ما از زاویه اقتصادی بود كه بنا بر مقتضیات آن شرایط، دیدگاه رادیكال‌تر و چپ‌تری از زاویه عدالتخواهی داشتیم. سومین نقد ما هم تاكید بر اصل شوراها بود و اینكه ساختار نظام سیاسی باید شورایی- پارلمانی باشد.

۳) نكته بعد كه جنبه تاریخی دارد، به قبل از انقلاب برمی‌گردد. آن زمان به خاطر تعامل و همسویی‌ای كه میان روحانیون و روشنفكران در برابر رژیم حاكم وجود داشت، ما هم با روحانیون ارتباط داشتیم. در همان زمان، یك بار دكتر باهنر و دكتر بهشتی بحث تشكیل حزب را مطرح كردند و عنوان داشتند چون احتمال پیروزی انقلاب وجود دارد، باید تشكیلاتی شكل بگیرد كه در آن همه نیروها حضور داشته باشند و بتوانند از انقلاب محافظت و كشور را اداره كنند.

جلساتی هم برای تشكیل این حزب (كه آن موقع هنوز اسم نداشت) برگزار شد و از من و دكتر [كاظم] سامی [وزیر بهداشت دولت موقت] دعوت شد. اگر اشتباه نكنم، دكتر [محمد] ملكی [اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب] هم یك بار در جلسات شركت كرد. من تا آخرین جلسه كه اساسنامه حزب تنظیم شد،‌ حضور داشتم و شركت كردم.

وقتی تنظیم اساسنامه تمام شد، به بحث موسسین اولیه رسیدیم. در اینجا بود كه دكتر بهشتی لیستی آورد كه تركیب آن عموما از بازاریان و به اصطلاح بورژوازی تجاری بود و اسامی روشنفكران و چهره‌های رادیكال و چپ در آن دیده نمی‌شد.

من وقتی این لیست را دیدم، به دكتر بهشتی گفتم كه با این تركیب عملا روحانیت و بازاری‌ها اكثریت حزب را خواهند داشت و در نتیجه ما نمی‌توانیم با شما كار كنیم. بنابراین، می‌بینید كه از همان ابتدا و قبل از انقلاب، ما نتوانستیم با حزب جمهوری اسلامی در قالب یك تشكیلات كار كنیم. بعد از انقلاب هم حزب جمهوری اسلامی نام مرا در لیست نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از تهران قرار داد.

من در آن شرایط برای آنكه ابهامی به وجود نیاید مبنی بر اینكه جنبش مسلمانان مبارز با حزب جمهوری اسلامی در یك جبهه قرار دارد، بیانیه‌ای دادم و اعلام كردم كه به دلیل اختلافات ایدئولوژیك و استراتژیك موجود با حزب جمهوری اسلامی، این حمایت را قبول ندارم.

مرحله بعد، دوره‌ای بود كه انتقادات متقابلی میان جنبش مسلمانان مبارز و حزب جمهوری اسلامی شكل گرفت. این، دوره‌ای بود كه به تدریج فشارها بر گروه‌های روشنفكری و منتقدان زیاد شد. در نتیجه، ما در نشریه «امت» [ارگان جنبش مسلمانان مبارز] بحثی را آغاز كردیم كه به روشنی اختلافات ما را نشان می‌داد.

البته ما در آن دوره، عملكرد ضعیف دولت موقت یا تندروی كمیته‌ها و نهادهای انقلابی را هم نقد می‌كردیم. اما به هرحال، حزب جمهوری اسلامی به آن مطالب واكنش نشان داد و در سلسله مقالاتی در روزنامه خود به انتقاد و طرح اتهامات غیرواقعی علیه جنبش مسلمانان مبارز و شخص من پرداخت.

بعد هم كه ما بحث «خط امام» را مطرح كردیم، این حملات علیه جنبش ادامه پیدا كرد. موضوع از آنجا شروع شد كه جنبش مسلمانان مبارز با حمایت از مواضع رهبر انقلاب اسلامی علیه امپریالیسم و تاكید ایشان بر قطع وابستگی از بیگانگان، همچنان شعار عدالت اجتماعی و حمایت از مستضعفین و نیز بحث شوراها، شعار «خط‌امام» با این سه اصل محوری را اعلام می‌كرد.

در پی طرح این موضوع، جزوه‌ای علیه جنبش مسلمانان مبارز منتشر شد كه در آن با اشاره به واضع ما درباره ولایت فقیه، اعلام شده بود كه خط امام مورد نظر جنبش، من‌درآوری است و اینها برخلاف ادعایشان، ویژگی‌های فكری و سیاسی امام را قبول ندارند.

بعد از ترور مرحوم مطهری هم، ضمن آنكه ترور ایشان را محكوم كردیم در بیانیه خود بخشی از مواضع آن مرحوم را هم نقد كردیم كه به دنبال آن، بار دیگر علیه ما در نشریات وابسته به حذب جمهوری اسلامی موج‌سازی شد.

اصولا مواضع جنبش مسلمانان مبارز در آن دوره به شكلی بود كه ما را به عنوان «خط سوم» می‌شناختند، یعنی جریانی كه هم به دولت موقت و بعدها دولت بنی‌صدر انتقاد دارد و هم به حزب جمهوری‌ اسلامی و جریان‌های روحانی، ضمن آنكه ما از همان زمان نشان دادیم كه به دنبال فعالیت در عرصه عمومی و در سطح نهادهای مدنی هستیم، به طوری كه اعضای ما در جهاد سازندگی و شوراها فعال بودند یا در جبهه‌ها حاضر شدند و تعدادی هم شهید دادیم، اما هیچگاه به عرصه قدرت نرفتیم و همواره منتقد قدرت ماندیم.

البته در مواردی هم تندروی و چپگرایی داشته‌ایم كه در سال‌های بعد، آنها را هم نقد كردیم. بحث «خط سوم» در مورد جنبش، آن زمان چنان جدی بود كه وقتی من در سال ۵۹ ملاقاتی بارهبر انقلاب داشتم كه انعكاس رسانه‌ای پیدا كرد، عده‌ای فكر كردند كه با این هدف ملاقات داشته‌ام.

بنی‌صدر هم پیش خود فكر كرده بود كه من برای رسیدن به سمت وزیر خارجه به ملاقات امام رفته‌ام كه البته تصور اشتباهی بود. در آن جلسه من نكاتی را خدمت امام مطرح كردم، از جمله درباره تنش‌ها و مسائلی كه پیش آمده بود، این مطلب را كه گفتم كه بخشی از این مسائل ناشی از اقدامات نادرست حزب جمهوری‌ اسلامی و اعضای موثر در حاكمیت و فشارهایی است كه متوجه روشنفكران و منتقدان كرده‌اند.

به همین‌خاطر، طرح پیشنهادی خودم را كه قبلا هم به شورای انقلاب ارائه داده بودم، طرح كردم مبنی بر اینكه شورای انقلاب برای دربرگرفتن همه نیروها گسترش پیدا كند و تركیب دولت هم از همه نیروها باشد تا تفاهم و اعتماد شكل گیرد و تنش‌ها كم شود. به دنبال آن جلسه، دوباره بحث خط سوم مطرح شد كه مرحوم حاج احمد‌آقا محور آن بود و می‌خواست خط سومی در برابر بنی‌صدر و حزب جمهوری‌‌اسلامی شكل‌ گیرد.

من با وجود رابطه حسنه‌ای كه با ایشان داشتم این پیشنهاد را نپذیرفتم چون آن را در جهت افزایش (و نه كاهش) تنش‌ها می‌دیدم. به همین‌خاطر حتی به جلسه‌ای كه در منزل دكتر شریعتی برگزار شد و دعوت داشتم نرفتم و در نهایت هم آن حركت پانگرفت.

بنابراین، از مجموع این مطالب مشخص می‌شود كه جنبش مسلمانان مبارز در آن دوره مواضعی كاملا مستقل داشته و در موضع نقد حزب جمهوری اسلامی قرار داشته است. همان‌طور كه نسبت به دولت موقت یا مجاهدین خلق هم انتقاداتی داشتیم.نكته دیگری هم كه در آن مقاله به اشتباه آمده بود، قراردادن جنبش در كنار حزب توده در یك جبهه سیاسی است كه با هیچ واقعیت تاریخی انطباق ندارد.

البته حزب توده هم در آن دوره شعار «خط امام» می‌داد، اما با موضع و تعریف خودشان و نه از نظر همسویی با جریاناتی چون جنبش مسلمانان مبارز. به نظرم در این زمینه، مراجعه به مناظره تلویزیونی من با دكتر بهشتی از حزب جمهوری‌اسلامی و نماینده حزب توده به خوبی نشان دهد كه با هر دو حزب نقد داشتیم و عجیب است كه با وجود چنین واقعیتی، با آنها در یك جبهه تعریف شویم.

محمد جواد روح



همچنین مشاهده کنید