شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

عدالت خواهی در اندیشه سیاسی علی ع


عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشكیل حكومت اسلامی تلقی كرد بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل, با مفهوم وسیع كلمه در نظام حیات انسان بوده است, تا آنجا كه از رسول خدا ص نقل شده كه «كشور با كفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست »

الف) اهمیت عدالت

مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشكیل حكومت اسلامی تلقی كرد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع كلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا كه از رسول خدا(ص) نقل شده كه «كشور با كفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.»

عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده كه هیچ ملت و مكتب و اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته و حتی حكومتها و حكام جور نیز سعی بر آن داشته اند كه ریاكارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نمایند. پس با توجه به قداست عدالت و بعثت پیامبران الهی به خاطر آن، بدیهی است كه كسی مانند علی(ع) كه شارح و مفسر قرآن و موضّح اصول و فروع اسلام است، نمی تواند در باره این مسأله سكوت نموده و یا در درجه كمتری از اهمیت آن را قرار دهد. بحث عدالت در اندیشه های سیاسی امام علی(ع) مبحث بسیار گسترده و عمیقی است،[۱] كه تأمل، تفكر و مجال معتنابهی می طلبد. شخصیتی كه نامش قرین عدالت بوده و نه تنها امام معصوم شیعیان است، بلكه در تاریخ بشریت به عنوان یك متفكر، اندیشمند و سیاستمداری خدامدار مطرح بوده است. مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه كامل بشردوستی و رحمت و محبت و احسان، مولای متقیان علی(ع) كه حتی دیگران در باره اش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود (و قُتل فی محرابه لشدّة عدله).

شیعیان معتقدند كه دیدگاههای امام علی بن ابی طالب(ع)، كه میزان واقعی فكر و عمل انسانهاست، در این مسأله مهم حیاتی، می تواند به عنوان شاخص ترین الگوی عدالت و رابطه عادلانه دولت با ملت باشد. چه برای آنان كه علی(ع) را به عنوان امام معصوم و اعلم و اعدل مردم، بعد از رسول الله(ص) می دانند، و چه برای آنان كه وی را از دیدگاه یك انسان كامل و وارسته و خلیفه عادل، نگریسته و رژیم حكومت وی را عادلانه ترین رژیم تاریخ اسلام، پذیرفته اند، كه در اینجا حتی ناظران و نویسندگان غیر مسلمان، اعم از مسیحی یا دهری نتوانسته اند از فضایل و ملكات او غمض عین كنند و در این مقوله كتابها نوشته اند؛ مانند «جرج جرداق» مسیحی كه كتاب «الامام علی(ع) صوت العدالة الانسانیة» را تألیف و علی را آهنگ عدل بشری معرفی نموده است.[۲] كما اینكه همین نویسنده اذعان می دارد «مسأله ای كه علی بن ابی طالب را مجبور به پذیرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعی بود.»[۳] از سوی دیگر یكی از عمده ترین و خالص ترین منابع اخلاق و سیاست در اسلام مجموعه خطبه ها و نامه های امام علی(ع) است كه در كتاب نهج البلاغه به وسیله سید رضی در قرن چهارم هجری گردآوری شده است. از جمله مسایلی كه در این كتاب با حساسیت خاصی در باره آن صحبت شده مسأله حكومت و عدالت است. عدالت در این كتاب دارای مفهومی عینی و قابل درك است. همچنان كه امام(ع) در یكی از نامه های خویش نوشته است:

«كسانی كه در حكومت من به سر بردند و سپس به امویان پیوستند، عدل را دیدند و شنیدند و در جان خود قرار دادند ولی آن را نپذیرفتند.»[۴] از این بیان فهمیده می شود كه امام(ع) در دوران حكومت خویش، به گونه ای رفتار كرده كه مردم بتوانند عدل را بفهمند. یعنی یك حكومت دادگر می تواند با نشان دادن مصداقهای عدالت به مردم، آن را به ایشان بشناساند.

ب) تعاریف عدالت و تأكید بر ویژگی اجتماعی آن

امام(ع) در خصوص عدالت بیانی دارد كه می توان مفهوم كامل و تعریف جامع این كلمه را از آن دریافت:

«وَ سُئل علیه السلام، أیُّما اَفضلُ: العدلُ او الجود؟» فقال(ع):

«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما؛

از امام(ع) سؤال شد: از عدل و جوُد (بخشش) كدام یك برتر و ارزشمندترند؟ فرمود: «عدل امور را به جای خود می نهد اما جود امور را از جهت اصلی خارج می كند. عدل سیاستگری فراگیر همگان است و سائس و اداره كننده عموم است اما اثر جُود محدود، و عارضه ایی استثنایی است. بنابراین عدل شریف ترین و بافضیلت ترین آن دو است.»[۵] این تعریف همان تعریف معروف است كه از عدل شده است: «وَضع كل شی ء فی ما وضع له»، كه معنای آن قرار دادن یا نهادن هر چیز در جای مناسب آن است. در جامعه انسانی افراد مختلفند. صلاحیت ها، لیاقت ها، استعدادها، ارزش ها و پایه های علم، فضیلت، ایمان، اخلاق و درایتها متفاوت است. حقوق انسان ها در زمینه های مختلف برحسب این موازین تعیین می گردد. اگر این ارزشیابی درست بود و طبق صلاحیت ها هر فردی از حقوق شایسته برخوردار گشت، عدالت اجتماعی تحقق یافته است. اما اگر پایه ها و مراتب اجتماعی را معیارهای واقعی تعیین نكند، این همان ظلم است كه نظام جامعه را از هم می پاشد. امام(ع) در مقایسه عدل و جُود، عدل را ترجیح داده و استدلال نموده اند كه جود و بخشش گرچه خصلتی ممدوح و قابل ستایش است، ولی همه جا كارسازی ندارد و همیشه نمی توان از صفت بخشندگی یاری جست. ای بسا كه جود و بخشش، سبب برهم زدن نظام عدالت در اجتماع شود. در كنار جود، ممكن است حقی از افرادی دیگر تضییع گردد. اما در عدل چنین نیست. اگر حق واقعی هر انسانی داده شود به احدی ظلم نشده و حقی از كسی ضایع نگشته است. لذا عدل در سیاست، اجتماع، حكم و قضا و مسایل مالی حقوقی، كیفری و غیره، محوری است عام كه همگان در پرتو آن در امان بوده و از تضییع حقوق خویش، احساس وحشت و اضطراب نمی نمایند.[۶] همچنین در تبیین مفهوم عدل در تفسیر آیه كریمه «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» چنین می فرماید:

«العدلُ الانصاف و الاحسان التفضل؛[۷] عدل انصاف دادن است، و احسان؛ كرم و بخشش نمودن». البته علمای اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانسته اند و شایان توضیح است كه چرا علی(ع) عدل را افضل شمرده است؟ پاسخ به این سؤال ویژگی دیگری از عدالت در منظر امام(ع) را هویدا خواهد ساخت. باید گفت كه از نظر ملكات اخلاقی و صفات شخصی و فردی، همه متفقند كه جود از عدل بالاتر است. اما از نظر اجتماعی، یعنی منظور علی(ع)، چنین نیست. ریشه این ارزیابی، اهمیت و اصالت اجتماع و تقدم اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاق فردی است. عدل از نظر اجتماعی از جود بالاتر است، زیرا عدل در اجتماع به منزله پایه های ساختمان و جُود و احسان به منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. افضلیت عدل بر جود، به دلیل اصالت و اهمیت اجتماع است و اینكه بر اصول و مبادی اخلاقی مقدم است. به تعبیری؛ آن یكی اصل است و این یكی فرع، آن یكی تنه است و این یكی شاخه، آن یكی ركن است و این یكی زینت و زیور.

بدیهی است اول باید پایه درست باشد بعد نوبت تزیین آن. اگر خانه از پای بست ویران است، دیگر چه فایده كه «خواجه در بند نقش ایوان» باشد؟ در حالی كه در خانه بی تزیین هم می توان زیست و مأوا گرفت. از سوی دیگر جامعه را هرگز با جود و احسان نمی توان اداره كرد. عدالت پایه سازمان و اداره اجتماع است و چه بسا بخشش ها اگر فزونی گیرد، موازنه اجتماعی مُختل شود و صدقات و نذورات، بخشی از جامعه را تنبل و تن پرور بار خواهد آورد. استاد شهید مطهری ضمن ذكر مطالب تفصیلی در باب مباحث پیش گفته، معتقد است كه «ما تا كنون به عدل و جود از جنبه اخلاقی در فضایل شخصی و نفسانی نگاه كرده ایم اما جنبه دیگر مهم، جنبه اجتماعی قضیه است و ما تا كنون كمتر از این جنبه فكر می كرده ایم. استاد معتقد است كه عدالتِ موجبِ شهادتِ امام(ع)، عدالت اجتماعی است.وی در باره عدالت مزبور می نویسد: «آیا یك عدالت صرفاً اخلاق بود، نظیر آنچه می گوییم امام جماعت یا قاضی یا شاهد طلاق یا بیّنه شرعی، باید عادل باشد؟ این جور عدالت ها كه باعث قتل كسی نمی شود، بلكه بیشتر باعث شهرت و محبوبیت و احترام می گردد. آن نوع عدالت مولی كه قاتلش شناخته شد، در حقیقت فلسفه اجتماعی او و نوع تفكر مخصوصی بود كه در عدالت اجتماعی اسلامی داشت ... او تنها عادل نبود، عدالتخواه بود. فرق است بین عادل و عدالتخواه، همان طوری كه فرق است بین آزاد و آزادیخواه ... باز مثل اینكه یكی صالح است و دیگری اصلاح طلب. در آیه كریمه قرآن [نساء، ۱۳۵] می فرماید: «كونوا قوامین بالقسط» قیام به قسط یعنی اقامه و به پا داشتن عدل، و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصی است.»[۸] بنابراین علی(ع) بیش از آنكه به عدل از دیده فردی و شخصی نگاه كند، جنبه اجتماعی آن را لحاظ می نمود. عدالت به صورت یك فلسفه اجتماعی اسلامی مورد توجه مولای متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می كرده و از هر چیزی بالاتر می دانسته است و سیاستش بر مبنای این اصل تأسیس شده بود. ممكن نبود به خاطر هیچ منظوری و هدفی كوچك ترین انحراف و انعطافی از آن پیدا كند. و همین امر یگانه چیزی بود كه مشكلاتی زیاد برایش ایجاد كرد، و ضمناً همین مطلب كلیدی است برای یك نفر مورخ و محقق كه بخواهد حوادث خلافت علی را تحلیل كند. علی(ع) فوق العاده در این امر تصلب و تعصب و انعطاف ناپذیری به خرج می داد.[۹] موضوع مهم دیگر در باب مفهوم عدالت و جایگاه آن، نقشی است كه عدالت از دید علی(ع) در حفظ تعادل اجتماعی دارد. به تعبیر استاد شهید مطهری

«از نظر علی(ع) آن اصلی كه می تواند تعادل اجتماع را حفظ كند و همه را راضی نگه دارد، به پیكر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست، حتی روح خود ستمگر و روح آن كسی كه به نفع او ستمگری می شود راضی و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت بزرگراهی است عمومی كه همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشكلی عبور دهد، اما ظلم و جور كوره راهی است كه حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.»[۱۰] پس عدالت از دید علی(ع) در مفهوم «وضع الشی فی موضعه» باعث تعادل اجتماعی در بین جامعه و صنوف آن می گردد؛ زیرا عدالت بنا به كتاب خدا و سنت نبوی، هر قشر و صنفی را در جایگاه ویژه و بایسته شان می نشاند. ذكر بیانی از امام(ع) به ایضاح این مطلب بیشتر كمك می كند ایشان می فرمایند: «بدان كه ملت آمیزه ای است از قشرهای گوناگون، كه هر جزء آن در پیوند با جزء دیگر سامان می یابد و بخشی بی نیاز از بخش دیگر نیست: بخشی لشگریان خدایند و گروهی دبیران عامه مردم و دبیران دیوانیند، برخی بر پای دارندگان داداند و جمعی كارگزاران انصاف و ارفاق؛ بعضی اهل ذمه اند و جزیه پرداز و برخی دیگر پیشه وران و صنعتگران و سرانجام، گروهی از قشرهای پایین جامعه اند، نیازمند و زمینگیر، و خداوند سهم خاص هر یكشان را در كتاب خود و سنت پیامبرش ـ كه درود خدا بر او و خاندانش باد ـ رقم زده و در جایگاه بایسته شان نشانده است كه به عنوان پیمانی از او در نزد ما محفوظ است.»[۱۱] از تعاریف دیگر عدالت در قرآن و سنت نبوی «موزون و متعادل بودن» است و این معنا از بیان پیش گفته امام(ع) استنتاج می گردد، زیرا وقتی هر چیزی در جای بایسته خود قرار گرفت، لاجرم تعادل و موزونیت به آن جامعه برمی گردد و چنین جامعه ای موزون است. علی(ع) همچنین جامعه متعادل را مبتنی بر اخلاقیات متعادل فردی می داند كما اینكه در حوزه اخلاق، قوام و اساس عدالت را در اعتدال قوای نفسانی می داند: «فضایل چهار گونه هستند: اولین آنها حكمت است كه پایه آن بر تفكر می باشد و دومین گونه عفت است كه پایه و ریشه آن در شهوت است و سومین آنها قوت و نیرومندی است كه پایه آن در غضب می باشد. چهارمین فضیلت عدالت بوده كه اساس آن در اعتدال قوای نفسانی می باشد.»[۱۲] مفهوم دیگر قرآنی عدالت «نفی هر گونه تبعیض و رعایت استحقاق ها» در كلام امیرالمؤمنین(ع) به كرات آمده است. البته همان طور كه قبلاً ذكر شد این به معنای تساوی مطلق افراد نیست، بلكه در استحقاق های متساوی، تساوی رعایت می گردد و چون استحقاق های افراد متفاوت است لذا وجود اصل تفاوت میان افراد واقعیتی مسلم و مایه قوام جامعه است. تعبیر علی(ع) از این تفاوتها چنین است: «زیرا خداوند به حكمت خود بین همت ها و خواسته های مردم و سایر حالاتشان تفاوت ایجاد كرده و این اختلاف ها را وسیله برپایی زندگانی مردم قرار داد[۱۳] ...» علی(ع) در رعایت مساوات و نفی هر گونه تبعیض به زمامدار زیردست خود چنین توصیه می نماید:

«در برابر مردمی كه در حوزه مسؤولیت تواند فروتن و با آنان گشاده رو و ملایم باش و موضعی نرم و انعطاف پذیر برگزین؛ مساوات را حتی در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف نیز رعایت كن، تا بزرگان و صاحب نفوذان، برای تجاوز بر تو طمع نكنند و ناتوانان نیز از عدالتت نومید نشوند. والسلام[۱۴] ... و بدانید كه مردم در نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند ...»[۱۵] مفهوم دیگر عدالت «رعایت حقوق افراد و دادن حق به حق دار» بود كه با معنی قبلی از عدالت ملازمه دارد. علی(ع) در این زمینه می فرماید: «عدالت، ترازوی خداوند است كه برای بندگان نهاد، و برای اقامه حق آن را نصب كرد، خداوند را در ترازویش نافرمانی نكنید و با سلطنت او معارضه مكنید.»[۱۶] «... ذلیل در نزدم عزیز و قوی است تا حق را برایش بستانم و قوی در نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم.»[۱۷]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید