پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کدام سوی میدان ایستاده ایم


کدام سوی میدان ایستاده ایم

حرکت بزرگ ـ آن هم حرکتی چون نهضت حسینی ـ نیازمند برنامه, اهداف روشن, همراهان و نیروهای زبده, بصیر و استوار است و می بینیم که امام همه سونگرانه, ژرف نگرانه و دوراندیشانه همه عناصر لازم را برای حرکت فراهم می کند

حرکت بزرگ ـ آن هم حرکتی چون نهضت حسینی ـ نیازمند برنامه، اهداف روشن، همراهان و نیروهای زبده، بصیر و استوار است و می‌بینیم که امام همه‌سونگرانه، ژرف‌نگرانه و دوراندیشانه همه عناصر لازم را برای حرکت فراهم می‌کند.

یکی از زیبایی های نهضت حسین(ع)، انتخاب زمان و هیات مناسب در حرکت است. شروع نهضت و حرکت، بیست و هفتم رجب یعنی روز مبعث پیامبر(ص) است و شگفت آن که امام(ع) با لباس پیامبر(ص) حرکت می کند؛ یعنی گویی پیامبر(ص) در حال حرکت است و نهضت از جنس بعثت.

همراهان امام(ع)، باورمندان و درک کنندگان آرمان و راه سیدالشهدا هستند. زنانی که همسر و فرزندان خویش را همراه آورده اند و در این راه مصمم اند و از هرگونه ایثار و فداکاری پروا ندارند. راه حق، عاشق و عارف می خواهد و مردان و زنانی که نستوه و چون کوه در راه حق استوار باشند.

از مجموع ۱۲۴ نفر که در کاروان امام با او همراه می شوند، ۴۴ نفر زن هستند و این نشان و گواه جایگاه زنان در مجموعه نهضت حسینی است، بعدها در حرکت امام(ع) و منازل راه، زنانی دیگر نیز به کاروان می پیوندند.

تبلیغ و روشنگری، ضرورت حرکت در راه حق است و امام(ع) مکه را برای این کار برگزیدند؛ آن هم زمانی که کاروان ها بتدریج برای مراسم حج به مکه می آمدند. حضور ۱۲۵ روزه در مکه، فرصت عزیز و مغتنمی برای زدودن غبار دروغ و تحریف و اثبات حقانیت و مظلومیت بود.

در گذار از منازل راه، خواندن و راندن رسم امام(ع) است. راه می گشاید تا سست عنصران بروند و آغوش می گشاید تا هر کس را استعداد و آمادگی است، همراه شود. بازماندگان و گسستگان را چند عامل از درک این سفر خطیر باز می دارد:

۱ ـ ترس: جُبن، تیغی است که بر حنجر اراده کشیده می شود، پای رفتن را سست می کند و روح خطر کردن را متزلزل. ترس محصول دلبستگی و اسارت انسان در بند داشته ها و آرزوهاست. آنان که می خواهند یا اسیر داشته های خویش اند، اهل میدان رزم و فداکاری و پاسداری از دین در صحنه های هول و هراس نیستند.

۲ ـ حرام خواری: وقتی سخن می گوید و گوش نمی کنند، اباعبدالله(ع) این سرکشی ها را انباشتگی شکم ها از حرام می دانند: و کلکم عاص لامری غیر مستمع لقولی قد انخزلت عطیاتکم من الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون؟ با دستورات من مخالفت می کنید و به گفتارم گوش فرا نمی دهید. آری بر اثر هدایای حرامی که به دستتان رسیده و غذاهای حرامی که شکمتان را انباشته، خدا بر دل هایتان مهر زده است. وای بر شما، چرا آرام نمی شوید؟

۳ ـ آمال و آرزوها: همان گونه که گفته شد، خواسته ها، زنجیر سنگین بسته بر پای اراده انسانند. آزمندان به زودی تطمیع می شوند یا با تهدید ناکام گذاری آرزوهایشان، به سرعت تغییر موضع می دهند. امام سجاد (ع) می فرماید: و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمری، (خدایا با امروز و فردا کردن و آرزوهای دور و دراز عمرم را تباه کردم.) چه بسیار کسان که در کربلا شرکت کردند تا به صله ای و پست و مقامی برسند که عمر سعد در رأس آنان بود و هرگز به آرزویش نرسید.

امام(ع) به این فرجام و ناکامی در کربلا اشاره کرد و فرمود: اما والله لاتلبثون بعدها الّا کریثما یرکب الفرس حتی تدور بکم الرحی دور الرحی و تقلق بکم قلق المحور. (به خدا سوگند پس از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که بر اسب مراد سوار شوید، مگر اندک و کوتاه. آن اندازه که سواره بر اسب خویش سوار است (زود شما را فرو می کشند و پیاده می کنند) آن گاه آسیاب حوادث شما را بسرعت بچرخاند و مانند مدار سنگ آسیاب مضطرب و متزلزلتان کند.)

۴ ـ طاعت شیطان: امام(ع)، بنی امیه و پیروان آنان را پیروان شیطان نامیدند که تبهکاری، تعطیل حدود خدا، ترویج فساد، وارونه زیستن (حلال را حرام و حرام را حلال دانستن) و غصب بیت المال کار آنهاست. ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالفیء واحلّوا حرام الله و حرّموا حلاله. (اینان پیروی از خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود فرض کردند. فساد را رایج و حدود و قوانین الهی را تعطیل کردند. ثروت عمومی و بیت المال را به خود اختصاص دادند، حرام خدا را حلال و حلال را حرام کردند.)

۵ ـ بهانه جویی: امام(ع)، ضحاک بن عبدالله مشرقی و مالک بن نضر ارحبی را به همراهی و حضور در کربلا دعوت کردند. مالک بن نضر گفت: علی دین و لی عیالی، (من بدهکارم و عیالوار!)

و همراه نشد. همین بهانه جویی ها در کربلا مطرح است. وقتی امام(ع)، عمر سعد را دعوت به ترک کربلا کرد، پاسخ داد: به از دست رفتن باغ و ثروت و زن و فرزندم نگرانم!

۶ ـ جهل: شقاوت پیشگان، هم خداناشناسند هم امام ناشناس. آنان حتی دشمن خود را که با وعده های دروغین آنها را فریفته، نمی شناسند. کربلا نمایشگاه دو چهره از انسان است؛ چهره ای سیاه که محصول رذیلت هایی چون ترس، جهل، آزمندی و آرزومندی، قساوت، دنیاطلبی، خودمحوری و بیدادگری است و چهره ای سپید و روشن که محصول فضیلت هایی چون اخلاص، صفای باطن، بصیرت، وارستگی و ازخودگذشتگی است. هماره در تبیین و تحلیل درون خود باید بپرسیم ما در کدام سوی این میدان ایستاده ایم؟

دکتر محمدرضا سنگری

پژوهشگر و استاد دانشگاه



همچنین مشاهده کنید