شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

سکوت میان حرف ها و صداها


سکوت میان حرف ها و صداها

انسان هزاره سوم, انسانی رها شده نیست آن انسانی نیست که به عقیده «بودیار» در توهم سیر می کند «بودیار» و «لیوتا» در حوزه دانش و ارزش اعتقاد به نسبی گرایی دارند

انسان هزاره سوم، انسانی رها شده نیست. آن انسانی نیست که به عقیده «بودیار» در توهم سیر می کند. «بودیار» و «لیوتا» در حوزه دانش و ارزش اعتقاد به نسبی گرایی دارند. بودیار معتقد است که رها گشتگی و توسعه جامه مصرفی تا بدانجا پیش رفته که منجر به «شبیه سازی» واقعیت شده است و به جای واقعیت، تصورات و «مدل»ها جانشین انسان امروزی و اشیا پیرامون شده اند. وی بر این اعتقاد است که انسان امروزی در عصر «فرا واقعیت» زیست می کند. یعنی در برهه ای از زمان زندگی می کند که واقعیت جای خود را به محصولات تکنولوژی و تصاویر حاصل از باز تولید رسانه ها داده است.

اما آیا کل واقعیت آن گونه است که بودیار به آن معتقد است؟

یعنی خواست ها و نیازهای انسان، آمال های وی در تسکین آلام هایش صرفا مجازی و ... واقعیت اند؟

بدون شک جواب این سوالات ورای آن تصوری است که بودیار از «واقعیت» و «دانش» دارد. زینت انسان امروز توهم زا و فرا واقعی نیست. انسان هزاره سوم انسان رها شده ای نیست که غرق در فرا واقعیت «بوده گی» خود باشد. درست است که در عصر سپامورنیسم، عقل از مرکزیت متن خارج شده و حواشی به دایره بازخوانی ها و توجهات ذهنی دعوت شده اند، درست است که فضای بازیابی به خود و خویشتن به نوعی محدود شده است، اما چنین نیست که رهایی انسان در عرصه زیست و دانش توهم آفرین و فرا واقعیت باشد.

بیان این مطالب در واقع زمینه ساز بحثی است که بر آنیم تا با بهره گیری از داده های مدرنیسم در مجموعه شعر «در این نه در سیزده» سروده خانم آفاق شوهانی، نقد چند نمونه از آن بپردازیم. شوهانی در حوزه شعر آزاد اولین زنی است که در عرصه شعر «آزاد» توانست طی یک فرایند زمانی و مکانی، موقعیت و جایگاه خود را تثبیت کند.

شوهانی از همان آغاز حرکت شتابان شعر ایلام که روند صعودی آن به دهه شصت برمی گردد، همگام و همپای دیگر شاعران پیشرو ایلام، توانست به عنوان یک زن شاعر خود را مطرح کند. کارنامه شعری ا و با آن همه نیرو و توانش در عرصه شعر تاکنون تنها دو مجموعه «تنها تر از آغاز» و «در این نه در سیزده» است اولی عنوانی زیبا و محتوایی تقریبا سطحی دارد، دومی اما به زعم من، نامی نه چندان خلاق اما بن مایه ای قوی تر نسبت به اولین مجموعه اش دارد.

شوهانی در اولین شعرش در کتاب نه در سیزده که مثل بقیه اشعار مجموعه اش صرفا عناوین ۱ تا ۳۰ را بر آن ها گذارده است به نوعی درصدد ستیزه با دیدگاه «قرائت در متن» برآمده. قرائت در متن که از آن تحت عنوان «لغزش زبانی» بحث می شود، بر این باور است که: «درست است که من چیزی می گویم و تو نمی فهمی و یا توچیزی می گویی و من نمی فهمم. این بدین معنا نیست که یکی از ما دو نفر و یا هر دویمان اشتباه می کنیم. بلکه هر دوی ما درست می گوییم و باید به استنباطی که از متن می کنیم، توجه داشته باشیم. اما در این میان شوهانی در شعر اولش به جدال با ساختارگرایی برآمده است:

«تو را مرده به خواب دیدم که مرده بود‎/ و من می گویم این نشانی که از «تو» دارید‎/ صبر کنید‎/ وگرنه می روید و بیراهه برمی دارید»

شوهانی در این شعر به نوعی جریان و دیدگاه عده ای که در حوزه شعر فارسی لفظ پست مدرنیسم را یدک می کشند، باور ندارد. در واقع او درصدد انکار این جریان در شعر فارسی برآمده است:

«مرده اید وگرنه از تو را دست برمی دارید‎/ که نشسته نقش «فوکو» یا «دریدا» بازی می کند‎/ «تو» اش در گذشته‎/ مانده که به امروز نمی رسد»

شوهانی در این شعر دیدگاه «تاویل در متن» را به نوعی رد می کند و اساس نظر با ساختار گرایان نظیر «فوکو» و «دریدا» را قبول ندارد.

شاعر در همین شعر اول، به نوعی دیدگاه و عقیده اش را در حوزه هنر بیان می کند. او از بازی با کلمات به این استدلال می کند که چرخش زبانی در معنا، حول بازی با کلمه و یا حذف حروف صورت نمی گیرد. شوهانی شاعری است که هنوز به قواعد و اصول هنر مدرن پایبند است. او از واگذاری کلمات در متن سخت بیزار است، گرچه در فضایی نفس می کشد که شبیه یک کوچه تنگ و باریک قدری آزار دهنده است، اما در پی رهایی از چنین وضعیتی است:

خیلی وقت ها خواسته ام از این کوچه بکنم‎/ بروم جایی که خیلی وقت ها از این خواسته ام بکنم‎/ سر تا ته کوچه‎/ چشم هایش را می بندد‎/ از خیابان می گذرد‎/ چند دقیقه نرفته، برمی گردد‎/ دنبال سایه اش دراز کشیده‎/به ریشم می خندد‎/ ببینید! حالا سایه انداخته‎/ از این خواسته ام روی خیلی وقت ها‎/ به کجا برنگردم از این کوچه؟

فضایی که شاعر در این شعر به تصویر کشیده، فضایی بسته و خسته کننده است. فضایی که انسان امروزی در آن نفس می کشد، کاملا در سیطره صنعت و آهن است. یعنی سایه ای از سختی و مشقت بر لطافت روح روان حکمفرماست که همواره از ارتعاش آن، خستگی، غربت و دلتنگی می بارد.

«جریان شعر حرکت» که چند وقت پیش بحثی از آن به میان آمده، نشان می دهد که آفاق شوهانی به نوعی در این راه گام برمی دارد و به عنوان یک تجربه می تواند قابل تامل باشد، اما آنچه که در این نوشتارآشکار است، این است که بعضی از شعرهای این مجموعه در قد و قامت ذهن آفاق شوهانی نیستند و جایگاهشان در این دفتر نیست، از جمله شعرهای ،۱۹ ،۲۰ ،۲۵ ،۲۶ ۲۸ در این گونه شعرها صرفا بازی با کلمات صورت گرفته، همان فرآیندی که خود شاعر از آن هراسان و گریزان است، اما به نوعی به دام آن افتاده که نه نمود تازه ای دارند و نه توان ایجاد یک فضای نو و بدیع. باز از نمود اصلی این شعر در سایر آثار شوهانی از نظر مفهوم و توصیف فضا، کاملا نمایان است و او در این چند شعر صرفا نمودها را تکرار می کند و چیز تازه ای عرضه نمی کند.

محمد علی قاسمی

منابع

- کیت نش، جامعه شناسی سیاسی معاصر، ترجمه: محمد تقی دلفروز، نشر کویر، ۱۳۸۵

- مهاجر،مهران، نبوی- محمد، زبان شناسی شعر، نشر مرکز ۱۳۷۶

- یزدانجو- پیام، به سوی پسامدرن، نشر مرکز، ۱۳۸۱



همچنین مشاهده کنید