جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت تمسك به ولایت


اصیل ترین وجه ولایت همان رهبری انسان است

یكی از شاگردان امام صادق‏علیه السلام می‏گوید: به امام صادق‏علیه السلام گفتم كه حدیثی از شما برای ما روایت‏شده كه گفته‏اید: «اذا عرفت فاعمل ما شئت‏»; یعنی وقتی به شناخت (امر و راه ما) رسیدی، هر چه خواستی انجام بده! امام‏علیه السلام فرمودند: بله، گفته‏ام. پرسیدم: حتی اگر سرقت كنند، شراب بخورند و زنا كنند؟

امام صادق‏علیه السلام آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون‏» را از روی شگفتی قرائت كرد و فرمود: به خدا قسم كه انصاف را رعایت نكرده‏اند. در جایی كه ما خودمان عمل (به اعمال صالح) و تلاش می‏نماییم، چگونه دیگران را معاف می‏كنیم و بار مسؤولیت را از شانه دیگران بر می‏داریم؟ آنچه من گفته‏ام چنین بوده است: آنگاه كه به شناخت رسیدی، هر چه از خیر خواستی انجام بده، كم یا زیاد باشد; زیرا خداوند از تو قبول می‏كند. (۱)

به سادگی از این قصه می‏توان فهمید كه منشااشتباه در مفاهیم مكتب، اعم از بد فهمی، تحریف، انحراف، خیانت و... می‏تواند تاثیر بدی بر مسیر سلوك پیروان داشته و آنان را به شدت دچار گمراهی نماید.

بنابراین از آنجا كه تمسك به ولایت جایگاه اجتناب ناپذیری در رشد و تعالی مؤمنین دارد، باید روشن و واضح شود; زیرا این ارتباط ولایی نیز گاه به محبت تنها و عشق ورزیدن خلاصه می‏گردد و یا محدود به ابعاد اجتماعی آن شده و از مسؤولیت‏های جانبی و اصیل آن كه همان تبیعت و سازندگی خود و دیگران است، غفلت می‏شود.

شایان ذكر است كه اصیل‏ترین وجه ولایت همان رهبری انسان است و بر خلاف آنچه تصور شده، این نكته فقط حد فاصل و فارق بین تشیع و تسنن نیست، بلكه این ویژگی تفكر دین و شكل ناب آن یعنی تشیع، همه اندیشه‏های سیاسی در مساله رهبری رابه چالش می‏كشاند. در هر صورت، برای شفافیت جامع این دیدگاه مترقی، لازم است كه چند موضوع تبیین گردد.

۱ - مفهوم ولایت

۲ - ضرورت ولایت

۳ - زیر بنای ولایت

۴ - اهداف ولایت

۵ - تصویر حقیقی تمسك به ولایت

مفهوم لغوی ولایت

كلمه ولایت، لغت مانوسی است كه در قرآن به صورت‏های گوناگون به كار رفته است. ولایت (با فتح واو) به معنای سرپرستی، رهبری و ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت می‏باشد. شهید مطهری‏قدس سره نوشته است: ولاء، ولایت، ولی، مولی همه از ماده «ولی‏» اشتقاق یافته‏اند. این واژه از پر استعمال‏ترین واژه‏های قرآن است كه ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل به كار رفته‏است. راغب در «مفردات القرآن‏» گفته‏است: قرار گرفتن چیزی در كنار چیز دیگر، به نوعی كه فاصله‏ای در كار نباشد. و در معانی دیگر مثل قرب، چه مكانی چه زمانی، دوستی، یاری، تصدی امر و تسلط نیز توسعه دارد. راغب نیز تایید نموده كه ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت و (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیار شدن كار است و ادامه می‏دهد كه هر دو كلمه (با فتحه و با كسره) یك معنا دارد و حقیقت آن، همانا تصدی و صاحب اختیاری می‏باشد. (۲)

حاصل جمع این بررسی آن است كه به مناسبت موضوع امامت و سایر قرینه‏ها، معنی شاخص و آشكار ولایت همان رهبری می‏باشد. درباره این موضوع تحقیقات كاملی انجام شده و آیات قرآنی و داستان غدیر، به صراحت گویای این معناست كه ولایت همان رهبری است و جای هیچ تردید و شكی نیست. اما آن چه باید مورد بحث قرار گیرد، این است كه این ولایت چه ضرورتی داشته و چه جنبه‏هایی را در انسان و در جامعه انسانی تحت تاثیر قرار می‏دهد.

ضرورت ولایت

انسان موجودی اجتماعی است. او به خاطر نیازهای گسترده و زیاده‏طلبی و تنوع طلبی به جامعه پیوند می‏خورد و نمی‏تواند در كوه‏ها و غارها به تنهایی زندگی كند. هنگامی كه اجتماع تشكیل شد، بطور طبیعی نیاز به حكومت و رهبری مطرح می‏شود. از آنجا كه انسان موجودی است آزاد و دارای اختیار امكانات بیشتری را می‏طلبد، این مجموعه زمینه تجاوز را آماده می‏كند، بویژه آنكه وقتی با قدرت پیوند بخورد. پس چاره‏ای جز رهبری و تشكیل حكومت نیست; حتی اگر این حكومت‏ستم پیشه هم باشد. علی‏علیه السلام وقتی شنید كه خوارج می‏گویند: «لاحكم الا لله‏»; فرمانی جز فرمان خدا نیست، فرمود: این سخن حقی است كه هدف باطلی را دنبال می‏كند. آری! درست است كه فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها می‏گویند كه زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی كه مردم به فرمانداری نیازمندند; خواه نیكوكار باشد، یا بدكار، تا مؤمنان در سایه حكومت‏به كار خویش مشغول و كافران هم بهره‏مند شوند. مردم در سایه این حكومت زندگی كنند و به وسیله او اموال بیت‏المال جمع‏آوری گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود. جاده‏ها امن و امان و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود. نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان باشند. (۳)

اما در زمان حكومت پاكان، پرهیزكاران بخوبی انجام وظیفه می‏كنند، ولی در حكومت‏بدكاران، ناپاكان از آن بهره‏مند می‏شوند تا مدتش به سر آید و مرگش فرا رسد. (۴)

بنابر آن چه گذشت، در جامعه بشری رهبری و حكومت اجتناب‏ناپذیر است. حكومت می‏تواند جمهوری استبدادی، دمكراتیك، لیبرال، موروثی و سلطنتی، یا نظام اسلامی یعنی بر پایه امامت‏باشد.

نكته ارزشمند در این جا این است كه انتخاب نوع حكومت وابسته به دیدگاه حكومت‏بر انسان و جهان است.

۱ - اگر انسان موجودی باشد كه فقط با مشتركات حیوانی بررسی شود، دیگر نیازی به حكومت ولایی نیست. چون این شخص جز خوردن و خوابیدن و خوش بودن، هدف دیگری ندارد و دنیای او چیزی جز آخور و خوابگاه و عشرتكده نیست و هدف‏های این جامعه تا حد رفاه و امنیت و آزادی و حتی عدالت كفایت می‏كند.

اما در صورتی كه عقل، فكر، روح، وجدان و استعدادهای عظیم انسان را شناسایی كنیم، اعتراض بر اهداف ذكر شده شروع می‏شود; زیرا در آن حكومت انسان در حد حیوان و جامعه او در حد دامپروری سقوط می‏كند. با شناخت ابعاد گسترده وجود آدمی، دیگر وضع موجود قانع كننده نیست و انسان آگاه، وضع مطلوب را جستجو خواهد كرد. از این رو، شیعه همیشه معترض بوده‏است.

۲- از طرف دیگر، وقتی دانستیم انسان فقط در جامعه مطرح نیست، بلكه در هستی و كل نظام جهان مطرح است و این انسان معاد و استمرار دارد، دیگر نمی‏توان به آگاهی‏های محدود و تجربه‏ها و حتی عقل جمعی او اعتماد كرد. چنین بینش بزرگی سبت‏به اتصال و پیوند آدمی، حاكم و رهبری برتر می‏طلبد; رهبری كه از دانشی برتر به نام وحی بهره‏مند باشد.

ویژگی‏ها و زیر بنای ولایت

رهبری انسان با مقدمه‏ای كه گذشت، باید دارای چند خصوصیت‏باشد:

۱. آگاهی;

۲. آزادی و رهایی از تعلقات كه به آلودگی و گناه می‏انجامد;

۳. دلسوزی.

مجموعه این عناصر همان چیزی كه است كه تشیع در امام معصوم یافته است و معصوم كسی است كه دارای آگاهی لازم، پاكی و عدم تعلق و دلسوزی است. این خصوصیات نیاز به نوری از جانب حق دارد. بی‏حكمت نیست كه از امام به عنوان نور یاد شده است: «الامامهٔ هی النور; و ذلك قوله عزوجل «آمنوا با لله و رسوله و النور الذی انزلنا» النور هو الامام‏»; امامت نور است و این همان قول خدای تعالی در قرآن است كه فرمود: ایمان بیاورید به خدا و رسول او و نوری كه نازل كردیم، نور همان امام است. (۵)

این تعبیر بسیار دقیق است; زیرا بدون نور اصلا چشم قادر به دیدن نیست. پس با نور امامت است كه انسان هستی واقعی خود را می‏یابد و به مقصود می‏رسد. از اهمیت این مطلب است كه بعد از نبوت نیاز به امامت است، همچنان كه ابراهیم‏علیه السلام پس از پیامبری به مقام امامت رسید. علی‏علیه السلام به عنوان ریشه امامت و پدر ائمه‏علیهم السلام علم گسترده وحی را از رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله‏تحویل گرفت; چنانكه می‏فرماید: رسول خداصلی الله علیه وآله هزار در از حلال و حرام از آنچه بوده و آنچه تا قیامت‏خواهد بود، برایم گشود كه از هر دری هزار در دیگر باز می‏شد تا آنكه دانش آینده و حوادث و بلاها و جدا نمودن حق از باطل را دانستم. (۶)

جزئیات این دانش عظیم در روایات علم امام‏علیه السلام آمده‏است.

این علم شامل همه ابعاد وجود انسان است; از فیزیولوژی جسم گرفته تا لایه‏های تو در توی روح آدمی. به نمونه زیر توجه كنید:

زنی نزد امام صادق‏علیه السلام رفته و از عادت ماهانه و نشانه‏های آن پرسش می‏كند. وقتی امام‏علیه السلام برای او توضیح می‏دهد و زن پاسخ را می‏گیرد، بیرون می‏رود و این جمله را می‏گوید: «و الله لوكان امراهٔ ما زاد علی هذا»; به خدا قسم اگر او زن می‏بود، چیزی بر این مطلب نمی‏افزود. (۷)

و نمونه‏ای دیگر

ابوحبیب تیاجی گوید: شبی رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم كه به تیاج (روستایی در خراسان) آمده و در مسجدی كه حاجیان هر سال می‏آمدند، نشست. محضر ایشان رفته و سلام كرده و مقابلش ایستادم. نزد آن حضرت ظرفی از خرما بود. رسول خدا مشتی از آن خرما به من داد. شمردم، هیجده عدد بود. بیست روز از این رؤیا گذشت. در زمین خود مشغول كشاورزی بودم كه مردی پیشم آمد و گفت: حضرت ابوالحسن، امام رضاعلیه السلام به تیاج آمده و الان در مسجد نشسته‏اند. به مسجد شتافتم. مردم همه به دیدار او می‏آمدند. امام رضاعلیه السلام را دیدم كه در محلی نشسته بود كه رسول خداصلی الله علیه وآله را در آنجا دیده بودم. امام‏علیه السلام روی حصیری نشسته بود كه در خواب، رسول‏الله روی آن نشسته بود. در مقابل امام‏علیه السلام طبقی از خرما بود. سلام كردم; جواب سلامم را داد واز من خواست نزدش بروم. مشتی خرما به من داد كه آن را شمردم، دقیقا هجده تا بود. گفتم: ای پسر رسول خدا ! زیادتر بدهید. امام‏علیه السلام بی‏درنگ فرمود: اگر رسول خدا زیادتر داده‏بود ما هم می‏دادیم! این است امام كه به رؤیای من و تو اشراف دارد. (۸)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید