سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

«آرگو» مونولوگ به جای دیالوگ


«آرگو» مونولوگ به جای دیالوگ

آرگو نشان داد که به تمامی از جنس یک سینمای قصه گوی عامه پسند است که ظرایف کلیشه های طراحی قصه, ساخت دراماتیک قصه, بازاریابی, فروش و کلیشه های تبلیغات در جامعه خود را به خوبی می شناسد و از آن به خوبی بهره برداری می کند

۱- آرگو نشان داد که به‌تمامی از جنس یک سینمای قصه‌گوی عامه‌پسند است که ظرایف کلیشه‌های طراحی قصه، ساخت دراماتیک قصه، بازاریابی، فروش و کلیشه‌های تبلیغات در جامعه خود را به خوبی می‌شناسد و از آن به‌‌خوبی بهره‌برداری می‌کند. سازندگان آرگو به خوبی دریافتند که بازاریابی با ترفندهای تبلیغاتی یکی از موارد شناخته‌شده برای فروش این‌گونه فیلم‌هاست. بازاریابی از طریق جذب جایزه برای به دست آوردن اکران برای فروش بالاتر یکی از آن نمونه‌هاست. تجربه آرگو نشان داد که سینمای عامه‌پسند قصه‌گوی قهرمان-محور، با هر سوژه‌ای همچنان طرفدار دارد و در اکران هم می‌فروشد.

۲- پرفروش و موفق ‌بودن ترفندهای تبلیغاتی، از جمله موفقیت در ایجاد لابی برای دریافت چند جایزه بین‌المللی یک فیلم قصه‌گوی عامه‌پسند، نه به معنای هنری بودن یا ارزشمند بودن اثر تولید شده است و نه به معنای وجود توطئه در پشت این جوایز است، در صورتی که دقت نمی‌شود که حتی توطئه‌گرترین افراد و جمع‌ها هم برای اجرای توطئه خود باید اثری را انتخاب کنند که قابلیت درونی برای انجام توطئه را داشته باشد. بنابراین اثر مورد بحث، همچنان حضور مستقل خود را حفظ خواهد کرد؛ حضوری که در بررسی و نقد اثر باید آن را دید و به حساب آورد.

۳- ایدئولوژی پشت یک فیلم عامه‌پسند قصه‌گو، بخشی از متن آن فیلم و برآمده از ساختار سینمای قصه‌گوست و نه توطئه توطئه‌کنندگان سیاسی. همان‌طور که در تحلیل چنین فیلمی می‌توان به همه اجزای فیلم، جداگانه نگاه کرد و هر موردی را مستقل از دیگری بررسی کرد، به همان صورت هم می‌توان درباره ایدئولوژی پشت فیلم سخن گفت و به نقد آن پرداخت بی‌آنکه نیاز باشد حیثیت فیلم را به‌مثابه یک اثر سینمایی- تجاری نفی کرد. یک معنای تحلیل فیلم همین است. در اینجا نیز در یک تحلیل درون- متنی از فیلم آرگو می‌توان ادعا کرد که ایدئولوژی پشت فیلم، غلط و بی‌اعتبار است، این ایدئولوژی می‌گوید: فقط ایران است که اشتباه کرده و این فقط آمریکاست که در این مساله زیان دیده!. ایدئولوژی آرگو نیز بر نوعی دشمن‌ستیزی ایدئولوژیک استوار است چرا که تصرف‌کنندگان سفارت آمریکا را در حد کودکان مهد‌کودکی یا نهایتا در حد دانش‌آموزان دبیرستانی به تصویر می‌کشد که دنبال هواپیما می‌دوند!! یا اینکه برای تفریح دست به تصرف سفارت آمریکا زده‌اند بنابراین دشمن دموکراسی محسوب می‌شوند. چنین تصویرسازی از دیگری، نشان از همان ایدئولوژی سطحی پشت فیلم دارد که به نحوی بیانگر فقدان عنصر «مفاهمه و گفت‌وگو» در بنیان فیلم آرگوست.

۴- در یک تحلیل درون- متنی در نقد ایدئولوژی آرگو، می‌توان ادعا کرد که آرگو به دلیل تعلقش به سینمای عامه‌پسند قصه‌گو، نتوانست نقدی بر تاریخ سیاست خارجی آمریکا از جمله دخالت آمریکا در براندازی دولت دکتر مصدق داشته باشد. براندازی دولت دکتر مصدق توسط لمپن‌های سیاسی- اطلاعاتی حاکم بر آن زمان آمریکا، باعث توقف مدنیت در ایران شد و به سهم خودش، بیماری لمپنیسم را در بقیه ابعاد فرهنگ ایران هم توسعه داد.

۵- ضعف ایدئولوژیک آرگو در ساخت فیلمی بر اساس مونولوگ و نه گفت‌وگو و دیالوگ، به معنای نقدناپذیر بودن طرف ایرانی یا درست بودن روش ایرانیانی که اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردند، نیست و نباید باشد چرا که اگر چنین پنداشته شود، این بار از جانب منتقدان ایرانی آرگوست که باب نقادی، دیالوگ و گفت‌وگو بسته می‌شود. بنابراین باید توجه داشت که آرگو جدا از ارزش‌های دراماتیک یک فیلم قصه‌گوی حرفه‌ای هالیوودی، از یک بهانه هم بهره می‌برد و این بهانه (که از نظر برخی هم ممکن است درست و برخی هم نادرست باشد) اقدام دانشجویان در تصرف سفارت آمریکاست. اگر گذشته آمریکا در سیاست داخلی ایران نامطلوب است، گذشته تاریخی ایرانیان هم در مورد آمریکا چندان مطلوب نیست. به یاد بیاوریم اقدام غلط حمله«چریک‌های فدایی خلقِ ایران» به سفارت آمریکا در ایران در ۲۵بهمن‌ ۱۳۵۷ را که در آن حمله، کارکنان سفارت آمریکا به مرگ و آتش‌زدن محل اقامت‌شا ن تهدید شدند به‌طوری‌که به دستور سالیوان، (سفیر وقت آمریکا) همه کارکنان تسلیم شدند ولی پس از چند ساعت وزیر امور‌خارجه آن زمان (ابراهیم یزدی) به نمایندگی از سوی دولت موقت همراه با نیروهای موسوم به کمیته ‌انقلاب، دیپلمات‌ها را آزاد و چریک‌های فدایی خلق را از سفارت خارج کردند. مسوولان دولت وقت، ضمن عذرخواهی رسمی از این واقعه، به دولت آمریکا اطمینان دادند که امنیت سفارت آمریکا را تضمین خواهند کرد. ولی درست هشت‌ماه بعد، در سطحی وسیع‌تر به سفارت آمریکا در تهران حمله شد و وضعیتی تاریخی میان دو ملت شکل گرفت که تاکنون هم ادامه دارد. با وجود چنین سابقه‌ای از عدم مفاهمه، آیا مسخره به نظر نمی‌رسد که انتظار داشته باشیم هالیوود درباره این ماجرا فیلمی بسازد ولی در آن از منافع ملی ایرانیان دفاع کند؟

۶- آرگو اما یک فیلم حرفه‌ای قصه‌گو بر اساس کلیشه‌های رایج قصه‌گوی تجاری ا‌ست؛ فیلمی که می‌توان آن را دوست داشت یا آن را دوست نداشت، مثل هر فیلم دیگر. اما از این دوست‌داشتن و دوست‌نداشتن نباید نتیجه ایدئولوژیک بیرون کشید. از آن مقدمات ذوقی، هیچ تالی ایدئولوژیکی نتیجه نمی‌شود.

اما اگر اسکار گرفتن آرگو مورد نقد، بررسی و اعتراض است باید روشن کرد آیا در اسکار، روش توطئه‌ای، یک روال است یا یک روال نیست؟ اگر روال است، پس اسکار فیلم جدایی هم یک توطئه است که برای تقویت یک جناح سیاسی علیه جناح سیاسی دیگر بوده است! و در این صورت این پرسش طنزآمیز پیش می‌آید که پس چرا مسوولان دولتی ایران ادعا کرده‌اند که برای گرفتن اسکار فیلم جدایی لابی کرده بودند!! و اگر روش توطئه‌ای در اسکار، یک روال نیست، بنابراین از منظر توطئه‌گرایانه هم نباید با آرگو مواجه شد.

۷- اما نکته مهمی که در مورد آرگو دیده نمی‌شود یا تقریبا به آن توجه نمی‌شود، این است که اسکار آرگو، اسکاری است که هالیوود به خودش داده است. فیلم آرگو برخلاف تصور رایج، ربطی به تصرف سفارت آمریکا در ایران ندارد، بلکه قدردانی اسکار از هالیوود است. تصرف سفارت آمریکا، یک بهانه ظاهری‌ است برای آنکه قدرت روایتگری و داستان‌پردازی هالیوود به رخ سیاستمداران آمریکایی و نیز به رخ سینمای جهان کشیده شود؛ سیاستمدارانی که به‌زعم هالیوودیان نتوانستند بحران گروگانگیری را به‌موقع و به‌درستی و قهرمانانه حل کنند، این بار با یک سناریوی جذاب هالیوودی روبه‌رو می‌شوند که در آن هالیوودیان از عهده حل قهرمانانه همان مساله برآمده‌اند. بنابراین آرگو نه بیانیه‌ای سیاسی علیه ایران که بیانیه‌ای علیه سیاستمداران رایج داخلی آمریکاست. و چه بهانه‌ای بهتر از یک برداشت آزاد از یک اتفاق کهنه‌ای که دیگر در هیچ‌جای دنیا مساله به حساب نمی‌آید، بهانه‌ای که با اتکای به آن می‌توان، هم قدرت هالیوود را در داستان‌پردازی نشان داد و به رخ کشید و هم به هجو سیاستمداران آمریکا در برابر هالیوودیان و سینماگران پرداخت. ضمن اینکه می‌توان از بحران موجود میان ایران و آمریکا، به ویژه مساله انرژی هسته‌ای هم استفاده کرد و بازار مناسبی را برای فروش خوب فیلم سازمان داد تا به هدف اصلی فیلم، که نه تبلیغ علیه ایران، بلکه به دست آوردن سود بیشتر و فروش بیشتر است، دست یافت. و به همین دلیل است که فیلم آرگو، واقعه نجات دادن آمریکاییان از ایران را طور دیگری روایت کرده است. آمریکاییان در امر واقع به نحو دیگری از ایران خارج شده بودند.

آنها در زمان تسخیر سفارت بیرون از سفارتخانه بودند، وقتی می‌بینند که سفارت در حال تسخیرشدن است به‌جای آنکه به سفارتخانه بروند مستقیما به وزارت امور خارجه وقت ایران می‌روند و با مشورت وزیر وقت، به سفارت کانادا پناهنده می‌شوند تا بعد به کمک سفیر کانادا، که خودش هم برای سیا کار می‌کرده! ، از ایران خارج شوند. اما آنچه در آرگو می‌بینیم ربطی به امر واقع ندارد بلکه به بهانه آن، یک داستان کاملا هالیوودی و با مشخصات دراماتیک قصه‌های هالیوود را شاهد هستیم. بنابراین در آرگو دیگر ما با سیاست روبه‌رو نیستیم و دیگر این سیاسیون نیستند که آمریکاییان را نجات می‌دهند بلکه این هالیوودیان‌اند که با قدرت سینما و ترفندهای فیلم‌سازی و به کمک نگارش یک فیلمنامه قوی (قوی در حوزه سینمای عامه‌پسند قصه‌گو) بر سیاست فایق می‌آیند و موفق می‌شوند روی پرده (و فقط روی پرده) یک مساله سیاسی را در جهان فیلم به سرانجام برسانند و آن را قهرمانانه حل کنند. و همین جذابیت بود که به‌مثابه یک دلیل و انگیزه قوی، نظر داوران اسکار را برای اهدای اسکار به آرگو مساعد کرد. و به این ترتیب بود که هالیوود توانست از طریق اسکار به خودش جایزه بدهد. اما آرگوستیزان گویی ماجرای «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» را تکرار کرده‌اند و می‌خواهند با آنچه روی پرده دیده‌اند مانند یک واقعیت با آن بستیزند.!

۸- با این همه ضعف اساسی آرگو که همان جایگزینی مونولوگ به‌جای دیالوگ و گفت‌وگوست، به قوت خودش باقی است و آرگو به این معنا یک مورد مطالعاتی خوب برای پاتولوژی و آسیب‌شناسی سینمای عامه‌پسند قصه‌گوست، که نشان می‌دهد یک فیلم چگونه با داشتن یک قصه حرفه‌ای با کلیشه‌های امتحان‌پس‌داده، جذاب و پر پیچ‌و‌خم دراماتیک، به‌راحتی می‌تواند یک سوژه خوب سینمای اندیشه را نابود کند؛ سوژه‌ای که می‌توانست فرصتی برای«شناخت مساله» و«نقد مساله» بین دو ملت، بین دو فرهنگ و بین دو سیاست باشد؛ فرصتی که با ساده‌سازی هالیوودی نابود شد و از بین رفت. انتظار واقع‌نمایی از فیلم آرگو انتظاری اشتباه است، همان‌طور که توطئه دانستن اسکار آرگو هم اشتباه است.

دیالوگ و گفت‌وگو با پدیده‌ای که برای نشنیدن آمده، خطاست، مثل آرگو، که فیلم مونولوگ است نه فیلم دیالوگ.

محسن خیمه‌دوز

پی‌نوشت:

فیلم آرگو که در سال ۲۰۱۲ اکران شد بی‌تردید یکی از بحث‌برانگیزترین فیلم‌های سال بود که واکنش‌های بسیاری را به خصوص از سوی سیاستمداران و هنرمندان کشورمان و حتی کشورهای دیگر برانگیخت. این فیلم که داستان فرار شش آمریکایی از بازماندگان سفارت آمریکا در ایران بود به گفته بسیاری از منتقدان به لحاظ سینمایی فیلم شاخصی نبود اما با توجه به حمایت دموکرات‌های آمریکا توانست جوایز مهمی از جمله جایزه بهترین فیلم مراسم اسکار و مراسم گلدن‌گلوب را به خود اختصاص دهد. دولت ایران قرار است به دلیل تحریف تاریخ و نشان دادن مغرضانه از ایران از این فیلم و سازندگانش شکایت کند.



همچنین مشاهده کنید