چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کابوس های سرزمین سرخ


کابوس های سرزمین سرخ

تینا روزنبرگ نویسنده و کاوشگر واکنش های انسانی در موقعیت های تعلیقی و هراسناک با اثر سرزمین های شبح زده بیش از آنکه به دریافت جایزه پولیتزر مباهات کند بیشتر به تاثیری که از این رویداد جهانی بر او نهاده شده مفتخر است

تینا روزنبرگ نویسنده و کاوشگر واکنش‌های انسانی در موقعیت‌های تعلیقی و هراسناک با اثر <سرزمین‌های شبح زده> بیش از آنکه به دریافت جایزه پولیتزر مباهات کند بیشتر به تاثیری که از این رویداد جهانی بر او نهاده شده مفتخر است.

او در فرازهای کتاب به درس‌هایی که از سرنوشت ملت‌های رهیده از کمونیسم پرداخته و نقطه‌های تاریک و پنهانی را برجسته کرده که زوایای آن حتی در تصور قربانیان آن دشوار می‌نمود.گذشته با تمام زوایای نهان آن در برجسته کردن رستگاری انسان‌ها در آینده یکی از کشف و شهودهای درونی او در این کتاب است. ‌ روزنبرگ می‌گوید: <اولین درسی که آموختم این بود که بسیاری از کشورها اصلا‌ به گذشته نمی‌پردازند، زیرا گذشته هنوز با آنهاست.

در اکثر جمهوری‌های سابق شوروی، روسای قدیم حالا‌ روسای جدید هستند، حالا‌ خودشان را، به جای کمونیست، ملی‌گرا می‌نامند. این امر در برخی از بخش‌های اروپای شرقی نیز صدق می‌کند: در آلبانی، رومانی و به میزان کمتری در اسلواکی، آنهایی که بر مسند قدرت هستند درست مثل کمونیست‌های قدیم رفتار می‌کنند؛ همچنان به سانسور مطبوعات و مجازات مخالفان سیاسی ادامه می‌دهند، احکام را به زور به دادگاه‌ها تحمیل می‌کنند و احساسات عمومی‌ را علیه دشمنان قومی ‌و نژادی، کولی‌ها یا یهودیان تهییج می‌کنند.

صربستان و کرواسی همچون یادمان‌های ویروسی از نفرت سرپا ایستاده‌اند، ویروسی که می‌تواند از چند عوام فریب کمونیست - که حالا‌ ملی‌گرا شده‌اند - منتشر بشود.> ‌ روزنبرگ به سرنوشت قربانیانی پرداخته که این بخت‌را داشتند روزهای زوال و پایان‌یافتن کمونیسم را در حیات خود مشاهده کنند. ‌ ورا و کنودولنبرگ یکی از شخصیت‌های حقیقی این پژوهش رویدادنگارانه‌اند که امروز پس از گذشت سال‌ها از فروپاشی کمونیسم ماهیت و واقعیت آنان آشکار شده است. به راستی اگر کمونیسم و سایه نکبت‌بار آن هنوز در جهان و دل‌ها ترس انداخته بود هم اینک این دو در چه موقعیتی قرار داشتند. ورا و کنودولنبرگ اگرچه در کنار هم زیستند و زندگی مشترکی را تجربه کردند اما از دو جهان متفاوتی الهام می‌گرفتند. شاید مهمتر از موقعیت‌های انسانی و غیرانسانی این دو، بازتولید پندارها و آرمان‌های اینان در جهان گذشته است. توانایی انسان در بازنویسی گذشته به منظور متناسب کردن آن با زمان حال و به‌ویژه بازنویسی مشارکت در جرم فردی‌مان در گذشته‌ای ننگین، گواه خلا‌قیت و هنرمندی نوع بشر است. پدیده‌ای است که هرگاه یک درست آیینی رسمی ‌جای خود را به درست آیینی دیگر می‌دهد، آشکار می‌شود. حالا‌ شهروندان باید در پرتو راه و رسم‌های جدید علت پایبندی خود را به راه و رسم‌های قدیم بیان کنند. آفریقای جنوبی‌ها مخالفت عطف به ماسبق شونده دیرین خود را با آپارتاید (تبعیض نژادی) اعلا‌م می‌کنند. مسوولا‌ن اردوگاه‌های شکنجه در آرژانتین شهادت می‌دهند که در واقع، استراحتگاه‌های چشمه‌های آب معدنی را اداره می‌کرده‌اند و یادشان نمی‌آید که حتی یکی از میهمانان اردوگاه جز بنا به میل و اراده خود در آنجا مانده باشد.

آلمان‌ها می‌گویند، بله، ما می‌دیدیم که یهودیان شهرمان را در واگن‌های باری بار می‌کردند، اما چه کسی می‌توانست سرنوشت غایی آنها را متصور شود؟ ما نمی‌دانستیم! ما هیچی ندیدیم! ما هیچ خبط و خطایی نکردیم در واقع خودمان قربانی بودیم!

در ۱۹۸۹ میلا‌دی حکومت‌های دیکتاتوری اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی به تدریج سقوط کردند و دولت‌های منتخب مردمی‌جای آنها را گرفتند. این کتاب درباره تلا‌ش‌های مردم و دولت‌های آلمان، لهستان، جمهوری چک و اسلواکی برای رویارو شدن با گذشته‌های کمونیستی‌شان است. ‌ روزنبرگ می‌گوید: <من سفرهایم را در ۱۹۹۱ شروع کردم. در خلا‌ل ده‌ها سفر در طول بیش از دو سال ونیم، این ملت‌ها را که درباره سرنوشت رهبران حزب کمونیست خود، گاردهای مرزی که به شهروندان در حال فرار شلیک کرده بودند و خبرچین‌های پلیس مخفی و جاسوس‌ها بحث می‌کردند، نظاره کردم. برخی از کشورها سرکوب‌گران خود را محاکمه کردند، برخی قوانینی را به تصویب رساندند که تصدی مشاغل دولتی را برای آنها ممنوع می‌ساخت. برخی کمیسیون‌های حقیقت‌یاب تشکیل دادند تا شرح رسمی‌ حکومت دیکتاتوری را به رشته تحریر درآورند. یکی بایگانی پلیس مخفی خود را گشود و از قربانیان آن دعوت کرد به رمز و رازهای اژدهای نامریی نه سری که علیه آنها وارد میدان شده بود، پی ببرند.

آحاد شهروندان بازجویی‌ها به عمل آوردند، رمان‌ها نوشتند و فیلم‌ها ساختند و نشستند تا در کنار بازجویان زندان و خبرچین‌های پلیس مخفی خود بگریند. این بحث‌ها، در همان حال که مردم تلا‌ش می‌کردند تعاریف خود را از مشارکت در جرم و گناه پیدا کنند، به‌طور همزمان در سطح سیاست دولت و نیز در درونی‌ترین حفره‌های روح روی می‌داد. ‌ دشواری در اینجاست که ما نمی‌دانیم ماموران دیکتاتور‌ها و دژخیمان کمونیست خود در چه شرایطی زیسته‌اند آیا آنان نیز شرایط دشواری را تجربه کردند و به‌ناچار به چنین وحشی‌گری‌هایی دست زده‌اند؟

پاول نومان چنین اعتقادی ندارد. ‌ پاول نومان ناراضی چک که کار پاکسازی پلیس پراگ پس از فروپاشی کمونیسم به او محول شده بود، می‌گفت: <ببینید، در کتاب‌های تاریخ، جنگ‌ها همیشه به گونه‌ای منطقی و درست توصیف می‌شوند. من همیشه عاشق خواندن آثار استاندال بودم و نیز جنگ و صلح. آنها حاوی بهترین توصیف‌ها از نبردها هستند اما در نظر کسانی که در آنها شرکت می‌کنند، هرج و مرج و اغتشاش هستند. در هر انقلا‌بی هم همین‌طور است؛ منطق بعدا به آن تحمیل می‌شود.> ‌ سیاستمداران امروز بیشتر توجه خود را به تحمیل این منطق معطوف می‌دارند و بدین وسیله بر حافظه گذشته مسلط می‌شوند. وینستون چرچیل می‌گفت: <تاریخ با من مهربان خواهد بود، چون قصد دارم آن را بنویسم.>

مجید یوسفی



همچنین مشاهده کنید