شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

۸ فصل از زندگی شماره ۸


۸ فصل از زندگی شماره ۸

علی کریمی سخت ترین تصمیم زندگی اش را گرفت و از دنیای فوتبال خداحافظی کرد طی این مدت بسیاری از رسانه ها به این موضوع پرداخته اند و ابعاد مختلف زندگی حرفه ای او را مورد بررسی قرار داده اند

علی کریمی سخت ترین تصمیم زندگی اش را گرفت و از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. طی این مدت بسیاری از رسانه ها به این موضوع پرداخته اند و ابعاد مختلف زندگی حرفه ای او را مورد بررسی قرار داده اند. ما اما در این مطلب کوشیده ایم از زاویه ای متفاوت به موضوع نگاه کنیم و ۱۶ سال حضور جادوگر در سطح اول فوتبال ایران را در هشت فصل متفاوت دسته بندی کنیم. این یکی از آخرین مطالبی است که در مورد علی کریمی به عنوان یک «بازیکن» در رسانه های ورزشی ایران منتشر می شود. افسوس؛ کاش چیزی به نام جدایی هرگز وجود نداشت.

فصل حسرت

زندگی حرفه ای علی کریمی با «حسرت» گره خورده است. آقای شماره هشت فوتبال ایران حالا شاید در مورد خیلی از فراز و فرودهای زندگی اش دچار تردید شده باشد؛ حالا که کفش هایش را آویخته و فرصت بیشتری برای بررسی احوال گذشته اش دارد. شاید مهمترین تراژدی زندگی جادوگر این باشد که او در اوج جوانی پیشنهاد اتلتیکو مادرید را رد کرد و ترجیح داد هنرش را با اماراتی ها قسمت کند. روزی که نمایندگان تیم اسپانیایی برای تماشای نمایش او در برابر الهلال راهی ورزشگاه آزادی شدند، حتی تصورش را هم نمی کردند چه چشمه نابی از استعداد انتظارشان را می کشد.

علی کریمی آن روز خوش درخشید و در کنار دوستان نزدیک آن روزهایش - انصاریان و کاویانپور- مقدمات تحقیر الدعایه را فراهم آورد. مدیران اتلتیکو شادمان از اینکه شکاری بزرگ را به کف آورده اند در جایگاه ویژه استادیوم آزادی بالا و پایین می پریدند اما یک جای کار اشکال داشت؛ آنجا که قرار بود قهرمان قصه «نه» بگوید!

کریمی با ماتادورها نرفت، او در ایران ماند و چهار ماه بدون قرارداد برای پرسپولیس بازی کرد تا آخرش راهی الاهلی شود! فقط خدا می داند اگر او کمی زودتر به ترک آسیا و حضور در اروپا راضی شده بود چه آینده ای انتظارش را می کشید. شاید این اواخر خود اعجوبه هم فهمیده بود که قصه زندگی اش را کج و معوج نوشته است.

به این ترتیب مردی که در سال ۲۰۰۴ در کمال شایستگی توپ طلای آسیا را برد و گفت هیچ احساس خاصی ندارد، حدود یک دهه بعد در پی کسب یک عنوان دومی فرمالیته در همین مراسم، علنا ابراز شادی و سرور کرد. زندگی کریمی حسرت زیاد دارد، فقط حیف که همیشه دیر می فهمیم؛ وقتی که اغلب کار چندانی از دست مان برنمی آید.

فصل رویا

رویایی تر از علی کریمی مگر می توان فوتبالیست دیگری راهم پیدا کرد؟ کلکسیون او جمع جمع است. وقتی بتوانی دو بار در آخرین دقیقه های دربی گل بزنی و تیمت را از شکست نجات بدهی؛ وقتی بلد باشی با دوتا سر توپ شیک و مجلسی، میشاییل بالاک را بفرستی قاطی باقالی ها؛ وقتی از دستت بربیاید که در اولین بازی لیگ قهرمانانت گل بزنی؛ وقتی قادر باشی نصف آس.رم را مچاله کنی و کفر فرانچسکو را بالا بیاوری یعنی کارت درست است.

او رویای یک نسل از مردم ایران است. مردمی که هت تریکش جلوی لی وون جائه را دیدند و کیف کردند یا هنوز یادشان مانده که جادوگرشان چطور روی خط دروازه خالی عراق پیاده روی می کرد و ضربه اش را نمی زد!

رویا اصلا از او شروع می شود؛ شاید تنها فوتبالیست تاریخ ایران که توانست در بازگشت به تیم محبوبش، تمام ورزشگاه آزادی را لبریز از تماشاگر کند؛ وقتی جلوی ابومسلم سه گل با سر زد، روز بعدش روزنامه ها تیتر زدند «سر تیر یک جادوگر»؛ وقتی راهی دبی شد به او لقب ساحر دادند و وقتی در ایستگاه پایانی به تبریز رسید، اسمش را گذاشتند کاپرفیلد. او مردی بود که واژه ها را رنگ می زد. همه جای این سناریو بوی عطر می دهد، بوی هنر و زیبایی. علی کریمی «طعم» فوتبال بود. بدون او قطعا مستطیل سبز چیزی کم خواهد داشت.

فصل عصیان

آخ، آخ، آخ از این فصل... شاید اصلا لازم باشد جلوی اسم علی کریمی در نسخه فوتبال دهخدا بنویسند «عصیانگر»! هنوز پشت لبش سبز نشده بود که در ویتنام دخل داور ژاپنی را آورد. از همان زمان روشن بود که اعصاب جادوگر، حتی از ساق هایش هم غیرقابل کنترل تر هستند!

او بعدتر همین مسیر را ادامه داد. یک مصاحبه تاریخی با یک هفته نامه ورزشی استارت دعوای او با علی دایی بود که هنوز تبعاتش ادامه دارد. قصه اما همین جا خاتمه پیا نکرد. آقای شماره هشت از بین مربیانش با کسانی مثل ناصر ابراهیمی، علی پروین، مصطفی دنیزلی و مانوئل ژوزه درگیر شد و از میان جماعت مدیران، با چهره هایی همچون عابدینی، آجورلو، عباس انصاری فر و محمد رویانیان اختلاف پیدا کرد.

طی این سال ها حتی برخی مدیران فدراسیون فوتبال هم از گزند قهر و غضب جادوگر در امان نبودند؛ چنانکه او به خاطر مصاحبه علیه کفاشیان حضور در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ را از دست داد و بعد از دربی جام حذفی در مورد رییس سابق لیگ گفت: «چیزهایی در مورد عزیز محمدی می دانم که اگر به زبان بیاورم، او باید ول کند و برود.»

لگد کریمی به ساک پزشکی تیم ملی در حاشیه بازی با پرتغال، شاید ماندگارترین تصویر از حضور ایران در جام جهانی آلمان باشد. او در بازی با استیل آذین و پرسپولیس بعد از اخراج از زمین، لباس تیمش را کند تا پیراهن باشگاه سابقش را که از زیر پوشیده بود به جماعت نشان بدهد. داستان علی کریمی، داستان پرخاش های بی پایان است؛ عصبانیت هایی که بعید است عمرشان حتی بعد از اعلام رسمی بازنشستگی وی هم به انتها برسد!

فصل نسیان

در مورد علی کریمی اغلب پیرامون صداقت و صراحت اش حرف زده می شود اما نکته کمتر دیده شده این است که او اهل فراموشی هم بود. شماره هشت دوست داشتنی فوتبال ایران بارها چیزهایی می گفت که بعدا فراموش شان کرد. او خیلی سال ها قبل گفته بود در ۲۷ سالگی خداحافظی خواهد کرد و قرار نیست مثل خیلی ها تا آخرین نفس مزاحم توپ گرد باشد اما وعده اش را با ۹ سال تاخیر به انجام رساند!

زیاد هم بد نشد البته؛ خیلی از هواداران حاضر بودند ۹ سال دیگر هم ستاره محبوب شان را ببینند. او همچنین در دو مقطع از تیم ملی خداحافظی کرد و بعدتر هر دو وداعش را پس گرفت؛ هر چند مرتبه دوم دیگر کی روش حاضر نشد او را بپذیرد. کریمی در اردیبهشت ماه سال گذشته نیز به طور کلی از میادین خداحافظی کرد اما با اعلام انصراف به مستطیل سبز برگشت تا راهی تراکتورسازی شود.

فصل انحصار

علی کریمی از بسیاری از جهات یک بازیکن منحصر به فرد و یک کاراکتر کاملا متفاوت بود. اتفاقا لازم نبود او تلاش خاصی برای اثبات این تفاوت از خودش بدهد. مردی که بازوبند کاپیتانی تیمش را روی بازوی دست راستش می بست، همیشه یک ستاره استثنایی برای هواداران محسوب می شد.

بر خلاف بسیاری از شایعات که در مورد آقای شماره هشت وجود داشت، او اغلب اوقات به عنوان اولین بازیکن سر تمرینات تیمش حاضر می شد. کریمی همچنین همیشه ارتباط خوبی با هواداران داشت و به ویژه در سال های پایانی دوران بازیگری اش بیش از پیش این خصوصیت را بروز می داد. او تنها کسی بود که هنگام ناکامی در شهرستان ها، مدت ها در مقابل درهای هتل می ایستاد و از حامیان تیم دلجویی می کرد.

علی کریمی همچنین در یک دهه گذشته هرگز در هیچ برنامه تلویزیونی حاضر نشد و حتی به درخواست های مکرر این برنامه ها برای برقراری ارتباط تلفنی هم پاسخ منفی می داد. فصل پایانی زندگی حرفه ای او هم البته برهانی دیگر بر تفاوت های آقای شماره هشت بود؛ جایی که او بی سروصدا کفش هایش را آویخت و خیلی شدیداللحن هم گفت حاضر به برگزاری بازی خداحافظی نیست.

فصل اشتیاق

سبک بازی علی کریمی طوری بود که او همیشه بیشترین حجم از اشتیاق را برای هوادارانش به همراه می آورد. سال گذشته یک روزنامه ورزشی تحلیلی آماری را بر پایه اطلاعات ارائه شده از سوی سازمان لیگ منتشر کرد که نشان می داد متوسط تعداد تماشاگران پرسپولیس در بازی هایی که علی کریمی در زمین حاضر بوده، به شکل معناداری بیشتر از مسابقات بدون جادوگر بوده است.

در واقع جنس فوتبال علی برای هر هواداری می توانست دلنشین و جذاب باشد. اگر او در ایران سال ها از طرفدارانش دلربایی کرد و صاحبان سکوها را به مرز جنون رساند، در امارات هم کاری کرد که هواخواهان الاهلی آژیر به استادیوم بیاورند و هر زمان که دریبل زنی های او شروع می شد، آن را روشن کنند!

در مورد محبوبیت افسانه ای جادوگر در دبی روایت های شگفت انگیز فراوانی مطرح می شود؛ از جمله اینکه او یک بار از نفوذ خارق العاده اش استفاده کرد و یک سوپراستار بزرگ سینمای ایران را از چنگ پلیس امارات رهانده است.

هنوز می شود با یک جستجوی ساده، تصاویر مربوط به عکس گرفتن شرطه های عربی با جادوگر ایرانی را روی اینترنت پیدا کرد؛ وقتی چشمان رفقای خارجی دارد از شوق برق می زند. شگفت انگیز اینکه کریمی همه این جذبه را با خودش به آلمان برد. وقتی جادوگر دقیقه ۴۵ بازی هفته اول بوندس لیگا برابر مونشن گلادباخ برای بایرن وارد میدان شد، گزارشگر آلمان با حیرت و شگفتی گفت: «این ایرانی طوری بازی می کند که انگار یک دهه است در بوندس لیگا توپ می زند.» کار سختی نیست، یافتن و دوباره دیدن صحنه هایی که در آن هواداران آلمانی کریمی برای امضا گرفتن از او صف کشیده اند.

فصل احترام

این شگفت انگیزترین فصل زندگی کریمی است؛ جایی که او دوست و دشمن اش را واداشته در ستایش اش از هم سبقت بگیرند. جدای از تکنیک فوق العاده و مهارت رویایی کریمی، آنچه جادوگر فوتبال ایران را به محبوبیتی افسانه ای رساند، بسیاری از همراهی هایش با مردم و خیرخواهی های تحسین برانگیزش بود.

کریمی شاید یکی از معدود بازیکنان فوتبال ایران باشد که در تمام ورزشگاه های کشور تشویق شد؛ حتی در استادیوم های رشت و انزلی و آبادان که معمولا برای تیم های میهمان تبدیل به «جهنم» می شوند.

در سال های اوج محبوبیتش، کریمی تنها در مقطعی با هواداران تراکتورسازی اصطکاک پیدا کرد اما در تصمیمی هوشمندانه آخرین فصل فوتبالی اش را در تبریز و در همین تیم گذراند تا آخرین نقطه تردید هم برطرف شود. همین حالا که او خداحافظی کرده، قرمز و آبی دارند تمجیدش می کنند؛ چنانکه کاپیتان پیشین استقلال به افتخارش بیانیه می دهد و مسئولان ارشد این باشگاه آمادگی خودشان را در زمینه برگزاری بازی خداحافظی برای او اعلام می کنند.

فصل خاطرات

این اما آخر خط است. ۱۶ سال پیش شاید هیچ کس حتی فکرش را هم نمی کرد از دل یک بازی سالنی، ستاره ای بیرون بجهد که تاریخ فوتبال مملکت را عوض کند. علی کریمی آمد، درخشید و رفت. این یک و نیم دهه چنان مثل برق و باد گذشت که انگار همین دیروز جادوگر نصف بازیکنان تراکتورسازی را در هم پیچاند و گل زد.

از امروز به بعد این ماییم و زندگی با فصل هشتم آقای شماره هشت؛ فصل خاطرات. می توانیم بنشینیم دور هم، مرورشان کنیم واز گفتن و شنیدن شان لذت ببریم. بیچاره نسل بعدی هواداران فوتبال ایران که علی کریمی را ندیده اند. یعنی آنها باورشان می شود ما چه گنجی داشتیم؟



همچنین مشاهده کنید