شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
به یادآوردن جوانی
«داستان استریت» بدون شک متفاوتترین اثر دیوید لینچ کارگردان معروف سینمای آمریکاست. فیلمی که شاید شاخصههای دیگر فیلمهای لینچ را کمتر از دیگر آثارش داشته باشد. فیلمی عاری از شخصیتهای آشفته و کجرفتار، هول و هراس، رازآمیزی، شخصیت منفی و بسیار مولفههای دیگر که در آثار لینچ مشهود هستند. اما در عین متفاوتبودن، فیلم در زیرلایههای خود همچنان نشانههایی از لینچ را با خود دارد. آلوین استریت، شخصیت اصلی داستان، پیرمردی ۷۳ساله است که برای ملاقات با برادر خود سفری طولانی را آغاز میکند و این «سفر» شاید همان عامل پیوند این اثر با دیگر آثار لینچ باشد. سفری که در بسیاری از فیلمهای لینچ، جستوجویی برای یافتن حقیقتی درونی است، در این فیلم خود را به سادهترین شکل خود و در قالب سفری در طول یک جاده نشان میدهد. پیرمرد ۷۳ساله در حالی که به پایان راه خود رسیده، چشمهایش سو ندارند و توانایی راهرفتن ندارند سوار بر یک ماشین چمنزنی راهی سفری طولانی و خطرناک میشود تا بعد از ۱۰سال برادر خود را ببیند.
لینچ در این فیلم مخاطب را همراه با آلوین به سفر میکشاند. مخاطب در طول داستان است که شخصیت آلوین را میشناسد. آلوینِ ابتدای داستان، پیرمردی ناتوان است که در خانه به زمین خورده و توانایی بلندشدن ندارد. با پیشرفت داستان شخصیت یکدنده و لجباز آلوین در مواجهه با دکتر کمکم نمایان میشود. او نهتنها حاضر نیست هیچگونه با دکترش همکاری کند که حتی در برابر آخرین خواسته او که سیگارنکشیدن است هم بیاعتنایی میکند. نوعی بیاعتنایی که نشاندهنده بیاعتنایی آلوین نسبت به زندگی است. آلوین پیرمردی است که عمرش رو به اتمام است و حالا میخواهد آنطور که میخواهد زندگی کند و نظرات دیگران هیچ اهمیتی برایش ندارند. از همین روست که پا به سفری میگذارد که هیچکس نسبت به آن خوشبین نیست. سفری دراز از میان جادههای پرپیچ و خم، همراه با یک ماشین چمنزنی. اما آشنایی با شخصیت آلوین به یکدندگی و بیاعتنایی نسبت به زندگی ختم نمیشود. آلوین در مواجهه با دختر جوانی که خانه را ترک کرده، پیرمردی آرام و مهربان میشود که دختر را نصیحت میکند و برایش از ارزش و اهمیت خانواده میگوید. همین پیرمرد، ماشین چمنزنی خود را بعد از خرابشدن با شلیک گلولهای منفجر میکند. همان بلایی که «باید» سر ماشین از کارافتاده بیاید. آلوین اما پیرمردی از کارافتاده نیست. او زنده است و هدفی دارد که باید به آن برسد. به راحتی هم نمیتوان او را از تصمیمش منصرف کرد. ناامید نیست و میخواهد برادر خود را ببیند، پیش از آنکه دیر شود. برای همین ماشین دیگری میگیرد و باز هم سفر خود را از نو آغاز میکند. نظامیگری و اصولگرایی در تکتک رفتار آلوین به چشم میآید. او که در جنگجهانی دوم حضور داشته، از اتفاقات کوچک و پیشپاافتادهای که ممکن است در سفر برایش بیفتد نمیترسد. شبها استراحت میکند و صبح زود سفر خود را در جادهها آغاز میکند. جادههایی که از کنار مزارع در حال دروشدن میگذرند. ماشینها محصول مزارع را درو میکنند و الوین گویی پا به سفری گذاشته که در آن قرار است محصول زندگی خود را درو کند. آلوین با کمترین سرعت ممکن در جاده سفرش را ادامه میدهد. در راه برای دیگر رانندهها و کسانی که با تعجب او را نگاه میکنند دست تکان میدهد و به آنها لبخند میزند و پیرمرد سختگیر نظامی باز هم به مسافر دوستداشتنی تبدیل میشود. ماشین چمنزنی آلوین آرام در جاده حرکت میکند و خودروهای دیگر با سرعت از کنارش میگذرند. حتی دوچرخهسواران هم چنان با سرعتی باورنکردنی از کنارش میگذرند که عملِ حرکتکردن آلوین عملا مفهوم خود را از دست میدهد. حرکت آرام آلوین در برابر سرعت دوچرخهسواران نوعی سکون است. آلوین هم این را میداند و برای همین ترجیح میدهد ماشیناش را کنار بزند و حرکت شتابان جوانان دوچرخهسوار را نگاه کند و با بدترین قسمت پیرشدن مواجه شود: «به یادآوردن جوانی!»
ماشین چمنزنی جدید آلوین در میانه راه با مشکل روبهرو میشود. پیرمرد با خوششانسی کنار یک خانه درحال سوختن متوقف میشود. آتشنشانها کنار خانه ایستادهاند و خونسرد و بیتفاوت آتش را خاموش میکنند. آنطرف خیابان هم خانوادهای روی صندلیهای خود لم دادهاند و سوختن خانه را نگاه میکنند؛ انگار که یک فیلم سینمایی میبینند. اما با متوقفشدن آلوین، توجه همه به او جلب میشود. همه برای کمک به او میآیند و او و ماشیناش را به کناری میبرند. آلوین زنده است. نجاتیافتن از این سانحه بهانهای برای یادآوری همین امر است. مردم به او توجه میکنند. آتشنشانها به کمکاش میآیند. رانندهها برایش دست تکان میدهند و... اینها همه نشانههای حیات آلوین است. او یک خانه سوخته نیست.
در حالی که نیمی از فیلم گذشته، مخاطب همچنان بیشتر و بیشتر با شخصیت آلوین آشنا میشود. سفری به خاطرات آلوین در جنگ به بهانه روبهروشدن با پیرمردی همسن و سال، باز هم ما را بیش از پیش با آلوین استریت آشنا میکند. آلوینِ کمحرف که بیشتر ترجیح میدهد یک نصیحتگر خوب باشد، در حین تعریف خاطرات خود پرده از رازی برمیدارد و از شلیک به سرباز خودی در جریان جنگ میگوید. آلوین استریت حالا یک پیرمرد مهربان دوستداشتنی نصیحتگر سختکوش یکدنده لجباز است که دردی بزرگ در دل خود دارد. ناراحتی و غمی که در بسیاری مواقع در چهره آلوین مشهود بود، حالا معنایی دیگر میگیرد. در ادامه آلوین در مواجهشدن با دو برادری که برای تعمیر ماشیناش آمدهاند، باز هم از اهمیت خانواده و اینبار خصوصا پیوند بین دو برادر، برای برادرها میگوید. راز ۱۰سال دوری دو برادر برملا میشود و لایهای دیگر از شخصیت آلوین برای مخاطب نمایان میشود. رازی که چندی بعد با کلمات «خشم، غرور و مشروبات الکلی» به واضحترین شکل ممکن برملا میشود. راز ۱۰سال دوری دو برادر.
آلوین به پایان سفر خود میرسد. سفری که هیچکس به آن خوشبین نبود، حالا به پایان رسیده. آلوین میخواهد با همان ماشین چمنزنیاش سفر را به پایان برساند و برای همین به هیچکس اجازه نمیدهد تا در طیکردن مسیر به او کمک کند. دو برادر بعد از ۱۰سال همدیگر را میبینند و «داستان استریت» با نگاه دو برادر به آسمان به پایان میرسد. نگاه به آسمان، چشمدوختن به ستارهها و حرفزدن از آنها، همان خاطرهای که آلوین بارها از آن سخن گفته، عادت همیشگی سالهای پیشین پایانی است بر سفر دراز و طولانی آلوین استریت برای پایاندادن به ۱۰ سال دوری از برادرش.
«داستان استریت» شاید یکی از معدود فیلمهای لینچ است که داستانی خطی دارد. نقش فیلمنامه در این اثر بیش از دیگر آثار لینچ مشهود است؛ فیلمنامهای که «جان روچ» و «مری سویینی» آن را نوشتهاند. نویسندگانی که شاید به جز این اثر، فیلمنامه چشمگیر و قابل دفاع دیگری در کارنامه سینمایی خود نداشته باشند. «مری سویینی» همچنین با درک درست و بجایی که از فیلمنامه خود داشته در تدوین فیلم بسیار موفق عمل کرده؛ بهطوری که در عین مشهودبودن حرکت آرام آلوین و سفر طولانی او، فیلم هرگز از ریتم کندی برخوردار نیست و مخاطب را تا پایان داستان همراه خود میکشد. موسیقی متن فوقالعاده «آنجلو بادالامنتی» هم از دیگر نکات چشمگیر فیلم است که بر جذابیتهای این اثر افزوده؛ هرچند شاید چشمگیرترین نکته فیلم بازی فوقالعاده «ریچارد فارِنزوُرث» باشد که در نقش آلوین با بازی به یادماندنی خود در ذهنها ماندگار میشود.
با وجود نشانههایی که فیلم بهواسطه آنها به لینچ و کارنامه آثار او وصل است، اما ساخت چنین اثری همچنان یکی از نکات عجیب در کارنامه لینچ است. «داستان استریت» در سال ۱۹۹۹ درحالی ساخته شد که لینچ دو سال قبل از آن و در ۱۹۹۷ «بزرگراه گمشده» را ساخته بود و همچنین بعد از آن نیز در سال ۲۰۰۱ «جاده مالهلند» را ساخت. دو فیلمی که سخت میتوان هرگونه ارتباطی بین آنها و «داستان استریت» پیدا کرد. در پایان شاید بد نباشد بدانیم لینچ برای ساخت این فیلم از کمپانی «والت دیزنی» کمک گرفته است. لینچی که بارها و بارها اعتراض خود را علیه هالیوود اعلام کرده، برای ساخت این فیلم متفاوت دست به دامان هالیوود شده، که این نیز از دیگر نکات قابل بحث در مورد این اثر است. این نکته در کنار تفاوتهای بسیار دیگری که این فیلم با آثار دیگر لینچ دارد، مخاطب را به فکر میاندازد که شاید این اثر، زنگ تفریحی در میان آثار دیگر لینچ باشد؛ زنگ تفریحی که البته از نظر کیفی کم از دیگر آثار این فیلمساز ندارد.
پیام ابراهیمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل اصفهان ایران و اسرائیل حجاب گشت ارشاد حمله ایران به اسرائیل حسین امیرعبداللهیان استان اصفهان دولت وعده صادق جنگ ایران و اسرائیل
تهران سیل وزارت بهداشت هواشناسی شهرداری تهران قتل فضای مجازی زلزله پلیس سیلاب قوه قضاییه سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت طلا خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو بانک مرکزی دولت سیزدهم چین ایران خودرو تورم حقوق بازنشستگان
سعدی سینمای ایران سینما تئاتر تلویزیون فیلم سینمایی سریال موسیقی احسان علیخانی کتاب دفاع مقدس بازیگر
مغز
رژیم صهیونیستی غزه عراق فلسطین جنگ غزه روسیه سازمان ملل امیرعبداللهیان حماس ترکیه اسراییل شورای امنیت
فوتبال استقلال پرسپولیس شمس آذر قزوین تراکتور باشگاه استقلال صنعت نفت آبادان لیگ برتر لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید
هوش مصنوعی سرطان همراه اول اینترنت فناوری موبایل گوگل سامسونگ ناسا تبلیغات تلگرام اپل
حمله قلبی کلسترول قلب فشار خون گیاهان دارویی پیاده روی