پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

مردم سالاری دینی راه سوم


مردم سالاری دینی راه سوم

در بعد دینی و با توجه به عقیده شیعه , جمهوری اسلامی شكل حكومت دینداران است در زمانی كه به زمان غیبت ولی عصر و فراغ از امام معصوم مربوط می شود بنا بر این تئوری جمهوری اسلامی , تئوری حكومت مردمی و دینی در زمان غیبت امام معصوم است و این شكل مردم سالاری ارشادی كه تئوری آن توسط مرجعیت تام شیعه و امام است تعبیر گردیده است

۱.وقتی‌ از دموكراسی‌ حرف‌ می‌زنیم‌ از چه‌ حرف‌ می‌زنیم‌. وقتی‌ قبولش‌ می‌كنیم‌ چه‌ مدلی‌ را پذیرفته‌ایم‌. وقتی‌ ردش‌ می‌كنیم‌ و یا احتمالاً آن‌ را كلمه‌ خبیثه‌ تلقی‌ می‌كنیم‌، مردم‌ را از چه‌ چیز احتراز می‌دهیم‌. اینها سوال‌هایی‌ است‌ كه‌ باید از كسانی‌ كه‌ له‌ یا علیه‌ دموكراسی‌ موضع‌گیری‌ می‌كنند، پرسیده‌ شود. آن‌ چیز كه‌ همگان‌ بر آن‌ اتفاق‌ دارند این‌ است‌ كه‌ دموكراسی‌ یك‌ روش‌ برای‌ تنظیم‌ رابطه‌ قدرت‌ و توزیع‌ آن‌ در جامعه‌ است‌ كه‌ منجر به‌ مدل‌ شكلی‌ حكومت‌ و تنظیم‌ و تعریف‌ رابطه‌ حاكم‌ یا حاكمان‌ با مردم‌ است‌.

با بررسی‌ شكل‌ حكومت‌ در بسیاری‌ از كشورها، یك‌ نكته‌ قابل‌ توجه‌ درك‌ می‌شود. اینكه‌ در جهان‌ گونه‌های‌ مختلفی‌ از دموكراسی‌ تجلی‌ یافته‌است‌. این‌ تفاوت‌ها را می‌توان‌ در بستر فرهنگی‌ اجتماعی‌ كشورها جست‌وجو كرد.بدین‌ معنی‌ كه‌ ملت‌های‌ مختلف‌ جهان‌ در موارد زیر اختلاف‌ هویتی‌ دارند.

ـ پیشینه‌ تاریخی‌ و تصمیمات‌ مهم‌ ملی‌ در تاریخ‌ دور و نزدیك‌ آنها

ـ منطقه‌ جغرافیایی‌ و علت‌های‌ تجمیع‌ افراد یا اقوام‌ مختلف‌ در یك‌ سرزمین‌ واحد

ـ تجربه‌ تاریخی‌ در مواجهه‌ با شكل‌های‌ مختلف‌ حكومت‌

ـ هویت‌ دینی‌، غیردینی‌ یا خرافی‌

ـ عناصر پیوستگی‌ ملی‌ شامل‌ نمادها، باورها، اسطوره‌ها. این‌ موارد خیلی‌ كلی‌ هستند و می‌شود شاخصه‌های‌ دیگری‌ برای‌ همشكلی‌ یا تفاوت‌ بین‌ ملت‌ها یا كشورها تعریف‌ نمود.

به‌ هر تقدیر هویت‌ ملی‌ تاریخی‌ هر ملتی‌، در شكل‌دهی‌ به‌ مدل‌ دموكراسی‌ در محدوده‌ جغرافیای‌ فرهنگی‌ كشورها نقش‌ اساسی‌ دارد و دموكراسی‌ را جهت‌ می‌دهد. از این‌ رو دموكراسی‌ هندی‌ با دموكراسی‌ پاكستانی‌ فرق‌ دارد . یا مثلاً دموكراسی‌ ملت‌ فرانسه‌ با فراز و فرودها و جمهوری‌های‌ تاریخی‌اش‌ كاملاً متفاوت‌ می‌شود با انگلستان‌ و حكومت‌ لردها در جزیره‌ بریتانیا. به‌ همین‌ دلیل‌ اگر قرار باشد در مورد دموكراسی‌ در ایران‌ حرف‌ بزنیم‌، باید اولاً تاریخ‌ مبارزات‌ طویل‌المدت‌ ایرانیان‌ در قیام‌هایی‌ كه‌ دین‌ انگیزه‌ مبارزه‌ با حكومت‌ بوده‌ است‌ و چه‌ ملیت‌ عنصر اساسی‌ این‌ مبارزات‌ تلقی‌ می‌گردد را باز شناسی‌ كنیم‌ و بررسی‌ شود كه‌ چرا ملت‌ از شكل‌ حكومت‌ فرد اعم‌ از سلطان‌ و خلیفه‌ و شاه‌ بر ملت‌ ناراضی‌ بوده‌اند و شكل‌ اثباتی‌ حكومت‌ مورد نظر ایرانیان‌ در تمام‌ این‌ سال‌ها و بخصوص‌ در یك‌ صد سال‌ اخیر چه‌ چیزی‌ می‌توانسته‌ است‌ باشد.

۲. امام‌ خمینی‌ (ره‌) و به‌ تبع‌ آن‌ یاران‌ و حلقه‌ علاقه‌مندانش‌ همیشه‌ بر این‌ نكته‌ تاكید می‌كرده‌اند كه‌ جمهوری‌ اسلامی‌، بدیل‌ شایسته‌ همه‌ حكومت‌هایی‌ است‌ كه‌ در هزاره‌های‌ گذشته‌ بر ملت‌ ایران‌ حكمرانی‌ نموده‌اند.

اینكه‌ دستگاه‌ تبلیغی‌ كشور در مناسبت‌های‌ مختلف‌، تكرار می‌كند كه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ حكومت‌ دو هزار و پانصد ساله‌ ستم‌ شاهی‌ را سرنگون‌ كرده‌ است‌ مبین‌ دو نكته‌ است‌؛

۱. در سیره‌ فكری‌ و عملی‌ امام‌ و به‌ تبع‌ آن‌ حاكمان‌ جمهوری‌ اسلامی‌، حكومت‌ فرد بر جامعه‌ حكومت‌ ستم‌ تلقی‌ می‌شده‌ و می‌شود و در تمام‌ دوره‌های‌ بیش‌ از دو هزار و پانصد سال‌ گذشته‌ این‌ نوع‌ حكومت‌، نامشروع‌ بوده‌ است‌.

۲. جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ بدیل‌ و جانشین‌ حكومت‌های‌ گذشته‌، از شكل‌ حكومت‌ و دولت‌های‌ پیشین‌ تبری‌ می‌جوید و شكل‌ خود را حكومت‌ جمهور می‌داند نه‌ فردی‌ و محتوای‌ اسلامی‌ حكومت‌ و هویت‌ دینی‌ دولت‌ را وابسته‌ به‌ دخالت‌ جمهور در تعیین‌ حاكمان‌ می‌داند. در غیر این‌ صورت‌ با عدم‌ رضایت‌ مردم‌ یا عدم‌ دخالت‌ مردم‌، باز هم‌ مشروعیت‌ شكل‌ حكومت‌ با حكومت‌های‌ ستم‌ پیشه‌ شاهان‌ و سلطان‌ها و خلیفه‌ها قیاس‌ خواهد شد.

به‌ خاطر بیاوریم‌ كه‌ در تاریخ‌ دوهزار و پانصد ساله‌ گذشته‌ كه‌ به‌ تاریخ‌ ستم‌شاهی‌ معروف‌ شده‌ است‌، در ایران‌ دولت‌ صفوی‌ هم‌ مقطعی‌ طولانی‌ از تاریخ‌ را پر می‌كند كه‌ متكی‌ به‌ آرای‌ فقیهان‌ است‌. روسای‌ حكومتش‌ یا چون‌ شاه‌ اسماعیل‌، هر شب‌ جمعه‌ با اسبی‌ آذین‌ شده‌، تا صبح‌ منتظر امام‌ عصرند یا چون‌ شاه‌عباس‌ خود را كلب‌ آستان‌ علی(ع‌) می‌داند یا چون‌ سلطان‌ حسین‌ در پشت‌ دروازه‌های‌ اصفهان‌ از هجوم‌ افغان‌ها به‌ زیارت‌ وارث‌ امام‌ حسین‌ پناه‌ می‌برد اما در نگاه‌ امام‌ خمینی‌ تمامی‌ حكومت‌ها و حاكمان‌ دو هزار و پانصد ساله‌ گذشته‌ همه‌ باطل‌ و نامشروعند و این‌ شامل‌ سلسله‌ صفویان‌ هم‌ می‌شود. امام‌ خمینی‌ دارای‌ چند ویژگی‌ است‌ كه‌ در گذشته‌ بدیلی‌ نداشته‌ است‌. این‌ ویژگی‌ها شامل‌ دو عنصر اساسی‌ هویت‌ ایرانی‌ ما می‌شود. یعنی‌ ویژگی‌های‌ ملی‌ و دینی‌.

۱. امام‌ به‌ عنوان‌ نماینده‌ شاخص مرجعیت‌ سنتی‌ شیعه‌

۲. به‌ عنوان‌ شخصیت‌ جامع‌ حركت‌های‌ مبارزاتی‌ یكصدساله‌ اخیر این‌ مرز و بوم‌

۳. به‌ عنوان‌ شاخص نیروهای‌ مخالف‌ حكومت‌های‌ سلطنتی‌ و رهبر نهضت‌ و فصل‌ مشترك‌ مخالفان‌ رژیم‌ (اعم‌ از هویت‌طلبان‌، آزادیخواهان‌ و عدالتگرایان‌)

۴. به‌ عنوان‌ صاحب‌ دكترین‌ و موسس‌ یك‌ نظام‌ جدید كه‌ شكلی‌ جمهوری‌ دارد و اهدافی‌ اسلامی‌ (اهدافی‌ كه‌ در اسلام‌ صدر اسلام‌ قابل‌ بررسی‌ است‌ نه‌ اسلام‌ سنتی)

۵. اولین‌ رهبر حكومت‌ تازه‌ استقرار یافته‌ كه‌ كجی‌ها و انحرافات‌ را اصلاح‌ می‌كند.

این‌ ویژگی‌ها در اوایل‌ انقلاب‌ بسیار قابل‌ پیگیری‌ و مداقه‌ است‌. شاید اگر هر كس‌ دیگری‌ این‌ ویژگی‌ها را در موقعیت‌های‌ شخصی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ داشت‌، براحتی‌ می‌توانست‌ مردم‌ را به‌ حكومت‌ دلخواه‌ خودراهبری‌ كند.

البته‌ امام‌ حكومت‌ دلخواه‌ خود را جمهوری‌ اسلامی‌ نه‌ یك‌ كلمه‌ كم‌ و نه‌ یك‌ كلمه‌ زیاد معرفی‌ می‌كند. اما بلافاصله‌ تعیین‌ و تكلیف‌ شكل‌ حكومت‌ جدید را نیز به‌ رفراندوم‌ كه‌ رادیكال‌ترین‌ ابزار دموكراسی‌ است‌ می‌سپارد و اعلام‌ می‌كند كه‌ من‌ هم‌ یك‌ رای‌ بیشتر ندارم‌ و هر چه‌ مردم‌ بدان‌ رای‌ دهند،تابع‌ خواهم‌ بود.

خوب‌ است‌ نگاهی‌ بیندازیم‌ به‌ اظهارات‌ جلال‌ آل‌احمد كه‌ با تعجب‌ درباره‌ نقطه‌ نظرات‌ امام‌ و سپس‌ قیام‌ پانزده‌ خرداد چه‌ می‌نویسد. اینكه‌ امام‌ خمینی‌ اولین‌ ایرادش‌ به‌ شاه‌ و رژیم‌ این‌ است‌ كه‌ شما منتخب‌ ملت‌ نیستید و حكومت‌ موروثی‌ شما بعد از پدرتان‌ به‌ علت‌ فرمایشی‌ بودن‌ انتخابات‌ و موروثی‌ بودن‌ شكلی‌ كه‌ رای‌ مردم‌ در آن‌ تاثیری‌ ندارد غیرمشروع‌ است‌،خود گواه‌ قابل‌ توجهی‌ است‌ كه‌ امام‌ خمینی‌ از اول‌ میزان‌ را رای‌ ملت‌ می‌دانست‌ و به‌ این‌ اصل‌ معتقد بود. مورد دیگر بحث‌ استضعاف‌ است‌ كه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ مدلی‌ كه‌ مطلوب‌ امام‌ است‌ باید آن‌ را ریشه‌كن‌ كند.

«استضعاف‌» در سیره‌ فكری‌ و عملی‌ امام‌ به‌ عنوان‌ پاشنه‌ آشیل‌ ملت‌ و راه‌ تسلط‌ حاكمان‌ غیرمردمی‌ بر ملت‌ مطرح‌ می‌شود.

استضعاف‌ در سه‌ شكل‌ رخ‌ می‌نماید و ضعیف‌ نمودن‌ ملت‌ سه‌ بعد دارد.

۱. ضعف‌ و فقر اقتصادی‌: باعث‌ می‌شود مردم‌ ضعیف‌ در برابر قلدرها سر تسلیم‌ فرود آورند.

۲. ضعف‌ و فقر شخصیتی‌: باعث‌ می‌شود كه‌ ملت‌ حق‌ اعتراض‌ و اعتماد به‌ نفس‌ سخن‌ گفتن‌ با حاكمان‌ را از دست‌ بدهند.

۳. ضعف‌ و فقر فرهنگی‌: باعث‌ می‌شود كه‌ با وسایل‌الحیل‌ و ترفندهای‌ دست‌اندركاران‌ فرهنگی‌ حكومت‌ ستم‌، استحمار شوند.

در باب‌ مورد آخر یك‌ مثال‌ مشهود می‌آورم‌: دستگاه‌ فرهنگی‌ رژیم‌ بدون‌ در نظر گرفتن‌ افكار و گرایش‌های‌ غیردینی‌ و حتی‌ ضددینی‌ شاه‌، مصداق‌ آیه‌ «اولی‌الامر» را شاه‌ ایران‌ تفسیر و تبلیغ‌ می‌كردند و این‌ مساله‌ به‌ صورت‌ یك‌ جریان‌ فرهنگی‌ و القای‌ فرهنگی‌ و به‌ اصطلاح‌ دینی‌ توسط‌ آخوندهای‌ درباری‌ ترویج‌ می‌شد تا جایی‌ كه‌ لایه‌هایی‌ از دستگاه‌ روحانیت‌ سنتی‌ را نیز تحت‌ تاثیر این‌ برداشت‌ قرار داده‌ و به‌ مخالفت‌ با تفكر و راه‌ امام‌ وا می‌داشت‌.

وعاظ‌ درباری‌ وابسته‌ هر كجا كه‌ می‌توانستند با پررنگ‌ كردن‌ سفرهای‌ زیارتی‌ شاه‌ و پدرش‌، این‌ نكته‌ را تاكید می‌كردند كه‌ «شاه‌ كمربسته‌ امام‌ رضا» یا فلان‌ امام‌ است‌. در قانون‌ اساسی‌ هم‌ شاه‌، نگهبان‌ مذهب‌ رسمی‌ تشیع‌ معرفی‌ شده‌ بود.

به‌ هر حال‌ امام‌ خمینی‌ درباره‌ استضعاف‌ ملت‌ سخن‌ها گفته‌ است‌. چه‌ در زمان‌ قیام‌ و چه‌ در زمان‌ رهبری‌ نهضت‌ و رهبری‌ نظام‌، قسمت‌ اعظمی‌ از وقت‌ امام‌ و حلقه‌ یارانش‌ در مبارزه‌ با استضعاف‌ و روشنگری‌ در میان‌ توده‌ها،مبارزین‌، روشنفكران‌ و روحانیت‌ است‌.

۴. با توجه‌ به‌ آنچه‌ گفته‌ شد، هویت‌ تاریخی‌ملی‌ و مذهبی‌ ایرانیان‌، به‌ شكلی‌ از حكومتداری‌ معتقد می‌شود و تئوریسین‌ این‌ شكل‌ از حكومت‌ امام‌ خمینی‌ را یاری‌ می‌رساند و برای‌ استقرارش‌ همه‌ نوع‌ جانبازی‌ می‌كند تا بدان‌ دست‌ یابد. این‌ شكل‌ حكومت‌ در میان‌ دو شكل‌ دیگر حكومتداری‌ قابل‌ بررسی‌ است‌.

۱. حكومت‌هایی‌ كه‌ تسلط‌ فرد بر جامعه‌ را مهیا می‌كنند اعم‌ از خلیفه‌گری‌، شاهی‌ یا سلطانی‌

۲. حكومت‌های‌ جمعی‌ بدون‌ قید و شرط‌ اعم‌ از دموكراسی‌های‌ لیبرال‌، سوسیال‌، سكولار و لاییك‌ و تك‌ حزبی‌ ایدئولوژیك‌ و...

شكل‌ سوم‌ كه‌ بیشتر یك‌ راه‌ سوم‌ است‌، چون‌ بخاطر منحصر به‌ فرد بودن‌ هویت‌ ملی‌ و مذهبی‌ ایرانیان‌، این‌ شكل‌ هم‌، چه‌ در دنیای‌ شكل‌های‌ حكومتی‌ تجربه‌ شده‌ و چه‌ در تاریخ‌ ایران‌ مورد مشابه‌یی‌ به‌ خود ندیده‌ است‌ و كاملا منحصر به‌ فرد است‌ و شاید در صورت‌ موفقیت‌ و رفع‌ استضعاف‌ تاریخی‌ و استبداد درازمدت‌، تجربه‌یی‌ نو در میان‌ كشورهای‌ دیگر و در میان‌ شكل‌های‌ حكومتی‌ تلقی‌ گردد و تسری‌ یابد.

در غرب‌ لااقل‌ تاكید بر سه‌ عنصر دموكراسی‌ می‌شود كه‌ تاكیدهای‌ شكلی‌ هستند.

۱. جایگزینی‌ نهاد به‌ جای‌ فرد

۲. انتخاب‌ و عزل‌ حاكمان‌ به‌ اراده‌ ملت‌ (با منطق‌ صحیح‌ یا بدون‌ منطق‌)

۳. پاسخگویی‌ نهاد دولت‌ به‌ ملت‌ و رعایت‌ حریم‌ خصوصی‌ افراد در برابر قدرت‌ دولت‌

این‌ خواص‌ شكلی‌ بسیار مورد تاكید دموكراسی‌های‌ غربی‌ است‌. در مقابل‌ در تئوری‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بر سه‌ شاخصه‌ محتوایی‌ بیشتر تاكید می‌شود:

۱. رفع‌ استضعاف‌ و تساوی‌ در رسیدن‌ به‌ فرصت‌های‌ اجتماعی‌، سیاسی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌

۲. پاسداری‌ از شاخصه‌های‌ اصلی‌ ملی‌ و دینی‌

۳. برابری‌ همه‌ مردم‌ در برابر خدا، ملت‌ و قانون‌ اساسی‌ و مشاركت‌ در تعیین‌ سرنوشت‌ خویش‌.

در واقع‌ امام‌ خمینی‌ الگویی‌ را معرفی‌ می‌كند كه‌ در این‌ الگو علاوه‌ بر شاخصه‌های‌ شكلی‌، این‌ سه‌ شاخصه‌ محتوایی‌ باید در جریان‌ باشد و ولی‌ فقیه‌ این‌ شاخصه‌ها را در قوانین‌، رفتار حاكمان‌ و جهت‌گیری‌های‌ كلان‌ دولتمردان‌ زیر نظر می‌گیرد و بعضا انحرافات‌ را از طریق‌ اختیاراتی‌ كه‌ قانون‌ اساسی‌ توسط‌ رای‌ مردم‌ به‌ وی‌ داده‌ است‌، اصلاح‌ می‌كند.

در نگاه‌ كلان‌ شكل‌ دموكراسی‌ ایرانی‌، راه‌ سومی‌ در میان‌ شكل‌های‌ دوگانه‌یی‌ كه‌ گفتیم‌ اختیار می‌كند كه‌ به‌ دموكراسی‌ ارشادی‌ (رشد دهنده‌ ملت‌ و كمال‌گرا) منجر می‌شود و امام‌ تئوریسین‌ این‌ راه‌ سوم‌ است‌.

۵. در بعد دینی‌ و با توجه‌ به‌ عقیده‌ شیعه‌، جمهوری‌ اسلامی‌ شكل‌ حكومت‌ دینداران‌ است‌ در زمانی‌ كه‌ به‌ زمان‌ غیبت‌ ولی‌ عصر و فراغ‌ از امام‌ معصوم‌ مربوط‌ می‌شود.بنا بر این‌ تئوری‌ جمهوری‌ اسلامی‌، تئوری‌ حكومت‌ مردمی‌ و دینی‌ در زمان‌ غیبت‌ امام‌ معصوم‌ است‌ و این‌ شكل‌ مردم‌سالاری‌ ارشادی‌ كه‌ تئوری‌ آن‌ توسط‌ مرجعیت‌ تام‌ شیعه‌ و امام‌ است‌ تعبیر گردیده‌ است‌. در این‌ زمان‌ در عین‌ مشروعیت‌، باید كارآمدی‌ خود را بالا ببرد. هم‌ ویژگی‌های‌ شكلی‌اش‌ را حفظ‌ كند كه‌ در غیر این‌ صورت‌ جمهوری‌ نیست‌ و هم‌ محتوایش‌ را به‌ كمال‌ برساند وگرنه‌ هویت‌ اسلامی‌ ندارد ممزوجی‌ از آسمان‌ و زمین‌ و كمال‌ خدایی‌ و انرژی‌ مردمی‌.بنابراین‌ تاكید است‌ كه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نه‌ یك‌ كلمه‌ زیاد و نه‌ یك‌ كلمه‌ كم‌ راه‌ انحراف‌ به‌ دوره‌های‌ سلطانی‌ و یا لیبرال‌ دموكراسی‌ را می‌بندد.البته‌ تئوری‌ جمهوری‌ اسلامی‌ مخالفانی‌ در میان‌ محافظه‌كاران‌ دارد كه‌ بیشتر به‌ مخالفت‌ با اندیشه‌ امام‌ معروف‌ هستند. كسانی‌ كه‌ یا با هویت‌ ملی‌ مشكل‌ دارند یا با هویت‌ دینی‌. اما خطر بزرگ‌ دیگری‌ در كار است؛ و آن‌ هدف‌ قرار دادن‌ هویت‌ ملی‌ در اندیشه‌های‌ امام‌ است‌ و بی‌اعتقادی‌ به‌ انتخاب‌ مردم‌. اگر این‌ خطر درك‌ نشود، بزودی‌ شاهد تحركات‌ مقدس‌ مابانی‌ خواهیم‌ بود كه‌ برای‌ آماده‌سازی‌ كشور برای‌ قیام‌ حضرت‌ ولی‌ عصر، جمهوری‌ اسلامی‌ را ذبح‌ خواهند كرد.

علیرضا آستانه‌



همچنین مشاهده کنید