پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تکذیب نکنید توضیح بدهید


تکذیب نکنید توضیح بدهید

اصلاح طلبان حمایت امریکا از خود را «تکذیب» می کنند, می گویند ما جاسوس نیستیم, خودمان را به اجنبی نفروخته ایم, تکذیب می کنند که از امریکا پول گرفته باشند یا سر و سری با آن داشته باشند, اصلاح طلبان اساسا امریکا را تکذیب می کنند اینها همه کاملا طبیعی است

اصلاح طلبان حمایت امریکا از خود را «تکذیب» می کنند، می گویند ما جاسوس نیستیم، خودمان را به اجنبی نفروخته ایم، تکذیب می کنند که از امریکا پول گرفته باشند یا سر و سری با آن داشته باشند، اصلاح طلبان اساسا امریکا را تکذیب می کنند؛ اینها همه کاملا طبیعی است، در آستانه انتخابات فاش شدن خط و ربط ها با امریکا مضر است و ممکن است کار دست آدم بدهد؛ در نتیجه همه چیز تکذیب می شود (به ضمیمه مقادیری لیچار به جرج بوش و تلاش برای همدستی او و اصولگرایان!)، مثل وردی که بخوانند و انتظار داشته باشند همه چیز را دود کند و به هوا بفرستد. اما متاسفانه خبر بد این است که دوران جادو و جنبل گذشته و وقتی پای تاریخ مضبوط و ثبت شده به میان بیاید از اوراد کاری ساخته نخواهد بود. «تکذیب می شود» مشکل را حل نخواهد کرد، اصلاح طلبان باید «توضیح» بدهند. توضیح بدهند که آیا قابل انکار است که آنها نیروهای مطلوب غرب برای به دست گرفتن حاکمیت در ایران هستند؟ توضیح بدهند که آیا قابل انکار است که اصلاحات سیاسی مورد نظر آنها همان اصلاحاتی است که امریکا مایل است در ایران رخ بدهد؟ توضیح بدهند که چرا «تصمیمات» و «ادبیات» آنها تا این حد با آنچه امریکا می خواهد و توصیه می کند، منطبق است؟

این نوشته محصول مراجعه سیستماتیک به سوابق و تتبع آرشیوی برای نشان دادن میزان همراهی امریکا با اصلاح طلبان ایرانی -و برعکس- نیست، اگر کسی بخواهد این کار را بکند باید چند جلد کتاب قطور بنویسد. این نوشته صرفا محصول چند دقیقه چشم بر هم نهادن و به یادآوردن است، محصول مرور آن مقدار اطلاعات که در ذهن یک فرد می تواند انباشته شود و در چند دقیقه بتوان آن را بازخوانی کرد.

تئوری اصلاح طلبی دوم خردادی در ایران در کلان ترین نگاه بر ۳ پایه اساسی استوار بوده است: رشد جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر، و پیوستن به خانواده جهانی. این اصطلاحات یا به تعبیری استراتژی ها دقیقا همان مواردی است که امریکایی ها عمل بر مبنای آنها را به تمامی نیروهای مدنظر خود نه فقط در ایران بلکه در تمام آن کشورهایی که یک «حکومت نامطلوب»-از دید امریکا- بر آن حاکم است، توصیه می کنند. نمونه آخر این توصیه مقاله ای است که به قلم محسن سازگارا رفیق گرمابه و گلستان آقایان اصلاح طلب و فعلا رابط سازمان سیا با اپوزیسیون ایرانی در نشریه اینترنتی «گذار»-ارگان رسمی سازمان سیا به زبان فارسی- نوشته شده و او در آن استدلال می کند عدم توجه به این موارد و سپس عدم تعقیب جدی شعار تغییر قانون اساسی، علت اصلی شکست اصلاح طلبان در ایران بوده است. سازگارا چون محذوریت های اصلاح طلبان داخل ایران را ندارد طبعا صریح و دقیق حرف زده است. سراسر دوران اصلاحات و آنچه تندروهای اصلاح طلب در این مدت در دستور کار داشتند و هر جا توانستند با حداکثر توان پیش بردند، تجلی همین چند جمله ای است که آقای اصلاح طلب سابق و جاسوس فعلی نوشته است. این موضوع را می توان مورد به مورد در اقتصاد، سیاست و فرهنگ دوران اصلاحات نشان داد.

پس از دوم خرداد یکی از اولین برنامه هایی که اصلاح طلبان در دستور کار خود قرار دادند موضوع مذاکره با امریکا و لزوم برقراری هرچه سریعتر رابطه با این کشور بود. این امر آشکارا مورد استقبال دولت وقت امریکا قرار گرفت. رییس دولت اصلاحات آبراهام لینکلن را شهید خواند و روزنامه نگاران اصلاح طلب به صراحت نوشتند امریکا که سهل است حتی موضوعی مانند رابطه با اسراییل را هم باید از چارچوب ایدئولوژیک خارج ساخت و در سطح «منافع ملی» ارزیابی نمود. آنچه امروز رییس جمهور امریکا در منطقه از کشورهای اسلامی می خواهد و آماده است در ازای آن امتیازهایی مهم واگذار کند، اصلاح طلبان ایرانی سال ها پیش از نظام جمهوری اسلامی می خواستند؛ بی مزد و منت. پس از آن، چهره های کمتر آشکار جبهه اصلاحات، وقتی کتاب مبانی نظری برنامه چهارم توسعه را می نوشتند با دقت بیشتری به «نیاز» ایران به رابطه با امریکا و پذیرفته شدن توسط آن پرداختند. نویسندگان این کتاب -که سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت خاتمی ناچار اقدام به جمع آوری آن کرد- به صراحت نوشتند اقتصاد ایران نیازمند پیوستن به جامعه جهانی است و در سال های پس از انقلاب اقتصاد در ایران هزینه سیاست -یعنی نداشتن رابطه با امریکا- را پرداخته است. قدم بعدی پنهانی برداشته شد اما ما حالا به اندازه کافی از جزئیات آن اطلاع داریم. دیپلمات های اصلاح طلب درست در هنگامه ای که امریکا نام ایران را در محور شرارت قرار داده بود و با شنیع ترین ادبیات ممکن به نظام اسلامی و بانی آن می تاختند نامه ای بلند بالا و عاشقانه با عنوان «نقشه راه رابطه ایران و امریکا» به همتایان امریکایی خود نوشتند و در آن ضمن پذیرش همه اتهاماتی که امریکایی ها طی سال های پس ار انقلاب به دروغ به ایران اسلامی نسبت داده اند، قول دادند که در مواردی چون تروریسم، اشاعه سلاح های کشتار جمعی، حقوق بشر و صلح خاورمیانه کمال همکاری را با امریکا به عمل بیاورند به شرطی که این کشور ایران را به عضویت در جامعه جهانی(!) بپذیرد. هنوز هیچ اصلاح طلبی توضیح نداده است که این نامه چرا و به اجازه چه کسی نوشته شد؟! اگرچه امریکایی ها خیلی زود فهمیدند این حرف ها بزرگتر از دهان گویندگان آن است اما آقایان اصلاح طلب کار خود را کرده بودند. نمونه های دیگر از وجود پیوندهای مستحکم میان تندروهای اصلاح طلب در ایران و ارباب غربی شان زمانی آشکار شد که به تعقیب جزء به جزء سیاست های مطلوب امریکا درباره برنامه هسته ای ایران پرداختند و کار را به جایی رساندند که مسئولان وقت پرونده هسته ایران آنگونه که بعضی از آنها خود به نگارنده گفته اند در مقطعی بیش از آنکه از خارج نگران باشند، از تحرکات اصلاح طلبان در داخل ایران و فشاری که برای فشل کردن روند پیشرفت هسته ای ایران وارد می کردند، بیمناک بودند. اصلاح طلبان تا هنگامی که در قدرت بودند -بویژه در مجلس ششم- تقریبا هر کاری که فکرش را بکنید به نمایندگی از امریکا انجام دادند، از بردن طرح ۳ فوریتی الزام دولت به امضای پروتکل الحاقی به مجلس تا تکرار این لطیفه امریکایی که برنامه هسته ای ایران توجیه اقتصادی ندارد و حتی بالاتر از آن محاکمه نظام اسلامی از پشت تریبون مجلس که چرا ۱۸ سال پنهانکاری کرده و کشور را در معرض خطر و تهدید قرار داده است. بعد از خروج از قدرت هم -بخوانید اخراج از قدرت توسط مردم- باز هم تلاش ها برای راضی نگهداشتن امریکا ادامه یافت. آخرین مورد آن را لابد خوانندگان این یادداشت به راحتی می توانند به یاد بیاورند. تعدادی از آقایان اصلاح طلب در بیانیه ای از دولت نهم خواستند گزینه تعلیق در برابر تعلیق را بپذیرد و کشور را بیش از این در معرض خطر قرار ندهد. کدام خطر؟ خطر حمله نظامی به ایران که با انتشار برآورد اطلاعات ملی امریکا درباره برنامه هسته ای ایران دیگر حتی خود امریکایی ها هم مایل نبودند از آن به عنوان یکی از گزینه های خود در مقابل ایران یاد کنند. به راستی حکایت این همراهی ها را می توان فصل ها و صفحه ها ادامه داد...

در عرصه فرهنگ و سیاست داخلی قصه بسی غم بارتر است. اصلاح طلبان ایرانی به محض در دست گرفتن زمام امور عرصه را برای فعالیت انبوهی از مسئله دارترین نویسندگان، روزنامه نگاران، هنرمندان و فیلمسازان گشودند با بودجه بیت المال چنان حمایتی از آنان به عمل آوردند که این جماعت از تتمه آن حمایت ها هنوز در ارتزاقند. روزنامه کیهان در آن سال ها به تفصیل به فعالیت های آلوده این افراد پرداخته است. اما سوالی که اکنون باید پرسید این است که چرا بخش بزرگی از این افراد -که آن روز هم وابستگی شان آشکار بود اما انکار می کردند- امروز مستقیما با پول امریکا و اروپا مشغول فعالیت براندازانه علیه نظام جمهوری اسلامی هستند و اهداف خود را هیچ انکار هم نمی کنند؟! آقایان اصلاح طلب که مدام تکذیب می کنند در این باره چه توضیحی دارند که نویسندگان ارگان های رسمی سرویس های امنیتی و دیپلماتیک غربی امروز همان کسانی هستند که تا دیروز در روزنامه های آقایان به عنوان خبرنگار و تحلیلگر مشغول کار بودند؟ دیگر همراهی با امریکا را از کجا باید فهمید؟! چرا نخستین استقبال کنندگان ار توطئه تحصن و استعفا در مجلس ششم وزارتخارجه امریکا و اتحادیه اروپا بودند؟ چرا کشورهای اروپایی داشتن روابط با ایران را منوط به خروج روزنامه های اصلاح طلب از توقیف می کردند؟ چرا وقتی امریکایی ها روی NGOها سرمایه گذاری می کنند اصلاح طلبان هم بی فوت وقت به همان سمت می روند؟ چرا وقتی امریکا به این نتیجه می رسد که باید روی زنان، قومیت ها، کارگران و دانشجویان افراطی حساب باز کند استراتژی های اصلاح طلبان هم بلافاصله در این جهت اصلاح و ساماندهی می شود؟ چرا وقتی نیروهای ضد اغتشاش بناست آشوب وابستگان مستقیم امریکا در داخل ایران را مهار کنند ناچارند به مقام های وزارت ... در دولت اصلاحات فشار بیاورند و اتفاقا نتیجه هم می گیرند! چرا...؟!

این ستون و روزنامه نویسی اساسا محدودیت های خاص خود را دارد و بر ما فرض است که برای ثبت در تاریخ هم که شده یک بار به اجماع اما در فرصتی موسع تاریخ همراهی و تعریف و اجرای پروژه های مشترک توسط دشمن غربی و عمله های داخلی آن را مکتوب کنیم و این کاری است که بدون شک انجام خواهد شد. اما آنچه مهم است این است که آدمی هر چیز را بتواند تکذیب کند خودش را نخواهد توانست. اصلاح طلبان ایرانی در همراهی و هم رأیی با امریکا جای تکذیب باقی نگذاشته اند.

مهدی محمدی



همچنین مشاهده کنید