پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فقـط قـانون مـی تـوانـد


فقـط قـانون مـی تـوانـد

در سلسله مراتب اجتماعی، کودکان و زنان، اقشار ضعیفی هستند و از نظر جامعه، این موضوع ابزاری برای تحکم است. به همین دلیل برخی از اقشار این افراد را مورد آزار بسیار قرار می‌دهند.
مردم …

در سلسله مراتب اجتماعی، کودکان و زنان، اقشار ضعیفی هستند و از نظر جامعه، این موضوع ابزاری برای تحکم است. به همین دلیل برخی از اقشار این افراد را مورد آزار بسیار قرار می‌دهند.

مردم امروزه در واکنش به تحولات جدید از سوی خشونت جسمی به سوی خشونت رفتاری و کلامی حرکت کرده‌اند. به طور مثال آنچه به عنوان زرنگی، دور زدن قانون و نادیده گرفتن هنجار‌های اخلاقی در جامعه ما با استفاده از شگردهای ذهنی صورت می‌گیرد، در حقیقت نوعی خشونت رفتاری محسوب می‌شود. به همین دلیل برخی خشونت‌های فیزیکی، عواطف مردم را برمی‌انگیزد. خشونت و کودک‌‌آزاری یک مسئله تاریخی است. در گذشته، تفکیکی میان شیوه‌های مناسب و نامناسب تربیت مانند تنبیه و خشونت وجود نداشت. رفته‌رفته با رشد جوامع، خشونت تعریف شد. در جوامع سنتی که تحکم در آنها رواج دارد، تنبیه بدنی زیاد اتفاق می‌افتد و بخشی از فرهنگ تربیتی است. امروزه تنبیه و اثرگذاری آن بر تربیت و آموزش زیر سوال رفته و این موضوع در معیارها، ارزش‌ها و کنوانسیون‌های حقوقی کاملا مشهود است. در جوامعی که هیچ‌گونه تفکیکی میان پرورش استعداد و تنبیه وجود ندارد، آزار کودکان طبیعی است و جرم محسوب می‌شود.

زمانی که تغییرات اجتماعی سریعی در جوامع اتفاق می‌افتد، پیچیدگی اجتماعی و نبود آموزش مهارت‌های اجتماعی و رودررویی با این تغییرات و پیچیدگی‌ها، زمینه‌های بروز رفتارهای هیجانی را افزایش می‌دهد. مهار خشم در جامعه امروزی به دلیل ناکامی‌های موجود برای افرادی که مهارت‌های لازم آن را آموزش ندیده‌اند، سخت است. جوامع، از نظر شکل خشونت با هم تفاوت دارند. در جوامعی که مهارت‌های کلامی یا ارتباطی افراد، پایین است، معمولا خشونت بیشتری به چشم می‌خورد. در هر جامعه، اقشاری که مهارت‌های ارتباطی، کلامی، عاطفی و هیجانی کمتری دارند، بیشتر به خشونت فیزیکی و آزار جسمی روی می‌آورند. تحولات سریع اجتماعی در جوامعی مانند ایران با یک سری تضادهای فرهنگی و نگرشی همراه است. به همین دلیل فرهنگ و دیدگاه به سرعت تغییر نمی‌کند و خشونت در جامعه باقی می‌ماند.

زمانی که هنجارهای تنظیم‌کننده روابط اجتماعی، نظم خود را از دست داده‌اند، یکی از روش‌های قابل‌اجرا این است که جامعه هنجارها را از نو تعریف کند. آزارکودکان به شکل جسمی و روانی متاسفانه فرهنگ عمومی جامعه ماست و فقط قانون می‌تواند جامعه را به یک اجماع برساند. آموزش نیز تاثیر بسزایی دارد که نادیده گرفته می‌شود. برخی از کسانی که از روش تربیتی تنبیه استفاده می‌کنند، نمی‌دانند هنجارهای تربیتی تغییر کرده‌اند. پس آموزش‌ به والدین، کودکان و دستگاه‌های تربیتی می‌تواند مهارت لازم را برای ارتباط مناسب با کودک در اختیار جامعه بگذارد. کنوانسیون حقوق کودک در کشور ما پذیرفته شده اما آموزش به مردم صورت نگرفته است. مدارس، رسانه‌های عمومی و نهادهای تربیتی، آموزش ندیده‌اند و حتی گاهی از کنوانسیون حقوق کودک بی‌خبرند. وقتی جامعه‌ای از تبعیض و نابرابری رنج می‌برد، یکی از مشکلات آن روی آوردن افراد به تخریب، فشار آوردن و بهره‌کشی از دیگران است. این موضوع باید در سیاست‌های کلان سلامت اجتماعی، مورد توجه قرار گیرد.

متاسفانه در جامعه ما، پیشگیری و کنترل اهمیت ندارد.

تامین اجتماعی باید حداقل‌‌ها را برای اقشار پایین جامعه فراهم کند زیرا وقتی خانواده‌ای تحت‌ فشار است، کوچک‌ترین و ضعیف‌ترین عضو آن که کودک است، در معرض آسیب قرار می‌گیرد. گاهی آسیب‌وارده بر این کودکان جبران‌ناپذیر است و آنها برای همیشه نسبت به دیگران بی‌اعتماد می‌شوند. این کودکان اگر در خانواده هم مورد آزار قرار نگیرند، جامعه به آنها آسیب خواهد رساند. متاسفانه پایش شاخص سلامت روان در کشور ما موردتوجه قرار نمی‌گیرد. کارهای انجام‌شده در برنامه‌های سلامت کشور از حد بهداشت فردی فراتر نمی‌رود و موضوع سلامت روان نادیده گرفته می‌شود.

جاوید سبحانی

جامعه‌شناس



همچنین مشاهده کنید