پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جشنواره ها, قتلگاه خلاقیت


جشنواره ها, قتلگاه خلاقیت

این روزها خبرهای ناگوار در حوزه فرهنگ و هنر در شهر و همین طور کشورمان به صورت امری عادی و خبری دسته چندم درآمده است نظیر ویرانی تدریجی تالار ابوریحان, کمبود بودجه ۳۰۰ میلیاردی سینما و یا نبود گالری حرفه ای برای نمایش آثار تجسمی در شیراز و صدها نمونه از این خبرها که شنیدن آنها آن قدر ملال انگیز و کهنه شده که پرداختن به آنها مثل باز کردن زخم کهنه است

این روزها خبرهای ناگوار در حوزه فرهنگ و هنر در شهر و همین‌طور کشورمان به صورت امری عادی و خبری دسته‌چندم درآمده است؛ نظیر ویرانی تدریجی تالار ابوریحان، کمبود بودجه ۳۰۰ میلیاردی سینما و یا نبود گالری حرفه‌ای برای نمایش آثار تجسمی در شیراز و صدها نمونه از این خبرها که شنیدن آنها آن‌قدر ملال‌انگیز و کهنه شده که پرداختن به آنها مثل باز کردن زخم کهنه است و ترجیح بر آن است که همواره سر آن پوشیده باشد تا زخم و چرکش دیده نشود. جشنواره‌های مختلف فرهنگی و هنری سرپوشی است که مدت‌هاست توسط متولیان هنر کشور بر این زخم کهنه نهاده شده و می‌شود؛ جشنواره‌هایی که امروزه در همه عرصه‌های فرهنگ و هنر شاهد نمونه‌های کوچک و بزرگ آن هستیم و با نگاهی گذرا به اخبار می‌توان نظاره‌گر سیلی از جشنواره‌هایی بود که شروع یکی به اختتام دیگری می‌پیوندد و چون جشنواره‌ها در نهاد خود دنبال‌کننده اهداف موقتی هستند که این اهداف هم عمدتاً غیرهنری می‌باشد، مثل تجمع عده‌ای (هنرمند یا غیرهنرمند) دور هم و رد و بدل افکار و نظرها و همین‌طور سرگرم شدن و یا تبلیغ یک آرمان خاص، نمی‌توانند فضای مناسبی برای تولید اثر هنری عمیق و اصیل باشند؛ چراکه تولید اثر هنری ماندگار و تاثیرگذار و پیش‌برنده نیازمند مکان و شرایطی آرام و امن است که در طول زمان و با تامل و تفکر و حرکت آزادانه هنرمند بدون باید و نباید به‌وجود می‌آید و ایجاد این فضا برای تولید اثر هنری خود نیازمند حمایت دایم و مستمر صاحبان قدرت و مکنت است که به واسطه برنامه‌ریزی‌های طولانی‌مدت و زمان‌دار متولیان هنر امکان‌پذیر است و سال‌ها بعد نتیجه آن مشخص می‌شود. انجام کارهایی نظیر تاسیس سالن تئاتر و فرهنگ‌سازی برای جلب مخاطب علاقه‌مند و پیگیر در این حوزه که تماشای تئاتر را برای رشد فکری و عاطفی خود لازم و ضروری بداند و یا تزریق بودجه در حوزه سینما برای تولید آثاری که به استانداردهای جهانی نزدیک باشد و همین‌طور گماشتن متولیانی که درک عمیقی از هنر و چند و چون آن دارند (مانند روزگار گذشته ایران که اکثر متولیان فرهنگی جامعه خود هنرمند و یا دانشمندان بزرگی مثل ابوالفضل بیهقی و یا خواجه نصیرالدین طوسی بودند) و همین‌طور تاسیس کتابخانه‌های تخصصی و ده‌ها و ده‌ها برنامه دیگر که در طول زمان نتیجه می‌دهد. می‌توان برگزاری جشنواره‌های از این دست را که تنها تاثیر مثبت آنها همان جلب مخاطب است و اغلب نتایج به‌بار آمده از آنها منفی است، نظیر ساده‌پسند کردن مخاطبان و همراه کردن عده‌ای از هنرمندان با هنری که چارچوبی تعیین‌شده و بسته دارد و البته دیگر هنر نیست، بلکه تابلویی تبلیغاتی برای ارایه یک آرمان و یا ایدئولوژی خاص موردپسند گردانندگان آن است، نشان‌ بر تصمیم‌گیری‌های شتابزده متولیان هنر کشور برای وصول به نتیجه‌ای سطحی و همین‌طور به نوعی سرباز کردن مسوولیت و جبران کم‌کاری‌ و بها ندادن به فعالیت‌ها و برنامه‌های طولانی‌مدت و دیربازده در حوزه فرهنگ و هنر خواند. در حالی که بی‌نتیجه بودن پیشبرد هنر به وسیله جشنواره‌ها امری است که مدت‌هاست بر مسوولان و هنرمندان ثابت شده است. بنابراین اصرار بر ادامه و همین‌طور افزایش قارچ‌وار آنها چه هدفی جز تحمیل یا خوشبینانه‌تر، عرضه ایدئولوژی موردپسند گردانندگان این جشنواره‌ها بر هنر می‌تواند داشته باشد!؟ چراکه سیاست‌گذاران این جشنواره‌ها به تاثیر و ماندگاری هنر واقفند و از این راه قصد ماندگاری ایده‌های موردنظر خود با همسو کردن هنر با ایدئولوژی‌های موردپسند خود را دارند. اما همان‌طور که سال‌هاست شاهدیم، این قبیل جشنواره‌ها همواره هنرمندان جدی و برجسته را از خود رانده و تنها مامنی شده برای هنر ایدئولوژی‌زده و عامه‌پسند شبه‌هنرمندان، که می‌توان آنها را هنرمندان جشنواره‌ای خواند؛ هنرمندانی که هنر خود را تابع سلیقه و سیاست‌های متولیان جشنواره‌ها می‌کنند و برای آن‌که اثرشان بتواند از لایه‌های کنترل و انتخاب‌های اعمال‌شده در این جشنواره‌ها بگذرد، آثاری محافظه‌کارانه و حتا سازش‌کارانه تولید می‌کنند و صدالبته این آثار نه‌تنها در تغییر محتوای عاطفی و آگاهی انسان‌ها هیچ تاثیری ندارد، بلکه در پیشبرد هنر کشور و جهانی کردن آن نیز بی‌تاثیر است. متاسفانه این آثار ضعیف توسط دولت حمایت و نگهداری می‌شود و آثار ارزشمند و اصیل هنرمندان جدی کشور که از ورود به این جشنواره‌ها سرباز زده‌اند، به صورت حلقه‌های فیلم و یا تابلوهای برهم انباشته‌شده و یا آثار مکتوب منتشرنشده در گوشه کارگاهشان خاک می‌خورد و بودجه‌های حوزه‌های فرهنگی و هنری کشور صرف تبلیغ و توسعه هنر سیاست‌زده و کلیشه‌شده می‌شود. سوالی که در آخر باید از مسوولان هنری کشور پرسید، این است که آیا در حالی که بزرگترین مشکلات سینما و تئاتر امروز کشورمان برای رسیدن به استانداردهای جهانی خصوصاً در شهرستان‌ها، نبود بودجه کافی است و همین‌طور در حالی که اکثر هنرمندان کشور در فقر اقتصادی به‌سر می‌برند، آیا صرف بودجه این حوزه‌ها در جهت هدایت و کنترل افکار مردم کاری عادلانه و منطبق بر موازین اسلامی است؟



همچنین مشاهده کنید