پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نقش بازار سرمایه ایران در تأمین مالی بنگاه ها


نقش بازار سرمایه ایران در تأمین مالی بنگاه ها

بازار سرمایه در هر کشوری دو کارکرد اساسی دارد نخست, فراهم نمودن بستری برای سرمایه گذاری و مدیریت ریسک و دوم, ایجاد ساز و کارهای تأمین مالی بنگاه ها

بازار سرمایه در هر کشوری دو کارکرد اساسی دارد: نخست، فراهم نمودن بستری برای سرمایه گذاری و مدیریت ریسک و دوم، ایجاد ساز و کارهای تأمین مالی بنگاه ها. در سالی که با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی کشور، بسیار هوشمندانه به سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نام گرفت، نقش دوم بازار سرمایه بیش از پیش اهمیت یافته است. انتظار متقاضیان منابع مالی نیز از این بازار متفاوت شده است. اما علی رغم تلاش های ستودنی انجام شده، هنوز این بازار در زمینه تأمین مالی بنگاه ها به جایگاه واقعی خود نرسیده است. به واقع مشکل چیست؟

برخی ها ادعای عدم تنوع ابزارهای تأمین مالی در بازار سرمایه را مطرح می کنند که در پاسخ باید گفت از ظرفیت های بالای ابزارهای طراحی شده تاکنون تا چه حد استفاده شده است. برای مثال چند شرکت و به چه مبلغی توانسته اند از طریق انتشار اوراق مشارکت، صندوق های زمین و ساختمان، اوراق اجاره و اوراق مرابحه در این بازار تأمین مالی کنند. نگاه توسعه ای سیاست گذاران بازار سرمایه در زمینه طراحی ابزارهای مالی طی سال های گذشته قابل تقدیر است، اما چرا بنگاه ها علی رغم نیاز مبرم به منابع مالی هنوز موفق به استفاده مؤثر از این فرصت های به وجود آمده نشده اند.

پیچیدگی فرآیند تأمین مالی در بازار سرمایه همواره یکی از پاسخ های اهالی خارج از گود است. نامأنوس بودن برخی بنگاه ها با بازار سرمایه مسأله ای است که بدنه کارشناسی و اجرایی بازار سرمایه (که نویسنده خود را جدای از آن نمی داند) باید به آن بیندیشد و به آن پاسخ قانع کننده دهد. منظور از بدنه کارشناسی، کارشناسان تأمین مالی شرکت های تأمین سرمایه، مشاور سرمایه گذاری و کارگزاری است.

واقعیت این است که بسیاری از شرکت ها، شرایط تأمین مالی از طریق ابزارهای طراحی شده را دارند، اما به خاطر عدم اطلاع از این فرصت ها و نحوه بکارگیری آنها، فرصت سوزی می کنند. برای مثال، مشاهده می شود که برخی بنگاه های تولیدی بزرگ به دلیل کمبود نقدینگی اقدام به تعدیل نیروی انسانی می کنند و آینده برخی خانواده ها از این طریق دستخوش ناملایمات می شود، درحالی که انتشار اوراق بهادار بدهی به منظور تأمین نقدینگی می تواند یکی از روش های موجود تأمین مالی برای این گونه شرکت ها باشد. فارغ از پرداخت به هرگونه عوامل کلان و خرد که موجب بروز این حالت شده است، نقش بدنه کارشناسی بازار سرمایه در حوزه تأمین مالی در این شرایط چیست؟

به نظر نویسنده، ترک «فرهنگ پشت میزنشینی» و پرهیز از «نگاه بالا به پایین» می تواند بسیاری از این مشکلات را حل کند. تجربیات نویسنده در زمینه کارشناسی پرونده های خصوصی سازی بانک ها و بیمه ها و پالایشگاه ها در سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ حکایت از آن دارد که گفتمان سازنده بین بدنه کارشناسی بازار سرمایه و متقاضیان تأمین مالی می تواند بسیاری از موانع بی مورد را حل کند. آنها باید در مواجهه با امور مالی شرکت هایی که با مفاهیم بازار سرمایه آشنایی کافی ندارند، بردباری به خرج دهند، و با ایجاد فضایی دوستانه بستر لازم برای تأمین مالی بنگاه ها را آماده کنند. آنها باید صندلی ثابت در محل کار خودرا رها کنند و هر روز بر یکی از صندلی های امور مالی بنگاه های متقاضی تأمین مالی تکیه زنند.

نقش دپارتمان های بازار اولیه سازمان بورس و اوراق بهادار در تحقق جهت گیری سال (تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی) انکارناپذیر است. بدنه کارشناسی بازار سرمایه باید با کارشناسان دپارتمان های این بخش از سازمان بورس و اوراق بهادار (که کار رسیدگی به پرونده های تأمین مالی را برعهده دارند)، تعامل مناسبی داشته باشند. تهیه گزارش های کارشناسی و مدارک و مستندات به منظور اخذ مجوز انتشار اوراق بهادار، بخش قابل توجهی از فرآیند تأمین مالی از طریق بازار سرمایه را تشکیل می دهد که مدیریت زمان در این فرآیند باید سرلوحه کار کارشناسان تأمین مالی قرار گیرد. زیان عدم النفع برخی پروژه های موضوع تأمین مالی به حدی است که هر روز تأخیر در فرآیند اخذ مجوز، هزینه تأمین مالی را به صورت مضاعف برای متقاضی افزایش می دهد. لذا آن بخش از فرآیند که تحت کنترل کارشناسان تأمین مالی است، باید در اسرع وقت و با همکاری مدیران ارشد شرکت های متقاضی به سرانجام برسد.

در پایان یادآور می شود حوزه تمرکز در این نوشته مختصر بسیار محدود بوده و بدیهی است که پیشنهادات ارائه شده وقتی اثربخش خواهد بود که مدیران بنگاه ها نیز در تجهیز دپارتمان امور مالی خود نهایت دقت را داشته باشند و آموزش مستمر به کارشناسان مالی خود را دست کم نگیرند. ترمیم دیگر نواقص احتمالی و برطرف کردن موانع و مشکلات بنیادی که موجب عدم استفاده از پتانسیل های بازار سرمایه کشور شده است، نیز نباید فراموش شود. برای مثال، برخی مدیران مالی ترجیح می دهند به جای طی کردن فرآیند تأمین مالی از طریق بازار سرمایه، با زحمت کمتری به منابع گران تر دست یابند که این مسائل باید مورد توجه مدیران ارشد شرکت ها قرار گیرد و پاسخگویی مدیران مالی باید افزایش یابد.

مسعود غلام زاده لداری



همچنین مشاهده کنید