سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به جنبه های اعجاز در قرآن


نگاهی به جنبه های اعجاز در قرآن

اعجاز در اصطلاح عبارتست از این که شخصی که ادعای منصبی از منصب های الهی می کند باید برای گواه به صدق گفتارش عملی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن عاجزند, چون آن عمل به ظاهر بر خلاف قوانین خلقت و خارج از مسیر عادی و طبیعی است, انجام دادن چنین عملی را اعجاز و خود عمل را معجزه می نامند

اعجاز در اصطلاح عبارتست از این که شخصی که ادعای منصبی از منصب‌های الهی می‌کند باید برای گواه به صدق گفتارش عملی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن عاجزند، چون آن عمل به ظاهر بر خلاف قوانین خلقت و خارج از مسیر عادی و طبیعی است، انجام دادن چنین عملی را اعجاز و خود عمل را معجزه می‌نامند. (ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، آیت الله سید ابوالقاسم خویی ص ۴۹)

بدیهی است که پیامبری و سفارت الهی از مناصب بزرگ و مقامات عالی است که افراد بسیاری خواهان آن می‌باشند و افرادی به دروغ آن را ادعا می‌کنند، بنابراین کسانی که مدعی رسالت و سفارت الهی‌اند باید دارای شاهد و گواهی باشند که قوانین طبیعت را در هم بشکند و برخلاف سیر عادی و طبیعی جریان یابد و دیگران را از آوردن چنین گواه و شاهدی ناتوان سازد. این گونه اعمال خارق العاده که پشتوانه و شاهد پیامبری و رسالت است "معجزه" و انجام دادن آن را «اعجاز» می‌نامند. (همان ص ۵۳)

در این میان بهترین معجزه آن است که مشابه عالی‌ترین فن آن دوران باشد لذا حکمت الهی اقتضا می‌کند به هر پیامبری معجزه‌ای عنایت کند که مشابه با فن و صنعت رایج آن زمان باشد و علماء و دانشمندان بسیاری در آن محیط از آن علم آگاه باشند تا بتوانند حقیقت معجزه و تفاوت آن با علم و فن رایج‌آن دوران را به راحتی تشخیص دهند و با علم و آگاهی اظهار نظر و داوری کنند و بدین وسیله مردم زودتر آن معجزه را تصدیق و سریع تر به آن پیامبر ایمان خواهند آورد.اعراب در زمان جاهلیت از میان تمام علوم و فنون تنها در فن فصاحت و بلاغت و فنون ادب سرآمد دیگر ملل و اقوام بودند تا آنجا که بازارهایی برای مسابقه در شعر و خطابه بر پا می‌کردند.در همین راستا چون اوضاع و شرایط حاکم در آن زمان این چنین بود، حکمت الهی اقتضا نمود که پیامبر اسلام را به معجزه بیان و فصاحت (قرآن) اختصاص دهد به طوری که هر عرب فصیح، منصف و غیر معاندی خود را در برابر فصاحت و بلاغت و شیوه بی نظیر آن، عاجز و ناتوان ببیند و اذعان کند که سخن این چنین از توان بشر خارج است و به وحی بودن آن اعتراف نماید. (همان ص۵۷ تا ۵۹)

● فصاحت و بلاغت:

پیامبر اکرم (ص) تمام ملل و اقوام و انسان‌های جهان را به اسلام فراخوانده و با آنان با قرآن احتجاج و استدلال نموده و آنها را با آوردن کلامی همچون قرآن به مبارزه طلبیده است.او اعلان کرده اگر همگان دست به دست هم دهند و از فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین افراد کمک بگیرند و کتابی همانند قرآن ( در فصاحت و بلاغت و محتوای عالی‌ آن) بیاورند او دست از ادعای خویش بر می‌دارد. (همان ص ۶۱)تحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم منحصر به عده خاصی که در‌آن زمان می‌زیستند نبوده بلکه تمام جن و انس را در طول تاریخ به معارضه دعوت کرده که این مهم در سوره اسراء آیه ۸۸ اشاره شده است. (همان ص ۶۳)

زیبایی و رسایی این آیات به حدی اعجاب آور است که عرصه را بر شاعران، ادیبان و صاحبان ذوق و قریحه‌های سرشار تنگ کرده و آنان را به اعتراف به عجز وادار می‌سازد. قرآن با شیوه بدیع و منحصر به فرد خود، ‌در بیان مفاهیم و معانی بلند و پر محتوا که نه نثر است و نه نظم، چنان جلوه‌گری می‌کند که همه سخنان و آثار ادبی را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

انسان هر چه قدر با قرآن سرو کار داشته باشد باز هم نمی‌تواند کلامی را تنظیم کند که از نظر ( فصاحت و بلاغت) شبیه قرآن باشد. این حقیقت ثابت می‌کند قرآن کریم اسلوب و شیوه خاصی دارد که از حیطه قدرت بشر خارج است و نمی‌توان آن را با آموزش‌، تمرین، تعلیم و تعلم فرا گرفت و اگر قرآن کریم، انشاء و گفتار خود رسول اکرم بود، در سخنان و خطبه‌های آن حضرت که محفوظ مانده و تدوین شده‌، نوعی تشابه میان شیوه و اسلوب قرآن و سخنان آن حضرت مشاهده می‌شد ولی هیچ‌گونه تشابهی میان آن دو نیست (همان ص۶۴)

علاوه بر این، بلاغتی که در میان مردم معمول است محدود به حدود خاصی است و غالباً افراد بلیغ از انواع بلاغت در یک یا دو یا حداکثر چند نوع، توانایی دارند نه تمام قسمت‌ها، مثلاً ممکن است در حماسه سرایی، مدیحه سرایی یا نوحه سرایی بلیغ باشد ولی در غزلیات مهارتی نداشته باشد، اما قرآن در موضوعات مختلف وارد شده و به فنون گوناگونی سخن بلیغ گفته است و این گونه فصاحت و بلاغت همه جانبه به گفتار خدا اختصاص دارد و دیگران از آوردن نظیر آن عاجزندو هرگز برای بشر امکان پذیر نیست. (همان ص ۶۵)

بخشی از اعجاز ادبی قرآن کریم، در اسلوب ویژه آن نهفته است. قرآن از نظر سبک کلامی، شیوه‌ای بدیع را که هرگز سابقه نداشته، به وجود آورده است، قرآن، نه نظم است و نه نثر. این سبک (ساختار) جدیدی که قرآن ارائه داده و در فرهنگ ادبی عرب، تحولی غریب ایجاد کرده، کاملاً بی‌سابقه است و آیندگان را به عجز و تاب انداخته، جاذبه دارد، کشش دارد، افسون می‌کند، به وجد می‌آورد، لذت بخش است، آرامش می‌دهد، با فطرت، دمساز با طبیعت همساز، با وجدان، سروکار داشته و با هستی، سر و سری دارد.(درسنامه علوم قرآنی،حسین جوان آراسته، ص۲۶۹)

● قرآن و معرفت عقلی و فلسفی:

در بسیاری از آیات قرآن به صراحت این مطلب بیان شده که محمد(ص) امی ( درس نخوانده است)بود و خود آن حضرت نیز این ادعا را در برابر خویشاوندان خود، اعلان نمود و هیچ یک از آنان این ادعا را انکار و تکذیب نکردند و این خود دلیل روشنی بر صدق گفتار رسول خدا (ص) و صحّت نبوت اوست. زیرا کسی که خود بی سواد ( درس نخوانده و نزد هیچ کس سواد نیاموخته بود) کتابی آورد مشتمل بر معارف عقلی و دقایل علمی به گونه‌ای که از آن تاریخ تاکنون افکار فلاسفه نامدار و دانشمندان بزرگ را به خود جلب کرده و متفکران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحیر ساخته است و این حالت تحیر و بهت زدگی پایان ناپذیر نیست. (همان ص ۶۹)

حتی اگر از این حقیقت مسلم ( امی بودن پیامبر) چشم بپوشیم و فرض کنیم که آن حضرت امی نبوده، بلکه علوم و معارف مختلف را با تعلیم و تعلم از دیگران فرا گرفته بوده است‌، آیا لازمه آن این نیست که این همه علوم و فنون را از دانشمندان زمان خویش و همان کسانی که در میانشان پرورش یافته‌، فرا گرفته باشد،در صورتی که آنچه را قرآن برای بشر عرضه داشته است هیچ گونه سنخیتی با افکار مردم آن زمان ندارد، بلکه درست با افکار و عقاید آنان در تضاد است، زیرا عده‌ای از مردم آن دوران، بت پرست و به اوهام و خرافات پای بند بودند و عده‌ای دیگر اهل کتاب بوده و معارف و احکام و تاریخشان را از کتب عهدین ( تورات و انجیل) به دست می‌آوردند و همین دو کتاب ( تحریف شده ) را کتاب آسمانی می‌دانستند، اگر فرض کنیم رسول اکرم صلی الله علیه وآله تعالیم گرانقدر خویش را که در قرآن آمده از تورات و انجیل گرفته است آیا لازمه آن چنین نخواهد بود که افکار و عقاید متداول در آن روزگار برگفتار و معارفش پرتو افکنده باشد و یک نوع تشابه میان معارف قرآن و مطالب موجود در تورات و انجیل وجود داشته باشد. (همان ص ۷۰)

ولی ما می‌بینیم معارف قرآن از هر نظر بر خلاف معارف عهدین است و قرآن با اوهام و خرافات موجود آن دو کتاب و دیگر مصادر به ظاهر علمی و خرافی مخالفت کرده است. به عنوان مثال قرآن درباره مسأله توحید آیاتی را مطرح کرده است که در هیچ یک از مصادر علمی آن دوران وجود نداشته و این معارف تماماً با براهین فلسفی همسو بوده و عقل سلیم آن را می‌پذیرد، آیا یک انسان امی و درس نخوانده می‌تواند در محیط پر از انحراف آن دوره که عصر جاهلیت بود، چنین معارف ارزشمند و حقایق معنوی را به بهترین شیوه بیان کند. برای روشنتر شدن این مباحث می‌توان به آیاتی که در خصوص مسأله توحید یا سرگذشت و اوصاف پیامبران در قرآن آمده مراجعه نمود و آن را با مباحث مطرح شده در کتب تورات و انجیل مقایسه کرد.

● اعجاز قرآن در هماهنگی آیات

هر انسان عاقلی به خوبی می‌داند کسی که قانونگذاری و خبرهایش بر اساس دروغ و افترا استوار باشد قهراً در خبرها و قوانین وی تناقض‌هایی دیده خواهد شد به ویژه آن که قوانین وی گسترده و در مسایل و موضوعات گوناگون و مهم اعتقادی‌، اجتماعی و اخلاقی باشد زیرا که چنین قوانینی باید مبتنی بر دقیق‌ترین قواعد و مستحکم‌ترین پایه‌های عقلی و علمی استوار بوده باشد. قرآن کریم در تمام شؤون و امور زندگی انسان‌ها به طور وسیع و گسترده سخن گفته و قانونگذاری کرده است،در مباحث الهیات و نبوت، اصول و پایه‌های احکام و سیاست و نظام‌های اجتماعی و قواعد اخلاقی به طور جامع و شامل بحث نموده و به امور دیگری همچون کیهان شناسی‌، تاریخ و قوانین مربوط به صلح و جنگ و مانند آن نیز پرداخته، موجودات آسمانی و زمینی را از قبیل ملائکه و ستارگان، بادها، دریاها، نباتات، حیوانات، و انسان را شرح داده است و مثل‌های گوناگونی را آورده، مواقف هولناک روز قیامت را بازگو کرده، ولی با این اوصاف کوچک‌ترین اختلاف‌، تضاد و تناقضی در میان گفته‌ها و تشریعات آن به چشم نمی‌خورد و در تمام این مسایل از دایره اصول مسلم نزد عقل و عقلا خارج نگشته است. (همان ص ۸۶) چه بسا قرآن کریم حادثه‌ای را دو یا سه بار تکرار کند و در عین حال در میان این موارد کوچکترین اختلاف و تناقض گویی وجود ندارد، مثلاً داستان حضرت موسی علیه السلام در قرآن چندین بار تکرار شده ولی در هر مورد به مسایل خاصی اشاره گردیده است که در دیگر موارد نیست بدون آن که در اصل مطلب و موضوع داستان کوچکترین اختلافی وجود داشته باشد. (همان ص ۸۶)

از طرفی با توجه به اینکه قرآن تدریجاً و در مناسبت‌های مختلف و حوادث گوناگون نازل شده است، این حقیقت بیشتر روشن می‌شود که این کتاب از ناحیه خداوند نازل شده، زیرا اقتضای طول زمان در نزول آیات قرآن و در عین حال گستردگی آن، این بود که در میان آنها نا هماهنگی و اختلاف دیده شود، اما می‌بینیم هنگامی که به مجموعه آیات نیز بنگریم باز این معجزه قابل مشاهده است. قرآن کریم خود نیز به این جنبه از اعجاز در آیه ۸۲ سوره نساء اینگونه اشاره می‌کند:

« أفَلاَ یَتَدَبَّروُنَ القرآنَ و لَو کانَ مِنْ عُنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فیه اختِلافاً کَثیراً»

« آیا در ( معانی) قرآن» نمی‌اندیشید؟ و اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند.»

این آیه شریفه انسان‌ها را به مطلبی که با فطرت و نهاد انسانی درک و احساس شدنی است راهنمایی می‌کند و آن این که هر کس در ادعاها و گفته‌هایش بر دروغ متکی باشد ناگزیر در نظریاتش دوگانگی و در بیانش تناقض ظاهر خواهد شد، ولی در کتاب خدا ( قرآن کریم) این اختلاف و تناقض گویی به هیچ وجه وجود ندارد. (همان ص ۸۷ )

● اعجاز قرآن در تشریع و قانون گذاری:

اگر انسان تاریخ ما قبل از ظهور اسلام را بررسی کند، این حقیقت مسلم و تاریخی به خوبی برایش روشن می‌شود که مردم آن زمان چگونه در جهل و نادانی و حتی توحش به سر می‌بردند. اعراب در زمان جاهلیت عقاید خرافی خاصی داشتند، نه دارای دین و مذهب خاصی بودند که موجب وحدت و تمرکز آنان در نقطه خاصی شود و نه یک نظام اجتماعی ( مدنی) داشتند که در میانشان ارتباط و هماهنگی برقرار سازد، بلکه پیروی از عادات و رسوم نیاکان آنان را به این سو و آن سو سوق می‌داد.

ولی پس از آن که نور محمد(ص) در مکه شروع به درخشیدن کرد و آفتاب اسلام در شبه جزیره عربستان ظاهر گشت، دل‌های مردم با معارف الهی روشن و از آلودگی‌ها پاک و با مکارم اخلاق آراسته شد. توحید و یگانه پرستی جایگزین بت پرستی و دو گانه پرستی شده جهل و نادانی جای خود را به علم و دانش داد و از مردمی سست عنصر، امتی متحد، منسجم و ایثارگر به وجود آمد که توانست نفوذ و حاکمیت خود را در سرتا سر عالم گسترش دهد (همان ص ۹۱و ۹۰ ) تمام این تعالی، پیشرفت و افتخارات عظیمی که نصیب مسلمانان گردید بر اثر تعالیم عالی قرآن کریم بود که بر تمام کتاب‌های آسمانی دیگر برتری دارد، نظام‌ها و قوانینش بر پایه عقل استوار است، روش اعتدال ومیانه روی را در پیش گرفته و از هر گونه افراط و تفریط اجتناب ورزیده است.

قرآن کریم به دادگری فرمان می‌دهد و در تمام آموزه‌هایش راه اعتدال ومیانه روی را پیش گرفته است، از طرفی در چندین مورد صفت بخل را نکوهش می‌کند و درباره عواقب وخیم و زیانبار آن هشدار می‌دهد. ( نگاه کنید به آیات ۵۸ نساء‌، ۱۸۰ آل عمران، ۲۹ اسراء و ۸۰ مائده) (همان ص ۹۳)

قرآن برای ریشه کن ساختن فساد و تحقق یافتن عدل و انصاف در کنار دستور به صبر و شکیبایی هیچ گاه دست مظلوم را در برابر ظالم و او را از گرفتن حق خویش باز نداشته است، بلکه به وی اجازه داده به همان اندازه که به او ظلم شده عادلانه از ظالم انتقام بگیرد. برای روشنتر شدن این بحث به آیات ۱۹۴ بقره و ۳۳ اسراء مراجعه کنید. (همان ص ۹۴)

قوانین قرآن کریم هم به امور زندگی و نظام‌های اجتماعی این جهان توجه دارد و هم به شؤون آخرت می‌پردازد و هیچ یک از این دو جنبه مادی و معنوی انسان را نادیده نگرفته است. ( بنگرید به آیات ۱۳ و ۱۴ سوره نساء و ۷و ۸ زلزلت و ۷۷ قصص)

قرآن کریم مردم را به سوی عبادت و تفکر در آیات و آثار تشریعی و تکوینی خداوند فرا خوانده و به تأمل و تدبر در آیات و نشانه‌های خدا و اسرار آفرینش تأکید کرده است و در عین حال به جنبه‌های دیگری که افراد بشر را با یکدیگر مربوط می‌سازد نیز پرداخته است. برای مثال خرید و فروش و معاملات حلال را تأکید کرده واز ربا خواری و فزون طلبی به شدت منع کرده است، به انسان دستور وفای به عهد می‌دهد و به ازدواج که موجب بقای نوع انسان است فرمان داده است و نیکی به همسر و والدین و نزدیکان و تمام مسلمانان را لازم و واجب می‌داند. (همان ص ۹۷ و ۹۸)

قرآن کریم با واجب کردن امر به معروف و نهی از منکر بر تمام افراد امت و اختصاص ندادن آن به طبقه و افراد خاصی‌، موجبات گسترش و انشاء تعالیم خویش را فراهم ساخته و در آن روح تداوم و استمرار را دمیده است و تمام مسلمان به تبلیغ احکام و تنفیذ اوامر الهی و به اجرا در آوردن آن مکلف می‌باشند. از بزرگترین تعالیم قرآن‌، قانون مساوات و برابری است که با تشریع این قانون انسجام و یگانگی را در میان طبقات مختلف مسلمانان ایجاد کرده است و اختلافات نژادی و قومی و دیگر امتیازات را لغو ساخته است.

حال آیا با وجود این همه قوانین محکم ومتقن هیچ عاقلی به خود اجازه میدهد که در نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و معجزه بودن قرآن شک و تردید نماید و به ویژه آنکه این پیامبر در میان مردمی وحشی و نادان که هیچ گونه اطلاعی از این تعالیم انسان ساز نداشتند ظهور کرده است.( نگاه کنید به بحث اعجاز قرآن در همان ماخذ)

● قرآن و حقایق ثابت و خلل ناپذیر

قرآن کریم به موضوعات متعدد و در عین حال متنوع و گسترده‌ای پرداخته است. درباره الهیات و خداشناسی و معارف عقلی و ماوراء الطبیعه همچون روح، فرشته، ابلیس، جن، کرات آسمانی و احوالات انبیای الهی، مسایل اخلاقی، حقوق خانواده، حکومت و زمامداری، عبادات و معاملات و ... بحث کرده است و در تمام این مسایل بهترین و جالب‌ترین حقایق را برای بشر به ارمغان آورده است، حقایقی مستحکم و خلل ناپذیر که هرگز فساد و تباهی در آن راه ندارد و کوچکترین اشکال و ایرادی متوجه آن نمی‌شود و این چیزی است که از بشر عادی معمولی ساخته نیست، به ویژه آنکه حضرت در میان امتی می‌زیسته که هیچ بهره و نصیبی از معارف و دیگر علوم نداشتند. (همان ص ۱۰۲)

شایان ذکر است که بگوییم در حوزه علوم و دانش‌های مختلف در طی سالیان متمادی نظریه‌های بسیاری مطرح شده است که این نظریات با ظهور دانشمندان نسل‌های جدید تر و گذشت سالیان دراز نقض و رد شده است،اما قرآن به رغم کثرت مباحث و تنوع مطالب و بالا بودن سطح علمی آن‌، تا کنون مورد کوچکترین اشکال و انتقادی قرار نگرفته و در مسایل و قوانین آن کمترین عیب و ایرادی به چشم نمی‌خورد.

● قرآن و اخبار غیبی

قرآن در برخی از آیاتش از امور مهمی که مربوط به آینده بوده خبر داده و حوادث و پیشامدهایی که بعداً اتفاق می‌افتاده پیشگویی کرده است و آنچه را خبر داده همه و همه پس از مدتی به وقوع پیوسته و هیچ یک از آنها بر خلاف واقع نبوده است. شکی نیست که این گونه خبرهای غیبی و پیشگویی‌های صد در صد درست و واقعی جز از طریق وحی و نبوت راه دیگری ندارد. به عنوان مثال آیه هفتم سوره انفال که در جنگ بدر نازل شده و خدا به مؤمنان وعده پیروزی داد با این که مسلمانان در آن روز نسبت به لشکر کفار در اقلیت بودند و ابزار و وسایل جنگی اندکی در اختیارشان بوده و سرانجام نیز طبق وعده الهی مسلمانان پیروز شدند. رجوع به تفاسیر آیات ۹۴ تا ۹۶ سوره حجر، آیه‌های ۲و۳ سوره روم، ۴۴ و ۴۵ سوره قمر و سوره مسد این حقایق را بیش از پیش روشن می‌کند . (همان صفحات ۱۰۵ و ۱۰۶)

● قرآن و اسرار آفرینش

کتاب آسمانی مسلمانان در بسیاری از آیاتش از مسایل مربوط به آفرینش جهان و قوانین عالم طبیعت،کرات آسمانی و غیر آن خبر داده است. حال آنکه در آن زمان جز از طریق وحی الهی راهی برای پی بردن به این گونه مسایل نبود. بسیاری از مطالبی را که قرآن درباره آن خبر داده آن چنان پیچیده و دقیق است که در آن روزگار کسی از آنها اطلاعی نداشت و پس از پیشرفت علوم گوشه‌هایی از این مطالب و اسرار روشن و کشف گردید. البته قرآن در این گونه مسایل علمی و حکیمانه و با رعایت احتیاط آنها را توضیح داده است، برخی از مطالب قابل فهم در آن عصر را به وضوح و صراحت بیان کرده، ولی مطالبی را که در آن عصر قابل فهم مردم نبوده با اشاره و کنایه بیان کرده و درک و فهم کامل آن را به آیندگان موکول ساخته است. ( برای آگاهی بیشتر در این خصوص نیز میتوان به آیات ۱۹ و ۲۳ سوره حجر، ۱۷ الرحمن، ۳ رعد، ۳۶ یس، ۵۳ طه، ۳۸ زخرف، ۱۱۵ بقره و .... مراجعه کرد). (همان ص ۱۰۷)

● آفرینش‌های هنری

یکی دیگر از رازهای جاذبه قرآن که پرده از اعجازی دیگر بر می‌دارد،‌جنبه خیال انگیزی و صحنه پردازی و به تصویر کشیدن معانی گوناگون است. این هنر قرآنی در بیان صحنه‌های طبیعت، در تبیین ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، پاکی‌ها و ناپاکی‌ها و در قصه‌ها و داستان سرایی‌ها، در طرح مثل‌ها و در به تصویر کشیدن مراحلی از معاد و قیامت و حساب و کتاب، چنان کارآمد و مؤثر بوده است که بعضی از آن به سحر و افسون قرآن یاد می‌کنند. آنچه قرآن در آیه ۲۶ سوره فصلت از قول برخی از کفار نقل می‌کند به این حقیقت رهنمون است:

«وقال الّذین کَفَروُا لا تَسْمَعُوا لِهذَا القُرآنِ وَ أَلْغَوا فیهِ لَعَلَّکُم تَغْلِبُونَ»

به این قرآن گوش ندهید و سخن لغو در آن اندازید، شاید شما پیروز شوید.

این گفتار آنان از آن جا ناشی می‌گردد که تنها یک بار گوش فرا دادن به آیات قرآن، برای تسلیم منکران،‌کافی بوده است. البته روشن است که درک صحیح از این همه لطافت‌ها و ظرافت‌های هنری قرآن، تنها هنگامی میسر خواهد که انسان با ادبیات عرب و فنون معانی و بیان آشنایی داشته، از نمایش و هنر و زیبایی و شعر نیز آگاه باشد. آنگاه می‌تواند با تدبر در آیات قرآنی و توجه به آن از زاویه هنری اوج زیبایی و هنرمندی را در قرآن بیابد.

سید قطب، صاحب تفسیر فی ضلال القرآن در بحث تصویر هنری می‌گوید:

قرآن در هر کجا که بخواهد بیان غرضی یا تعبیر از معنای مجردی کند، یا حالتی نفسانی یا صفتی معنوی یا نمونه‌ای انسانی یا حادثه یا ماجرا یا منظره‌ای از مناظر قیامت یا حالتی از حالات نعیم یا عذاب الیم را وصف کند، یا در مقام احتجاج و جدل، مثلی زند، یا به طور مطلق، جدلی را عنوان کند،‌در همه جا تکیه بر واقع محسوس یا مخیل می‌نماید. منظور ما نیز از گفتن این مطلب که تصویر، ابزار مناسب و مخصوص اسلوب قرآنی است، همین است یعنی صرف آرایش و تزییین اسلوب نیست و به نحو تصادف نیز نیامده است بلکه یک قانون کلی و عام و شامل است که ما می‌توانیم از آن به قاعده تصویر تعبیر کنیم.(درسنامه علوم قرآنی ص۲۷۸ به نقل از آفرینش هنری در قرآن ص۴۵)

حامد علی اکبرزاده



همچنین مشاهده کنید