پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دوستدار محمد«ص» به بهشت می رسد


دوستدار محمد«ص» به بهشت می رسد

حضرت محمد ص , فرزند عبدالله بن هاشم بن عبد مناف, در مكه به دنیا آمد پیش از ولادت, پدرش عبدالله در گذشته بود محمد ص شش سال داشت كه مادرش آمنه را نیز از دست داد

حضرت محمد(ص)، فرزند عبدالله بن هاشم بن عبد مناف، در مكه به دنیا آمد. پیش از ولادت، پدرش عبدالله در گذشته بود. محمد(ص) شش سال داشت كه مادرش آمنه را نیز از دست داد. او تا هشت سالگی زیر سرپرستی جدش عبدالمطلب بود و پس از مرگ جدش در خانه عمویش ابوطالب سكنی گزید. رفتار و كردار او در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوی خود جلب كرد و دیری نگذشت كه مهرش در دل ها جای گرفت.

او برخلاف كودكان همسالش كه موهایی ژولیده و چشمانی آلوده داشتند، مانند بزرگسالان موهایش را مرتب می كرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت. او به چیزهای خوراكی هرگز حریص نبود. كودكان همسالش، چنان كه رسم اطفال است، با دستپاچگی و شتابزدگی غذا می خوردند و گاهی لقمه از دست یكدیگر می ربودند ولی او به غذای اندك اكتفا و از حرص در غذا خودداری می كرد. در همه احوال، متانت بیش از حد سن و سال خویش از خود نشان می داد. بعضی روزها همین كه از خواب برمی خاست، به سر چاه زمزم می رفت و از آب آن جرعه ای چند می نوشید. او نه در كودكی و نه در بزرگسالی، هیچ گاه از گرسنگی سخن به زبان نمی آورد.

عموی مهربانش ابوطالب او را همیشه در كنار بستر خود می خوابانید. عمو گوید: من هرگز كلمه ای دروغ از او نشنیدم و كارناشایست و خنده بیجا از او ندیدم. او به بازیچه های كودكان رغبت نمی كرد و گوشه گیری و تنهایی را دوست می داشت و در همه حال متواضع بود.

آن حضرت در ۱۳سالگی، ابوطالب را در سفر شام، همراهی كرد. در همین سفر بود كه شخصیت، عظمت، بزرگواری و امانتداری خود را نشان داد. ۲۵سال داشت كه با خدیجه(س) ازدواج كرد. محمد(ص) در میان مردم مكه به امانتداری و صداقت مشهور گشت تا آنجا كه همه، او را محمد امین می خواندند. در همین سن و سال بود كه با نصب حجرالاسود و جلوگیری از فتنه و آشوب قبایلی، كاردانی و تدبیر خویش را ثابت كرد و با شركت در انجمن جوانمردان مكه (حلف الفضول) انسان دوستی خود را به اثبات رساند. پاكی و درستكاری و پرهیز از شرك و بت پرستی و بی اعتنایی به مظاهر دنیوی و اندیشیدن در نظام آفرینش، او را كاملاً از دیگران متمایز ساخته بود.

آن حضرت در ۴۰سالگی به پیامبری برانگیخته شد و دعوتش تا سه سال مخفیانه بود. پس از این مدت، به حكم آیه «وأنذر عشیرتك الاقربین»؛ یعنی «خویشاوندان نزدیك خود را هشدار ده!» رسالت خویش را آشكار ساخت و از بستگان خود آغاز كرد و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرك و بت پرستی را به گوش مردم رساند. از همین جا بود كه سران قریش، مخالفت با او را آغاز كردند و به آزار آن حضرت پرداختند.

حضرت محمد(ص) در مدت ۱۳سال در مكه، با همه آزارها و شكنجه های سرمایه داران مشرك مكه و همدستان آنان، مقاومت كرد و از مواضع الهی خویش هرگز عقب نشینی ننمود. پس از تبلیغ در مكه، ناچار به هجرت به مدینه شد و زمینه نسبتاً مناسبی برای تبلیغ اسلام فراهم آمد. هر چند كه در طی ۱۰سال پایان عمر خویش در مدینه كفار، مشركان، منافقان و قبایل یهود همچنان مزاحمت های بسیاری برای او ایجاد كردند. در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حج و ترك مكه و ابلاغ امامت علی بن ابی طالب(ع) در غدیر خم و اتمام رسالت بزرگ خویش، در ۲۸صفر سال یازدهم هجری، رحلت فرمود.

● اخلاق و سیره پیامبر اكرم(ص)

رسول اكرم(ص) كاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است. در عظمت آن حضرت همین بس كه خداوند متعال در قرآن مجید او را به عنوان انسانی الگو برای تمام جهانیان معرفی می نماید: «لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه »؛ «در سیره و سخن پیامبر خدا برای شما الگوی نیك گویی است.»

او به حق دارای اخلاق كامل و جامع تمام فضایل و كمالات انسانی بود. خدایش او را چنین می ستاید: «انك لعلی خلق عظیم»؛ «ای پیامبر تو دارای بهترین اخلاق هستی.» «ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك»؛ «اگر تندخو و سخت دل می بودی مردم از اطرافت پراكنده می شدند.» از این رو، یكی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیكو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود. در طول زندگانی او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند. در مقام نیایش همیشه می گفت: «خدایا از بیكارگی و تنبلی و زبونی به تو پناه می برم». مسلمانان را به كار كردن تحریض می نمود. او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت می كرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسل نمی شد و هیچ گاه گردن دیگری نمی انداخت. او صدق گفتار و ادای امانت را قوام زندگی می دانست و می فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأكید و تأیید شده است. در نظر او همه افراد جامعه، موظف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند. می فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یاری نما! فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به كسی ستم كند!

پیامبران، سیمای دوست داشتنی دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیت بیشتر از ابهت و قدرت پیداست، از پیشانیان پرتو مرموزی كه چشم ها را خیره می دارد ساطع است، پرتویی كه همچون «لبخند سپیده دم» محسوس است، اما همچون راز غیب مجهول. ساده ترین نگاه ها آن را به سادگی می بینند، اما پیچیده ترین نبوغ ها به دشواری می توانند یافت. روح هایی كه در برابر زیبایی و معنا و راز حساسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یك «عشق» یك «امید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس می كنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامنگستر آوایشان، عطر مستی بخش اندیشه شان، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگی كردنشان می بینند، می یابند و لمس می كنند. و به روانی و شگفتی، «الهام» در درونشان جریان می یابد و از آن لبریز می شوند. این است كه هرگاه بر بلندی قله تاریخ برآییم، انسان ها را همیشه و همه جا در پی این چهره های ساده، اما شگفت می بینم كه عاشقانه چشم به آنان دوخته اند. ابراهیم، نوح، موسی و عیسی، پیامبران بزرگ تاریخ این چنین بوده اند، اما محمد(ع) كه خاتم الانبیاست چگونه است؟

در برابر كسانی كه با وی به مشاجره بر می خاستند، وی تنها به خواندن آیاتی از قرآن اكتفا كرده و یا عقیده خویش را با سبكی ساده و طبیعی بیان می كرد و به جدل نمی پرداخت. زندگی اش، پارسایان و زاهدان را به یاد می آورد. گرسنگی را بسیار دوست می داشت و شكیباییش را بر آن می آزمود. گاه خود را چندان گرسنه می داشت كه بر شكمش سنگ می بست تا آزار آن را اندكی تخفیف دهد. در برابر كسانی كه او را می آزردند چنان گذشت می كرد و بدی را به مهر پاسخ می داد كه آنان را شرمنده می ساخت.

هر روز، از كنار كوچه ای كه می گذشت، یهودی ای طشت خاكستری گرم از بام خانه بر سرش می ریخت و او بی آن كه خشمگین شود، به آرامی رد می شد و گوشه ای می ایستاد و پس از پاك كردن سرورو و لباسش به راه می افتاد. از آنجا می دانست باز این كار تكرار خواهد شد، مسیر خود را عوض نمی كرد، یك روز كه از آنجا می گذشت با كمال تعجب از طشت خاكستر خبری نشد! محمد با لبخند بزرگوارانه گفت: امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است. گفت: باید به عیادتش رفت.

بیمار در چهره محمد(ص) كه به عیادتش آمده بود چنان صمیمیت و محبت صادقانه ای احساس كرد كه گویی سال ها است با وی سابقه دیرین دوستی و آشنایی دارد. مرد یهودی در برابر چنین چشمه زلال و جوشانی از صفا و مهربانی و خیر، یك باره احساس كرد كه روحش شسته شد و لكه های شوم بدپسندی و آزارپرستی و میل به كجی و خیانت از ضمیرش پاك گردید.

چنان متواضع بود كه عرب خودخواه و مغرور و متكبر را به اعجاب وا می داشت. زندگی اش، رفتارش و خصوصیت اخلاقی اش محبت، خلوص، استقامت و بلندی اندیشه و زیبایی روح را الهام می داد. سادگی رفتارش و نرمخویی و فروتنی اش از صلابت شخصیت و جذبه معنویش نمی كاست. هر دلی در برابرش به خضوع می نشست و هر غروری از شكستن در پای عظمت زیبا و خواب او سیراب می شد. در هر جمعی برتری او بر همه نمایان بود.»

در میان جمع، بشاش و گشاده رو و در تنهایی، سیمایی محزون و متفكر داشت. هرگز به روی كسی خیره نگاه نمی كرد و بیشتر اوقات چشمهایش را به زمین می دوخت. اغلب دو زانو می نشست و پای خود را جلوی هیچ كس دراز نمی كرد. در سلام كردن به همه، حتی بردگان و كودكان، پیشدستی می كرد و هرگاه به مجلسی وارد می شد، نزدیكترین جای را اختیار می نمود. اجازه نمی داد كسی جلوی پایش بایستد و یا جابرایش خالی كند. سخن همنشین خود را قطع نمی كرد و با او طوری رفتار می كرد كه تصور می شد هیچ كس نزد رسول خدا از او گرامی تر نیست. بیش از حد لزوم نمی گفت، آرام و شمرده سخن می گفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا نمی ساخت. در حیا و شرم حضور، بی مانند بود. هرگاه از رفتار كسی آزرده می گشت ناراحتی در سیمایش نمایان می شد، ولی كلمه ای اعتراض بر زبان نمی آورد. از بیماران عیادت می نمود و در تشییع جنازه حضور می یافت. جز در مقام دادخواهی، اجازه نمی داد كسی در حضور او علیه دیگری سخن بگوید و یا به كسی دشنام بدهد و یا بدگویی نماید.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند: چهاردسته اند كه من، روز قیامت، شفیع آنها هستم: یاری دهنده اهل بیتم، برآورنده حاجات اهل بیتم به هنگام اضطرار و ناچاری، دوستدار اهل بیتم به قلب و زبان و دفاع كننده از اهل بیتم با دست و عمل.

كسی كه با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، شهید مرده است.

آگاه باشید كسی كه با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، آمرزیده مرده است.

آگاه باشید كسی كه با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، توبه كار مرده است.

آگاه باشید كسی كه با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، با ایمان كامل مرده است.

آگاه باشید كسی كه با دشمنی آل محمد(ص) بمیرد، در حالی به صحرای قیامت می آید كه بر پیشانی اش نوشته شده: ناامید از رحمت خدا.

آگاه باشید كسی كه با دشمنی آل محمد(ص) بمیرد، بوی بهشت به وی نمی رسد.

علی شریعتی



همچنین مشاهده کنید