پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

کلاس خالی معلم اخلاق فوتبال


کلاس خالی معلم اخلاق فوتبال

نگاهی به زندگی د اسداللهی

مهدی اسداللهی یا همان د. اسداللهی یکی از چهره های تاثیر گذار فوتبال ایران در دهه های ۳۰ ، ۴۰ و ۵۰ شمسی محسوب می شود. وی سال های سال با مربیگری و نوشته های خود بر فوتبال ایران تاثیر گذاشت و سرانجام روز چهارشنبه در سن ۷۸ سالگی درگذشت.

اسداللهی در دهم دی ماه ۱۳۱۰ در محلات به دنیا آمد. او از همان کودکی در محیطی رشد پیدا کرد که به ورزش، فرهنگ و ادب علاقه مند شد. ابتدا قصد داشت به سمت پزشکی و هنر برود اما سرانجام شهربانی را انتخاب کرد و وارد دانشکده پلیس شد. پس از آشنایی با فوتبال بلافاصله جذب این رشته شد و از آنجا که فردی پژوهشگر و اهل تفکر بود به مربیگری هم روی آورد. اسداللهی در دوران جوانی هم بازیکن بود و هم مربی و در دهه ۳۰ در تیم سپه علاوه بر بازی هدایت این تیم را هم برعهده داشت.سپه یکی از تیم های وابسته به باشگاه تاج بود. وی در همان سال ها و در شرایطی که به ۲۵ سالگی هم نرسیده بود به شدت مصدوم شد و برای مداوای پای مصدوم خود روانه فرانسه شد. حضور چند ماهه در فرانسه تاثیر قابل توجهی در حرفه و زندگی اسداللهی گذاشت و نگاه او را به فوتبال عوض کرد. او از چند ماه حضور در فرانسه به خوبی استفاده کرد،زبان فرانسوی یاد گرفت و تا می توانست در زمینه های مختلف به ویژه فوتبال مطالعه کرد. پس از بهبود نسبی سری هم به باشگاه های آن کشور زد تا از نزدیک فوتبال اروپا را ببیند و لمس کند. از آن به بعد نگاه این مربی، کارشناس و نویسنده ایرانی تحت تاثیر فوتبال فرانسه قرار گرفت.

اسداللهی به علت همان آسیب دیدگی دیگر نتوانست به فوتبال ادامه بدهد، ولی همچنان در عرصه مربیگری یکی از چهره های برجسته فوتبال ایران در آن سال ها بود. وی در اوایل دهه ۴۰ به همراه سرهنگ فریدون صادقی باشگاه پاس را راه اندازی کرد و تا چندین سال هدایت آن تیم را برعهده داشت تا اینکه نوبت به محمد رنجبر و حسن حبیبی رسید که به جای اسداللهی مربی پاس باشند. پاس در آن سال ها از قدرت های فوتبال ایران بود و ملی پوشان بزرگی چون رنجبر، حبیبی، مهاجرانی، یاوری، شرفی، مناجاتی و میرزا حسن در آن زیر نظر اسداللهی توپ می زدند. درباره روش مربیگری اسداللهی و تاثیر او روی فوتبال ایران اردشیر لارودی، نویسنده ورزشی و مربی قدیمی فوتبال ایران می گوید؛ «در آن دوره فوتبال ایران به صورت خود به خودی بود، در آن شرایط آقای اسداللهی با توجه به شناختی که از فوتبال جهان داشت سعی می کرد تمرینات و بازی تیمش روشمند باشد و آن حالت خود به خودی را نداشته باشد. اولین کلاس مربیگری فوتبال در ایران را رایکوف در سال ۱۳۴۸ برگزار کرد و در کنار این دوره نوشته های آقای اسداللهی خودش یک نوع آموزش مربیگری برای دیگران بود. ایشان سعی می کرد مطالبش را به سمتی ببرد که با اصول مربیگری که در فرانسه یاد گرفته بود، قاطی شود و نکاتی را مطرح کند که تا آن موقع مطرح نشده بود.»

● به قلم د. اسداللهی

همان طور که اردشیر لارودی اشاره کرد یک بعد زندگی اسداللهی به نوشتن اختصاص داشت. وی از بچگی به واسطه مادرش کاملاً با ادبیات خو گرفته بود و در ۱۰سالگی شاهنامه را حفظ بود. در طول سال ها اشراف او به ادبیات بیشتر هم شد. همسر مرحوم اسداللهی از شاگردان بدیع الزمان فروزانفر بود و وی در کلاس های ادبیات هم شرکت می کرد و از حدود ۳۰ سالگی به طور جدی روزنامه نگاری ورزشی را شروع کرد. خوانندگان هفته نامه کیهان ورزشی از اوایل دهه ۴۰ تا اواسط دهه ۸۰ مطالب زیادی در این مجله با امضای د- اسداللهی خوانده اند. اما چرا د-اسداللهی؟ مهدی اسداللهی از پرسنل شهربانی بود و به همین علت ترجیح می داد هنگام نوشتن از اسم کامل خود استفاده نکند تا بتواند به صورت آزادانه به نقد بپردازد. (برخلاف آنچه تصور می شود نام مرحوم اسداللهی، داریوش نبود.) به ویژه در دهه های ۵۰ و ۶۰ شمسی نوشته های د. اسداللهی کاملاً بر فوتبال ایران تاثیر می گذاشت و وی حتی اگر سمتی رسمی هم نداشت به طور غیرمستقیم در اتفاقات فوتبال ایران نقش آفرین بود. «دور و نزدیک »، «قلب ورزش» و «آیین جوانمردی» از صفحات ثابت اسداللهی در کیهان ورزشی به شمار می رفت. وی تا همین پنج شش سال پیش همچنان در کیهان ورزشی قلم می زد و بعد از قطع همکاری با این نشریه قدیمی، در مقاطعی هم در روزنامه هایی چون « خبر ورزشی» و «گل» مطالبی از وی به چاپ رسید. اسداللهی در چند سال گذشته به علت کهولت سن دیگر قادر به نوشتن نشد. وی نزدیک به دو سال از آلزایمر رنج می برد و در نهایت ۹ بهمن ماه ۱۳۸۷ شمسی پس از چند ماه بستری بودن در بیمارستان درگذشت. «زندگینامه پله» و «تاریخ فوتبال» کتاب هایی است که از اسداللهی به چاپ رسیده است. البته او قصد داشت کتابی به نام «آیین جوانمردی» که درباره ورزش پهلوانی بود هم منتشر کند که این اتفاق رخ نداد. با توجه به تسلط فوق العاده اسداللهی به ادبیات، مطالب او صرفاً ورزشی نبود و در لابه لای مطالبش حتی از اشعاری از سعدی، مولوی و فردوسی هم استفاده می کرد. از طرفی از آنجا که به زبان فرانسوی هم آشنایی داشت، می توانست با دنیای خارج از ایران هم به راحتی ارتباط برقرار کند. وی اکثر جام جهانی های بین ۱۹۵۸ تا ۱۹۹۰ میلادی را از نزدیک تماشا کرد و با توجه به بلد بودن زبان می توانست با ورزشکاران و نویسندگان دیگر کشورها ارتباط داشته باشد. به گفته اردشیر لارودی، اسداللهی در جام جهانی ۱۹۷۰ از سوی فیفا به عنوان یکی از ۱۰ نویسنده برتر معرفی شد. بسیاری از بزرگان فوتبال در آن سال ها مثل بابی چارلتون و حتی سپ بلاتر او را می شناختند و حتی عده یی سرهنگ اسداللهی را «کلنل اسد» صدا می زدند. در اوایل دهه ۷۰ شمسی هنگامی که استفاده از کارشناس فوتبال هنگام پخش بازی ها در تلویزیون ایران باب شد اسداللهی برای تفسیر مسابقات در تلویزیون حاضر شد به ویژه در مسابقات یورو ۱۹۹۶ مردم کاملاً با چهره این مفسر فوتبال آشنا شدند.

● معلم اخلاق گرا

اکثر بازیکنان پاس در دهه ۴۰ از شاگردان اسداللهی اند. آنها متفق القول تاکید می کنند که «استاد»یک مربی و معلم اخلاق گرا بود و بر پاکیزگی در رفتار بسیار تاکید داشت و بیشتر از اینکه به دنبال کارهای فنی باشد برای آموزش مسائل ذهنی و اخلاقی تلاش می کرد. حسن حبیبی، فرامرز ظلی و پرویز میرزاحسن از جمله شاگردان اسداللهی بودند که تا زمان مرگ وی همچنان با او رابطه داشتند. فرامرز ظلی دروازه بان پاس در زمان مربیگری اسداللهی ضمن تحسین شخصیت و آقامنشی مربی سابقش می گوید؛ «همیشه یک خاطره از ایشان به یاد دارم. آن زمان پاس با بزرگانی همچون حبیبی، مهاجرانی، یاوری، مناجاتی، شرفی، شاهرخی، میرزاحسن و چند ملی پوش دیگر تیم بزرگی بود. یک روز با یک تیم از شوروی بازی داشتیم، تمامی بزرگان تیم می دانستند تا وقتی مربی اسم آنها را نخوانده نباید لباس عوض کنند. یک بار یکی از دوستان قبل از اینکه ترکیب تیم اعلام شود لباسش را عوض کرد. آقای اسداللهی وقتی ترکیب را خواند اثری از اسم ایشان نبود و او از روی سکوها بازی را تماشا کرد تا متوجه شویم که تصمیم گیرنده اصلی مربی است. جالب اینکه هیچ کس هم از این رفتارهای مربی دلخور نمی شد و به خود اجازه نمی داد واکنش نشان دهد. وی بیشتر به دنبال این بود که به ما اخلاق درس بدهد و بعد فوتبال.»

کوروش اسداللهی نیز پدرش را این گونه توصیف می کند؛ «خیلی مثبت و وطن پرست بود و همیشه اعتقاد داشت همه باید برای پاک بودن ایران بجنگیم. دوست داشت همه جا خوبی و پاکی باشد. تلاش اش این بود که خودش آیین جوانمردی را رعایت کند و به دیگران هم یاد دهد. مهم ترین هدفش در زندگی همین بود و برای رسیدن به این هدف مسائل دیگر را فدا می کرد.»

مهدی زعیم زاده



همچنین مشاهده کنید