پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نور امامان در آسمان ها و زمین


نور امامان در آسمان ها و زمین

ای ابوخالد, به خدا سوگند, آن نور, امامان از آل محمد علیهم السلام اند تا روز قیامت, به خدا سوگند, ایشان نور خدایند که نازل فرمود, و به خدا سوگند, ایشان نور خدا در آسمان ها و زمین اند

هنگامی‌که امام سجّاد(ع) حضرت سیدالشهداء(ع) را درون قبر می‌گذاشتند، می‌فرمودند: «و دنیا پس از تو تاریک است.» همچنین بانو رباب ـ همسر امام حسین(ع). دربارهٔ آن حضرت می‌گوید: «کسی‌که وجودش نوری بود‌که از آن روشنایی می‌گرفتیم، کشتهٔ غیر مدفون کربلا،‌که حتی دشمنش هنگام به شهادت رساندن حضرتش، گفت: «به خدا، سیمایش مرا از اندیشهٔ قتلش باز داشته بود.»

«ابوخالد کابلی» می‌گوید، از ابوجعفر ـ امام صادق(ع) ـ دربارهٔ این فرمایش خدای تعالی:

فآمنوا بالله و رسوله و النّور الذّی أنزلنا؛۱

پس به خدا و پیامبر او و آن نوری‌که ما فرو فرستادیم ایمان آورید.

سؤال کردم، فرمودند:

ای ابوخالد، به خدا سوگند، آن نور، امامان از آل محمد ‌‍‌[علیهم‌السلام] اند تا روز قیامت، به خدا سوگند، ایشان نور خدایند‌که نازل فرمود، و به خدا سوگند، ایشان نور خدا در آسمان‌ها و زمین‌اند. ای ابوخالد، به خدا سوگند، نور امام در قلب‌های مؤمنان از خورشید تابناک در روز درخشان‌تر است. به خدا سوگند، ایشان قلب‌های مؤمنان را روشن می‌نمایند، و خداوند متعال نور ایشان را از هر‌که بخواهد باز می‌دارد، و قلب‌هایشان تاریک و ظلمانی می‌شود.

ای ابوخالد، به خدا سوگند بنده‌ای نیست‌که ما را دوست بدارد و ولایت ما را بپذیرد جز آن‌که خداوند قلبش را طاهر گرداند. و خداوند قلب هیچ بنده‌ای را طاهر نمی‌گرداند جز آن‌که تسلیم ما می‌شود، و هر گاه تسلیم ما شد، خداوند او را از حساب‌کشی شدید در روز قیامت حفظ می‌نماید و از هول بزرگ‌ از آن روز امنیت می‌بخشد.۲

حضرت امام باقر(ع) دربارهٔ این قول خداوند متعال:

...مثل نوره کمشکوهٍٔ فیها مصباحٌ المصباح فی زجاجهٍٔ؛

مثل نور خدا، چون چراغ‌دانی است‌که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه‌ای است.

فرمودند:

[منظور از چراغ]، علم موجود در سینهٔ رسول خدا(ص) و [منظور از] شیشه، سینهٔ علی‌بن ابی‌طالب(ع) است.‌

و [دربارهٔ]

...کأنّها کوکبٌ درّی یوقد من شجرهٍٔ مبارکهٍٔ زیتونهٍٔ لا شرقیّهٍٔ و لا غربیّهٔ؛

آن (شیشه) گویی اختری درخشان است‌که از درخت خجستهٔ زیتونی‌که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می‌شود.

فرمودند:

نور علم، نه شرقی و نه غربی، ‌[بلکه] از ابراهیم خلیل الرحمان تا محمد رسول‌ خدا ـ و تا علی‌بن ابی‌طالب ـ [منتقل شد]. [یعنی] نه یهودی است و نه نصرانی.

و دربارهٔ:

...یکاد زیتها یضی‌ء و لو لم تمسسه نارٌ نورٌ علی نورٍ.۳

نزدیک است‌که روغنش ـ هر چند آتشی بدان نرسیده باشد ـ روشنی بخشد.

فرمودند:

عالم آل محمد(ع) قبل از آن‌که مورد سؤال واقع شود، بر اساس علم سخن می‌گوید.۴

● عمود نور برای امامان

امام باقر(ع) فرمودند:

همانا هر یک از امامان اهل‌بیت(ع) در شکم مادر می‌شنود و هنگامی‌که [به دنیا آمد و] بر زمین قرار گرفت، فرشته‌ای بر بازوی راستش می‌نگارد:

و تمّت کلمت ربّک صدقاً و عدلاً لا مبدّل لکلمٰته و هو السّمیع العلیم.۵

و سخن پروردگارت به راستی و داد، سرانجام گرفته است، و هیچ تغییر دهنده‌ای برای کلمات او نیست، و او شنوای داناست.

و هنگامی‌که رشد یافت، خداوند عمودی از نور برای او برمی‌افرازد تا دنیا و آن چه را در آن است، در آن (عمود) مشاهده نماید، و هیچ چیزی از او پوشیده نماند.۶

«اسحاق حریر» می‌گوید، در حضور امام صادق(ع) بودم و شنیدم‌که آن حضرت(ع) می‌فرمودند:

خداوند عمودی از نور دارد ‌که از همهٔ مخلوقات پوشیده است؛ یک جانب آن نزد خدا، و جانب دیگر در گوش امام. هرگاه خداوند چیزی را اراده فرماید، آن را در گوش امام وحی می‌نماید.۷

امامان(ع) از آن جهت است‌که ایشان، سبب ایجاد آسمان و زمین‌اند، و آنچه در بعضی از احادیث آمده، تصریح دارد‌که اگر ایشان نبودند، نه زمین و نه دیگر موجودات وجود نداشتند. ایشان(ع) موجب تابیدن نور علم و ایمان در قلب‌های اهل‌ایمان‌اند. همان‌گونه‌که قرآن کریم ـ کلام خدا ـ نوری است‌که خداوند به وسیلهٔ آن، مؤمنان با تقوا را هدایت می‌فرماید، کلام امامان(ع) نیز نوری است‌که به وسیلهٔ آن مؤمنان به سوی عبادت خدا و بندگی او راه می‌یابند. و بر همین اساس است‌که در «زیارت جامعهٔ کبیره» آمده است:

کلامکم نورٌ؛ سخن شما نور است.

آیت‌الله شیخ جواد کربلایی می‌گوید: « از آن‌جا‌ که سخن امامان(ع) مبتنی بر سخن جدّشان [رسول خدا(ص)] است‌که خداوند دربارهٔ آن حضرت(ص) فرموده است:

و ما ینطق عن الهوی ٭ إن هو إلّا وحیٌ یوحی؛

و از سر هوس سخن نمی‌گوید. این سخن به جز وحیی که وحی می‌شود نیست.

و به این دلیل‌که امامان(ع)، نیز راه جدشان(ص) را پیمودند، پس محال نیست‌که سخنانشان از جنس نور ـ یعنی هدایت، علم و برهان ـ بوده، ویژگی‌های نور حسی را داشته؛ یعنی خود آشکار و آشکار کنندهٔ دیگری باشد.»۹

و ای کاش، امت قدر و منزلت، و عظمت حضرات معصومین(ع) را می‌شناختند، و زمینهٔ نشر علوم و معارف را برای ایشان مهیا می‌نمودند تا این امر منجر به از بین بردن گمراهی و نادانی در همهٔ معانی آن می‌شد. اما متأسفانه بعضی از ستمگران و گمراه کنندگان تلاش خود را در راه ممانعت از انتشار نور ایشان(ع) به کار گرفتند پس آن حضرات را خانه‌نشین، محبوس و از دسترس مسلمانان دور نمودند و در پی شهادت ایشان بر آمدند.

«محمدبن ابی نصر» می‌گوید:

حضرت ابوالحسن، امام رضا(ع) شبی با ما در مسجد دار معاویه وعده کردند، وقتی‌که آمدند، فرمودند: «همانا هنگامی‌که خداوند پیامبرش را به سوی خود فراخواند، [اهل ضلالت] در راه اطفاء نور خدا به تلاش پرداختند، در حالی‌که خداوند یقیناً نور خدا را به اتمام می‌رساند.۱۰

هنگامی‌که مأمون عباسی سی نفر را برای به شهادت رساندن امام رضا(ع) مأمور کرد و آنان شمشیرهایشان را به سوی آن حضرت نشانه رفته بودند، و مأمون گمان کرده بود‌که آن حضرت را به شهادت رسانده‌اند، پس شخصی را فرستاد تا اوضاع را از نزدیک بررسی و برای او گزارش کند. وقتی‌که آن شخص به آستانهٔ در رسید، امام رضا(ع) فرمودند:

یریدون أن یطفئوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون.

می‌خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کننده ولی خداوند نمی‌گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.۱۱

بزرگ‌ترین آرزوی ما این است‌ که امام دوازدهم، مهدی موعود(ع) در آخرالزمان قیام نمایند و گمراهی را محو و نور خدای متعال را در زمین منتشر سازند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است:

هر گاه قائم ما اهل بیت(ع) قیام نماید. زمین به وسیلهٔ نور پروردگارش روشن شده، بندگان از نور خورشید بی نیاز می‌شوند و گمراهی رخت برمی‌بندد.۱۲

از آنچه گفته شد، نتیجه می‌گیریم:

۱) اهل بیت(ع) حاملان دین صحیح و اهل ولایت، عصمت و طهارت هستند‌که هیچ ظلمتی درهیچ یک از عوالم و هیچ یک از زمان‌ها با نورشان همراه نبوده است. نور این حضرات(ع) ویژگی‌هایی دارد‌که برخی از آن ویژگی‌ها را برای تقریب به ذهن شدن، نسبت به نور حسی بیان می‌کنیم. همان‌گونه‌که نور حسی موجب رشد و پرورش موجودات زنده ـ از جهات مادی ـ است، نور امامان(ع) ـ نیز موجب تربیت قلبی و عقلی تا رساندن به درجهٔ کمال است.

اگر نور حسی بر خود و موجودات دیگر دلالت می‌کند، نور ایشان نیز در قلب‌ها و روح‌ها روشن و آشکار است و ویژگی ورود به قلب‌ها را دارا می‌باشد؛ چه آن‌که به فرمودهٔ امام علی(ع): «هر حقّی را، حقیقتی و هر صوابی را نوری است.» به علاوه نور ایشان بر حسب ظرفیت و گنجایش قلب‌ها در آن وارد می‌شود، آن چنان‌که امیرمؤمنان(ع) فرموند:

همانا این قلب‌ها ظرف‌هایی است‌که بهترین آن‌ها نگه‌دارنده‌ترین آن‌‌هاست.۱۳

و چنان‌که نور حسی، مانع از وقوع جرم و فساد مجرمان در شب است، نور اهل بیت(ع) مؤمن را از افتادن در معصیت باز می‌دارد. و چنان‌که نور حسی، مسافت‌های زمانی و مکانی را با سرعتی بسیار بالا می‌پیماید، انوار معنوی ایشان(ع) نیز سرعت بالایی در رساندن موالیان و پیروانشان به عوالم غیب و پیمودن مسیر کمال دارد، مانند ماجرای هدایت یافتن «حرّ ریاحی»‌که تنها در اثر بیان یک کلمه از سوی امام حسین(ع) چنان متحول شد‌که به جمع والاترین شهیدان پیوست.

چنان‌که نور حسّی ویژگی آشکار نمودن اشیاء مادی را دارد، انوار این خاندان دارای ویژگی‌ بارز نمودن امور مادی و معنوی است.

در روایتی از حضرت فاطمه زهرا(س) آمده است‌که فرموده‌اند:

هنگامی‌که من به حسین(ع) باردار شدم، در شب تاریک به چراغ نیاز نداشتم.۱۴

و هنگامی‌که امام سجّاد(ع) حضرت سیدالشهداء(ع) را درون قبر می‌گذاشتند، می‌فرمودند: «و دنیا پس از تو تاریک است.» همچنین بانو رباب ـ همسر امام حسین(ع). دربارهٔ آن حضرت می‌گوید: «کسی‌که وجودش نوری بود‌که از آن روشنایی می‌گرفتیم، کشتهٔ غیر مدفون کربلا،‌که حتی دشمنش هنگام به شهادت رساندن حضرتش، گفت: «به خدا، سیمایش مرا از اندیشهٔ قتلش باز داشته بود.»۱۵

پیداست که این موضوع عجیبی نیست چرا که موسی(ع) دست خود را در گریبانش فرو می‌برد و هنگامی که بیرون می‌آورد، نورانی بود و خداوند متعال فرموده است:

‍و أدخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء.

و دستت را در گریبانت کن تا سپید بی‌عیب بیرون آید.۱۶

۲) این خاندان، نور هدایتی هستند‌که انسان‌ها و ما را به خداوند متعال متصل می‌نماید. بنابراین پیروی و فرمان‌برداری از ایشان، و نیز ترک ملازمت با مخالفین‌شان ضروری و لازم است. چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

هل یستوی الأعمی و البصیر أم هل تستوی الظّلمات و النّور.۱۷

آیا نابینا و بینا یکسانند، یا تاریکی‌ها و روشنایی برابرند؟

«برید بجلی» می‌گوید: از حضرت اباجعفر ـ امام باقر(ع) ـ دربارهٔ این فرمودهٔ خدای متعال‌که :

قل ربّ احکم بالحقّ و ربّنا الرّحمن المستعان علی ما تصفون. ۱۸

گفت: پروردگارا، [خودت] به حق داوری کن، و به رغم آن چه وصف می‌کنید، پروردگار ما همان بخشایشگر دستگیر است.

سؤال کردم، آن حضرت(ع) فرموند:

مرده کسی است‌که این شأن ـ یعنی این امر ـ را نشناسد. و ما برای او نوری قرار دادیم، (یعنی) امامی‌که‌ به او اقتدا نماید، یعنی علی بن ابیطالب. و فرمودند: منظور از این آیه: «کمن مثله فی الظّلمات؛ همانند آن کسی‌که در ظلمات و گمراهی‌هاست» این گونه است: مخلوقی‌که چیزی را نمی‌شناسد.۱۹

«جابر جعفی» می‌گوید: از حضرت اباجعفر امام باقر(ع) دربارهٔ این آیهٔ شریفه:

یا أیّها الّذین ءامنوا اتّقوا الله و ءامنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نوراً تمشون به و یغفر لکم و الله عفورٌ رحیمٌ.۲۰

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند؛ و برای شما نوری قرار دهد‌که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید، و خدا آمرزندهٔ مهربان است.

سؤال کردم، پس فرمودند:

[یعنی] برایتان امامی قرار می‌دهد‌ که به او اقتدا کنید.۲۱

همچنین امام صادق(ع) دربارهٔ این فرمودهٔ خداوند متعال:

الله نورالسموٰات و الأرض مثل نوره کمشکوهٍٔ فیها مصباحٌ المصباح فی زجاجهٔ الزجاجهٔ کأنّها کوکبٌ درّیٌ یوقد من شجرهٍٔ مبرٰکهٍٔ زیتونهٍٔ لاشرقیّهٍٔ و لاغربیّهٍٔ یکاد زیتها یضی‌ء و لو لم تمسسه نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الأمثٰل للنّاس و الله بکلّ شیءٍ علیمٌ.۲۲

خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است. مَثل نور او چون چراغ‌دانی است‌که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه‌ای است. آن شیشه‌گویی اختری درخشان است که از درخت خجستهٔ زیتونی‌که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می‌شود. نزدیک است‌که روغنش ـ هر چند آتشی بدان نرسیده باشد ـ روشنی بخشد. روشنی بر روی روشنی است. خدا هر‌که را بخواهد با نور خویش هدایت می‌کند، و این مثَل‌ها را خدا برای مردم می‌زند و خدا به هر چیزی داناست.

فرمودند:

این مثلی است‌که خداوند آن را دربارهٔ ما زده است. پیامبر و امامان (ع) از نشانه‌های دلالت کننده بر وجود خدا هستند ‌که به واسطهٔ آن‌ها به سوی توحید، مصالح دین و شریعت اسلام، سنن و فرائض خداوند هدایت می‌شود، و هیچ توان و حرکتی نیست مگر به خواست خداوند بزرگ بلند مرتبه.۲۳

۳) کسی‌که قلب خود را به روی کلمات امامان(ع) بگشاید، قلبش روشن و نورانی می‌شود. از امام علی(ع) نقل شده است‌که فرمودند: «مثال وجود من در میان شما، همانند چراغ در تاریکی است، هر کس به آن روی آورد، از آن نور می‌گیرد»۲۴

چنین شخصی، به واسطه این نور، به مرحله‌ای می‌رسد‌که با نور خدای متعال، آنچه را دیگران نمی‌بینند، مشاهده می‌کند.

«معاویهٔ بن عمار» می‌گوید، به مولایم حضرت امام صادق(ع) عرض کردم: فدایتان شوم، تفسیر این حدیث که آن را از شما شنیده‌ام، چیست؟ فرمودند: «کدام حدیث؟» عرض کردم: « إنّ المؤمن ینظر بنورالله؛ مؤمن با نور خدا می‌نگرد»، فرمودند:

ای معاویه، همانا خداوند مؤمنان را از نور خویش، آفرید و آنان را با رحمت خویش رنگ نمود، و از ایشان نسبت به ولایت میثاق (پیمان) گرفت در همان روزی‌که خویش را به ایشان شناساند. پس مؤمن، برادر مؤمن است به سبب آن پدر و مادر (واحد) پدرش نور و مادرش رحمت است و او از طریق همان نور‌که آن آفریده شده، می‌نگرد.۲۵

۴) مؤمنِ دارای ولایت اهل‌بیت(ع) از نوری ویژه در دنیا بهره‌مند است‌که حقایق اشیا را برای او آشکار نماید. چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:

ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید، تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد‌که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید، و خدا آمرزندهٔ مهربان است.»۲۶؛ زیرا از ویژگی‌های آن نور، برداشتن حجاب‌های تاریکی از نفس انسانی است و بدان واسطه انسان نورانی، آنچه را دیگران نمی‌بیند، می‌بیند.

رسول خدا(ص) می‌فرمایند:

هنگامی‌که آن نور وارد قلب شد، سینه را گشاده و وسیع می‌گرداند.

عرض شد، ای رسول خدا آیا آن نور نشانه‌ای دارد؟ پس فرمودند:

بله، [نشانهٔ آن] بریدن (دوری گزیدن) از سرای غرور و فریب و بازگشت به سرای جاودانگی، و آماده شدن برای مرگ، قبل از رسیدن آن است.۲۶

در دعایی از امام زین‌العابدین(ع) این چنین آمده است:

خدایا، مرا نوری عطا فرما‌ که با آن در میان مردم راه بروم و در گمراهی‌ها هدایت شوم و با کسب روشنایی از آن، از تردیدها و شبهه‌ها خارج گردم.۲۷

دربارهٔ «علی بن مهزیار» نقل شده است، ‌که در سال ۲۲۶، در منزل قرعاء، در اواخر شب از خواب برخاست و برای گرفتن وضو بیرون رفت در حالی‌که چوب مسواکی در دست داشت و مشغول مسواک بود. ناگهان در سر آن نوری مشاهده کرد‌ که شیئی همچون زبانهٔ آتش از آن خارج می‌شد و مانند خورشید می‌درخشید. آن را با دستش لمس کرد، ولی هیچ حرارتی نداشت و این آیهٔ شریفه را تلاوت نمود:

الّذی جعل لکم من الشّجر الاخضر ناراً؛۲۹

[خدایی] که برایتان از درخت سبز آتش قرار داد.

موج تفکر او را فرا گرفت. پس همین‌که به جای خود بازگشت، دوستانش‌که نیازمند آتش بودند، آن نور را مشاهده کردند. و گمان بردند‌که علی‌بن مهزیار برای آن‌ها آتشی فراهم آورده است اما چون نزدیک شدند، دیدند‌که حرارتی ندارد. نور آن زمانی فرو می‌کاست و زمانی دیگر افروخته می‌شد تا آن‌که بعد از بار سوم کاملاً خاموش شد. هنگامی‌که به سر مسواک نگریستند، هیچ اثری از آتش، سوختن، یا سیاهی در آن ندیدند. وقتی‌که علی به محضر امام هادی(ع) شریف‌یاب شد، و ماجرای خود را برای آن حضرت باز گفت، حضرت(ع) در آن مسواک تأملی نموده، فرمودند: « آن نوری بوده و سبب [بروز] آن همراهی و ملازمت تو با اهل بیت، و اطاعتت از من و پدرانم می‌باشد.»۳۰ و همراه مؤمن در عرصهٔ محشر، در قیامت، نور مخصوصی است. خداوند متعال می‌فرماید:

یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین أیدیهم و بأیمٰنهم بشرٰیکم الیوم جنّتٌ تجری من تحتها ‌الأنهار خٰلدین فیها ذلک هوالفوز العظیم٭ یوم یقول المنٰفقون و المنٰفقٰت للّذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نوراً فضرب بینهم بسورٍ له بابٌ باطنه فیه الرّحمهٔ و ظهٰره من قبله العذاب.۳۱

آن روز‌که مردان و زنان مؤمن را می‌بینی‌که نورشان پیشاپیش‌شان و به جانب راستشان در دوران است. [به آنان می‌گویند:] «امروز شما را مژده باد به باغ‌هایی‌که از زیر [درختان] آن نهرها روان است؛ در آن‌ها جاویدانید. این است همان کام‌یابی بزرگ.

و می‌فرماید:

یوم لا یخزی الله النّبیّ و الّذین ءامنوا معه نورهم یسعی بین أیدیهم و بأیمنهم یقولون ربّنا أتمم لنا نورنا و اغفرلنا إنّک علی کلّ شیٍءٍ قدیرٍ.۳۲

در آن روز خدا، پیامبر [خود] و کسانی را‌ که با او ایمان آورده بودند‌، خوار نمی‌گرداند: نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است. می‌گویند: پروردگارا، نور ما را برای ما کامل گردان و بر ما ببخشای‌که تو بر هر چیز توانایی.

از رسول خدا(ص) نیز روایت شده است‌که فرمودند: «هنگامی‌که مؤمن از صراط می‌گذرد و بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌گوید، شعلهٔ آتش فرو رفته، می‌گوید: ای مؤمن عبور کن‌که نورت سوزندگی مرا فرو نشاند.»۳۳.

این نور، عبارت از تجسم نور ایمان و ولایتی است‌که در دنیا همراه ایشان بوده است. خداوند سبحان نیز از آن با عنوان «نورهم» تعبیر کرده است. و از این بابت عجیب نیست چرا ‌که آن روز تجسم اعمال است.۳۴

«داوود بن قاسم جعفری» می‌گوید: کتاب شب و روز، نوشتهٔ یونس را به حضرت امام حسن عسکری(ع) نشان دادم، فرمودند: « این کتاب نوشتهٔ کیست؟» عرض کردم: نوشتهٔ «یونس مولی آل یقطین». فرمودند: «خداوند او را در برابر هر حرف از آن، در روز قیامت، نوری عطا خواهد فرمود.»۳۵

● امامان(ع)، نور واحد

امامان(ع) نور واحداند و آن به سبب یکسان بودن آن حضرات در صفات، افعال و گفتار است. آن چه برای نخستین فرد ایشان محقق شده، دربارهٔ آخرینشان نیز می‌شود. قرآن کریم آن حقیقت را چنین بیان کرده است:

ذریّهًٔ بعضها من بعضٍ والله سمیعٌ علیمٌ.۳۶

فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند، و خدا شنوای داناست.

و هر چند این آیه دربارهٔ خاندان عمران توضیح می‌دهد، اما حکم آن دربارهٔ امامان اهل‌بیت(ع) نیز استمرار می‌یابد.

سید سبزواری(ره) در این باره گفته است: «ذرّیهٔ برگزیده از خلایق، از زمان آدم تا نوح، و تا ابراهیم، و تا آل عمران و ... محفوظ بوده‌اند. اشخاصی از این ذریّه در هر زمان وجود دارند. به وسیلهٔ آن‌ها شریعت نگهداری شده، و نظام (هستی) استوار می‌ماند. از این‌جا معلوم می‌شود‌که محمد و آل او ـ هر چند‌که صریحاً در این آیه نام برده نشدند، جزء ایشان هستند و این متناسب با تحلیل آخر آیه است. و بر این سخن، کلام امام باقر(ع) دلالت دارد‌که فرمودند: ما ـ اهل بیت(ع) ـ جزء آنان هستیم. و ما بقیهٔ آن خاندان‌ایم.»۳۷ پیامبر و امامان(ع) خاندانی هستند‌که بعضی از ایشان از نسل دیگری می‌باشند. چنان‌که امام صادق(ع) فرمودند: «کسانی‌که آنان را برگزید، بعضی از آنان از نسل بعضی دیگراند».۳۸

در نتیجه، اتحاد، ارتباط و صفات معنوی آن حضرات(ع) محصول وجود ویژگی مشترک معنوی در میان ایشان است، و آن این که از نور خداوند متعال می‌باشند. لذا در روایتی از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) نقل شده ‌که فرمودند:

همهٔ ما یکی هستیم؛ اولین ما محمد، آخرین ما محمد، میانهٔ ما محمد و تمام ما محمدیم، پس ما را از هم جدا نکنید.۳۹

بر همین مبنا، تعبیر پیامبر اکرم(ص) دربارهٔ اهل بیت(ع) این گونه بود‌ که : امامان(ع) از اویند و او از امامان(ع) و چگونه این طور نباشند، در حالی‌که بنابر صریح آیه مباهله۴۰، ایشان خودِ اویند. برخی از نصوص دیگر در این زمینه عبارتند از:

۱) در «حدیث شریف کساء» آمده است:

ایشان از من، و من از ایشان هستم. من نسبت به هر کس به ایشان در سلم و دوستی باشد، در سلم و نسبت به هرکس با ایشان در جنگ باشد، در جنگ هستم.

۲) هنگامی‌که رسول خدا(ص) ابوبکر را برای ابلاغ سورهٔ برائت به مکه فرستادند، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: «ای رسول خدا، امر تو را جز خود تو و یا مردی‌که از تو باشد، ادا نکند» و در آن هنگام، ایشان حضرت علی(ع) را به جای وی فرستادند و او را باز گرداندند. وقتی ابوبکر بازگشت و از علت این امر سؤال کرد، رسول اکرم(ص) فرموند: « امین ـ جبرئیل ـ از سوی خداوند متعال بر من نازل شد (و گفت:) امر تو را غیر از تو یا مردی‌که از تو باشد به انجام نرساند؛ و علی از من و من از علی‌ام و امر مرا جز خودم یا علی به انجام نمی‌‌رساند.»۴۰

همچنین از پیامبر خدا(ص) نقل شده است‌که فرمودند:

همانا علی از من، و من از علی‌ام، و او ولیّ (سرپرست و رهبر) هر انسان مؤمنی پس از من است.۴۱

لذا امیر مؤمنان(ع) می‌فرمودند:

من از رسول خدا هستم همچون شعاع نور که از نور است. و خون من از خون رسول خدا، گوشتم از گوشت او، استخوانم از استخوان او، علمم از علم او، جنگم جنگ او، صلحم صلح او، اصلم اصل او، فرعم فرع او، دشمن من، دشمن او، و جدم، جدّ اوست.۴۳

۳) از رسول خدا(ص) نقل شده‌که دربارهٔ حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند:

فاطمه پاره تن، و قلب من در کالبدم است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است.۴۴

سید سبزواری(ره) می‌گوید، منظور از «پارهٔ تن» پاره‌های مادی خاص مانند دست، چشم، یا قلب نیست، بلکه مراد از آن سریان وجود معنوی واحد، از حیث تعلق روح مقدس و تأیید شدهٔ حضرت فاطمه به روح القدس است و عبارت علم او از علم من (در دیگر روایات) به این معنا اشاره دارد. ۴۵

۴) از رسول خدا(ص) روایت شده است‌که دربارهٔ امام حسین(ع) فرمودند: «حسین از من و من از حسین‌ام».۴۶

اکنون این سئوال مطرح می‌شود‌که اگر امامان(ع) نور واحد بودند، چرا در مواضع و نقش‌های ایشان در طول تاریخ حضور ایشان اختلاف مشاهده می‌کنیم؛ مثلاً بعضی از ایشان صلح کردند، بعضی جنگ کردند تا به شهادت رسیدند و بعضی دیگر به مباحث علمی پرداختند...»؟

پاسخ این سؤالات را در مباحث آینده پی خواهیم گرفت.

سیدحسین نجیب محمد

مترجم:‌ ابوذر یاسری

پی‌نوشت‌ها:

۱. سورهٔ تغابن (۶۴)، آیهٔ ۸.

۲. الآنوار القدسیه، ص ۱۹.

۳. سورهٔ نور(۲۴)، آیهٔ ۳۵.

۴. همان، ص۲۰.

۵. سورهٔ انعام (۶)، آیهٔ ۱۱۵.

۶. کربلائی، محمدجواد، الأنوار الساطعهٔ، ج ۳، ص ۴۴۴.

۷. همان.

۸. سورهٔ نجم (۵۳)، آیهٔ ۳ و ۴.

۹. کربلایی، همان، ج ۲، ص ۲۱۱.

۱۰. تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۱۱.

۱۱. سورهٔ توبه (۹)، آیهٔ ۳۲ محدث قمی، منتهی‌الامال، ج ۲، ص ۳۵.

۱۲. کربلایی، همان، ج ۵، ص ۲۹۷.

۱۳. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش ۱۴۷.

۱۴. خصائص الحسین(ع)، ص ۳۱.

۱۵. همان، ص ۳۱.

۱۶. سورهٔ نمل (۲۷)، آ یهٔ ۱۲.

۱۷. سورهٔ رعد (۱۳)، آیهٔ ۱۶.

۱۸. سورهٔ انبیاء (۲۱)، آیهٔ ۱۱۲.

۱۹. کربلایی، همان، ج ۳، ص ۱۱.

۲۰. سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۲۸.

۲۱.کربلایی، همان، ج ۳، ص ۱۱۱.

۲۲. سورهٔ نور(۲۴)، آیهٔ ۳۵.

۲۳. تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۰۳.

۲۴. محمدی ری‌شهری، همان، مادهٔ «نور».

۲۵.کربلایی، همان، ج ۳، ص ۱۱۶.

۲۶. سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۲۸.

۲۷. مواهب الرحمان، ج ۱۱، ص ۱۳۵.

۲۸. امام زین‌العابدین(ع)، صحیفهٔ سجادیه، دعای ۲۱.

۲۹. سورهٔ یس (۳۶)، آیهٔ ۸۰.

۳۰. محدث قمی، همان، ج ۲، ص ۴۶۵.

۳۱. سورهٔ حدید (۵۷)، آیات ۱۳ ـ ۱۲.

۳۲. سورهٔ تحریم (۶۶)، آیهٔ ۸.

۳۳. المستدرک، باب ۴۵، از باب‌های قرائت قرآن، ج ۲۱.

۳۴. دربارهٔ بحث تفصیلی پیرامون تجسم اعمال به کتاب‌های اصول اعتقادی مراجعه کنید.

۳۵. تاریخ التشریع الإسلامی، ص ۱۷۸.

۳۶. سورهٔ آل عمران(۳)، آیهٔ ۳۴.

۳۷. مواهب الرحمن، ج ۵، ص ۳۱۸.

۳۸. تاریخ التشریع الإسلامی، ص ۱۷۸.

۳۹. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵.

۴۰. سورهٔ آل عمران(۳)، آیهٔ ۶۱: پس هر‌که در این [باره] پس از آگاهی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراهم خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار می‌دهیم.

۴۱. علامه مجلسی، همان، ج ۳۵، ص ۳۰۳.

۴۲. حسین منّی و انا من حسین، ص ۴۰.

۴۳. عیون المواعظ و الحکم

۴۴. مأساهٔ الزهراء، ج ۱، ص ۵۶

۴۵. مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۲۳۷.

۴۶. جنهٔ المأوی، ص ۱۶۸.



همچنین مشاهده کنید