جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

زبان و معنا در شاهنامه فردوسی


زبان و معنا در شاهنامه فردوسی

فردوسی طوسی, استاد بی همتای ملک سخن, بزرگ ترین حماسه سرای ایران و یکی از حماسه سرایان بزرگ جهان است که اثر جاویدان او شاهنامه در شمار بهترین آثار حماسی عالم است

فردوسی طوسی، استاد بی همتای ملک سخن، بزرگ ترین حماسه سرای ایران و یکی از حماسه سرایان بزرگ جهان است که اثر جاویدان او شاهنامه در شمار بهترین آثار حماسی عالم است. فردوسی مسلمان، شیعه، و دوستدار خاندان پیغمبر اکرم(ص) و امام علی(ع) بوده و راه رستگاری و سعادت بشریت را در دینداری و دانش پژوهی می جسته است. چنانچه خود می گوید:

تو را دانش دین رهاند درست

ره رستگاری ببایدت جست

به گفتار پیغمبرت راه جوی

دل از تیرگی ها بدین آب شوی

شاهنامه که در حدود پنجاه هزار بیت دارد، منظومه ای است به بحر متقارب در شرح تاریخ ایران از قدیم ترین عهدها تا حمله عرب در قرن هفتم میلادی، که شامل قسمت های اساطیری، داستانی و تاریخی است. ساختار اصلی این اثر براساس شرح حال شاهان است که به پنجاه بخش مفصل و مختصر تقسیم شده و ناظر بر حماسه نوع بشر در جلوگاه تاریخ ایران است. این داستان از نخستین پادشاهان اساطیری آغاز شده و با بر افتادن ساسانیان پایان می یابد. بین تمام حماسه های ایرانی کتاب شاهنامه مزیت خاصی دارد زیرا سخن از کش مکش دیرین ملتی است که از ملیت و استقلال خود دفاع می کند. شاهنامه شعر افتخارات و رنج های یک ملت است و همین بس بود که بتوان آن را در ردیف عالی ترین آثار ادبی جهان جای داد. شاهنامه ارزش دیگری نیز دارد و آن اینکه دو دوران بسیار حساس و نابسامان را به هم پیوند می دهد از یک سو ایران کهن که در آن یکی از معروف ترین مذاهب دنیا پدید آمد و از دیگر سو ایران قرن یازدهم میلادی که سپیده و طلیعه ایران نو به شمار می آید.

شاهنامه نه تنها بزرگ ترین و پرمایه ترین دفتر شعری است که از عهد روزگار ساسانیان و غزنویان باز مانده است بلکه در واقع مهم ترین سند ارزش و عظمت زبان فارسی و روشن ترین گواه شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایرانی و خزانه لغت و گنجینه فصاحت زبان فارسی است؛ داستان های ملی و تاریخی قوم ایرانی در طی آن به بهترین وجهی ارائه شده است و احساسات عمیق وطنی و تعالیم لطیف اخلاقی در بیت بیت آن جلوه یافته است. شاهنامه فردوسی همه در حمایت دادگری و خرد و مردمی و آزادگی است و راستی و نیکوکاری و وطن دوستی را تعلیم می دهد. فردوسی در شاهنامه فریاد آزادی و آزادگی و انسان دوستی سر می دهد و اعتقاد دارد مردمی که آرمان و هدفی نداشته باشند جاودان نخواهند بود و نامی از آنان به یادگار نمی ماند مگر آنان که آمال و مقاصد شریف و ارزشمندی را دنبال می کنند:

بیا تا جهان را به بدنسپریم

به کوشش همه دست نیکی بریم

نباشد همان نیک و بد پایدار

همان به که نیکی بود یادگار

افسانه هایی که در شاهنامه آمده، هیچ کدام از سر بازیچه تفننی خلق و سروده نشده اند بلکه همه آنها در میان ملت ایران و مردم ادب دوست آن که علاقه زیادی به آیین و سنن خود داشتند، در طول قرون و اعصار سینه به سینه نقل شده، تا اینکه استاد سخن، فردوسی نامدار با ایجاد دخل و تصرفاتی همراه با ابتکار و خلاقیت هنرمندانه به این داستان های پراکنده انسجام و سر و سامان داد و تخم شعر و ادب را در شاهنامه خویش بارور و تنومند ساخت، تا سالهای سال عاشقان به این مرز و بوم و تاریخ شکوهمند آن از سایه این درخت تنومند و استوار بهره مند شوند و میوه آن کام هر خواننده ای را شیرین سازد.

فردوسی تاریخ رسمی ایران را به صورت مبارزه دیرین و سنتی نبرد میان خیر و شر جلوه می دهد. وی این صحنه های مبارزه را به سه قسمت (افسانه ای، پهلوانی و تاریخی) پی ریزی می کند. در هر یک از مراحل نبرد، متحدین اهورا مزدا که پادشاهان یزدان پرست روی زمین هستند مورد حمله قوای اهریمنی و ناپاک دشمن قرار می گیرند اما هر یک از این سه پرده تراژدی می بایستی طبعاً به مراحل جداگانه تقسیم شود که مقدمات مبارزه فراهم شود. در قسمت اول مهمترین مرحله، درگیری و مبارزه مردم ایران است با ضحاک ستمکار و مار بردوش که مظهر و سمبل پلیدی و شرارت است؛ تا اینکه فریدون بزرگ پا به میدان می گذارد و مردم را از دست ستمکار پیشه مار بردوش که جوانان را می کشت نجات داده و آزاد می سازد. مرحله دوم مبارزه بین ایران و توران پیش می آید که بعد از تقسیم سه کشور بین سه پسر فریدون، مبارزه با کشته شدن افراسیاب به دست کیخسرو به پیروزی قوای نیکی بر بدی منجر می شود.

تا اینکه ظهور زردشت فرا می رسد؛ وی احکام الهی را بیان می دارد و این خود بهانه ای برای مبارزه جدید در راه دین زردشت می شود که با مرگ دو پهلوان اسفندیار و ارجاسب خاتمه می یابد. بعد از آن مرحله سوم نبرد که سخت ترین مراحل آن است یعنی قسمت تاریخی شروع می شود. در این قسمت شاعر بیش از هر چیز در قید آیین و رسوم گذشتگان است. وی پس از ایراد مقدمه ای، به تاریخ اردشیر می پردازد و مبارزه سوم که در راه اقامه عدل و داد است شروع می شود. اما در این دوران، اوصاف و عملکرد شاهان و پهلوانان به پای قهرمانان نمی رسد و مانند رستم تمام صفات در یک نفر جمع نمی شود. در دوران سوم که مربوط به تاریخ ساسانیان است سلسله ساسانی و تخت سلطنت آنان سرنگون و آخرین شاه این سلسله هلاک می شود. البته در خلال دوره ساسانیان نبرد نیکی و بدی در میان سران داخلی ایران ادامه داشته و مقدمه یک حمله سراسری را به وسیله اعراب از قبل آماده کرده بود.

اما شاهنامه، خود دارای معانی مختلف است و تنها کتاب قصه نیست. فلسفه است، اخلاق است، غزل است و بالاخره تمام فنون سخن در آن جمع شده است و فردوسی از عهده تمام این ها برآمده و حق هر یک را به واجب ادا کرده است. چنانچه در داستان رودابه و زال و بهرام گور و دختر گوهر فروش آمیزه ای از لطافت و ملاحت و عفاف را چاشنی سروده کرده که در فن غزل به آسانی نمی توان یافت. یا در مدایح محمود و بزم های نوشیروان و خصوصاً داستان رستم و اسفندیار به هیچ عنوان نمی توان وسعت فکر و قدرت بیانش را در قصه پردازی و مضمون آفرینی انکار نمود!

داستان های شاهنامه هر یک در حد خود در اوج کمال و زیبایی است و با بررسی دقیق و موشکافانه هم نمی توان برتری یکی بر دیگری را داوری کرد. از جمله داستان های معروف شاهنامه، داستان زال و رودابه، بیژن و منیژه، سیاوش، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، بهرام گور، بهرام چوبینه، کرم هفتواد و... است که در هر یک از اینها به فراخور موضوع چندان لطف و زیبایی و ظرافت و شکوه و جوان مردی و شجاعت و عفت و حکمت نهفته است که خواننده دقیق در هر تکراری نکته ای از نو درمی یابد و در هر تذکاری لذتی دیگر می برد. فردوسی در تمام این داستان ها چندان مهارت و توانایی به کار برده که می توان ادعا نمود فکر بشری دیگربار نظم و پیوندی از این بهتر به ارمغان نخواهد آورد.

فردوسی شاهنامه را به نام محمود غزنوی کرد و او را در شاهنامه ستود اما گویا در اواخر عمر از این کرده خود پشیمان شد و حتی به هجو محمود پرداخت. زیرا وی چنانکه باید و شاید به شاهنامه توجهی نکرد و آن را نپسندید و ارزش آن را درنیافت. زیرا فردوسی ایرانی بود و هدفش زنده کردن فرهنگ کهن ایرانی بود در حالیکه محمود از افتخارات ایرانیان چندان خوشش نمی آمد. دیگر آنکه محمود غزنوی توقع داشت فردوسی همچون عنصری و فرخی و دیگر شاعران جز در ستایش او سخن نگوید، حال آن که فردوسی اندیشه والاتری داشت. فردوسی شیعه بود و به خاندان امام علی(ع) ارادت می ورزید در حالی که محمود با شیعیان میانه خوبی نداشت، چنان که دشمنی او با شیعیان اسماعیلی مشهور است. آری فردوسی اثر گرانسنگ و ارزشمند خویش را که سرشار از حکمت و خرد و علم و درس زندگی است به تمامی ایرانیان و دوستداران این مرز و بوم تقدیم نمود .

فهیمه بافنده



همچنین مشاهده کنید