شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اما «دفترهای سینما» مقوله ای دیگر بود


اما «دفترهای سینما» مقوله ای دیگر بود

با اطمینان و به درستی می توان مدعی شد که «کایه دو سینما» معتبرترین مجله تئوریک سینمایی دنیاست که می شناسیم شهرت و اعتبار این مجله به ویژه از بابت تاثیر گذاری آن بر جریان های فکری و مکتب های مختلف سینمایی است سهمی که «کایه» در پیدایش موج نو سینمای فرانسه دارد, انکارناپذیر است

با اطمینان و به‌درستی می‌توان مدعی شد که «کایه دو سینما» معتبرترین مجله تئوریک سینمایی دنیاست که می‌شناسیم. شهرت و اعتبار این مجله به‌ویژه از بابت تاثیر‌گذاری آن بر جریان‌های فکری و مکتب‌های مختلف سینمایی است. سهمی که «کایه» در پیدایش موج نو سینمای فرانسه دارد، انکارناپذیر است. جریان فکرسازی «کایه» از همان آغاز پایه‌گذاری آن شروع شد. البته در طول مدت انتشار، خودش هم در جریان‌هایی گرفتار شد که آن را باید زیر تاثیر فشار تاریخی در دوره‌هایی پرتلاطم دانست که به ‌آن باز خواهم گشت. اما پیش از همه بگذارید اعتراف دردناکی بکنم که این قلم، با آنکه خود را به‌درستی وامدار جریان اندیشه‌سازی «کایه» می‌داند، اما در سال‌های اخیر، از سرنوشت و چگونگی تحولات آن بی‌اطلاع است و البته این دیگر کوتاهی ما نیست، بلندی ناخواسته نخل است.

اول بگویم که «کایه دو سینما» (Les Cahier du Cinema) یا دفترهای سینما در ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) بنیان گذاشته شد. جنگ دوم هنوز پس‌لرزه‌هایش وجود داشت و فرانسه که بیشترین ضربه‌های مادی و معنوی را از جنگ تحمل کرده بود، می‌خواست به‌کمک پشتوانه غنی فرهنگی و تاریخی خود قد راست کند و ققنوس‌وار از خاکسترهای خود میراثی فراهم آورد که چنین هم کرد و شد. میراث فکری فرانسه در حوزه ادبیات بود و سینما و این دو به ‌هم پهلو می‌زدند. در ادبیات، پرچمدار حرکت، «دفترهای خاموشی بود؛ کایه دو سیلانس» که نماینده معروف و بارز آن ژان برولر بود، با نام مستعار «ورکور» که اثر کوچک و پرآوازه‌اش «خاموشی دریا» در گرماگرم جنگ منتشر شد؛ کاری بسیار لطیف، بسیار زیبا و بسیار موثر علیه جنگ درباره عشق خاموش و بی‌سرانجام یک افسر روشنفکر آلمانی به دختر فرانسوی. افسر در چارچوب یک تصمیم یا برنامه جنگی، در خانه کوچک و تمیز و مرتب دختر که با دایی‌اش زندگی می‌کرد جا داده شده بود. افسر شب به شب می‌آمد و در سالن این خانه، کنار دختر و مرد می‌نشست و بی‌هیچ توقع و انتظاری از آرمان‌های انسانی‌اش حرف می‌زد و آرزوی روزهایی را می‌کرد که جنگ تمام شود و فرانسه با فرهنگ و آلمان، که آن هم با فرهنگ است، همدیگر را در صلح و دوستی پیدا کنند. اینها را هر شب می‌گفت و آخرسر با یک شب‌به‌خیر مودبانه و نظامی، می‌رفت که بخوابد. دختر و دایی‌اش هر دو خاموش بودند و هیچ نمی‌گفتند. حتی در غیاب افسر.

بالاخره شبی افسر آمد و از عزیمتش از آن خانه به‌سوی جبهه شرق (روسیه) که به‌نوعی می‌توانست پایان همه چیز، حتی زندگی افسر باشد خبر داد و فردا در همان سکوتی که آمده بود، از آنجا رفت (از این داستان فیلمی هم ساخته شد).

اما «دفترهای سینما» مقوله‌ای دیگر بود. اولا از دومین شماره‌اش، آندره بازن، تئوریسین برجسته سینما به گروه بنیانگذاران «کایه» پیوست: لو دوکا، ژاک دونیول و الکروز و لئونید کیژل. اینها در «کایه» جانشینان یا جایگزینان ژان-ژرژ اوریول بودند (۱۹۵۰-۱۹۰۷) که در پی دوستی و حفظ یادبود اوریول گردهم آمده و نگذاشته بودند چراغ مجله معتبر «بررسی سینما» (La Revue du Cineme ۱۹۴۹-۱۹۴۶) خاموش شود و اساسا تاریخ مجله «کایه دو سینما» بیشتر بر مدار دوستی‌ها و روابط نزدیک آن بزرگان می‌گشت. «کایه دو سینما» از همان آغاز به پشتوانه مقاله‌های سطح بالا و شخصیت والای آندره بازن جایگاه استواری پیدا کرد. اریک رومر و آندره بازن که چهره پنهان می‌کردند، از ۱۹۵۲ کمر به اعاده حیثیت از رنوار «آمریکایی شده» بستند. از ۱۹۵۴، به‌خصوص از طریق فرانسوا تروفو، حمله به سنت کیفیت حاکم بر سینمای فرانسه وقت پرداختند. در ۱۹۵۵-۱۹۵۴، تقدیر از سینمای هیچکاک و هوارد هاکز را آغازیدند. آندره بازن که آرامتر از مریدان جوان و غیور خود (تروفو، کلود شابرول، اریک رومر، ژاک ریوت و گودار که دیرتر به این جمع پیوست) همراه با این جریان و جریان‌های معروف دیگر، «کایه دو سینما» پرآوازه شد. ماجرای فیلم «بانی و کلاید» را همه به‌یاد داریم. این اثر شگفت‌انگیزِ ساختار و سنت‌شکن که جا دارد به‌سبب دوری از زمان ساخت آن (۱۹۶۷) اشاره کوتاهی به جزییاتش بکنیم یک گانگستری تلخ و شیرین و زیبا، ساخته آرتور پن بود که به‌دلایل روشنی نخست مورد بی‌مهری شدید منتقدان و تماشاگران قرار گرفت.

مردم و منتقدان منتظر روبه‌رو شدن با فیلمی قراردادی بودند. کسی فکر نمی‌کرد اثری ببیند که قهرمانش دو گانگستر خرده‌پای بی‌تجربه باشند که کارشان را خوب بلد نیستند و آرام آرام راهزن می‌شوند و دستشان با ماشه رولور آشنا می‌گردد و ساده‌دلانه از این کار خوششان می‌آید، تا آنجا که داوطلبانه دنبال شر می‌گردند و در میان مردم آنقدر محبوب می‌شوند که با آنها مثل قهرمان‌های ملی رفتار می‌شود. «بانی و کلاید» در آمریکا شکست خورد اما «کایه ‌دو سینما» آن را جور دیگری تحویل گرفت، فیلمی مهم و کم‌کم بزرگ، که بنیانگذار یک خرده‌ ژانر شد. مقاله‌ها و تفسیرهای «کایه دو سینما» در آمریکا کم‌کم شناخته شده و مورد اعتبار و اهمیت قرار گرفته بود، تا آنجا که وقتی فیلم از دور اول نمایش اروپایی خود به آمریکا برگشت ناگهان تبدیل به کشفی بزرگ شد و انگار کاری تازه و نو است. هر بار نمایش «بانی و کلاید» موج جدید و پرقدرتی بر پا می‌کرد و نام‌آورتر می‌شد.

از ویژگی‌های مهم و برجسته «کایه دو سینما»، تغییر مواضع آن بود. بعد از انقلاب ۱۹۶۸ فرانسه، «کایه» ناگهان در دست جوانان پر شور انقلابی قرار گرفت. اندیشه‌های نوآوری نخست جنبه تئوریک سینمایی داشت. در ۱۹۵۸ آندره بازن در گذشت و لودوکا سردبیر شد. واکنش نخستین «کایه»، کنار گذاشتن برخی محافظه‌کاری‌های بازن و در پیش گرفتن روشی مبتنی بر ایده‌آلیسم آشکار زیباشناختی بود.

در این اوقات، گودار در مقاله‌ای تحت عنوان «چگونه می‌توان هیچکاکی- هاکزی بود» به تحولاتی در روح مردان جدید سینما پرداخت، مقاله‌ای که از پایه‌های شکل‌گیری موج نو شناخته شد؛ به‌ویژه که این مردان دیگر هرکدام سینماگرانی نوآور و پرقدرت بودند (به‌خصوص زیر نفوذ و تاثیر ژاک ریوت، ژان لویی کومولی و ژان ناربونی). در این ایام که مصادف بود با انقلاب ۱۹۶۸ فرانسه، «کایه» آرام آرام با تغییر موضعی آشکار به سیاست درغلتید و شیوه‌ای مائوییستی پیش گرفت و در پی آن به حمایت از سینماهای مبارز و چپ آفریقایی پرداخت. «کایه» همچنین در حمایتی تند و تیز از کیارستمی سهم داشت و یک‌بار در مقاله‌ای که روی جلد را هم به‌خود اختصاص داد او را «کیارستمی بزرگ» (Kiarostami le mymifique) لقب داد.

در این سال‌ها ساختارگرایی زبانشناختی، مارکسیسم و لاکانیسم ابزارهای تفکری سرسختانه و هرمنوتیکی در راه و رسم «کایه» بودند که در سال‌های اخیر با بازگشتی متین و خردمندانه به سینمای ناب و وجوه مختلف صدایی و تصویری مثل ویدیو، فیلم، عکس و تلویزیون همراه بوده است.

این نکته هم گفتنی است که در زمان آشنایی ما با «کایه دو سینما» (سال‌های دهه ۴۰) به‌ویژه یک نام ایرانی در میان نویسندگان آن به‌چشم می‌خورد. مقاله‌های فریدون هویدا از دیگر نویسندگان «کایه» دشوارتر و ترجمه‌ناپذیرتر بود.

فریدون هویدا برادر امیر عباس هویدا نخست‌وزیر سابق و نماینده ایران در یونسکو بود که بعد از اعدام برادر به دفاعی جانانه از او دست زد.

جمشید ارجمند



همچنین مشاهده کنید