جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مقدمه ای ضروری برای رفتن به سوی پرسش های اساسی تر


مقدمه ای ضروری برای رفتن به سوی پرسش های اساسی تر

معرفی کتاب «تبارشناسی تفکر علمی در ایران»

از پشت هر منشوری که به تفکر علمی در سرزمین‌مان بنگریم، واقعیتی سخت بی‌رحم گریبانمان را می‌چسبد! و آن اینکه: حال تفکر علمی در ایران به هیچ رو خوب نیست و از سترونی مزمن در رنج و شکنج است. به راستی چرا اینگونه است؟ از چه زمانی تفکر علمی در ایران به خواب زمستانی فرو رفت؟ آیا گسست‌های معرفتی در حوزه فکر در ایران امری اجتناب‌ناپذیر بود؟ ریشه‌ها و اسباب آن چه بود؟ بازگشت به گذشته و احضار روح در گذشتگان و بر رسیدن دلایل جاماندمان از کاروان علم چه سودی برای زمان حال ما دارد؟ این همه، پرسش‌هایی است که کتاب جدید مجید ادیب‌زاده نویسنده پر کار حوزه علوم انسانی در کتاب جدیدش «تبارشناسی تفکر علمی در ایران» آهنگ پاسخ دادن به آن‌ها را دارد.

نویسنده خود در مقدمه دغدغه بنیادین کتاب را این چنین شرح می‌دهد: «این اثر به دنبال تبارشناسی تفکر علمی در ایران از گذشته تا دوره‌های اخیر است، در واقع این کتاب مقدمه‌ای ضروری برای رفتن به سوی پرسش‌های اساسی‌تر و مطرح‌ در رابطه با برنامه‌های فکری علوم انسانی ایران است. ما برای آن که درگیر تعصبات نباشیم و دچار خطاهای غیر قابل جبران نشویم باید نگاه بهتری به گذشته داشته باشیم، ‌باید دید که چرا با وجود تلاش‌های بی‌دریغ متفکران، عالمان و دانشوران قدیم، گرد و غبار رکود و رخوت بر علوم تجربی و عقل نشسته است؟ مشکل از کجا ناشی شده است؟ در این کتاب که از سه فصل موجز تشکیل شده است، نویسنده ابتدا گریزی به پیشینه تفکر علمی در ایران و در سرآغاز گسترش اسلام می‌زند و سیر تکامل آموزش اسلامی را در قالب مساجد و مدارس علمیه پی می‌جوید. در این فصل ادیب‌زاده قدرت گرفتن اهل حدیث و افزایش تعصبات اهل اشاعره را نسبت به مشرب عقل‌گرایی معتزله به مثابه یکی از دلایل اصلی به حاشیه رفتن علوم عقلی «فلسفه و حکمت» پیش می‌کشد.

در فصل دوم، به بنیان‌های تفکر علمی جدید که با میانجی انقلاب کوپر‌نیکی در علم نجوم و همچنین شک و انکار نظام دانایی قرون وسطایی فصل جدیدی را در تاریخ اندیشه بشری رقم زد، پرداخته می‌شود و شرح فشرده‌ای از تفکرات طلایه‌داران تفکر مدرن همچون: گالیله، بیکن و کوپرنیک در رد جهان‌بینی ارسطویی به دست می‌دهد در این فصل، مراکز آموزشی جدید و دانشگاه مدرن به عنوان نماد چرخش تفکر از جهان ارگانیک ارسطویی به «جهان ساعت گون» مدرن، معرفی می‌شود.

در ادامه نویسنده بحث را با سیر تطور مراکز جدید آموزش در ایران پی می‌گیرد و رخنه کردن ارزش‌های جدید مثل فردیت، تجربه‌گرایی و خردگرایی را که تا آن زمان مسائلی ناشناخته و مبهم در فرهنگ ایرانیان بودند، پیش می‌کشد، ارزش‌هایی که سبب ساز فاصله گرفتن گروه‌های دارای تحصیلات جدید از مراکز آموزش قدیم و به تعبیر نویسنده دو قطبی شدن مرجع تفکر در ایران می‌شود. ادیب‌زاده خود در این باره می‌نویسد: «زمانی که دانشگاه در درون دولت مدرن در حال شکل‌گیری و رشد بود وضعیت تاریخی به گونه‌ای رقم خورد که نهادهای آموزشی علوم قدیم به حاشیه رفتند و بین این دو قلمروی علم و آموزش‌ هیچ نوع تعامل و گفتگو یا برخوردی متحول‌کننده رخ نداد و این جدایی عمیق بین مراجع قدیم و جدید شناخت علمی به دوگانه شدن دانش و دو قطبی شدن مرجع شناخت علمی در ایران انجامید.»

نویسنده در فصل آخر کتابش مسیر برخورد نظام دانایی مدرن در قالب مراکزی مثل دارالفنون و دانشگاه تهران را با نظام آموزش قدیم (مساجد، حوزه‌های علمیه و...) در دوران معاصر پیگیری می‌کند و اوج این تقابل را انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و رخدادی مثل انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها می‌داند نویسنده در پایان این فصل همچنان بر دو قطبی بودن جریان شناخت و فهم در ایران معاصر تاکید می‌کند و بر این باور است که همچنان زمینه مناسب گفتگو میان علوم قدیم و جدید در ایران فراهم نشده است. ویژگی این کتاب که در قطع جیبی منتشر شده، بیشتر روشی است که نویسنده در پیش بردن بحث‌ها به کار برده است، ایجاز و رعایت اختصار کلام در طرح بحث‌ها از ویژگی‌های این کتاب است که می‌توان آن را به مثابه مقدمه‌ای بر ورود بحث گسترده تبارشناسی تفکر علمی در ایران در نظر گرفت آنچنان که خود نویسنده در دیباچه کتاب بیان کرده است: «این کتاب مقدمه ضروری برای رفتن به سوی پرسش‌های اساسی‌تر» است.

نویسنده : مهدی مال‌میر



همچنین مشاهده کنید