جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

جنایت خفته


جنایت خفته

نگاهی به فیلم «استوکر»

تصور کنید دارید خواب می‌بینید؛ یک رویا که کم‌کم تبدیل به یک کابوس می‌شود؛ دلهره‌ای خواب‌گونه با شخصیت‌های عجیبی که انگار روی هوا راه می‌روند. نام این فیلم عجیب «استوکر» است. فیلمی انگلیسی- آمریکایی که اولین ساخته انگلیسی‌زبان کارگردان کره‌ای آن «چان - ووک پارک» است. ‌نویسنده آن «میلرورت‌ونت» است که نویسنده سریال فرار از زندان هم هست. اقتباسی است از فیلم «سایه‌های شک» آلفرد هیچکاک که در مارس ۲۰۱۳ اکران شده؛ یک درام راز آلود و جنایی.

داستان فیلم از روز تولد شخصیت اصلی فیلم ایندیا شروع می‌شود که نقش آن را «Mia Wasikowska» بازی می‌کند. پدر ایندیا همان روز در یک تصادف کشته می‌شود و عمویی که تا به حال او را ندیده به خانه آنها می‌آید و مادر ایندیا (نیکل کیدمن) از حضور او استقبال می‌کند. عموی ایندیا، چارلی سعی دارد با برادرزاده لجباز و درونگرای خود رابطه‌ای دوستانه برقرار کند اما در ابتدا خیلی موفق نیست. پاسخ ایندیا به این مرد جذاب این است: «ما فامیل هستیم. احتیاجی نیست دوست باشیم.» مادر ایندیا (نیکل کیدمن) رابطه خوبی با دخترش ندارد و حتی زمانی که این‌دو، یک درد مشترک را تجربه می‌کنند، مرگ پدر و همسر، ایندیا از اینکه او حالش خیلی بد نیست ناراحت است. ایندیا از اینکه مادرش به او محبت کند یا دست بزند به وضوح بدش می‌آید. ایندیا بهترین و تنها دوست خود یعنی پدرش را از دست داده. پدری که با او به شکار می‌رفته و از او یاد گرفته چگونه صداهایی را که دیگران نمی‌شنوند و چیزهایی را که دیگران نمی‌بینند، بشنود و ببیند.

خلق‌وخوی او مانند پیرزن کم‌حرف تنهایی است که به چشم‌برهم‌زدنی تبدیل به یک بچه گستاخ و لجباز می‌شود. در مدرسه همکلاسی‌های ایندیا، او را دست می‌اندازند. رنگ به رخسار ندارد ولی به راحتی از درخت بالا می‌رود. او به گفته خودش گلی است که رنگش را خودش انتخاب نکرده. می‌توان او را در فیلم «آلیس در سرزمین‌عجایب» به خوبی به یاد آورد. او یک شخصیت کامل و بی‌نقص است به‌طوری که اگر بازی عالی و شگفت‌آور نیکل کیدمن را به‌عنوان مادر و متیو گود را به‌عنوان عمو چارلی از این فیلم بگیریم باز هم می‌توان آن را یک فیلم خوب نامید. نکته قابل توجه این فیلم صداگذاری و تدوین آن است. به یمن استعداد شنوایی ایندیا در این فیلم به صدا و موسیقی پرداخت فراوانی شده. می‌توان گفت که صدا در این فیلم تبدیل به یک کاراکتر شده که حرفی برای گفتن دارد.

در یکی از سکانس‌های فیلم زمانی که ایندیا و چارلی در حال پیانو زدن هستند تدوین، موسیقی و بازی این دو ترکیبی را به وجود آورده‌اند که می‌توان سیر تکاملی ارتباط این دو را به خوبی در این چند دقیقه دید. یا مثلا سکانسی که ایندیا مشغول شانه کردن موهای مادر است تصویر بسته از موهای او کم‌کم تبدیل به علفزار می‌شود. یا جایی که ایندیا مشغول پوست‌کندن تخم‌مرغ پخته است با صدای ترک‌خوردن پوست تخم‌مرغ حس او به خود و اطرافش را می‌توان به خوبی درک کرد.

در این فیلم غریزه شکار در انسان به حدی می‌رسد که کشتن انسان دیگر مفهوم پیچیده‌ای ندارد. رفتاری است حتی خوشایند. این داستان دختری است که شخصیت جنایتکار درون او با آمدن عمویش بیدار می‌شود.

آناهیتا موگویی



همچنین مشاهده کنید