چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مدافعانی که از پشت خنجر رسمی خوردند


مدافعانی که از پشت خنجر رسمی خوردند

یکی از نکات تأمل برانگیزی که در جریان فتنه سبز اتفاق افتاد وادار نمودن نظام به خود زنی بود گرچه در فعالیت های اجتماعی دیگر نیز می توان نمونه های اینچنینی را پیدا کرد اما تأمل در مکانیزم چنین اتفاقی می تواند ما را از افتادن در چنین دام هایی در آینده بر حذر دارد

یکی از نکات تأمل برانگیزی که در جریان فتنه سبز اتفاق افتاد وادار نمودن نظام به خود‌زنی بود. گرچه در فعالیت‌های اجتماعی دیگر نیز می‌توان نمونه‌های اینچنینی را پیدا کرد اما تأمل در مکانیزم چنین اتفاقی می‌تواند ما را از افتادن در چنین دام‌هایی در آینده بر حذر دارد. اگر مرور کلانی بر چند ماه اول جریانات پس از انتخابات ریاست جمهوری داشته باشیم و وقایع آن را عمیق‌تر بنگریم قلع و قمع نیروهای طرفدار حکومت با استفاده از سیستم حکومتی را مشاهده خواهیم کرد.

در اتفاقاتی که افتاد دقت کنید. با شروع درگیری‌ها و اینکه نیروهای مردمی و غیر مردمی علاقمند به نظام احساس کردند حضور آنها در صحنه لازم است و مدیریت بحران تا حدی از دست نظام خارج شده است این نیروها برای بر طرف سازی اغتشاشات و برقراری امنیت به صحنه آمدند. چون نیروهای ضد انقلاب هم از پشتیبانی تبلیغاتی و هم حضور میدانی گسترده طرفداران خود بهره می‌بردند و موضعی در جهت تخریب داشتند به راحتی در شهر جولان می‌دادند.

نیروهای مردمی که برای بر قراری امنیت در خیابان‌ها حاضر می‌شدند از بالای ساختمان‌ها مورد اصابت سنگ، گلدان و غیره عناصر سبز قرار می‌گرفتند و در مقابل هیچ دفاعی نداشتند چرا که اتفاق نبوده و آنهایی هم که از سوی ارگان‌های امنیتی و انتظامی بودند و احیانا مسلح به صحنه می‌آمدند حق هیچگونه استفاده‌ای از سلاح گرم را نداشتند. در این بین تنها چاره‌ای که برای برخی از این افراد می‌ماند حمله به منشأ اینگونه حملات که یعنی همان ساختمان‌ها بود.

در مجتمع سبحان چنین اتفاقی رخ داد اما به سرعت دیده شد که طرفداران سبزها در نظام از جمله رئیس مجلس – که گرایش‌های سبزش پیش از انتخابات و پس از آن بروز کرد- به صحنه آمده و این قضیه و قضیه کوی دانشگاه را به مسأله اول نظام تبدیل کرده و هر روز در مورد آن داد سخن دادند. همین فشارها سبب شد که دستگاه‌های امنیتی و قضایی به جای آنکه تمام توجه خود را معطوف به بر خورد با فتنه گران سازند شروع به برخورد با نیروهای امنیتی، انتظامی و مردمی که در خط مقدم بودند کردند. نشستن در کاخ‌های امن بسیاری از بزرگان را از واقعیت‌هایی که در کف خیابان می‌افتاد و فشارهایی که به نیروهای در صحنه می‌آمد دور کرده بود. با اتفاقاتی که در بازداشتگاه کهریزک افتاد و کشته شدن پسر یکی از اشخاص معروف که در باند یکی از کاندیداها فعال بود بهترین حالت برای سران فتنه و اعوان و انصار آن به وجود آمد.

پس از این واقعه بر خورد با نیروهای عمل کننده و برخورد کننده با آشوب‌ها شدت گرفت. صدا و سیما با حماقت برای اینکه به اصطلاح بی‌طرفی خود را نشان بده برای این قضیه سنگ تمام گذاشت. مجموعه این اتفاقات سبب شد تا نیروهای مردمی و امنیتی از ترس برخورد اینچنینی صحنه را ترک کرده و پشت یکدیگر را خالی کنند. در مجلسی که نام اصولگرایی را با خود یدک می‌کشد طرحی تفحصی تصویب شد که جان کلام آن بر اساس خواسته رئیس مجلس قضایای مجتمع سبحان، کوی دانشگاه و کهریزک بود. گویی در نظام اتفاق دیگری نیفتاده بود و این نیروهای طرفدار نظام بودند که برای تفریح شبانه به جایی حمله کرده بودند.

اکنون پس از کمرنگ کردن حضور نیروهای طرفدار نظام نوبت به روز عاشورا رسید. بر همین اساس نیروهای امنیتی سعی در عدم برخورد با اغتشاش‌گران را داشتند چرا که هر کدام بسیاری از دوستان و فرماندهان خود را می‌دیدند که به دلیل انجام وظیفه بازداشت، توبیخ و محاکمه شدند. با همین منطق خبرهایی از بازداشت دو ساعته سردار رجب‌زاده فرمانده انتظامی تهران بزرگ در روز عاشورا به دلیل برخورد با اغتشاشگران منتشر شد.

گر چه این فضا تا حدی پس از واقعه عاشورا شکسته شد اما آش آنقدر شور بود که نمایندگانی چون حسینیان به طرفداری از نیروهای بسیج و نیروی انتظامی در مجلس و در مقابل جوی که رئیس مجلس ایجاد کرده بود به سخنرانی پرداختند. با این مکانیزم همانطور که مشاهده می‌شود نیروهای طرفدار نظام آهسته آهسته بدنام شده، کنار گذاشته می‌شوند یا مجازات و بازداشت می‌شوند و این عمل توسط خود سیستم حکومتی صورت می‌گیرد و نه مخالفان و معترضان. پس از برخورد با تعدادی از آنان، دیگران نیز انگیزه دفاع و حضور در صحنه خود را از دست می‌دهند چرا که خود را چوب دو سر نجس دیده و از اینجا رانده و از آنجا مانده می‌شوند و مورد هجمه هر دو طرف قرار می‌گیرند.

اکنون که شرایط به خوبی سپری شده شاید طرح این مسئله چندان مهم به نظر نرسد اما باید توجه داشت که اگر این موج فتنه دامنه بزرگتری می‌داشت و سیر تصاعدی طی می‌کرد می‌توان پیش‌بینی کرد که طرفداران نظام به کلی منزوی شده و دیگر کسی برای طرفداری از نظام باقی نمی‌ماند و سران فتنه به راحتی و با طلبکاری بر همه چیز مسلط می‌شدند.

واقعیت این مسئله آنست که وقتی فضای عمومی به یک سمتی برود و افرادی در جامعه احساس می‌کنند که نظراتشان پذیرفته می‌شود، نظرات خود را در محیط‌های عمومی با اتکاء به نفس و محکم بیان می‌کنند و با حضور میدانی در کف خیابان توهم بی‌شمار بودن خود را ایجاد می‌کنند افراد مقابل و همچنین افراد بی‌طرف گام به گام برای دور شدن از توبیخ اجتماعی شروع به سکوت و همراهی با آنان می‌کنند (رفیع‌پور،۱۳۸۵؛ ص ۵۲۴). بنا بر این جنایات بزرگ آشوب‌گران نادیده گرفته شده و اشکالات کوچک مدافعان جنایت جلوه می‌کند. همه جا و همه کس شروع به سخن گفتن از این اشکالات کوچک و لزوم برخورد با آن می‌کنند.

این رابطه اجتماعی را می‌توان در برخورد ایران با آمریکا مشاهده کرد. مثلا آمریکا چند هزار بمب اتمی دارد و از آنها هم در مقیاس وسیع و هم در مقیاس کم استفاده کرده اما فضای عمومی به هیچ وجه او را محکوم نمی‌داند بلکه تمام مباحث و ریز شدن‌ها و بررسی اشکالات در مورد کشوری مانند ایران است که فقط استفاده از انرژی هسته‌ای را می‌خواهد.

یا به عنوان نمونه آمریکا بدون مجوز سازمانهایی که در اختیار او هستند مانند سازمان ملل به عراق حمله کرده و آن را اشغال کرده و کسی این امر را محکوم نمی‌کند بلکه تمامی مباحث در مورد این است که آیا نیروهایی از ایران در عراق مثلا دست به چند بمب گذاری زده‌اند یا خیر؟ بنا بر این اشتباه در اینجا اتفاق می‌افتد که قدر مطلق جنایات در محکومیت افراد مطرح نیست بلکه مسئله اینست که جرم از سوی چه کسی سر می‌زند. مثلا مثالی که یکی از دانشمندان علوم اجتماعی در این زمینه مطرح می‌کند آنست که اگر در آمریکا مرد سفید پوستی به دختری تجاوز کند عموم مردم بیان می‌کنند که این کار خوبی نبوده است و او نمی‌بایست این کار را انجام می‌داده اما اگر همین کار را یک سیاه پوست انجام دهد مردم خواستار شدید‌ترین مجازات برای او هستند.

با همین منطق بدنام کردن نظام، اختلال در رفت و آمد، حمله به مراکز بسیج و مساجد، کشتن نیروهای طرفدار نظام، تخریب اموال عمومی و خصوصی و هزاران جنایت دیگر به قدری قابل اغماض است که برخی مانند ریاست مجلس اصلا به روی خود نمی‌آورند اما در مقابل ایستادن در مقابل چنین افرادی جنایت بزرگی بوده و برای کوچکترین کارها باید بزرگترین مجازات در نظر گرفته شود. افتادن در این دام و بازی کردن در پازل دشمن باعث می‌شود که نیروهای متدین احساس اعتماد خود را به حکومت از دست بدهد.

جالب اینجاست که این برخوردها با هدف جلب نظر مخالفان صورت می‌گیرد اما مخالفان با احساس موفقیت در هر کدام از این مراحل یک گام به جلو آمده و خواسته‌های بیشتری را مطرح می‌کنند. فراموش نکنیم که وقتی در گرجستان پس از فشار مخالفان در انتخابات دولت تقلب را پذیرفت و اعلام کرد که با متخلفین برخورد می‌کند و انتخابات مجددا انجام خواهد شد مخالفان به جای کوتاه آمدن گفتند اساسا دولتی که در آن تقلب صورت گرفته دیگر به هیچ وجه صلاحیت برگزاری انتخابات را ندارد و باید ناظران بین المللی – بخوانید مأموران غرب –انتخابات جدید را برگزار کنند.

سید حسین حسینی



همچنین مشاهده کنید