شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فریب رویا


فریب رویا

از دید نیچه، نیاز به ماوراءالطبیعه نه منشٲ دین ها كه مولود دیرآمده دین ها است. به بیان دیگر، نیاز به ماوراءالطبیعه نه علت دین و نه البته معلول بی واسطه یا ضروری دین است. در این …

از دید نیچه، نیاز به ماوراءالطبیعه نه منشٲ دین ها كه مولود دیرآمده دین ها است. به بیان دیگر، نیاز به ماوراءالطبیعه نه علت دین و نه البته معلول بی واسطه یا ضروری دین است. در این میانه، «عادتی» پرسه می زند كه به تصور رابطه علت و معلولی بین نیاز به ماوراءالطبیعه و پناه بردن به دین دامن می زند. یادتان باشد، وقتی شوپنهاور اولویت را به نیاز می دهد، دین را تنها در حكم یك پاسخ به آن نیاز معرفی می كند و با این كار دچار خلط مقوله ای می شود كه به مناسبت ها و به تعبیرهای مختلف از آن یاد كرده ایم. نیاز به كتاب طبیعت بازمی گردد و دین از كتاب مقدس برآمده است، نیاز از طبیعت سرچشمه می گیرد و دین تعلق به حوزه زبان دارد.

در تاریخ كتاب طبیعت قانون تكامل انواع حاكم است و در كتاب مقدس، «كلمه» شٲن خلاقیت می یابد، در كتاب طبیعت هر عنصر حیات داری درصدد رفع نیازهایی برآوردنی است و در كتاب مقدس همه چیز تابع نیروهای خدا یی است... اما كدام «عادت» در این میانه بر كار است. به اعتقاد نیچه، تحت سیطره فكرت های ظاهرا یا حقیقتا دینی، آدمی عادت می كند به تصور «دنیایی دیگر»، چندان كه اگر خداناكرده از آن سیطره خلاصی یابد یك باره با خلٲ و حرمانی شدید، با مغاكی عمیق و پرناشدنی، رویارو می شود و چون از عمق آن با خبر نمی تواند شد دچار اضطرابی بی درمان می گردد... البته، شاید نیچه چندان كه باید به آموزه دو كتاب گالیله توجه نمی كند. منظور این است كه اعتقاد به دنیای دیگر در متن كتاب مقدس معنا می شود و حال آنكه اعتقاد به «واقعیت» دنیای دیگر در متن كتاب طبیعت باطل می گردد و این یعنی خلٲ و حرمانی كه نیچه از آن یاد می كند باز نتیجه خواندن داستانی از كتاب مقدس به زبان كتاب طبیعت است... اما تصور این دنیای دیگر و واقعیت یا وجودش در «همین» جهان كه بی تردید به زبان ریاضی نوشته شده از كجا نشٲت می گیرد.

پاسخ این پرسش را نیچه در قطعه ۵ كتاب «انسانی، زیاده انسانی» داده است. نیچه در ارائه این پاسخ، بی پروا عمل می كند و این لازمه بت شكنی است، نیچه می نویسد: «منشاء تمام نظام های متافیزیكی و حواس تان باشد، نیچه در اینجا متافیزیك را مساوی با ماوراءالطبیعه گرفته كه چنان كه می دانید، تساوی درستی نیست، پس عجالتا به جای متافیزیكی بگویید: ماوراءطبیعی غلط تعبیر كردن رویاست.» اما چرا به گمان نیچه، انسان در «فرهنگ»های بدوی یعنی به هر حال، در پهنه زبان تا خواب می دید، خیال برش می داشت كه به شناخت یك جهان «واقعی» دیگر دست یافته است. همه دعوا بر سر این «واقعی» انگاشتن است، این واقعی انگاشتن است كه تولید بت می كند: آدمی شب را خواب دیده، جهان را چونان متنی می خواند و آغاز می كند به تفسیرهای رمزی و تمثیلی در باب طبیعت و در پناه بت هایی كه بدین وسیله تراشیده آرام می جوید، غافل از خلٲ و حرمانی كه در كمینش ایستاده اند...

صالح نجفی



همچنین مشاهده کنید