پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

چهارراه اسلام گرایی در خاورمیانه


چهارراه اسلام گرایی در خاورمیانه

در دو دهه اخیر به ویژه از پایان نظام دوقطبی و مرزبندی های ایدئولوژیک مبتنی بر مارکسیسم و لیبرالیسم, جهان شاهد رشد اندیشه ها و باورهای هویت طلبانه قومی و مذهبی بوده است شاهد مدعای این امر افزایش تنش ها و تخاصماتی است که در ۱۵ سال اخیر سراسر جهان شاهد آن بوده است

در دو دهه اخیر به ویژه از پایان نظام دوقطبی و مرزبندی‌های ایدئولوژیک مبتنی بر مارکسیسم و لیبرالیسم، جهان شاهد رشد اندیشه‌ها و باورهای هویت‌طلبانه قومی و مذهبی بوده است. شاهد مدعای این امر افزایش تنش‌ها و تخاصماتی است که در ۱۵ سال اخیر سراسر جهان شاهد آن بوده است. نسل‌کشی قومی و مذهبی در یوگسلاوی، افزایش سطح تنش و درگیری در فلسطین، اسرائیل، لبنان، عراق، افغانستان، چچن، داغستان، پاکستان، شرق آسیا و نیز آفریقا نمونه‌هایی از این افزایش سطح تخاصمات در میان جوامع بوده است.

یکی از دلایل عمده این تنش‌ها مسائل قومی و مذهبی است. بنابراین ناگفته پیداست که گرایشات هویت‌طلبانه نژادی و مذهبی در سال‌های اخیر رشد حیرت‌آوری داشته‌اند. یکی از دلایل عمده افزایش این گرایشات، افزایش سرعت روند جهانی شدن در ۱۵ سال اخیر بوده است؛ به گونه‌ای که جوامع در حال توسعه و عقب‌مانده را به این نتیجه رسانده که در صورت عدم مقاومت در برابر امواج جهانی شدن و یکسان‌سازی فرهنگی، همه جوامع در فرهنگ لیبرال غربی (مسلط) مستحیل خواهند شد. بنابراین یکی از راه‌های حفظ انسجام و تمایز فرهنگی در میان جوامع در حال گذار یا در حال توسعه، مقاومت در برابر امواج فرهنگ مسلط است. در اکثریت کشورهای خاورمیانه به‌ویژه پس از حمله ایالات متحده به عراق گرایش‌های ضدآمریکایی و بنیادگرایانه اسلامی تقویت شده است. گرایش‌های اسلام‌گرایانه در خاورمیانه (چه به صورت اصلاح‌طلبانه و چه به صورت بنیادگرایانه) تقریبا عمری حدود یک قرن دارد و اتفاقا از زمانی تقویت شدند که پدیده تجدد و مدرنیسم به عنوان یک کالای وارداتی از غرب به داخل جوامع اسلامی خاورمیانه رسوخ پیدا کرد، همزمان با حادثه یازدهم سپتامبر به ناگاه موجی از اسلام‌گرایی و اسلام‌ستیزی در جوامع اسلامی و غربی رشد یافت. حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق این فرصت را به گروه‌های بنیادگرای اسلامی داد تا با تبلیغ علیه آمریکا و غرب بی‌اعتمادی و شکاف موجود میان جوامع اسلامی و غرب را پررنگ‌تر سازند و بدین‌سان هر چه بیشتر به جذب نیرو برای فعالیت‌های خوب بپردازند. از سوی دیگر در جوامع غربی نیز دولت‌های غربی به بهانه حادثه یازدهم سپتامبر توانستند حمایت‌های افکار عمومی جوامع خود را در موضوعاتی چون برخورد با اقلیت‌های مهاجر و مسلمان جلب کنند.

● اسلام‌گرایی زاییده پدیده تجدد

بدون شک اگر اسلام‌گرایی را به عنوان یک آموزه در نظر بگیریم، کاملا تحت تاثیر و در نتیجه رسوخ فرهنگ مدرن در جوامع خاورمیانه رشد و نمو یافت. در واقع تغذیه فرهنگی اسلام‌گرایان از پدیده مدرنیسم انجام گرفت و تغذیه سیاسی آنها را پدیده استعمار فراهم آورد. بنابراین اسلام‌گرایی در خاورمیانه نه از سر اتخاذ رویکردی ایجابی و در اثر فرآیند نزاع‌های فکری و سیاسی میان گروه‌های اجتماعی موجود در جوامع خاورمیانه، بلکه از سر مقابله با فرهنگ مدرن و پدیده استعمار شکل گرفت. به عبارت دیگر اولین کسانی که نسخه بازگشت یا رجعت به اسلام را در منطقه خاورمیانه می‌پیچیدند کسانی چون اسدآبادی، عبده، حسن بنا، مودودی، اقبال و...) بودند که در چند امر با یکدیگر اشتراک نظر داشتند:

۱) در خطر بودن اسلام و جوامع اسلامی

۲) عقب‌ماندگی جوامع اسلامی در مقایسه با جوامع غربی

۳) لزوم بازگشت و الگوگیری از اسلام اصیل و راستین برای مقابله با پدیده استعمار

۴) وحدت جوامع اسلامی.

بنابراین یگانه راهکار تجویزی و پیشنهادی اینان ضرورت الگوگیری از آموزه‌های اسلام راستین و بی‌پیرایه برای مقابله و مقاومت در برابر استعمار و استثمار فرهنگی و سیاسی و حتی استبداد داخلی بوده است. از نظرگاه اینان پدیده استبداد داخلی در جوامع اسلامی، پدیده‌ای مستقل نبوده و به نسبت بسیار زیادی به تبع استعمار خارجی پدید آمده است بنابراین از نظر اینان با حرکت توده‌های مردم و هوشیاری و خودآگاهی آنها و قطع دست اجانب، پدیده استبداد فاسد داخلی نیز مضمحل می‌شد.

● نضج تفکر اسلام‌گرایی در منطقه

در منطقه خاورمیانه به طور مشخص چهار مدل و الگو در چهار کشور منطقه در زمینه فعالیت‌های اسلام‌گرایان وجود دارد. این چهار مدل اسلام‌گرایی به طور مشخصی در چهار کشور ایران، ترکیه، عربستان و مصر قابل مشاهده است.

هر چند اسلام‌گرایی در این چهار کشور سابقه‌ای به درازای یک قرن دارد، اما مشخصا اوج‌گیری فعالیت‌های اسلام‌گرایان در چهار کشور فوق از دهه ۶۰ میلادی قرن بیستم بدین سوی رشد یافت و با حکومت‌های موجود در این کشورها به چالش پرداخت.

▪ تجربه ایران: در ایران تفکر اسلام‌گرایی به طور مشخص و منسجم از دهه ۱۹۶۰ به بعد شکل یافت و اوج‌گیری آن در ژوئن ۱۹۶۳ در ماجرای فیضیه قم و سپس تظاهرات در برخی از شهرهای ایران در حمایت از روحانیون و طلاب، عملا روحانیون و حکومت را رودرروی یکدیگر قرار داد. با سرکوب طرفداران آیت‌الله خمینی و بعدها تبعید ایشان در نوامبر ۱۹۶۴ به ترکیه و سپس نجف‌ ابعاد حرکت ایشان نه‌تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهای اسلامی منطقه نیز شناخته شد. با پیروزی انقلاب اسلامی در فوریه ۱۹۷۹ عملا قدرت سیاسی در دستان اسلام‌گرایان قرار گرفت و از این پس اسلام‌گرایان نه یک گروه اپوزیسیون و مبارز بلکه خود به یک حاکمیت سیاسی تبدیل شدند و باید طرح‌ها و برنامه‌های مورد نظر خود را برای سامان دادن به امور جامعه به مورد اجرا می‌گذاردند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجی از امید و باور را در میان اسلام‌گرایان فعال در منطقه خاورمیانه و حتی جهان ایجاد کرد اما با توجه به تفاوت مذهبی و نژادی موجود میان ایران شیعه با اکثریت سنی جهان اسلام، حکومت‌های غیردینی خاورمیانه با افزایش تبلیغات روی افکار عمومی به تفاوت‌های شیعه و سنی و عرب و عجم تاکید کردند تا حمایت و پیروزی از الگوی ایران را به مثابه زیر یوغ رفتن جهان عرب از سوی ایران جلوه دهند. به فاصله چند روز و چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بحث صدور انقلاب به کشورهای منطقه و ایجاد حرکت‌هایی همانند تظاهرات ضدشاه در ایران در کشورهایی چون عراق، بحرین و عربستان حکومت‌های این کشور را به وحشت انداخت و این حکومت‌ها شروع به سرکوب اسلام‌گرایان و شیعیان و حتی اخراج آن کردند. به هر روی مدل انقلاب اسلامی ایران به عنوان مدلی برای حرکت‌های اسلام‌گرایانه در منطقه مطرح بوده و هست و بعدها توانست در شکل‌گیری جنبش‌هایی چون حزب‌الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و حزب‌الله ترکیه و سایر کشورهای منطقه موثر باشد. اما به دلیل امتزاج دین و دولت در مدل بعد از انقلاب اسلامی، مردم ایران بسیاری از توقعات اقتصادی و سیاسی خود را از حاکمیت دینی طلب می‌کردند و نارضایتی‌های طبیعی موجود در ایران بر سر مسائلی چون معیشت و رفاه اقتصادی، فساد اداری و بوروکراتیک، آزادی‌های سیاسی و فرهنگی و... بخشی از جامعه مدنی نیمه جان ایران را در مقابل برخی گرایش‌های اقتدارگرایانه حاکمیت قرار داد و بدین‌سان طرفداران منطقه‌ای و جهانی الگوی انقلاب اسلامی ایران از طرفداران و پیروان داخلی آن پیشی گرفتند.

▪ تجربه ترکیه: تجربه اسلام‌گرایان در ترکیه تجربه‌ای کاملا متفاوت از ایران بوده است. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و الغای خلافت و تاسیس جمهوری لائیک در ۱۹۲۳ توسط مصطفی کمال‌پاشا (آتاتورک) نه تنها دین به حاشیه رانده شد بلکه سعی شد تا با الگوها و نمادهای مذهبی مبارزه شود. تغییر خط از الفبای عربی به لاتین، حذف عنوان مذهب رسمی در قانون اساسی و الغای خلافت و سپس انواع تضییقاتی که در حق اسلام‌گرایان و روحانیون اعمال شد باعث شد تا هر چه بیشتر نقش دین در اجتماع و سیاست در حاشیه قرار گیرد. الگوی فعالیت اسلام‌گرایان ترکیه با الگوی فعالیت اسلام‌گرایان در سایر کشورهای خاورمیانه تفاوت معناداری دارد از این جهت که:

- اسلام موجود در ترکیه به‌ویژه پس از جمهوری به یک اسلام اروپایی و ساده شده بیشتر نزدیک است تا به یک اسلام مقید به چارچوب‌های فقه چهارگانه سنی یا اسلام شیعی موجود در ایران.

- در اثر سیاست‌های اعمالی از سوی آتاتورک در عین به حاشیه راندن دین در عرصه اجتماع و دولت سعی شد تا نوعی اسلام قانونی و دولتی تحت لوای وزارت دیانت (Diyanet Bakanligi) به‌طور رسمی و در چارچوب قدرت حکومتی به ساماندهی امور مذهبی بپردازد.

- امتزاج طریقت‌ها (اسلام عرفانی و صوفیانه) با مذهب و سیاست، نوع خاصی از نقش‌آفرینی اسلام یا اسلام‌گرایان را در سطح سیاست یا اجتماع باعث شده است. بدین‌معنا که طریقت‌ها (از جمله طریقت فتح‌الله گولن، طریقت نورجو یا طریقت نقشبندیه) از دهه ۶۰ میلادی بدین‌سوی نقش مهمی را در پشت پرده سیاست و رابطه با اشخاص فعال سیاسی به لحاظ مرید و مرادی ایفا کرده‌اند.

با توجه به تفاوت‌های موجود در نوع فعالیت و مشی اسلام‌گرایان ترکیه، اسلام‌گرایان از دهه ۱۹۷۰ به بعد در چارچوب فعالیت‌های سیاسی و حزبی آغاز به فعالیت کردند و با تشکیل احزابی چون نظام ملی و سلامت ملی در دهه ۷۰ میلادی توسط نجم‌الدین اربکان عملا وارد ساختار قدرت لائیک شده و با سایر احزاب لائیک وارد تعامل شدند به طوری که طیف دیگر گروه‌های اسلام‌گرای تندروتر از جمله «ارجمند اوزکان» با محکومیت این اقدام اربکان، راه خود را از وی جدا کردند، اما تجربه اربکان با کودتای ۱۹۸۰ «کنان اورن» لائیک منقطع شد و دگر بار در ۱۹۸۳ با تاسیس حزب رفاه به فعالیت سیاسی ادامه داد تا اینکه در ۱۹۹۶ با به قدرت رسیدن و کسب مقام نخست‌وزیری، اولین نخست‌وزیر اسلام‌گرای تاریخ جمهوری ترکیه لقب گرفت.

تجربه حکومت وی دیری نپایید و در فوریه ۱۹۹۷ با کودتای سفید ارتش و انحلال حزب رفاه و ممنوعیت پنج ساله از فعالیت سیاسی شخص اربکان مواجه شد. میراث بر جای مانده اربکان با دبیرکلی رجای کوتان دست به تاسیس حزب فضیلت زدند و در نهایت با انحلال حزب فضیلت در ۲۰۰۱ حرکت اسلام‌گرایی حزبی و رسمی در ترکیه به دو بخش و گروه منشعب شد. گروهی از حلقه نواندیشان جوان حزب فضیلت با رهبری رجب طیب اردوغان به تاسیس حزب «عدالت و توسعه» دست زدند و گروه سنتی‌تر به دبیرکلی «رجای کوتان» دست به تشکیل حزب سعادت زدند. با پیروزی قاطع حزب «عدالت و توسعه» در انتخابات پارلمانی نوامبر ۲۰۰۲ و ژوئن ۲۰۰۷ و کسب اکثریت قاطع آرا و تشکیل حکومت غیرائتلافی توسط حزب عدالت و توسعه حرکت اسلام‌گرایی در ترکیه وارد ابعاد جدیدی شد از این‌رو که یک حزب با سابقه اسلام‌گرا در ساختاری لائیک به فعالیت قانونی و رسمی و تشکیل حکومت پرداخت اما به هر روی تجربه اسلام‌گرایی حزبی و رسمی در ترکیه به واسطه رودررو شدن با ساختارهای اقتدارگرای لائیک، از سویی به آزادی‌های اساسی و قانونی گرایش پیدا کرده و از سوی دیگر طالب دموکراسی و حکومت قانون است. چرا که در گام اول با ایجاد چنین فضایی، فضای مانور برای حرکت‌ها و احزاب اسلام‌گرا گسترش خواهد یافت و بدین‌سان از فشارهای ساختار لائیک کاسته می‌شود.

▪ تجربه عربستان: حرکت اسلام‌گرایی در عربستان از ابتدا بر مبنای یک قرائت رسمی و سلفی از دین (وهابیت) به همراه تشکیل ساختار قدرت در نظام سیاسی نهادینه شده است. به عبارت دیگر در اسلام رسمی عربستان روحانیون تحت لوای حکومت و قرائت رسمی از دین به فعالیت می‌پردازند و بدین‌سان به لحاظ درآمدی وابسته و محتاج به دستگاه حکومت هستند. به عبارت دیگر تاریخ سیاسی حکومت آل‌سعود و وهابیت چنان به هم گره خورده که تفکیک آن از یکدیگر امکان‌ناپذیر است. هر چند در زمان تشکیل رسمی و به رسمیت شناخته شدن حکومت پادشاهی ابن‌سعود در سال ۱۹۲۷ با انعقاد پیمان جده میان ابن‌سعود و بریتانیا مذهب و قدرت در نوعی تعامل و هم‌پوشانی قرار داشتند اما به واسطه تشکیل رسمی کشور عربستان سعودی در ۱۹۳۲، آل‌سعود کم‌کم با سرکوب وهابیت و جنبش اخوان راه خود را از اسلام‌گرایان داخلی جدا کرده و به دامان ایالات متحده و بریتانیا درغلتید، اما به هر روی جریان اسلام‌گرایی در عربستان که به طور مشخص با «وهابیت» شناخته می‌شود به لحاظ تقسیم‌بندی از عقبه فکری به «اصحاب حدیث» معروفند، چرا که اینان به‌رغم جریان «اصحاب رای» که به عقل و رای و قیاس و استحسان معتقد بودند، به شدت مخالف عقل بوده و به ظواهر قرآن و حدیث و نقل اخبار و روایات بسنده می‌کردند و بدین‌سان در فقهای چهارگانه اهل سنت به «احمدابن حنبل»(حنبلی) گرایش دارند. نکته‌ای که باید در مورد جنبش وهابیت در عربستان گفت این است که همزمانی شکل‌گیری این جنبش در اواخر قرن هجدهم در عربستان، ارتباطی به استعمار خارجی و سایر مسائلی که جریانات اسلام‌گرا در ایران و برخی دیگر از کشورهای اسلامی خاورمیانه با آن مواجه بوده‌اند، نداشته و صرفا یک جنبش داخلی برای زدودن اختلافات فرقه‌ای و قبیله‌ای بوده است ولی بعدها و در اواخر قرن بیستم و از سال ۱۹۹۱ به بعد به واسطه حضور نیروهای آمریکایی در عربستان برای حمله به کویت و آزادسازی آن از دست صدام، به شدت گرایش ضدغربی و ضدآمریکایی یافت به طوری که گروه بن‌لادن و طالبان در افغانستان به طور مشخص دست‌پرورده این مکتب و گرایش فکری بوده است که در نهایت با واقعه ۱۱ سپتامبر اوج رویارویی و نبرد سخت را با ایالات متحده تجربه کرد و اکنون نیز پس از گذشت حدود هفت سال از آن حادثه، همچنان در جنگی سراسری و جهانی با شاخه‌های گسترده‌اش از شرق آسیا تا غرب اروپا به مبارزه با آمریکا ادامه می‌دهد.

▪ تجربه مصر: تجربه اسلام‌گرایان مصر تا حدود زیادی شبیه تجربه اسلام‌گرایان ترکیه است. به عبارت دیگر از جهت در فشار بودن اسلام‌گرایان توسط ساختارهای قدرت لائیک تقریبا در هر دو کشور شرایط یکسانی وجود دارد، اما اساسا اسلام‌گرایان مصری از جنس اسلام‌گرایان ترکیه نیستند. اگر اسلام‌گرایان ترکیه فقط طالب آزادی‌های سیاسی بوده و حق حفظ باورها و عمل به دستورات مذهبی خویش را می‌طلبند، در عوض اسلام‌گرایان مصری نشان داده‌اند که قصد دارند از قدرت سیاسی و کسب آن نه تنها برای حفظ ایمان خویش بلکه برای اشاعه دید و تفکر خویش به سطح جامعه و اعمال آموزه‌های اسلامی در چارچوب قوانین حکومتی استفاده کنند. همزمان با تاسیس حکومت آل‌سعود در عربستان در مصر جنبش «اخوان المسلمین» توسط «حسن البنا» مراحل ابتدایی تشکیل خود را از سر گذراند و بعدها در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی تبدیل به بزرگ‌ترین جمعیت و سازمان اسلامی در سرتاسر جهان اسلام شد به طوری که برخی آمارها حاکی از آن است که در آن سال‌ها حدود یک میلیون عضو داشته است. همزمان با احساس خطر دولت لائیک مصر از حرکت اخوان‌المسلمین از همان ابتدای تشکیل حرکت با وسایل و ابزارهای گوناگون به مانع‌تراشی در راه این گروه همت گمارد. از جمله بستن روزنامه‌های این حزب، دستگیری اعضای آن و تعطیلی دفاتر فعالیت و... از اقدامات دولت در این جهت بود، چرا که دولت لائیک خود احساس می‌کرد که یکی از سه ضلع تغییر مورد نظر حسن‌البناست. چرا که حسن‌البنا خود در مقاله‌ای در روزنامه «اخوان‌المسلمون» در ژوئیه ۱۹۴۶ اظهار داشته بود که از نظر وی حکومت اسلامی به میزی سه‌پایه شبیه است که اگر هر یک از پایه‌های آن برداشته شود میز می‌افتد. از نظر وی این سه‌پایه شامل اصول اسلامی، ملت یکپارچه و دولت اسلامی است. جنبش اخوان المسلمین مصر به سرعت با گسترش در سرتاسر جهان اسلام و خاورمیانه رشد یافت و به‌ویژه در کشورهای عربی خاورمیانه بسیار تاثیرگذار بوده است. بعدها با رویارویی مسلحانه برخی شاخه‌های جدا شده از جنبش از جمله در ترورهای سیاسی و شخص انورسادات از ۱۹۸۰ به واسطه امضای قرارداد «کمپ دیوید» از سوی وی و سازش با اسرائیل، نشان داد که حتی جنبش به بدنه ارتش مصر نیز نفوذ کرده و سروان خالد اسلامبولی و برخی دیگر از افسران ارتش دستگیر و اعدام شدند. جنبش اخوان‌المسلمین مصر در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ توانست به عنوان مهم‌ترین حزب اپوزیسیون به پارلمان راه یابد و دولت لائیک حسنی‌مبارک به‌رغم تمامی فشارها و موانع نتوانست مانع راهیابی نامزدهای محلی و مستقل اما دارای گرایش اخوانی به مجلس مصر شود. اما صحنه سیاست مصر کماکان متاثر از نزاع و کشمکش میان نیروهای سوسیالیست، لیبرال و طرفداران مبارک از سویی و نیز نیروهای لائیک و اسلام‌گرا از سوی دیگر است. در مجموع می‌توان چهار الگوی مطرح اسلام‌گرایی در خاورمیانه را از هم تمییز داد:

۱) اسلام سیاسی ایران در قالب جمهوری اسلامی با دو قرائت حکومت اسلامی و مردم‌سالاری دینی.

۲) حرکت اسلام‌گرایی ممزوج با ملی‌گرایی (بدون داشتن داعیه رهبری جهانی یا تشکیل حکومت اسلامی) و دموکراتیک که از طریق تعمیق دموکراسی درصدد آشتی میان سنت‌های دینی و ملی با رویکردهای مدرن و غربی است.(ترکیه)

۳) حرکت قیام اسلامی و بنیادگرایانه علیه فرهنگ جهانی و آمریکایی که بیشتر از آنکه بگوید چه می‌خواهد، درصدد این است که بگوید «چه نمی‌خواهد»، این الگو نزدیک‌ترین الگو به رقابت یا ستیز تمدنی است. (بن‌لادن و وهابیت)

۴) حرکت مدنی در عرصه اجتماع و سیاست و سعی در راهیابی به قدرت بر اساس مدل ارائه اصول اسلامی به مردم جهت تشکیل حکومت اسلامی. (اخوان‌المسلمین مصر)

مازیار آقازاده



همچنین مشاهده کنید