چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

این واپسین دیدار بود


این واپسین دیدار بود

رادیو شیراز بهترین فرصت برای معرفی بیشتر آواز محمودی خوانساری و فصل مهمی در تاریخ زندگی هنری او بوده است شهر ادب پرور شیراز ضمن مرهم آلام روحی این هنرمند دلشكسته و غریب او را در راه انتخاب موسیقی صرفاً اصیل و سنتی پایدارتر ساخت

دوم اردیبهشت ماه (امروز) با نوزدهمین سال درگذشت خواننده دلسوخته و استاد آواز ایران زنده یاد «محمود محمودی خوانساری» مصادف است. این مقاله بهانه ای است برای گرامی یاد این هنرمند فرهیخته و آشنایی بیشتر علاقه مندان به آثار او. «محمود محمودی خوانساری» به تاریخ ۱۳۱۳ شمسی در شهر خوانسار دیده به جهان گشود. پدرش «آقا سیدجمال الدین» از روحانیون سرشناس و از عالمان بنام و محترم آن شهر بود. محمود از كودكی به نغمات و آوازهای دلنشین و اصیل ایرانی عشق می ورزید و خود نیز صدایی مطلوب و دلپسند داشت. سال ۱۳۲۶ به همراه دایی اش به تهران آمد. در همان سال ها در تهران برای امرار معاش مشغول به كار شد. چند سال بعد با هنرمندانی چون «ناصر مسعودی و قاسم جبلی» آشنا شد.

دوستی و همگامی با هنرمند گرامی «ناصر مسعودی» پای او را به محافل هنری جهت تلمذ از محضر استادان و هنرمندان موسیقی باز كرد. او پیش از آن در سال های نوجوانی بدون توفیق درك محضر استادان به تنهایی و بدون همراهی استادی به فراگیری آواز پرداخت و اسلوب و روش این هنر را از طریق صفحات صوتی خوانندگان قدیم فراگرفت. مشوق و دلبستگی زایدالوصف او سبب شد تا این مراحل را با سرعت بیشتری بپیماید. دوستی آغازین او با هنرمندانی چون «منصور احمدی، ابراهیم سلمكی، جهانگیر ملك، اكبر گلپایگانی، شاپور نیاكان و پرویز یاحقی» و تنی چند این امكان را به وجود آورد تا برای نخستین بار جهت پخش صدایش به «رادیوی نیروی هوایی» كشانده شود. در سال ۱۳۳۵ پس از اتمام دوره سربازی به سبب دیدار و آشنایی با استاد بی بدیل موسیقی معاصر ایران، ابوالحسن صبا اشتیاقی در نهادش پدید آمد. در مصاحبه ای گفته بود «در سال ۱۳۳۵ بود كه با استاد بی همتای موسیقی و انسانی عالیقدر شادروان ابوالحسن صبا آشنا شدم و این آشنایی با وجود آنكه دیری نپایید در زندگی من تاثیر زیادی گذاشت. تشویق استاد با وجود عدم تمكن مالی ام مرا دلگرم می ساخت... مرگ صبا پس از مرگ پدرم مهلك ترین ضربه را به من وارد كرد.»۱ پس از درگذشت صبا در همان سال برای مدتی به شیراز رفت و از سال های ۱۳۳۷ تا اوایل سال ۱۳۳۹ در شیراز ماند، گفته اند محمودی به جز تلمذ از محضر استاد صبا از هنرمندانی چون «منوچهر جهانبگلو و كمال دهگان» تعلیماتی گرفته و از تجربه و آموزش غیرمستقیم «حبیب شاطرحاجی» مستفیض شده است. در آوازش ریزه كاری های آواز استاد بزرگ «ادیب خوانساری» هویدا است. چند اثر به جا مانده از محمودی این نكته را تایید می كند.

رادیو شیراز بهترین فرصت برای معرفی بیشتر آواز محمودی خوانساری و فصل مهمی در تاریخ زندگی هنری او بوده است. شهر ادب پرور شیراز ضمن مرهم آلام روحی این هنرمند دلشكسته و غریب او را در راه انتخاب موسیقی صرفاً اصیل و سنتی پایدارتر ساخت. انتخاب بجای اشعار سعدی و حافظ برای آوازش بهانه ای بود تا جهت فكری و ذوقی خود را در گلچین كردن اشعار ناب دیگر شاعران بزرگ معاصر و گذشته ایران نمایان سازد. با تمجید و تحسین زنده یاد «جهانگیر ملك» از محمودی نزد شادروان «داود پیرنیا» سرپرست برنامه وزین «گل ها» او مجدداً در سال ۱۳۳۹ از شیراز به تهران دعوت شد و نخستین اجرای خود را در برنامه «گل ها» ارائه داد. این برنامه كه به همراه ساز فرهنگ شریف است برگ سبز ۵۶ بود. سال های ۳۹ تا ۵۷ دوره درخشان، موفقیت و نقطه اوج این هنرمند آسمانی بود كه در كنار استادان بنام و دوستان هنرمندش كه هر یك جایگاه والایی در هنر موسیقی ایران دارند به خلق آثاری ماندگار و كم نظیر همت گمارد. خاكساری و فروتنی و زندگی بی ریا و درویشانه اش او را هنرمندی بی نیاز و مستغنی ساخته بود.

صدای گرم، جنس و دامنه وسعت صدا، تكنیك و شیوه خاص در آوازش و تسلط به دستگاه ها و گوشه های موسیقی و انتقال و القای احوال و حالات روحی و معنوی اش در آواز او را در زمره یك استاد مسلم آواز و خواننده صاحب سبك درآورد. اهل سلوك بود و هرگز هنرش را به پای هوس های بیهوده مصروف نساخت. محفل باصفای دوستان را بر مجلس مجلل اعیان ترجیح می داد. تظاهر و حرص در كسب شهرت بی مورد را نمی پسندید. عشق به «مادر» كه همه هستی او شده بود و مهر به برادران و خواهرانش او را زبانزد خاص و عام ساخت.

این نكات را می توان از محتوای نامه هایی كه در خلوت شبانه اش می نوشت به خوبی دریافت. به گفته زنده یاد تجویدی «محمودی دارای صفاتی ملكوتی، ساده دل و پاك طینت بود. صدایش مثل خودش بی گناه بود.»۲ و زنده یاد بنان درباره اش گفت: «آنكه بیش از همه دوستش می دارم محمودی خوانساری است. نه مثل بعضی از امروزی ها سنت شكنی كرد و از قبال موسیقی تجارت كرده... او بدون ادعا است و حرمت موسیقی سنتی را به جای می آورد. او راه خودش را رفته و موفق هم بوده است و من تقدیرش می كنم.»۳

محمودی خوانساری در مصاحبه ای آواز «ادیب خوانساری، بنان و گلپایگانی» را ستوده و صدای «عبدالوهاب شهیدی، ایرج و شجریان» را تحسین كرده است. همكاری او با هنرمندان ارجمندی چون «احمد عبادی، رضا ورزنده، حسن كسایی، جلیل شهناز، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی، فرهنگ شریف، همایون خرم، لطف الله مجد، اسدالله ملك، جهانگیر ملك» و تنی چند زیبایی آوازش را دوچندان ساخته است. از قدرت و شكوه نوازندگی «مرتضی خان محجوبی» به وجد می آمده و «اسدالله ملك» را یگانه یار مترادف، همگام و همرازش می دانست. در محفلی گفته بود «گویا من و ملك همزاد و مترادفیم و هركس به محض دیدار من سراغ او را می گیرد و هركس با دیدن ملك جویای محمودی می شود».

استاد ارجمند و مورخ شهیر معاصر «باستانی پاریزی» در كتاب «حماسه كویر» خویش در فضیلت دو هنرمند گرانسنگ موسیقی چنین مرقوم داشته اند «اگر خوانسار به جای آن همه خطاط و شاعر و كتاب شناس تنها همین دو خواننده معروف یعنی «ادیب خوانساری» و «محمودی خوانساری» را نیز داشت باز برای ابراز فضیلت آن سامان كافی بود.»

محمودی خوانساری نغمه پرداز آثاری چون «مرغ شباهنگ، لاله پرپر، دعای دل» در نیمه شب دوم اردیبهشت ۱۳۶۶ بر اثر عارضه سكته قلبی درگذشت و جامعه آن روز هنر موسیقی را با مرگ خود اندوهگین و دلشكسته كرد. تمام كسانی كه او و هنرش را ارج می نهادند او را با اشك های خود تا قطعه ۱۰۱ بهشت زهرا بدرقه كردند. این واپسین دیدار بود. یاد و خاطره اش گرامی و جاودان باد.

خوشبختانه غالب آثار صوتی این استاد گرانمایه در برنامه های گل ها و جز آن به همراه همنوازی بسیاری از نوازندگان طراز اول موسیقی ایران مضبوط است و متاسفانه این آثار در بسیاری از مكتوبات و تذكره ها نادرست و یا ناقص درج شده. بدین جهت در پایان این مطلب نگارنده برآن شد تا به فهرست برخی از این آثار برای آگاهی بیشتر پژوهندگان و علاقه مندان گرامی به عنوان ماخذ و منبعی مفید در این روزنامه وزین بپردازد. پیشتر متذكر می شود كه شمار آثار این هنرمند فقید از دویست اثر متجاوز است و نخست برنامه های گل ها الف- گل های رنگارنگ شماره های ۲۴۱ (ب) در مایه دشتی و غزلی از رهی معیری با مطلع (آنقدر باآتش دل ساختم تا سوختم)/ ۲۹۱ در شور با شعری از عماد خراسانی (ماییم و دلی پرخون از جور پری رویی)/ ۴۵۲ دستگاه همایون (حدیث درد من گر كس نگفت افسانه ای كمتر)/ ۴۸۴ سه گاه با شعری از رهی معیری (شب یار من تب است و غم سینه سوز هم)/ ۴۸۸ در شور با غزلی از حافظ (ما بی غمان مست دل از دست داده ایم)/ ۴۹۲ شوشتری منصوری با شعری از پژمان بختیاری (ما هم شكسته خاطر و دیوانه بوده ایم)/ ۵۱۲ افشاری و شعری از رهی معیری (دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم)/ ۵۲۷ ماهور و غزلی از موید ثابتی (دیریست تا به دیر مغان جا گرفته ایم)/ ۵۲۹ الف و ب شوشتری منصوری و غزل پژمان بختیاری (دل زشوق گریه ای مستانه می سوزد مرا)/ ۵۳۳ شور و غزلی از حافظ (ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد)/ ۵۴۰ دستگاه نوا و غزلی از حافظ و سعدی (زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد كشت/ تو هیچ عهد نبستی كه عاقبت نشكستی)/ ۵۵۰ افشاری با شعری از قاآنی (دل شكسته من آتش است اثر دارد)/ ۵۴۴ دشتی و غزلی از سعدی (آن نه روی است كه من وصف جمالش دانم)/ ۵۶۰ چهارگاه با غزلی از حافظ (مژده ای دل كه دگر باد صبا باز آمد)/ ۵۶۴ سه گاه با غزلی از سعدی (آن را كه غمی چون غم من نیست چه داند) و دیگر آوازهایی كه شماره های آن بر نگارنده مجهول است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید