پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

نکاتی پیرامون هدایت گروه در کوهستان


نکاتی پیرامون هدایت گروه در کوهستان

سرپرست گروه در کوه ها با یک گروه تضاد عمده ای دارد که باید بر آن فائق آید او باید توازن مناسب را بین آنچه خطرناک ولی مهیج است و آنچه امن و شاید کسالت آور پیدا کند تصدیق میشود که این ساده کردن موفقیت است اما مساله در بطن اساسی ترین سوالها قرار دارد چرا انجامش میدهی

● هدف ها و ارزشها

سرپرست گروه در کوه ها با یک گروه تضاد عمده ای دارد که باید بر آن فائق آید. او باید توازن مناسب را بین آنچه خطرناک(ولی مهیج) است و آنچه امن(و شاید کسالت آور) پیدا کند. تصدیق میشود که این ساده کردن موفقیت است اما مساله در بطن اساسی ترین سوالها قرار دارد.چرا انجامش میدهی؟ برای چی؟ چرا به خودت زحمت میدهی و یک گروه را به کوه ها میاوری؟ و حال آنکه میتوانستی با دوستانت هر کاری که میخواهید انجام دهید.؟ اگر خود را به دردسر انداخته و تیمی را تیمار میکنی، امید دریافت چه چیزی را در سر می پرورانی؟اصلا به چه منظور واقعا یک تیم را به کوه ها اورده ای؟موضوع چیست؟ کجای کاری؟

هر گاه شما واقعا سعی نکرده اید جوابی برای این سوالات پیدا نمائید، در شیوه کنار آمدنتان با گروه و کوهستان یک جای کار میلنگد. پاسخ به این سوالات همه رفتار ها و اقدامات شما را در موقعیت کاری رنگ آمیزی گروه شکل میدهد.کس دیگری نمیتواند جواب این سوال ها را به شما بدهد.بحث آن و مبادله آرا کمکی است، اما ملقمه نهایی اندیشه ها باید نهایتا از خود شما باشد.

پس مساله سرپرست، سعی در پیدا کردن توازن مناسب بین خطر و ایمنی است، سعی در پیدا کردن توازن است؛ بین هیجان، لذت، شوق، رضایت، خوشی و آزادی از طرفی، و انضباط بیش از حد که باعث تشکیل یک هنگ نظامی و خشکی عقیم حاصل از برنامه ریزی بیش از حدو آمادگی بیش از حد، از طرف دیگر میشود.

او بایست بداند چه وقت روا است ملاحظات ایمنی را از فضولی بیش از حد در مورد گروهش، تا آنجا که از تجربه ای که او مایل است گروهش داشته باشد محروم نشود جدا کند.او مجبور است بداند که چه وقت این ملاحظات بر ملاحظات دیگر برتری یابد.هر گاه بتواند بر عوامل ایمنی، طوری نظارت داشته باشد که چهار چوب زمینه مجزایی از عمل و تمرین مناسب برای(ونه در مقابل) هیجان، شوق وکنجکاوی، اکتشاف، ماجرا، موفقیت ویک خوشی عمومی در کوه ها باشند، راهش درست است.

تمهید آموزش سرپرستی، در کوهستان صورت نمیگیرد تا به شما بیاموزد چگونه از خطا مسون باشید.

نمیتواند(ونخواهد توانست) به شما یک رشته قواعد وروال بدهد که در هر موقعیتی به شما پاسخ درست بدهد.فقط میتواند ابزارهایی به شما بدهد و نشان دهد که در برخی موارد خاص چگونه به کار میآیند.اینکه در دیگر موارد آنها را چگونه به کار میبرید، فقط از طریق تجربه شخصی شما یاد گرفتنی است.

بیشتر مساله تکامل یک شناخت کلی از کوهستان وموقعیت گروهی (اینجا تجربه شخصی کمک میکند) است، بطوری که انسان قادر باشد کلیه عوامل مختلف را سنجیده وبه جوابی در خور یک گروه معین در یک موقعیت بخصوص دست یابد. واضح است که کیفیت تجربه شخصی شما در اینجا عامل تعیین کننده خواهد بود. برخی مواقع از قدرتهای قضاوت و تصمیم گیری شما ممکن است توقعات قابل ملاحظه ای برود. برای اینکه اینها موثر باشند بایستی بتوانند متکی بر یک پایه در خور تجربه منسجم باشند.

● تجربه شخصی

جانشینی برای تجربه ملموس شخصی نیست و اژه های میان بری برای دستیابی به آن وجود ندارد.

نمی نوانید امیدوار باشید که یک سرپرست توانا باشید، مگر اینکه آماده باشید که وقت زیادی را صرف آن نمایید یا اینکه زمینه کافی از تجربه شخصی داشته باشید تا شما را قادر سازد ارزیابی صحیحی از موقعیتها ودرنتیجه تصمیمات بجا، با در نظر گرفتن اقدامی که باید صورت بگیرد، انجام دهید. این ارزیابی ها و تصمیمات سپس با ّآنچه گروه شما میتواند جذب کند یا قادر به انجام آن هست را حالت میدهد.

هر گاه دارای یک گروه تازه هستید که زیاد به آن مطمئن نیستید، حواشی ایمنی شما باید گسترده تر باشد، معنی این امر فی الجمله این است:

الف) شما باید قادر باشید بین خطر واقعی و ظاهری فرق بگذارید.

ب) نیاز دارید نقاط ضعف و قدرت خود را در کوهستان بدانید، تا موقعیت هایی را در آن شما بیشتر نگران خودتان هستید تا گروه، شناخته واز آن پرهیز کنید. شما در این موقعیت حتی ممکن است خطرات غیر موجهی را بپذیرید.

ج) نیاز به ژرفا گرفتن تجربه دارید تا شما را قادر نماید آن موقعیتهای استثنایی که پاسخ کتابهای آموزشی را بعلت عدم تطبیق با مجموعه و اوضاع واحوال خاص نادیده میگیرید، تشخیص دهید.

کوهنوردان برای این امر نامی مبهم دارند که مسامحتا آن را "داشتن حس کوه" میخوانند.

مواقعی هست که این حس در کوهستان بطور شهودی و تقریبا نیمه هشیار وجود دارد و مواقعی دیگر کاملا آگاهانه و موکد این امر در تجارب گذشته ریشه دارد.

● آگاهی سرپرستی

سرپرستی یک گروه رسمی در کوه ها بازی ایست که با پیاده روی غیر رسمی با دوستان متفاوت است.با دوستانی به توانایی خودتان مسئولیتها وتصمیم گیریها به شیوه ای بسیار اتفاقی و تقریبا بی خیال قسمت میشود. هر کس بطور ضمنی حاکم بر سرنوشت خویش بوده (برای بزرگتر ها هم این یک تفسیر حقوقی است) و مهارت تجربه و اطلاع حفظ خویش را داراست. هر گاه کسی مسئاله ای داشته باشد. فرض است که شعور بلند کردن صدای خود را دارد.

وقتی رسما شروع به سرپرستی یک گروه مینمایید وارد دنیای کوهپیمایی متفاوتی با مقیاسی تازه، فوقالعاده و ثانویه میگردید که دارای مجموعه عوامل اضافی است که باید آن را فهمید و بحساب آورد این عوامل عمدتا به اداره کردن اشخاص وحفظ روابط خوب کاری با آنها مربوط است.

الف) با اینکه یک گروه بهمراه دارید، بعبارتی (تنها) گام برمیدارید، چه ممکن است در نهایت کسی موجود نباشد که با او مسئولیت تصمیم گیری مسیر یابی را قسمت کنید. ممکن است گروه را برای شرکت در این گونه فعالیتها تشویق نمایید. اما هنوز بر ذمه شما است که درست یا قابل قبول بودن را بررسی نمایید.

ب) کل گروه وابسته به شما است، به حدی که دست آخر، شما مسئول تفریح ، راحتی و ایمنی آنها هستید.

پ) ممکن است مجبور شوید بجای هر کدام از آنها (بویژه اگر تازه کار باشند) درباره هر چیزی فکر کنید.

ت) نباید فرض کنید انچه را که شما میتوانید انجام دهید، آنها نیز میتوانند.

ث) نباید فرض کنید آنچه را که شما طی روز میخواهید، با تمایلات و آرزوهای آنها منطبق است. این جنبه ایست که با سبک آزاد منشی سرپرستی که مجراهای ارتباطی را باز نگه داشته و بازتابی از چگونگی برداشت گروه از موقعیت را بدست میدهد، تامین میشود.

ج) نباید فرض کنید آنچه را در یک لحظه بخصوص احساس میکنید (مثلا خیلی گرم،خیلی سرد ، راحت،آسوده، مطمئن) همان است که آنها احساس میکنند(مثلا تشنه، گرسنهف تیره روز، وحشت زده، نگران ، عصبی، کسلف بیزار). گوش به زنگ علائمی باشید که به طرف شما میآید. هوای گروه خود را راشته باشید.

چ) ایمنی بایستی موجب عمل صالحی باشد که خردمندانه صورت میگیرد وعیش را به حد اقل ممکن ،منقض مینماید.

● گرایش و نزدیکی به سرپرستی

برای کنار آمدن موفقیت آمیز با این عوامل که در بخش پیشین اشاره شد، گرایش و نزدیکی لازم است که با ان گرایشات کوهنوردی که بخاطر لذت و رضایت شخصی به صعود دست میزند، متفاوت است دوباره به اولین قسمت درباره هدفها و ارزشها مراجعه کنید.

الف) لازم است در درون خود انگیزه و دلائل هدایت گروه ها را در کوهستان مشخص نمائید؛ اصلا چرا و تا چه حد میخواهید چنین کاری بکنید. لازمه این کار درک روشن این مطلب است که مسئولیتهای سرپرستی، انظباطی را تحمیل میکند که جایی برای تمایلات، بلند پروازیها یا آرزوهای خود شما باقی نمیگذارد. سرپرستی در این مفهوم، وضعیتی ذهنی است که عمدتا دگر خواهی است.

ب) سرپرستی با مقاصد خود خواهانه ، هم خالی (یعنی غیر خلاق) و هم ساز است. سرپرستی که برای نوازش خود به میدان میآید، برای نمایش نیروهای برتر (؟) خود به گروه، وارد آزمونی میشود نابود کننده، بدون اینکه برای گروه ارزشی داشته باشد. به گروه باید بجای خود بینی با افتادگی نزدیک شد.فرض نکنید همیشه انچه را که برای آنان بهترین است، میدانید. تصور ننمایید که نیازهای آنها را آنقدر خوب تشخیص میدهید که دیگر لازم نیست با انها مشورت نموده ف عقایدشان را جویا شوید. در غیر این صورت چگونه امیدوارید موارد را به سطح توقعات، انگیزشها، علاقه ها، و قابلیتهای آنها برسانید؟؟!!

پ) یک سرپرست باید دغدغه اش این باشد که علاقه اش در کوهستان بر علاقه اش بر گروه سایه نیفکند. هر گاه رسیدن به کوه ها اهمیتش برای شما بیش از همراه داشتن یک گروه است بایستی قبل از مبادرت به این کار دو مرتبه فکر کنید. منظور این است که هر گاه رضایت های خاطر شما در درجه اول منبعث از دلایل شخصی (مثل اینکه چه مسافت را پیموده یا کدام قلل را فتح کرده اید) است، شخصی خواهید بود ناکام و دلسرد که با گروه همدل نبوده وسرپرستی پوسیده هستید. بسیار بندرت، انگیزه ها، بلند پروازیها، علایق و قابلیتهای گروه با شما منطبق است.

ت) هر گاه برداشتتان از کار صرفا افاضه هرچه بیشتر شیوه های فن به گروهتان است ، دو باره بیندیشید. در مورد کوه ها غیر از آموزش مهارتها وشیوه های کوهنوردی چیزهای دیگر هم هست،. اینها البته کمکها و ابزارهای ضروری هستند، اما پر کردن تمام روز با یک چنین چیزها، خیلی بالینی ، خیلی ماشینی ، ودر نتیجه بی جان است. گوهر اساسی تجربه کوهنوردی، ممکن است از دست برود.یک روز کوهستانی در زیر بارانی از محاسبات زمانی، مسافت ها، جهت های قطب نمایی، علائم قراردادی، خطوط میزان منحنی، بایدها و نبایدها ممکن است چنان محو گردد که هیچ گاه بخت این را نکند که جذابیت درون خود را برای گروه نمایان نماید. هر گاه برای شما انبار نمودن تجارب شخصی عمده شده، دیگر قادر به ایجاد جوی که در آن علاقه و عاطفه نسبت به کوهستان بتواند به گروه منتقل گردد، نخواهید بود. برای نشستن عواطف زیبا پسندانه و روحی، بر آگاهی آنها که در گروه چنین چیزهایی برایشان با معنی و مهم است، بایستی قائل به فرصت شد.

ث) رنگ، سایه روشن، شکل وشمایل، بافت، صدا و بو ، همه جزئی از یک صحنه کوهستانی هستند. گاهی اوقات بدون هیچگونه دخالتی جادوی خود را اعمال میکنند. برخی مواقع، ممکن است سرپرست دریابد که با ارتقای آگاهی گروه میتواند از آنها حسن استفاده را بنماید. توانایی تفسیر منظره کوهستانی ارزش فوق العاده ای دارد چه راهپیمایی میتواند بخصوص برای بچه ها کاری یکنواخت گردد. لازم است قبل از اینکه افراد به اندازه کافی متوجه جذابیتهای نهفته در مغایرت(contrast) ها و گونه گوئی های بی اندازه کوه ها شوند آنها را چند بار در معرض آنها قرار دار. هر خرده ریزی از اطلاعات پیرامون زاد و بوم، ویژگی های طبیعی و مصنوعی سرپرست بکار میآید. کنجکاوی وقتی ارضا نشود، زود میمیرد آن را سیر کنید ونتایج تعجب آور و بارور آن را ببینید.

ج) با این همه، بعلت گوهر جدی مسئولیت های شما نزدیکیتان با موقعیت سرپرستی باید همدلانه باشد. دیگر "پشمینگی" (Wooliness) پیاده روی با دوستان کفایت نمیکند. همه عوامل جزئی دخیل در تمرین خوب و راحتی (یعنی ایمنی) بایستی شناخته شده و در این راستا، باید برای هر آنچه که میگویید و انجام میدهید دلیلی وجود داشته باشد و از این دلایل آگاه باشید. خیلی چیزها است که در روزهای اول از راه تجربه یاد گرفته اید و اکنون بدون فکر انجام میدهید(مثلا: شیوه راه رفتن و انتخاب مسیر).

همه اینها را باید از پستوی ذهنتان بیرون بیاورید و جهت استفاده آگاهانه سر دست بگذارید.در آن محدوده هایی که به ایمنی و راحتی مربوط میشود باید بتوانید در هر لحظه هر چه را که انجام میدهید یا نمیدهید به تفضیل توجیه نمایید. این به معنای یک برداشت بسیار واضح از موقعیت کوهستانی است که فقط فرآیندی از خود تحلیلی و خود پرسی از تجارب خودتان (چه در کوهستان و چه غیر از آن هر دومربوطند) بدست خواهد داد. اینکه انجام چه کاری درست است کافی نیست. باید بدانیم چرا درست است و هر گاه نادرست یا متفاوت انجام شود چه نتایجی به بار می آورد.

● مهارتهای سرپرستی

قسمتهای پیشین ممکن است یکنوع مبارزه جویی ترسناک با کار آموزان سرپرستی بنظر آید. اما تعدادی از مهارتها است که او میتواند بکار برد تا بتواند بخودش کمک کند. البته او باید سعی نماید این مهارتها را به نحوی بپروراند که (بجای مهارتها) به عادتهای دیرینه تبدیل گردد.

الف) یادآوری مهارتهای پیشین (Recalling Past Experience)

یکی از با ارزشترین یاورهای توانایی، یاد آوری روشن از تجارب گذشته ، بخصوص احساسات خود شما بعنوان یک مبتدی است. این شما را قادر مینماید درک نمایید که اگر اکنون مواردی هست که احساس میکنید برای شما بسیار کم طول میکشند، در گروه کسانی خواهید بود که در آنها این احساسات بسیار بزرگ میشود و "درون بینی" نامیده میشود.

آنرا پرورش دهید. مثالهای ممکن، مربوط به موقعی است که مقاطعی از سنگ را جهار دست و پا طی مینمائیم، معبر های باریک با شیب تند، فرود های سرازیری یا احساس سرما، گرماف تشنگی، کوفتگی که به هر حال شما بیش از آنها مانوس هستید.

ب) برنامه ریزی و فکر پیشین"پیش بینی"

Forethought (Anticipation) Planning and

۱) این مهارتی است که شما را قادر خواهد ساخت با مشکلات(حالتی از) آنادگی بیشتری روبرو شوید.

۲) برای شما غالبا جریانی از اقدامات حاضر و آماده، در صورت وقوع حوادث، در بر خواهد داشت. با اینهمه مدام منتظر بحران پشت بحران نباشید، بلکه وقتی روی میدهند آماده باشید و برای روبروئی با آنها از قبل آمادگی داشته باشید. بعنوان مثال، هر گاه کسی اینجا دچار سانحه شد، چه باید کرد؟ هر گاه مجبور شدم این گروه را ببرم آن پایین، چقدر طول خواهد کشید؟ اگر قادر به رویارویی باشند حواسم به کدامشان باید باشد؟

پ) عادت وارسی The Habit of Checking

۱) بررسی کنید که آیا شما و گروهتان قبل از حرکت خوراک و تجهیزات لازم را به همراه دارید؟ در پرداختن به دیگران، حواستان به وارسی کامل ادوات خودتان باشد.

۲) ببینید آیا وقتی دستور العملی صادر میکنید، آنرا میشنوند، میفهمند و اطاعت میکنند؟ این اساسی است، اما گاهی از آن غفلت میشود، بخصوص در مواقع غیر رسمی حین حرکتف که مشخصه گروه های کوهنوردی است. برای مثال بادهای سهمگین، کلاه بادگیر، سر و صدای رودخانه و غیره بر شنوایی تاثیر میگذارند.

۳) گروه در چه حالی است؟ با تمرین، این امر تبدیل به یک حس شده که همسشه روشن است. هر گاه جلو هستید دائما به پشت سرتان نگاه کنید. خیلی از سرپرستان هستند که جلو میروند بدون اینکه از آشفتگی پشت سرشان با خبر باشند.

ت) عادت مشاهده The Havit of Observation

این مهارت، مکمل عادت وارسی است. توانائی دریافت امور در افراد کاملا متفاوت است. آنرا بهبود بخشید.

۱) این امر عمدتا با مشاهده است که خصوصیات، نقاط قوت و ضعف هر عضو گروه را میفهمید. با اینکه ممکن است با گروه خیلی گپ بزنید، این علائم غیر کلامی هستند که آنچه را که لازم دارید به شما میگویند. عمدتا از طریق مشاهده است که خستگی، کسالت، روحیه پایین، تنش، دلهره، کشمکش های شخصیتی، ناراحتی های وخیم، احساس نا امنی، فقدان توازن، فقدان توانایی هماهنگی، پا برداشتن شلخته وار و غیره آگاه میشوید. همه اینها و بسیاری دیگر را غالبا باید خودتان تمیز دهید چون اعضای گروه قابل نیستند درباره آنها چیزی بگویند.فشار یک گروه برای حرکت باعث میشود افراد داخل آن دو دل باشند و حرکت آنرا کند یا متوقف کنند. شما ممکن است حتی برای فهمیدن آن مبادرت به سوال مستقیم نمایید. بطور مثال خاطر نشان کنید که لذت بردن مهم تر از عجله کردن است.

۲) محیط را مشاهده کنید و دائما الزامات آن را برای خودتان و گروهتان از جنبه خوشی، خطر و تلاش، ارزیابی کنید، مثلا اینکه چه مسیر هایی دارای بیشترین شوق، حمایت در برابر بادهاب مخالف، جای پای مناسب، (ونه همیشه مال رو هایی که بد جوری فرسوده شده اند)، تغییرات هوا، صخره های لیز و غیره میباشند.

ث) تصمیم گیری Decision Making

یک سرپرست خردمند معمولا تدبیری بکار میبندد تا گروهش در هر تعداد از تصمیم گیریهائی که او میتواند با خاطر آسوده اجازه آنرا بدهد، شرکت نمایند. در یک روز، بخصوص بایستی به آنها فرصت داد که آنچه را که مایل به انجام آن هستند بر زبان آوردند. بازتاب چنین بحثی برای سرپرست ارزشمند خواهد بود. شاید با یک گروه تازه کار اینکار ممکن نباشد اما گروه های مجرب بسیار محتمل است که اندیشه های بدرد خوری داشته باشند. یکی از مسائلی که همیشه باید حل شود این است که آیا ساخت گروه شما باید توسط کوه انتخاب شده معین گردد یا ماهیت کوه موردنظر برای صعود بایستی برای ساخت گروه (یعنی تعداد اعضا و توانائی های آنها) معین گردد. بحث گروهی درباره هدفها بایستی حل این مسئله را در مراحل اولیه برنامه ریزی آسان نماید. ضمن مسیر البته بسیاری تصمیمات هستند که گروه بایستی برای شرکت در آنها تشویق شود. مثل توقفهای غذا خوردن، تعیین مسیر، ارزیابی گامها و ادامه راه.

ولی تصمیمات مربوط به اتفاقات و بحرانها هستند که بخصوص به او(سرپرست) ربط دارند. هر گاه مهارتها و عادتهائی که در قسمتهای پیشین خلاصه شد بخوبی شکل گرفته باشند، نیمی از کار تصمیم گیری خود به خود انجام شده است. برای اخذ تصمیمات مهم مربوط به ایمنی گروه، عوامل مربوطه میبایستی قبلا مشاهده یا پیش بینی شده، آنگاه مسئله استفاده از تجارب پیشین در ارزیابی همه عوامل موافق و مخالف و انتخاب بهترین روال کار از میان تعدادی شیوه های ممکن، عملی است.

ج) نتیجه Conclusion

و با این ترتیب باز میگردیم به کیفیت همیشه مهم تجارب شخصی پیش از محدودیت های خودتان قبل از اینکه به سرپرستی گروهی دست بزنید، با خبر شوید،ودتان را در کوه بشناسید. مواضب دلهره ای باشید که باعث میشود هنگام مسیر یابی در مه به نحو نا محسوسی قدم خود را تند کنید. سعی کنید قبل از وقت یاد بگیرید که گم شدن موقت چه احساسی دارد، در شرایط طوفانی بیرون ماندن در شب به چه میماند(یک بیتوته برنامه ریزی شده را امتحان کنید).

بسیاری مهارتهای دیگر هستند که میتوانند ذکر شوند، اما کمبود جا مجالی نمیگذارد. اینها مهارتهایی هستند که به موقعیت مربوطند. (هنر کنار آمدن و ارتباط با مردم ، مهارتهای ارتباط، تسکین تنش، استفاده از طنز، شناخت پویائی و زندگی گروهی و تشویق و تکامل فردی اعضائ گروه، پرورش خود کفایی، اطمینان و خود عزمی در مردم). با اینکه برای بیشتر اعضا گروه هدف آن روز ممکن است، رسیدن به بالا و لذت بردن از آن باشد، امید است که شما، بعنوان سرپرست از امکانات حومه شهر بعنوان وسیله ای جالب برای کمک به مردم در به حد اکثر رساندن ظرفیت های خود، آگاهی همه جانبه تری داشته باشید. کار شما تامین جو است تا بگذارید این کار خودش انجام شود، در حالتیکه مسئولیت شما ممکن است ایمنی، راحتی و لذت (به همین ترتیب اولویت) گروه خودتان باشد و افراد بایستی به ترتیب عکس حس کنند

http://۵۶۷۱.persianblog.ir

ترجمه: سید جواد صالحی

نوشته:اریک لانگمیر

منبع: کتاب کوهنوردی و هنر سرپرستی



همچنین مشاهده کنید