جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

حـكومت علـوی و جریانهای اجتماعی


حـكومت علـوی و جریانهای اجتماعی

موضوع این نوشتار, موضع گیریهای امام علی ع در برابر جریانهای اجتماعی كه در زمان ایشان پدید آمدند یا تداوم یافته اند, است

● مقدمه

موضوع این نوشتار، موضع گیریهای امام علی(ع) در برابر جریانهای اجتماعی كه در زمان ایشان پدید آمدند یا تداوم یافته اند، است. شاخص درخشانی مانند امام علی(ع) هر زمان مورد توجه انسانها، با باورهای متفاوت می باشد. این رویكرد بدین لحاظ است كه امام، فردی است كه در همه ابعاد وجودی، انسانی ممتاز است و نیز از فرزانگان الهی است كه فرصت حكومت كردن برای وی پدیدار شده است. بعد سیاسی و اجتماعی زندگانی وی، به ویژه زمان زمامداریش، بیش از هر فرازی، مورد پژوهش است. بر این اساس، جریانهای متفاوت اجتماعی، گرچه خود، موضوع مهمی هستند كه به لحاظ همانند بودن آنها در بستر زمان، همواره موضوع تحقیق و بهره وری اند، لكن جریانهای اجتماعی زمان حكومتداری امام، از آن جهت كه موضع گیریهای حضرت را در پی دارد، از اهتمامی ویژه برخوردار است؛ زیرا، روش امام، الگوی هر زمان است.

از سوی دیگر، رویكردهای امام، گاهی به گونه ای متفاوت جلوه گر است كه در نگاه نخست، ممكن است میان آنها تضاد مشاهده شود.

تحلیل جریانهای متفاوت اجتماعی، غبار چشم ره رسیدگان را می زداید تا با دیده زلال بین و حقیقت یاب بنگرند كه این تفاوتها، به لحاظ تفاوت فضای سخن و تفاوت مخاطبان بوده است كه هر یك، سخن مناسب خویش را می طلبیده است. این دو ویژگی، تحلیل جریانهای اجتماعی زمان امام را، اهمیتی دیگر بخشیده است. قصد ما، تحلیل این جریانها است، ولی محدودیت حجم نوشته چاره ای جز ایجاز و فشرده گویی، باقی نمی گذارد، گرچه امید است اخلال و كاستی در آن راه نیافته باشد.

چون آشنایی به خاستگاه این جریانها، در تحلیل صحیح آنها، یاری می رساند، پیش از پرداختن به جریانها، نگاهی به برخی خاستگاههای این جریانها، بایسته می نماید.

سوژه های فكری و فرهنگی و نیز موضع گیریهای سیاسی نهاد سیاسی جامعه، همواره، زمینه خیزش جریانهای اجتماعی است. حكومتداری امام علی(ع) از شاخصه های منحصر به فردی برخوردار است كه زمینه حضور انواع جریانهای اجتماعی متفاوت و چه بسا متضاد را موجب گشته است. در اینجا به دو ویژگی عمده اشاره می شود.

الف) استقرار عدالت

از ویژگیهای مهم حكومت علوی، استقرار عدالت اجتماعی در ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است. امام همام، برای مستقر ساختن عدالت، از هیچ تلاشی فروگذار نكرد، بلكه به عنوان یك ارزش مهم بر آن پای فشرد و در هیچ شرایطی، از آن عدول نكرد. امام، در استقرار عدالت در بعد اقتصادی، این رفتار را متبلور ساخت كه اگر قرار بود اموالِ شخصی اش را تقسیم كند، عدالت را محور قرار می داد تا چه رسد به اموال عمومی: «لو كان المال لی لسویتُ بینهم فكیف و إنّما المالُ مال الله؛[۱]

اگر مال، از خودم بود، مساوی تقسیم می كردم تا چه رسد به مالی كه از آنِ خداست.»

حضرت، نه تنها از روز نخست بر این اصل پافشاری كرد، بلكه به اصلاحِ بی عدالتی های گذشته نیز پرداخت:

«وَ الله! لو وَجَدته قد تزوج به النساء و ملك به الإماء، لرددتُهُ؛ فإنَّ فی العدلِ سعهٔ و مَنْ ضاق علیه العدلُ فالجورُ علیه أضیق؛[۲]

به خدا سوگند! اگر بیابم كه با بیت المال، همسر انتخاب كرده باشند و یا كنیزانی مالك شده باشند، همه را باز خواهم گرداند، زیرا، در عدل، گشایشی است و آنان كه از عدالت در تنگنا باشند، ظلم بر آنان بیشتر تنگنا فراهم خواهد آورد.»

امام، در همان روزهای نخست حكومتی، اقدام به تجدید ساختار مدیریتی كرد. مدیران و استانداران پیشین را كه نوعاً، از میان بنی امیه و هواداران آنان بودند، تغییر داد و هیچ گونه توصیه ای را در باره ابقای آنان نپذیرفت، حتی در مورد معاویه، از سوی مغیرهٔ و حتی عبدالله بن عباس، بارها پیشنهاد شد كه «با توجه به قدرت وی، چند صباحی او را تحمل كن»، ولی امام، در پاسخ آنان گفت: «من، دو روز، معاویه را تحمل نخواهم كرد.»[۳]

ب) استقرار آزادی اجتماعی

آزادی اجتماعی در عرصه های گوناگون فرهنگی و سیاسی، از ویژگی مهم دیگر نظام سیاسی امام علی(ع) است.

نهادهای سیاسی كه از پایگاه مردمی بهره مندند، از استقرار آزادی اجتماعی هراسی ندارند، بلكه این محور را در جهت اهداف ارزشی خویش دیده و از آن استقبال می كنند، در مقابل، نهادهای سیاسی استبدادی و ضد ارزشی، هماره، از آزادی اجتماعی مردم در هراسند، زیرا، آزادی اجتماعی به چالشهای وسیع برای آنان منتهی خواهد شد.

امام علی(ع) در استقرار آزادی اجتماعی، مردم را در انتخاب حكومت آزاد گذاشت و گفت، پیمان و بیعت با من، با رضایت مردم باید صورت گیرد:«و لا تكون إلّا عن رضا المسلمین؛[۴]

بیعت با من، جز با رضایت مردم نباید باشد.»امام مردم را در امور اجتماعی خویش، كاملاً آزاد گذاشت و سهیم كرد و امور عمومی را با مشاوره و مشاركت مردم تحقق بخشید و در بیان خواسته ها و ابراز اندیشه ها، تا آن مقدار به مردم آزادی داد كه هر كس در هر شرایط، سخت ترین و تندترین سخن خویش را در حضور همگان، حتی در حضور رهبری مطرح می كرد و از رفتار امام، انتقاد می كرد و امام هم نه تنها از انتقادها برنمی آشفت، بلكه شفاف، خود را پاسخگو می دانست. به همین سبب، زیباترین شكل حكومت مردمی، در حكومت علی(ع) شكل گرفت.

این دو شاخصه، به همراه ویژگیهای دیگر رفتار سیاسی امام، زمینه ساز جریانهای اجتماعی گردید، جریانهایی كه بسیاری از آنها، همگون نشان می دادند. این ویژگیها خاستگاه دو نوع جریان همخوان و چالشی را موجب شد.

به دیگر سخن، این ویژگی، همان گونه كه سبب شكل گیری یك جریان مهم اجتماعی آرمان خواه شد، خاستگاه جریانهای چالشی و بی تفاوت نیز گشت كه تحلیل هر دو گروه، پیامی برای زمانهای مشابه است. این جریانها را در دو محور عمده، می توان بررسی كرد.

● تشكل همسو

ویژگیهای حكومتداری امام، زمینه شكل گیری یك طیف عظیم از هواداران و یاران امام شد. احزاب و افراد آرمان خواه كه به ارزشهای الهی و انسانی می اندیشیدند، تحقق آرمانهای خویش را در روش امام مشاهده می كردند و به همین جهت، نه تنها از استقرار عدالت نمی رنجیدند و از آزادی اجتماعی بهره وری سوء نمی كردند، بلكه عدالت را، یك آرمان ارزشی می دانستند و از آزادی اجتماعی نیز به عنوان بستری مناسب برای رشد و بالندگی جامعه بهره می بردند.

یاران زبده امام كه شیفته استقرار ارزشها بودند، طیف بزرگی از حواریون حضرت بودند كه انبوه جمعیت را به همراه داشتند. به طور طبیعی، افراد شاخص این جریان، گرچه قابل شمارشند، لكن اكثریت مردم عراق و سایر مناطق ـ كه در زیر پوشش حكومت امام بودند ـ با این جریان پیوند داشتند.

این جریان، از لحاظ اندیشه، روشن بین و بالنده و از لحاظ باور، متدین به ارزشها و از لحاظ رفتار نیز مقاوم و استوار در مسیر آرمانها بود. اندیشه آنان، اندیشه امام و رفتارشان، رفتار امام بود.

این جریان بالنده و سترگ، در ساختار مدیریتی نظام امام و نیز صحنه های چالشی و نظامی و دفاع از آرمانها، نقش محوری را داشت و چون اكثریت جمعیت، با این جریان همسو بودند، نیروی عظیم و پرتوانی را شكل می دادند كه در مهار شورشها علیه امام، ایشان را یاری می رساند.

این جریان اجتماعی، همان جریان و تشكلی است كه در اندك زمان (حدود نصف روز) توطئه ناكثین را در بصره مهار كرد و در صفین، قاسطین را آنچنان مستأصل كرد كه لیلهٔ الهریر و یوم الهریر پدیدار ساخت، یوم الهریری كه سردمدار قاسطین، معاویه را آنچنان مضطر ساخت كه سپاه شكست خورده خویش را رها كرد و در صدد نجات جان خویش شد كه از مهلكه فرار كند.[۵]

این جریان، همان جریانی است كه در مهار نهروانی های خشك و خشن، نقش اساسی را ایفا كرد و به پیروی از امام، چشم فتنه را از حدقه بیرون افكند.

این جریان، گرچه از افراد و احزاب و قومیتهای متفاوت شكل گرفته، لكن به لحاظ وحدت آرمان، یكسو و هم جهت و متشكل بودند. برخی افراد زبده این جریان، پس از فرزندان حضرت، مانند حسن و حسین(ع) و محمد بن حنفیه، عبارتند از مالك اشتر؛ محمد بن ابوبكر؛ اویس قرنی؛ عبدالله بن عباس؛ قیس بن سعد؛ سهل بن حنیف؛ عثمان بن حنیف؛ زید بن صوحان؛ صعصعهٔ بن صوحان؛ عدی بن حاتم؛ حجر بن عدی؛ عمرو بن حمق؛ شریح بن هانی؛ عبدالله بن جعفر؛ مخنف بن سلیم؛ ابوایوب انصاری؛ خذیمهٔ بن ثابت؛ مالك بن ضمره،[۶] ...

اینان، یاران پاك باخته امام بودند كه در تمام عرصه ها، همراه حضرت بودند و اندیشه ای جز اندیشه حضرت را نمی پسندیدند. برخی از اندیشه های آنان، در سخنانشان آشكار است. امام همام، در هنگام عزیمت به صفین، با اصحاب خویش، مهاجر و انصار، به مشاوره پرداخت و در مورد جنگ با معاویه نظرخواهی كرد، عده ای، اظهار نظر كردند: عمار گفت: «یك روز درنگ هم روا نیست. ریختن خون اینان، كرامت الهی و تقرب به خدای سبحان است.»

قیس بن سعد گفت: «جهاد با اینان، از جهاد با ملتهای غیر مسلمان، بر من محبوبتر است.»

سهل بن حنیف، خطاب به امام اظهار داشت: «جنگ ما، جنگ تو، و مسالمت ما، مسالمت تو است.»

زید بن حصین، چنین ابراز كرد: «ما، یك چشم به هم زدن، در جنگ با این قوم، تردید نداریم.»

ابوزبیب گفت: «اگر ما، به راه حق هستیم، از بركت تو، ای علی، است. ما، در جنگ با این قوم، جز اطاعت تو، نمی شناسیم.»

مالك اشتر، هنگامی كه فردی (فزازی) سخنان زشتی را بر زبان جاری كرد، وی را دنبال كرد و به قتل رساند. مالك روی كرد به امام همام و عرض كرد كه از سخنان این فرد، خاطر امام رنجیده نشود و از عزم بر جنگ، مأیوس نشود، زیرا، تمام این جمعیت، شیعیان او هستند.

اندیشه تا آنجا بالنده، و فرد، تا آن مرحله، سترگ است كه امامِ پایداری را، دلداری می دهد.[۷]

در جریان جنگ جمل، هنگامی كه سران ناكثین، پیمان شكنی كرده و چهل تن از نگهبانان بیت المال را كشتند و عثمان بن حنیف را مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ حُكَیْم بن جَبَلَه، با دو تن از برادرانش و سیصد تن ـ و به نقلی هفتصد تن ـ از یارانش علیه ناكثین یورش برد و حماسه آفریدند. وی هنگامی كه پایش قطع شد، پای بریده خویش را بر ضارب زد و وی را نقش بر زمین كرد.

گروه حُكیم تا آنجا مقاومت كردند كه خود و برادرانش و تمام سپاه همراه، به شهادت رسیدند. این حماسه، «جمل كوچك» نامیده شد.[۸]

● موضع امام

موضع امام در برابر این تشكل، بسیار شفاف است. امام، همواره، از این تشكل، به عنوان «بازوی پرتوان» ستایش كرد و از آنان به عنوان بهترین ها و مقاوم ترین ها در نصرت دین خدا نام برد و آنان را متعهدترین افراد به آرمان رسول الله(ص) معرفی كرد.

مركزیت این تشكل، كوفه و اطراف آن ـ كه مركز امامت علی(ع) بود ـ است. امام، در ستایش از این تشكل، این گونه سخن اظهار می دارد:«

یا أهل الكوفه! فانَّ لكم فی الاسلام فضلاً ما لم تبدلوا و تغیروا. دعوتكم إلی الحق فاجبتم؛

شما اهل كوفه! صاحبان برتری هستید. البته اگر تغییر روش ندهید. من، شما را به حق فرا خواندم، و شما دعوت مرا اجابت كردید.»

«یا أهل الكوفه! إنّكم من

حبیب الله احمدی



همچنین مشاهده کنید