شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

حكومت پیامبر و امام


حكومت پیامبر و امام

سخن ما در مقاله حاضر آن است كه حكومت پیامبر اكرم ص و ائمه طاهرین ع جنبه الهی, قرآنی و شرعی داشته و بیعت مردم, به عنوان نشانه آمادگی برای قبول حاكمیت آن بزرگواران, شرط تحقق یافتن حكومت ایشان بوده و نه شرط مشروعیت

سخن ما در مقاله حاضر آن است كه حكومت پیامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) جنبه الهی، قرآنی و شرعی داشته و بیعت مردم، به عنوان نشانه آمادگی برای قبول حاكمیت آن بزرگواران، شرط تحقق یافتن حكومت ایشان بوده و نه شرط مشروعیت. یادآور می شود كه مقاله حاضر، به مباحث اخیر در باب «اسلامیت و جمهوریت در نظام سیاسی ایران» ناظر نیست.

●●طحكومت رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع)

خداوند متعال در آیات قرآن، تبعیت از رسول خدا(ص) را در موارد متعددی كه جنبه اجتماعی و حكومتی داشته و فراتر از تبلیغ و رسالت است مقرر فرموده است. به عنوان مثال:

۱- «ای كسانی كه ایمان آورده اید! از خدا و رسول و اولی الامر كه از خود شمایند، اطاعت كنید و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، (داوری) آن را به خدا و رسول بازگردانید....* آیا ندیدی كسانی كه گمان می كنند، به آنچه كه بر تو و بر پیشینیان تو نازل شده ایمان دارند، اما می خواهند داوری میان خود را نزد طاغوت ببرند با آن كه فرمان یافته اند تا بدان كفر ورزند ولی شیطان می خواهد آنها را به گمراهی دوری دراندازد.»۱

در این آیات اطاعت از خدا، رسول و اولی الامر مقرر گشته است و در ادامه می فرماید: نزاع های خود را به خدا و رسول ارجاع دهید، سپس از كسانی كه حكمیت خود را در اختلافاتشان به نزد طاغوت می برند (و به رسول خدا(ص) مراجعه نمی كنند) به تندی انتقاد شده است.

روشن است كه مسئله حكمیت دادن به طاغوت، در امور عقیدتی و مبدأ و معاد نبوده و ناظر به شئون اجتماعی و به اصطلاح امروز «قوه قضائیه» است. شأن نزول آیه كریمه نیز موید همین مطلب است و بدین شرح است كه یكی از منافقین در دعوای خود با یك یهودی، اصرار داشت تا حكمیت را به نزد كعب بن اشرف یهودی ببرد، زیرا می دانست كه وی اهل رشوه گیری است.۲

بنابراین قرآن كریم برای پیامبر(ص) شأن قضاوت قائل است، آن هم با تاكید ویژه و فراوان.

۲- در آیه دیگر، افرادی كه اخبار مرتبط با امنیت جامعه را انتشار می دهند، مورد سرزنش قرار گرفته و مسلمانان مامور شده اند تا چنین اخبار و شایعاتی را به رسول و اولی الامر برسانند.۳ توجه نمایید كه تعبیر آیه كریمه «امور مرتبط با ایمنی و نگران كننده» در جامعه است كه حیطه بسیار وسیعی را دربرمی گیرد.

۳- در آیه دیگر با لحنی شدیدتر می فرماید: «هیچ رسولی را نفرستادیم مگر برای آن كه به اجازه خدا از او اطاعت شود....* به پروردگارت قسم كه آنها مومن نخواهند بود، مگر اینكه در اختلافات خود تو را داور گردانند، سپس از داوری تو [حتی] در دل خود، هیچ اعتراض (و ناخشنودی) نداشته و كاملاً تسلیم باشند.»۴

۴- آیه دیگر چنین است: «هیچ مرد و زن مومنی حق ندارد، هنگامی كه خدا و رسول به كاری فرمان دهند، از خود رایی (مخالف) ابراز دارند و هركس خدا و رسولش را نافرمانی كند، قطعاً به گمراهی آشكاری دچار گردیده است.»۵

شأن نزول آیه چنین است كه رسول اكرم(ص) به زینب (دخترعمه خود) امر فرمودند كه درخواست ازدواج زید بن حارثه (پسرخوانده حضرت) را بپذیرد و ملاحظات طبقاتی مانع پذیرش وی نگردد. آیه كریمه در پی آن تاكید فرمود كه زن و مرد مومن نباید از حكم پیامبر(ص) تخطی كنند، پس نزول آیه در امری كاملاً شخصی (و نه دینی به معنای عام كلمه) بوده است.

ملاحظه می شود كه در این قبیل آیات، علاوه بر لحن شدید و تند آیات، همه جا اطاعت از رسول، بلافاصله در كنار اطاعت از خداوند آمده كه این خود حاكی از تاكیدی بی اندازه است.

در آیات دیگری، پیامبر اكرم(ص) به امور مختلف اجرایی مامور شده از جمله : معرفی حضرت به عنوان فرمانده و اداره كننده جنگ۶، و تصمیم گیرنده و اجراكننده صلح ۷ و مامور دریافت صدقه از مسلمانان۸ و... بنابراین وظیفه رسول اكرم(ص) به ابلاغ احكام جنگ و صلح زكات و صدقات محدود نمی شده و خداوند متعال آن جناب را در شئون اجرایی داخل كرده است. پس قرآن در همه امور یاد شده، برای پیامبر(ص) شأن ویژه ای قائل است. در آیات فوق الذكر، رسول به همان عنوان «رسول بودنش» مرجع امور قضایی و اجتماعی معرفی شده و كاملاً از آیات برمی آید كه این شئون، ثانوی و به اعتبار امر دیگری نیست. در آیه اول، راجع به كسانی كه می خواهند در دعواهای خود، به جای رسول خدا(ص)، حكمیت به نزد طاغوت ببرند با لحن سرزنش، فرمود: «اینان گمان می كنند به قرآن و كتب آسمانی پیشین ایمان دارند.» بدین ترتیب تسلیم بودن به حكم آن حضرت در مسائل اجتماعی و قضایی، از مراتب ایمان به رسالت پیامبر(ص) و از شئون مطاعیت آن حضرت شمرده شده است، پس دستورات مكرر قرآنی كه «از رسول اطاعت كنید» شامل این شئون اجتماعی نیز می شود. (گرچه این شمول از اطلاق آیات اطاعت نیز قابل دریافت است.) علاوه بر آیات فوق الذكر، قرآن كریم با تعبیری بسیار صریح می فرماید «النبی اولی بالمومنین من أنفسهم»۹ یعنی «پیامبر نسبت به مومنان از خود آنان صاحب اختیارتر است.» آیه دیگری كه جا دارد مورد اشاره قرار دهیم، آیه ولایت است. این آیه مقام سرپرستی و صاحب اختیاری مومنین را برای خدا و رسول و گروه سومی (كسانی كه ایمان آورده و نماز می گزارند و در حال ركوع صدقه می دهند) مطرح می نماید.۱۰

از شأن نزول آیه، یعنی ماجرای بخشیدن انگشتر به فقیر توسط امیرالمومنین علی(ع) در حال ركوع نماز - كه شیعه و اهل سنت، هر دو به تواتر نقل كرده اند - دانسته می شود كه مصداق قطعی گروه سوم امام امیرالمومنین(ع) است. از آن جا كه به دلیل حساسیت و اهمیت این آیه، ذیل آن بحث های فراوانی صورت گرفته، تفصیل این بحث را به مجالی دیگر وامی نهیم. خلاصه آن كه آیه ولایت، سرپرستی و صاحب اختیاری رسول خدا(ص) را در درجه اول به امیرالمومنین(ع) تسری می دهد.

●●●

در جایی از مقاله مورد نقد، می خوانیم: «علی(ع) در این ایام به رغم باور به افضلیت خود در میان صحابه پیامبر(ص) و وجود ده ها حدیث در این باره كه مورد قبول فرق مختلف اسلامی است...» نویسنده در پاورقی به عنوان نمونه ای از این ده ها حدیث از «حدیث دار، حدیث طیر، حدیث منزلت و حدیث غدیر» نام برده است. این یادآوری از سوی ایشان جای تقدیر دارد، اما در عین حال بی توجهی به مضمون همین احادیث، تعجب آور است. در این احادیث، همان موضوعی كه قرآن كریم نیز - بنا به توضیحات پیش گفته - آورده است، با تفصیل بیشتر مطرح شده یعنی تسری شئون ولایی و مطاعی پیامبر اكرم(ص) به امیرالمومنین(ع).

در حدیث منزلت رسول خدا به حضرت علی(ع) خطاب فرموده اند: «جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون به موسی است جز آنكه پیامبری پس از من نیست.» معنای این سخن چیست؟ اولاً قرآن كریم، حضرت موسی(ع) را علاوه بر شئون رسالت، كاملاً در ابعاد یك رهبر اجتماعی و هدایت كننده امور بنی اسرائیل معرفی می كند. جناب هارون نیز به تصریح قرآن، وزیر و خلیفه حضرت موسی(ع) است۱۱ (حضرت موسی(ع) زمانی كه قوم خود را برای مدتی ترك می گفت، هارون(ع) را جانشین خود قرار داد. )

بر اساس آیات قرآن، وظیفه ای كه حضرت موسی(ع) به عهده برادر خود گذاشته و از آن به خلیفه قراردادن وی تعبیر فرمود، شامل اداره جامعه و دخالت عملی در امور بنی اسرائیل بوده است.۱۲ این معنای وزارت و خلافت هارون برای موسی(ع) است كه رسول اكرم(ص) نیز برای امیرالمومنین(ع) نسبت به خویش اعلام فرموده است.

نكته مهمی كه در حدیث منزلت باید مورد توجه ویژه قرار گیرد،كیفیت و قوت این وزارت و خلافت است. براساس آیات قرآنی، جناب هارون(ع) از سوی خداوند به وزارت حضرت موسی منصوب گشت. «وجعلنا معه اخاه هارون وزیرا» پس این وزارت و جانشینی در حد كمال و دارای منشأ و تایید الهی بوده است. بنابراین از حدیث منزلت فهمیده می شود كه خلافت و وزارت امیرالمومنین(ع) برای رسول اكرم(ص)، دارای صبغه الهی است.

مورد دیگر، حدیث دار است كه براساس آن، رسول خدا(ص) در همان آغاز دعوت علنی خود، راجع به حضرت علی(ع) فرمودند: «او برادر، وصی و جانشین من است، پس سخنش را بشنوید و او را اطاعت كنید.»

همچنین به حدیث غدیر اشاره كرده اند. در متن خطابه غدیر كه در منابع شیعی با تفصیل فراوان آمده، تعابیری همچون «حاكم مومنان (امیرالمومنین) كه امارت بر مومنان پس از رسول خدا(ص) بر احدی جز او روا نیست»، «پیشوای مومنان كه اطاعتش واجب است»، نسبت به حضرت علی(ع) وجود دارد كه بحث را كوتاه می كند، به علاوه بیعت گرفتن پیامبر(ص) برای حضرت علی(ع)، دلالت بر امارت امام دارد . از سوی دیگر می توان به همان حداقلی كه اهل سنت از فرمایشات رسول خدا(ص) در غدیر خم نقل كرده اند نیز استناد كرد. یكی از موارد این استناد، به شرح زیر است: براساس نقل بزرگان اهل سنت (كه علامه امینی ۶۴ نفر از آنان را نام برده)۱۳ رسول خدا(ص) در غدیرخم، با توجه به آیه شریفه قرآن، یادآوری فرمود: «من بر مومنین از آنها «اولی» و صاحب اختیارتر هستم.» و بلافاصله فرمود: «هركه من مولای اویم این علی مولای او است.» «اولی» و «مولی» هم ریشه اند و كاربرد متوالی آنها به شكل فوق تردیدی باقی نمی گذارد كه كلمه «مولی» در سخن پیامبر(ص) به معنی صاحب اختیار است.

نتیجه آنكه حكومت پیامبر اكرم(ص) و پس از ایشان امیرالمومنین(ع) دارای مشروعیت دینی و الهی بوده و لذا زمینه سازی و پذیرش آن وجوب شرعی داشته است. البته آن بزرگواران، مامور به تحمیل خود و حكومت خویش نبوده اند كما اینكه مامور به تحمیل دین حق نیز نبوده اند. آنها موظف به ابلاغ حق و مردم موظف به پذیرش آن بودند كه یكی از مراتب آن نیز شئون حكومتی ایشان بوده است. به تعبیر دیگر زمانی كه در اصل دین، پیامبر(ص) مامور به رساندن پیام است و نه الزام و اجبار، طبعاً مردم را برای قبول حكومت خود نیز اجبار نمی نمایند و تشكیل حكومت را منوط به وجود اقبال مردم و مقبولیت اجتماعی می نمایند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید