چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

پهنه گیتی زیر سایه قند پارسی


پهنه گیتی زیر سایه قند پارسی

شاید آن زمان که حافظ خبر از رفتن قند پارسی به بنگاله می داد, برایش قابل باور نبود که این زبان شیرین امروز بخش زیادی از قاره های جهان را در نوردد و بسیاری را از هر سوی این دنیای پهناور به کشور شعر یا ادب بکشاند یا هنگامی که حکیم ابوالقاسم فردوسی, دغدغه حفظ و گسترش زبان شیرین فارسی را در دل می پروراند و قلم در قلمدان می چرخاند و سطر به سطر شاهنامه را می نگاشت, هرگز تصور نمی کرد روزی فرارسد که ۲۲۰ دانشگاه در سراسر جهان به آموزش زبان فارسی اشتغال داشته باشد و تعداد قابل توجهی دانشجو و زبان آموز در مقاطع مختلف کارشناسی, کارشناسی ارشد و دکتری در این دانشگاه ها به فراگیری این زبان شیرین مشغول باشند

شاید آن زمان که حافظ خبر از رفتن قند پارسی به بنگاله می‌داد، برایش قابل باور نبود که این زبان شیرین امروز بخش زیادی از قاره‌های جهان را در نوردد و بسیاری را از هر سوی این دنیای پهناور به کشور شعر یا ادب بکشاند یا هنگامی که حکیم ابوالقاسم فردوسی، دغدغه حفظ و گسترش زبان شیرین فارسی را در دل می‌پروراند و قلم در قلمدان می‌چرخاند و سطر به سطر شاهنامه را می‌نگاشت، هرگز تصور نمی‌کرد روزی فرارسد که ۲۲۰ دانشگاه در سراسر جهان به آموزش زبان فارسی اشتغال داشته باشد و تعداد قابل توجهی دانشجو و زبان‌آموز در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در این دانشگاه‌ها به فراگیری این زبان شیرین مشغول باشند.

البته این تنها یک گوشه از اقداماتی است که برای حفظ زبان فارسی می‌شود و علاوه بر آموزش دانشپذیران زبان فارسی، نزدیک به ۴۰ استاد اعزامی از ایران و بیش از ۲۰۰ استاد بومی در دانشگاه‌های کشور‌های مختلف به تدریس این زبان اشتغال دارند و بیش از ۶۰ سفارتخانه و رایزنی فرهنگی با تشکیل کلاس‌های زبان فارسی، به داوطلبان آزاد و علاقه‌مندان، خدمات آموزشی ارائه می‌کنند.

تشکیل مجمع جهانی استادان زبان و ادبیات فارسی، تشکیل شورای گسترش زبان فارسی، موسسه بنیاد سعدی، برگزاری همایش‌ها در جهت شناخت بزرگان شعر فارسی در جهان، تنها گوشه‌ای از فعالیت‌هایی است که مراکز و موسسات آموزش عالی برای حفظ و گسترش ادبیات غنی فارسی انجام داده‌اند.

ادبیات فارسی و ایرانی، یکی از مهم‌ترین نمودهای مدنیت و فرهنگ شرق زمین و دنیای اسلام است‌ که محصول فرآیندی عظیم از مبادلات فرهنگی، برخوردها و تاثیرپذیری‌های متقابل است که طول قرن‌ها انجام پذیرفته و آن را به یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های فرهنگی کشورهای فارسی زبان تبدیل کرده است. این میراث مشترک معنوی، نقاط و جغرافیای سیاسی مهمی در جهان مثل افغانستان، تاجیکستان، شبه‌قاره هند و بخش‌هایی از آسیایی مرکزی را به یکدیگر مرتبط کرده و مردم این سرزمین‌ها را از نوعی احساس و علاقه مشترک دینی و انسانی برخوردار ساخته است.

● زبان فارسی حتی در تاجیکستان مهجور است

دکتر صفر عبدالله، شرق‌شناس تاجیکی با اشاره به این موضوع که زبان فارسی در تاجیکستان مورد غفلت واقع شده است، می‌گوید: متاسفانه پیرو تصمیمات سیاسی، یکی از مهم‌ترین وجود مشترک میان این مردمان یعنی زبان فارسی حتی در تاجیکستان مهجور واقع شده و همین مساله مانعی مهم بر سر توسعه تعاملات میان دو کشور در حوزه‌های مختلف از جمله در حوزه فرهنگی بوده است.

وی می‌افزاید: فارسی در تاجیکستان، زبان مردم این کشور و تاجیکستان، خاستگاه زبان فارسی است. متاسفانه چندان که دل من می‌خواهد وضع زبان فارسی در تاجیکستان خوب نیست. در میان عوامل مختلف، مهم‌ترین مانعی که برای گسترش زبان فارسی در تاجیکستان وجود دارد و می‌توان آن را به دیوار چین تشبیه کرد، خط سیرلیک است.

اگر تاجیکستان می‌خواهد جزء کشورهای فارسی‌زبان باقی بماند و پیشرفت کند، اقدامی که باید انجام دهد برداشتن این دیوار بسیار سنگین (سنگین‌تر از دیوار چین)، یعنی خط سیرلیک است.

به هر حال، خط فارسی باید در تاجیکستان احیا شود. تا سال ۱۹۳۰ در تاجیکستان، همه با همین خط می‌نوشتند.

به گفته این پژوهشگر برخی بزرگان فرهنگ تاجیکستان ازجمله استادان صدرالدین عینی و ساتم اولوغزاده که در زمان اتحاد جماهیر شوروی نیز فعالیت کردند، آثار خویش را به خط فارسی می‌نوشتند. تقریبا تا زمان دگرگون شدن خط، فارسی زبانان آسیای مرکزی که بدبختانه با دستور استالین گجستک صورت گرفت، همه زبان خود را فارسی می‌گفتند و اصطلاح زبان تاجیکی نیز اصطلاحی جدید است و بیشتر با اندیشه‌های سیاسی جا افتاده است. این مساله‌ای است که من بارها گفته و از ۳۰سال قبل هم بر‌آن تاکید دارم. من در این موضوع یعنی پیوند خط و زبان فارسی هم در تاجیکستان، هم ایران و هم در روسیه مقالاتی چاپ کرده‌ام.

صفر عبدالله چنین ادامه می‌دهد: در این میان، کسانی هم پیدا شدند که از برتری خط سرلیک سخن به میان آوردند و در نهایت تاجیکان را وادار کردند خط سیرلیک را بپذیرند. هدف اصلی، هدف سیاسی بود. می‌خواستند تفرقه بیندازند و حکومت کنند.

چنان‌که سال ۱۹۶۶ زبان تاجیکان افغانستان را تنها به دلیل آن که از ایران بزرگ و تاجیکستان جدا کنند، دَری نام گذاشتند. پیداست ما تعبیر زبان دری داشتیم؛ ولی نه به عنوان زبان جداگانه‌ای، بلکه مترادف زبان فارسی بود. این هم عملی سیاسی بود و خوشبختانه فرهنگیان افغانستان هنوز هم خود را فارسی زبان می‌گویند.

زبان فارسی از چنان پشتوانه بزرگی برخوردار است که ‌این‌گونه تلاش‌های خصمانه کاری آنچنانی نکرد و چنان‌که می‌بینید، ما هنوز با یک زبان صحبت می‌کنیم و ان‌شاءالله تا قیامت چنین خواهد بود و تا باد چنین بادا.

● خریدار زبان فارسی در هند زیاد نیست

در شبه‌قاره هند هم سایه استعمار کم‌کم باعث فراموشی زبان و ادبیات فارسی شد؛ زبانی که روزی در هند به عنوان زبان رسمی کشور محسوب می‌شد. برای مثال پروفسور حسین شریف قاسمی، استاد دانشگاه دهلی هند با بیان این مطلب که در شبه‌قاره ، آن‌گونه که شایسته است به زبان فارسی پرداخته نمی‌شود، به خبرنگار «جام‌جم» می‌گوید: هند با زبان فارسی رابطه قدیمی دارد و این زبان بیش از ۹۰۰ سال است که در هند ادامه داشته و دارد. در این دوران هزاران نسخه و هزاران کتاب به فارسی نوشته شده که بیشتر آن کتاب‌ها هم‌اکنون موجود است. ما در هند تقریبا پنج یا شش کتابخانه داریم که هزاران نسخه خطی در اختیار آنهاست. از این کتابخانه‌ها می‌توان به کتابخانه خدابخش، کتابخانه رضا رامپور، کتابخانه‌ای در دانشگاه علیگر، کتابخانه‌ای در موزه ملی و کتابخانه‌ای در انجمن آسیایی بنگال اشاره کرد. در این کتابخانه‌ها هزاران نسخه خطی حفظ می‌شود. بیشتر این کتابخانه‌ها برای حفظ نسخه‌های خطی، بودجه‌ زیادی از دولت می‌گیرند و در نتیجه سرمایه بسیاری برای حفظ و نگهداری نسخه‌ها صرف می‌شود. در کتابخانه‌های هند هزاران نسخۀ خطی به زبان‌ها فارسی و عربی نگهداری می‌شود که همه آنها محفوظ هستند و از کسی نشنیده‌ام که نسخه‌های خطی در این کتابخانه‌ها از بین رفته باشد.

وی با انتقاد از وضع کنونی زبان فارسی در شبه‌قاره ادامه می‌دهد: هند و در سطح وسیع‌تر شبه‌قاره به فارسی آن‌گونه که شایسته است اهمیت داده نمی‌شود. در شبه‌قاره بیش از ۶۰۰ سال زبان رسمی، زبان فارسی بوده است؛ ولی اکنون وضع این گونه نیست و چون خریدار زیاد نیست، دولت هم در آن منطقه توجه نمی‌کند. با وجود این، علاقه‌مندان به زبان و ادبیات فارسی در این باره حداقل تلاش خود را انجام می‌دهند و تاکنون نیز موفق بوده‌اند.

● نیاز به تبادلات گسترده فرهنگی

بی‌شک عشق به زبان فارسی در آسیا منحصر به کشورهای فارسی زبان و شبه‌قاره نمی‌شود و در سال‌های اخیر بسیاری از شرق آسیا و از جمله کشورهایی مانند ژاپن، کره و چین به ایران سفر کردند تا در دانشگاه‌های ایران به تحصیل در این رشته بپردازند. یکی از این دانشجویان خانم دکتر آیانو ساساکی، دانشجوی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران است.

او درباره وضع زبان و ادبیات فارسی در ژاپن به «جام‌جم» می‌گوید: ادبیات فارسی در ژاپن شناخته شده نیست و باید تبادلات فرهنگی گسترده‌تری ـ مانند ترجمه متون فارسی به ژاپنی ـ صورت بگیرد تا مردم ژاپن با تصویری از فرهنگ ایران آشنا شوند. من اول که زبان فارسی را آموختم، متوجه شدم زبان فارسی بدون ادبیات ناقص است، برای همین تحصیلم را در ژاپن در همین رشته ادامه دادم.

در کشور ما ادبیات فارسی شناخته شده نیست. در ژاپن زبان‌هایی مانند فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، روسی از ۱۵۰‌سال‌پیش وجود داشته و بیشتر مردم ما هم چه به نظم و نثر با این زبان‌ها آشنایی دارند، اما ادبیات فارسی زیاد شناخته شده نبود و می‌خواستم در زمینه شناخت زبان فارسی به ژاپن خدمتی کرده باشم.

کسانی که فارسی می‌دانند در ژاپن خیلی کم هستند و اگر یکی ‌دونفر فارسی بخوانند، خیلی تعجب برانگیز است.

امّا زبان فارسی، هیچ گاه خود را محدود و محصور به جغرافیای خاصی نکرد و حلاوت و شیرینی آن فراتر از قاره کهن رفت. در قرن‌های گذشته این زبان در انتقال دانش‌ها و تکوین تمدن اسلامی و انتقال به اروپا در شکل‌گیری بخشی از تاریخ آن نقش محوری داشته و توانسته است در بسیاری از دانشگاه‌ها نفوذ کند.

اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا، زبان فارسی آموزش داده می‌شود و در بسیاری کشورها نظیر اسپانیا، فرانسه، ایتالیا، اتریش، انگلستان، آمریکا، کانادا، روسیه، استادان بزرگی مشغله اصلی‌شان تدریس و تحقیق پیرامون وجوه متفاوت ادبیات فارسی است و در بسیاری از این کشورها کرسی زبان فارسی دایر است.

● گسترش آموزش زبان فارسی در فرانسه

ژیل اوتیه، اندیشمند فرانسوی در خصوص جایگاه زبان و ادب فارسی در فرانسه می‌گوید: اگر به میزان ترجمه‌ها، ویرایش‌ها و کتاب‌های نگاشته شده در زمینه ادبیات فارسی به زبان فرانسه توجه کنیم فکر می‌کنم سطح قابل قبولی از شناخت ادبیات فارسی در فرانسه داشته باشیم.

برای نمونه می‌توانم به کتاب گرامر زبان فارسی نگارش ژیلبر لازار و ترجمه غزلیات حافظ اشاره کنم که کتاب‌های بسیار ارزشمندی هستند؛ اما مساله اینجاست که اینها همه آثاری هستند که مدت‌ها پیش تالیف یا ترجمه شده‌اند و به موجی از آثار شرق‌شناسی به زبان فرانسه تعلق دارند که نه‌تنها ادبیات، بلکه مطالعاتی در باب جامعه، سیاست، تاریخ و... ایرانیان را در بر می‌گیرد.

اما بدون شک باید بین این آثار و تدریس زبان، ادبیات و فرهنگ ایران در فرانسه تفاوت قائل شد، چرا که گسترش آموزش زبان فارسی در فرانسه در سطح بسیار پایین‌تری قرار دارد و متاسفانه امروزه از کیفیت چندان مطلوبی برخوردار نیست.

علاوه بر این در فرانسه جز در دانشگاه پاریس و استراسبورگ و چند دانشگاه انگشت شمار دیگر نمی‌توان دانشکده زبان و ادبیات فارسی ‌ یافت و این در حالی است که زبان و ادبیات فارسی از جمله ادبیات شناخته شده و مطرح جهان است.

به عقیده اوتیه به طور کلی می‌توان گفت در فرانسه بسختی می‌توان جایی برای آموختن زبان یا دست‌کم بخشی از فرهنگ ایران پیدا کرد و این بسیار تاسف‌آور است، چرا که آموختن زبان فارسی، البته غیر از رسم‌الخط آن‌ برای فرانسه‌زبان‌ها کاری بسیار ساده است.

گذشته از این بسیاری از فرانسوی‌ها در دانشگاه‌ها مشغول فراگیری زبان عربی هستند و بخشی از این افراد می‌توانند در ادامه تحصیلات خود به مطالعه زبان و ادبیات فارسی رو بیاورند، ولی متاسفانه این مساله نیز تاکنون چندان عملی نشده است.

● ضرورت توجه بیشتر به ترجمه متون کهن فارسی

دکتر نصرالله رستگار که در دانشگاه وین در اتریش به ادبیات فارسی مشغول است، درباره وضع کنونی تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه‌های اروپا می‌گوید: من مقاله‌ای نوشتم با‌عنوان تاریخچه ایران‌شناسی در اتریش که در آن به ۳۰۰ سال تاریخ تحقیقات ادبیات فارسی پرداخته‌ام.

از قرن هفدهم میلادی فارسی تدریس می‌شد و در قرن هجدهم اشعاری مانند دیوان حافظ ترجمه شد و همین طور ‌کارهای جامی و نظامی و ادبیات ما باعث افتخارمان است و ادبیات دینی و ملی با هم عجین هستند.

وی با اعتقاد بر این‌که مترجمان باید به ترجمه‌ متونی مانند شاهنامه بیشتر بپردازند، می‌گوید: توجهی که در غرب به شاهنامه می‌شود، بیش از ایران است و من کشف کردم فردی اتریشی بخشی از شاهنامه را به شعر ‌ و یک آلمانی نیز از اول شاهنامه تا کیخسرو را ترجمه کرده است.

شاهنامه به انگلیسی به صورت کامل ترجمه شده و به زبان روسی نیز در دست ترجمه است و کم‌کم در دنیا ترجمه می‌شود و به دست خیلی از افراد می‌رسد. شاهنامه سند فرهنگ فارسی میان ایران، تاجیکستان و افغانستان است.

اغراق نیست اگر بگوییم ‌گرایش و کشش علاقه‌مندان به این زبان و ادبیات ممتاز آن در دنیای شرق و غرب تا حدودی به دلیل همین ویژگی اخلاقی آن بوده است و همین رسایی و توانایی شعری و ادبی زبان فارسی در بیان مضامین عرفانی، عارفان و بزرگان دین و ادب این سرزمین را برای برقراری ارتباط با مریدان و علاقه‌مندان خود راغب و مشتاق‌تر کرده است.

از این رو باید دانست ‌این امر تنها قسمتی از واقعیت مربوط به زبان و ادب فارسی در جهان امروزی به‌شمار می‌رود و درک صحیح و کامل از این واقعیت در موقعیت جهان زبان و ادبیات فارسی، وضع و هویت فرهنگی ما را تثبیت می‌کند.

سیده ‌معصومه کلانکی



همچنین مشاهده کنید