سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

نسبت عقل نظری و عقل عملی


نسبت عقل نظری و عقل عملی

عقل عملی معرف دیدگاه مشخصی از تأمل و تفكر است در زمانی كه عاملان به عمل می اندیشند آنها به خودشان و موقعیتشان به شیوه ای خاص می اندیشند

عقل عملی معرف دیدگاه مشخصی از تأمل و تفكر است. در زمانی كه عاملان به عمل می اندیشند آنها به خودشان و موقعیتشان به شیوه ای خاص می اندیشند. اما پرسش این است كه مشخصه های آشكار این موضع چیست؟ یعنی چه ویژگیهایی است كه عقل نظری و عقل عملی را از یكدیگر جدا می كنند.

یك راه طبیعی برای فهم عقل عملی در تقابل قرار دادن آن با عقل نظری است. عقل نظری هنگامی به كار می رود كه ما به پرسشها و مضامینی نظری می پردازیم. با این همه برخی نكات مهم در باب تمایز میان عقل نظری و عقل عملی وجود دارند كه باید بسط یابند. بعضی افراد بر این نكته دست می گذارند كه فهم تفكر نظری معطوف به توجه به پرسشهایی در باب تبیین و پیش بینی است. یعنی عقل نظری از یكسو وقایعی را كه در گذشته اتفاق افتاده اند تبیین می كند و از سوی دیگر توضیح می دهد كه در آینده چه وقایعی رخ می دهند. از این جهات تفكر نظری به واقعیات و تبیین آنها عطف توجه نشان می دهد. این مضامین با اصطلاحاتی بیان می شوند كه همه، آنها را می فهمند. عقلانیت نظری با توجه به این نكات رویكردی است كه در علوم طبیعی و انسانی به كار می رود و سعی می كند توصیفی از پدیده های این حوزه ها ارائه كند.

در مقابل عقلانیت نظری، عقلانیت عملی پرسشهایی متمایز و هنجاری را در وادی امر مطرح می سازد. پرسشهایی كه در اینجا مطرح می شوند با مقام هست سروكار ندارند، بلكه با چه باید انجام داد و بهترین كاری كه می توان انجام داد چیست، پیوند برقرار می نماید. در عقلانیت عملی عاملان تلاش می كنند تا دلایلشان را برای عمل مورد ارزیابی و ارزشگذاری قرار دهند. این افراد این كار را با توصیه های عملی فرد مورد توجه قرار می دهند و پرسش بیشتر سبك "من چه كاری را باید انجام دهم" می گیرد.

با این همه روشی دیگر برای تقابل میان عقلانیت نظری و عملی هم وجود دارد كه این روش بر شباهتهای این دو عقلانیت به جای تأكید بر تفاوتها دست می گذارد. از این منظر، تفكر نظری هم بسی به پرسشهای عملی و هنجاری توجه دارد، یعنی این تفكر با پرسش از آنچه فرد باید بدان باور داشته باشد پیوند برقرار می كند. این تفكر نظری بنا دارد تا به پرسشهای هنجاری با ارزیابی دلایل باور پاسخ دهد كه این باورها همه نتیجه استدلالهایی هستند كه كم و كیف و چیستی جهان را در محور بحث خود دارند. به عنوان مثال در تفكر نظری پژوهشگر مایل است بداند آیا باوری كه بدان قایل است موجه است یا نه و او باید باوری دیگر را اتخاذ كند. بدین جهت و به لحاظ وجود باید در تفكر نظری است كه به تفكر نظری هم تفكر هنجاری می گویند، اما عقل عملی رویه ای دیگر از مسأله را مدنظر قرار می دهد. از این نگاه تقابل بین عقل نظری و عقل عملی اساساً تعارض میان دو نظام ارزشی است. آنها كه اعمال را تنظیم می كنند و آنها كه باور را تنظیم می نمایند.

در اینجا البته تأملاتی كه پذیرش مدعیاتی خاص را پیشنهاد می كنند مدنظر نیستند. این بدان معناست كه عقل نظری به صدق گزاره هایی توجه دارد و دلایلی برای باورهایی ارائه می كند كه این باورها از گزاره های صادق سخن می گویند. عقل عملی در نقطه مقابل نه با صدق گزاره ها كه با ارزش یا خواستن اعمال ارتباط برقرار می كند. این دلایل البته دلایلی برای خوب بودن اعمال هستند یا ارزش اجرای درست آنها را مدنظر قرار می دهند. این تفاوت، دو شكل از استدلال را مطرح می كند. تفكر نظری در باب آنچه انسان باید باور كند و تغییراتی كه در باورهایش به وجود می آید سخن می گوید، در حالی كه عقل عملی موضوع عمل را قدعلم می كند یعنی نه تنها عقل عملی در موضوع از عقل عملی متمایز است كه در مسأله هم با آن متفاوت است.

دو نكته باید در باب این شیوه از فهم عقل عملی مدنظر قرار گیرد. در ابتدا ممكن است تصریح شود كه تفاوتی ماهوی میان نتایج عقل نظری و عملی وجود دارد. در حالی كه عقل نظری تغییراتی در حالات ذهنی مان به وجود می آورد، دومی تغییراتی در اعمال حادث می كند. اما گمراه كننده است كه میان دو نوع قابلیت عقلانی بر حسب اصطلاحات تمایز قایل شویم. عقلانیت عملی صرفاً به خود تحركات جسمی توجه ندارد بلكه به عوامل خارجی مؤثر بر اعمال نیز عطف توجه نشان می دهد و اینها تنها تا گستره ای قابل فهمند كه منعكس كننده حالات ذهنی مان باشند. بنابراین درست تر است، اگر این موضوع عقل نظری و عقل عملی را به عنوان حالات مدنظر بگیریم. تفاوت این دو از این نظر این است، عقلانیت نظری به تنظیم باورهایمان می پردازد، در حالی كه عقلانیت عملی به تنظیم قصدهایمان می پردازد.

دوم اینكه مهم است، آشكار شود كه در هیچ موردی تعدیلهای مفهومی حالات بدون خطا رخ نمی دهند. جایی برای فرا عقلانیت -یعنی اموری كه فراتر از عقل هستند - هم در حوزه عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی وجود دارد كه در بزرگترین شكل خود در شكل دادن به حالات فرد مؤثر است. فراعقلانیت عملی از مورد اخیر به عنوان "آكراسیا" یا سستی اراده مشهور است و هم اكنون در ذیل عقلانیت عملی بسیار مورد توجه قرار می گیرد. اگر فرض كنیم كه این نوع فربه از فراعقلانیت عملی ممكن است، آنگاه ما باید مدعی شویم كه عقل عملی به صورت خودكار در موضوع خود محدودیت دارد.

سپهر نیك گوهر



همچنین مشاهده کنید