سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

آتش زیر خاکستر


آتش زیر خاکستر

روایتی از تاریخچه اختلافات سرمربی و کاپیتان تیم ملی

علی دایی و علی کریمی شباهت های زیادی به یکدیگر دارند البته نه از نظر اخلاق و رفتار بلکه از نظر موقعیت هایی که در زندگی حرفه ای برای هر دوی آن ها پیش آمده. هر دو از پرسپولیس اوج گرفتند. هر دو با بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا بازی کردند (هرچند از این نظر ظاهرا کریمی عمل کرد بهتری داشته). هر دو با کنار رفتن کاپیتان قبلی (استیلی در مورد دایی و مهدوی کیا در مورد کریمی) کاپیتان تیم ملی شدند و هر دو بعد از افول فوتبال شان رو به بازی در کشورهای عربی آوردند و احتمالا با بازگشت کریمی به پرسپولیس در صورت حضور دوباره در ایران، هر دو اولویت اول شان برای بازگشت، پرسپولیس بوده است. اما این دو نفر چند تفاوت بزرگ دارند:

۱) دایی با زمین و زمان مشکل دارد و همیشه انگیزه ای برای جنگیدن دارد و شاید به همین دلیل است که این همه برای ادامه ی دوران بازیگری اش اصرار داشته و حالا هم رو به مربی گری آورده ولی علی کریمی انسانی است خونسرد و احتمالا پس از خداحافظی قریب الوقوع از تیم ملی، سال های آخر بازیگری اش را در پرسپولیس و با آرامش تمام خواهد کرد و ممکن است اصلا هم سراغ مربی گری نرود.

۲) دایی همیشه در برخورد با رسانه ها با سیاست است، یا به کلی سعی دارد آن ها را از سر خودش باز کند و یا محافظه کاری پیشه می کند و مکنونات قلبی اش را در لفافه ی جواب های کلیشه ای پنهان می کند، ولی کریمی در معدود مواقعی که خودش (و نه مدیربرنامه هایش) با رسانه ها تماس داشته نشان داده که شخص رک گویی است و این را هم در واقع از الگو و استادش علی پروین به ارث برده; کسی که کریمی بیشتر دوران حرفه اش را مدیون او می داند.

۳) بر خلاف دایی که ادعای دست یابی به همه چیز را دارد و جاه طلبی آن را هم داشته و دارد، کریمی، خواسته ی سختی از فدراسیون و تیم ملی ندارد، حرف او این است که اگر او را نمی خواهند صراحتا بگویند نمی خواهیم و پایش هم بایستند و اگر هم نه او را در تیم ملی حفظ کنند و بگذارند این چند صباحی که از دوران ملی پوشی اش باقی مانده به خیر بگذرد.صبح روز ۲۲ خرداد ماه بود که خبرگزاری مهر نامه ای از علی کریمی (و در واقع احتمالا از مدیربرنامه هایش ابوالفضل جلالی) بر روی تلکس خبری اش قرار دادند; نامه ای که موجب شد خوش بین ترین افراد نسبت به وضعیت کاپیتان تیم ملی و اختلافاتش با فدراسیون و علی دایی، به وجود این اختلافات ایمان بیاورند.

کریمی در این نامه گفته بود: " اینکه عنوان می شود من آسیب دیده ام و در کنار تیم ملی نبوده و از تمرینات دور بوده ام، صرفا در جهت مخدوش کردن افکار عمومی است; زیرا من با پای آسیب دیده، به محض دعوت از سوی کادر فنی تیم ملی، همراه با دیگر بازیکنان به اردبیل رفتم و در کنار تیم ملی به مداوای پای آسیب دیده پرداختم." کریمی در این نامه معتقد بود که کارشکنی های دایی و برخی اعضای هیئت رئیسه فدراسیون را در دور ماندنش از تیم ملی موثر است; در حالی که با بخشش کریمی که در اثر وساطت سید حسن خمینی و رئیس جمهور اتفاق افتاد، مردم انتظار داشتند کریمی را در تیم ملی ببینند; خصوصا که او وعده داده در پایان رقابت های دور دوم مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ از تیم ملی در ۳۱ سالگی خداحافظی خواهد کرد. البته این فقط ظاهر ماجراست و پشت پرده ماجرای دعوت نشدن ها به چیزهای دیگری بر می گردد که مردم، بسیاری از آن ها را می دانند و بعضی را هم، نه. هدف این یادداشت بیان سلسله وقایعی است که منجر به این اختلاف کهنه شده است.

□□□

۱) تهران / سالن سرپوشیده دانشگاه تهران / حدود ۱۴-۱۳ سال قبل:

یک بازی دست گرمی فوتسال در جریان است. در یکی از تیم ها چند ستاره آن موقع تهرانی بازی می کنند. علی دایی، مرد اول آن موقع لیگ و تیم ملی هم هست. و در طرف دیگر چند جوان گمنام ولی با استعداد با بازی خوبشان حوصله ی حریف را سر برده اند. درخشان تر از همه جوانکی است از بچه های مارلیک کرج که ظاهرا در دسته ۲ جام آزادگان در تیم فتح تهران بازی می کند. حرکات این جوان در این سن تداعی کننده حرکات مارادونا ست. چند بار آقای گل را دریبل می زند و در تمام طول بازی تیم آن ها را با حرکاتش بیچاره می کند. چند نفری از دوستان و همبازی های دایی هم در سالن هستند. بالاخره گلزن آن روزها دریبل خوردن جلوی چشم دوستانش را تاب نمی آورد و به جوانک حمله می کند و خاطره تلخ درگیری با ستاره تیم ملی را در ذهن او برجا می گذارد.

۲) تهران / بعد از جام جهانی۹۸ :

دایی تازه از آرمینیا بیله فلد به بایرن پیوسته و در همان زمان علی پروین به پرسپولیس برگشته و دارد با پدیده جدیدش، در لیگ جولان می دهد. منصور پورحیدری سرمربی تیم ملی می خواهد برای بازی های آسیایی بانکوک یک تیم مرکب از بازیکنان خوب لیگ و بازیکنان باتجربه ای که در جام جهانی بودند جمع کند. علی کریمی که ستاره پرسپولیس و لیگ است دعوت می شود و شماره ۱۷ را بر تن می کند. شاید با حضور در تیم ملی است که دایی و دیگرانی که آن روز در سالن فوتسال بودند او را به یاد می آورند. تیم ملی در بانکوک، در حالی که ژاپن و کره تیم های امیدشان را فرستاده اند، خوش می درخشد و در فینال، با درخشش کریمی و گل های او و کریم باقری ۲-۱ کویت را می برد و قهرمان می شود.

۳) لبنان / جام ملت های آسیا ۲۰۰۰:

حمید استیلی بازوبند کاپیتانی را به دایی هدیه می دهد. تیم، بسیار بد نتیجه می گیرد و بعد از برد خفیف برابر تایلند از گروهش بالا می رود و در یک چهارم برابر کره ۲-۱ می بازد و حذف می شود. علی دایی تبدیل به یک گل نزن شده، خداداد خسته و در حملات تنهاست و مهدی مهدوی کیا به کم فروشی در تیم ملی متهم می شود; اما تحت هیچ شرایطی جلال خان طالبی از ستاره جوان پرسپولیس در ترکیب استفاده نمی کند. در تهران شایعه شده که باندی در بازیکنان و کادر فنی تیم ملی هست که باعث نیمکت نشینی کریمی و چند نفر دیگر شده و تقریبا هم بین مردم درباره اسامی افراد این باند اتفاق نظر وجود دارد. بالاخره کریمی به حرف می آید و از عمل کرد دایی و اصرارش به حضور مداوم در تیم ملی انتقاد می کند.

۴) تهران / مقدماتی جام جهانی۲۰۰۲ :

بلاژویچ سرمربی تیم ملی بعد از اخراج خداداد از اردو و مصدومیت کریم باقری به دنبال یک لیدر و رهبر در تیم می گردد. او اعتقاد عجیبی به بازی کریمی و البته یحیی گل محمدی پیدا کرده و بار تکنیکی و تاکتیکی وسط زمین بین این دو قسمت می شود هرچند بلاژویچ به گفته ی خودش بیش از هر کسی به کریمی و بازیش اعتقاد دارد. دایی هم چنان اصرار بر ماندن و گل نزدن دارد هرچند که وضعش نسبت به دو سال قبل بهتر شده; وحید هاشمیان ذخیره و ناراضی است. کریمی باز هم از کاپیتان تیم ملی می خواهد که بازی کردن را کنار بگذارد ولی دایی مسئله ی آقای گل دنیا شدن را بهانه ی قابل قبولی می داند. تیم با همه اتفاقاتی که می افتد به جام جهانی نمی رسد. پاس ندادن های کریمی و مهدوی کیا به دایی دارد کم کم شروع می شود.

۵۰ چین / جام ملت های آسیا ۲۰۰۴:

وحید هاشمیان به دلیل ذخیره بودن از تیم ملی قهر کرده است. تیم شروع بدی دارد ولی در بازی سوم کریمی، مهدوی کیا (مرد سال آسیا) و نکونام، آمادگی فوق العاده شان را به رخ ژاپن می کشند و در عین حال دایی هم چنان فقط از نقطه ی پنالتی گل می زند. بعد از محرومیت نصرتی، بداوی و رحمان رضایی، برانکو دست به دامن ۳-۵-۲ می شود و کریمی می رود به گوش چپ. برای مدت کوتاهی روح همکاری خوبی بر تیم حاکم می شود. کریمی و مهدوی کیا به دایی پاس می دهند هرچند خیلی موثر عمل نمی کند. دایی مصدوم می شود. حالا دیگر جشن رقبا کامل شده. کریمی و مهدوی کیا کره را حذف می کنند و با کمی بد شانسی و باخت به چین در نیمه نهایی، در رده بندی انتقام سال ۲۰۰۲ را از بحرین می گیرند و سوم می شوند. دایی فقط نقش یک تماشاچی را بازی می کند. کریمی مرد سال آسیا می شود. کریمی الاهلی را ترک می کند. مقصد کجاست؟ بایرن مونیخ; همان جایی که دایی و البته هاشمیان با تلخ کامی آن جا را ترک کرده بودند. دو فصل حضور پیاپی در بزرگترین تیم آلمان، یک رکورد بی سابقه را برای او رقم می زند.

۶) امان / مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ / بازی برگشت با اردن:

هاشمیان و خداداد عزیزی با سلام و صلوات به تیم ملی برگشته اند. اگر اردن و بعد هم قطر را نبرند حذف می شویم. کریمی و مهدوی کیا مصدوم و خسته از فشار بوندس لیگا و رقابت های اروپایی اند. دایی که دوباره در پرسپولیس رو آمده و آقای گل لیگ برتر شده و حالا هم در صبا باتری است، گل حساسی در مقابل اردن می زند.و با وجود این که در مقابل لائوس به صدمین گل ملی رسیده، موقتا منتقدانش را ساکت می کند. هرچند که شانس با او یار نیست و مصدوم می شود. باز هم هاشمیان، مهدوی کیا و کریمی نقش عمده ای را در برد ۳-۱ مقابل قطر و صعود به دور دوم مقدماتی ایفا می کنند و منجی محسوب می شوند.

۷) تهران / ورزشگاه آزادی / عید نوروز / مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ / ایران و ژاپن:

صدهزار نفر تماشاگر با دیدن علی دایی در ترکیب اصلی و رهایی او از بند مصدومیت که منجر به تبعید هاشمیان به گوش چپ شده، گویی ناامید شده اند. اما انگار اتفاق دیگری دارد می افتد. در همان بیست دقیقه ی اول دایی مصدوم می شود و وحید هاشمیان به نوک حمله می رود. انگار تماشاچی ها نفس راحتی می کشند. کریمی که در اوج آمادگی است یک پاس بلند برای هاشمیان ارسال می کند و او هم دروازه ژاپن را باز می کند. کریمی یک گل دیگر هم برای جواد نکونام می سازد. روند رو به رشد تیم ادامه پیدا می کند و تیم به جام جهانی می رسد.

۸) فریدریش هافن / آلمان / جام جهانی ۲۰۰۶ :

علی دایی دوباره می خواهد خودش را اثبات کند. در ۱۰ بازی آخر صباباتری در لیگ و جام حذفی ۱۱ گل زده. کریمی مصدوم است. خودش به مربی گفته که او را بازی ندهد. اصرار مربی باعث بازی کردن او و مهدوی کیا (که مثل کریمی از مصدومیت رنج می برد)، می شود. مهدوی کیا و کریمی و... به علی دایی و رفقایش پاس نمی دهند. ایران به مکزیک می بازد و رویاهای پوشالی به باد می روند. شایعات باند مافیایی سال ۲۰۰۰ باز هم بر سر زبان ها ست. علی دایی باز هم محافظه کاری موقتی را پیشه می کند و با بهانه ی کمر درد به نیمکت می چسبد. کریمی و مهدوی کیا بازی می کنند و آن ها هم در این ماجرا دخیل می شوند. بازی با آنگولا وقتی کریمی از سوی کادری که به زور او را به زمین فرستادند تعویض می شود، از شدت خشم و تعجب لگدی را به ساک ورزشی و آب معدنی های کنار زمین حواله می دهد که همان نشانه ی رک بودن و عدم محافظه کاری اش برخلاف دایی است.

۹) مالزی / جام ملت های آسیا۲۰۰۷ :

مهدوی کیا کاپیتان شده و او و کریمی و نکونام بار تجربه ی تیم ملی را به دوش باید بکشند. از آن طرف علی دایی در لیگ با سایپا قهرمان شده و حالا در خانه اش نشسته و انتظار نشستن روی نیمکت تیم ملی به جای قلعه نویی را می کشد. هر سه ستاره تیم ملی سرحال اند و فوق العاده با انگیزه; خصوصا علی کریمی که بسیار خوب تمرین می کند. اگر از آن ها بپرسی چرا این قدر با انگیزه اند احتمالا جواب اصلی که در دلشان می گویند (و حتی مهدوی کیا به زبان هم گفت) این است که می ترسیم قلعه نویی نتیجه نگیرد و دایی را بیاورند! تیم حذف می شود و کابوس همبازیان سابق به واقعیت نزدیک می شود.

۱۰) تهران / مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ :

علی دایی سرمربی شده و باید تیم را مقابل کویت پیروز کند. همبازی های سابق رفتار دوگانه ای را پیشه کرده اند. هاشمیان با صراحت می گوید تا قبل از مقدماتی دوم نمی آیم، مهدوی کیا یا مصدوم است و یا خودش را به مصدومیت زده، نکونام هم که رباط صلیبی اش پاره شده و در دوران نقاهت است. چه کسی داوطلب می شود تا بازوبند را ببندد؟ کسی که فکر مصالحه اش با دایی محال به نظر می رسد. علی کریمی می داند که دایی در این شرایط تحت فشار مردم و رسانه هاست و به تجربه ی او نیاز دارد و نمی تواند برایش گربه رقصانی کند. کریمی می آید ولی شاهدان تمرین تیم ملی می گویند او با دایی حرف نمی زند. ایران با کویت مساوی می کند. دایی تحت فشار و ارتباطش با رسانه ها بسیار بد است. تیم ملی به اردوی اردبیل می رود تا برای بازی با امارات تمرین کند. کریمی مصدوم است ولی به اردبیل می آید تا پای مصدومش را به دست پزشکان تیم ملی بسپارد.

مصاحبه گری جنجالی که معلوم نیست از کجا پیدایش می شود با کریمی بعد از تمرین، مصاحبه می کند. کریمی در حرف هایش با رک گویی باز هم نشان می دهد که شاگرد علی پروین است. اما انگار به مسئولین نو رسیده فدراسیون گران می آید. تنبیه و محرومیتی غیر منصفانه برایش در نظر می گیرند. دایی که هنوز تیمش ۲ امتیازی است و تحت فشار است از او در ظاهر حمایت می کند هر چند کفاشیان در گفتگو با خبرنگاران پرده از موافقت علی دایی با این ماجرا بر می دارد ولی دایی انکار و تکذیب می کند و می گوید به کریمی در تیم نیاز دارد. کریمی بخشیده می شود ولی مصدوم است. تیم به امارات می رود و می برد. دایی که از زیر فشار رها شده، موقعیت را برای حذف جوان دریبل زن دیروز در سالن فوتسال، و ستاره ۳۰ ساله و رو به افول اما با تجربه ی امروز، مناسب می بیند. کریمی هم که از این همه دورویی خسته شده از طریق مدیربرنامه هایش دست به کار یک نامه ی گلایه آمیز می شود.

□□□

علی دایی اخیرا گفته بود که "از آخرین باری که علی کریمی در تیم ملی خوب بوده، ۴ سال می گذرد." حرف آخر من این است که آقای دایی آیا موقعی که شما را از تیم ملی کنار گذاشتند چند سال بود خوب نبودید؟ ۴، ۵، یا شاید هم ۷ سال؟ اگر او را نمی خواهید صریح بگویید نمی خواهم و بهانه نیاورید. دیگر همه از واکنش های دو پهلو و فصلی، خسته شده ایم! حداقل، شهامت مرحوم پرویز دهداری را اگر دارید به کار ببندید!

حسین رحمانی روزبهانی



همچنین مشاهده کنید