جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اصل « رهبری » در انقلاب اسلامی ایران


اصل « رهبری » در انقلاب اسلامی ایران

هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است در این جهت جای سخن نیست یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود و باید رهبری شود

هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است در این جهت جای سخن نیست . یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود و باید رهبری شود .

بدیهی است که وسیله افرادی که علاوه بر شرایط عمومی رهبری واقعا اسلام شناس باشند و با اهداف و فلسفه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و معنوی اسلام کاملا آشنا باشند به جهان بینی اسلام یعنی بینش و نوع دید اسلام درباره هستی و خلقت و مبدا و خالق هستی و جهت و ضرورت هستی و دید و بینش اسلام درباره انسان و جامعه انسانی کاملا آگاه باشند ایدئولوژی اسلام را یعنی طرح اسلام را درباره اینکه انسان چگونه باید باشد و چگونه باید زیست نماید و چگونه باید خود را و جامعه خود را بسازد و چگونه به حرکت خود ادامه دهد و با چه چیزها باید نبرد کند و بستیزد و خلاصه چه راهی را انتخاب کند و چگونه برود و چگونه بسازد و چگونه زیست نماید و... درک نمایند.

بدیهی است افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری بشوند که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی آشنائی کامل داشته باشند و از اینرو تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.

در حدود یک سال و هشت ماه پیش یعنی در شب دوازدهم محرم ۹۷ به مجلسی دعوت شدم که جمعی از آقایان و خانمهای مسلمان حضور داشتند. قبلا پیش بینی نمی کردم که به چنین مجلسی دعوت شده ام می پنداشتم به جلسه ای خصوصی مرکب از سه چهارنفر از دوستان خصوصی باید بروم . در آن جلسه سه چهار نفر از صاحبنظران و متفکران اسلامی هم حضور داشتند که اکنون برخی از آنها در خارج ایران به سرمی برند و برخی در تبعیدند و برخی به رحمت حق پیواسته اند.

طبعا بحکم موقعیت و زمان و به حکم اینکه حضار مجلس همه مسلمان و علاقه مند بودند و به حکم اینکه چند نفر از حضار جزو صاحبنظران به شمار می رفتند از آن سه چهار نفر و از من تقاضا شد که بحثی را مطرح کنیم که برای حضار مفید و سودمند باشد. دوستان دیگر هر کدام مطالب مفید و سودمندی اظهار داشتند و من به نوبه خود از آنها بهره بردم و استفاده کردم .

این بنده مردد و در اندیشه بودم که چه مطلبی را طرح کنم خصوصا با توجه به آنکه همه گفته ها ضبط می شد و این سخن در میان بود که همه اینها به عنوان پیام به دانشجو پخش شود. در این بین یکی از افراد غیرمسئول جلسه جمله ای گفت که همان موضوع قسمت عمده سخنان من شد.

جمله ای که آن فرد گفت خلاصه اش این بود : باید مردم را از شر این دریای معارف (معارف اسلامی ) راحت کرد.

نظربه اینکه فکر میکنم آنچه در آن جلسه گفته ام برای این بحث که در آن هستیم مفید است در اینجا آنها را بازگو می کنم . گفتم :

« ارسطو جمله ای دارد درباره فلسفه می گوید : « اگر باید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد بازهم باید فیلسوفی کرد » . توضیح دادم که مقصود ارسطو این است که فلسفه یا درست است و باید آن را تایید کرد و یا غلط است و باید آن را طرد کرد اگر درست و قابل تایید است باید فیلسوف شد و با نوعی فیلسوفیگری فلسفه را تایید کرد و اگر هم غلط است و طردشدنی باز باید فیلسوف شد و فلسفه را آموخت و با نوعی فیلسوفیگری فلسفه را نفی و طرد کرد پس به هر حال فلسفه را باید آموخت و ضمنا باید دانست که هر نوع انکار فلسفه خود نوعی فلسفه است و کسانی که می پندارند تنها با دست آوردهای برخی علوم بدون آنکه توام با انتزاعات فلسفی بشود فلسفه را نفی و رد می کنند سخت در اشتباهند.

اضافه کردم که : من فعلا کار ندارم که علمای اسلام در طول هزار و چندصد سال به فرهنگ جهان و معارف جهان و تمدن جهان علوم ریاضی جهان علوم طبیعی جهان علوم انسانی جهان علوم فلسفی جهان حقوق و ادبیات و... خدمتی کرده اند یا نکرده اند که البته کرده اند.

اما می گویم اگر فقه ما را فلسفه ما را عرفان و سیر و سلوک ما را اخلاق و فلسفه زندگی و فلسفه تعلیم و تربیت ما را تفسیر ما را حدیث ما را ادبیات ما را حقوق ما را باید قبول کرد و پذیرفت باید فقیه شد یا فیلسوف شد یا عارف و سالک شد و یالله و اگر هم باید نفی کرد و طرد نمود باز هم باید آنها را آموخت و فهمید و هضم کرد و آنگاه به رد و طرد و نفی آنها پرداخت . این صحیح نیست که یک فرد غیروارد که اگر یک کتاب فقه یا فلسفه را به دستش بدهند نمی داند از راست بگیرد یا از چپ پیشنهاد رد و طرد بدهد.

آنگاه چنین گفتم : ما فعلا نهضتی داریم موجود هر نهضت اجتماعی باید پشتوانه ای از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد و اگرنه در دام جریانهائی قرار می گیرد که از سرمایه ای فرهنگی برخوردارند و جذب آنها می شود و تغییر مسیر می دهد چنانکه دیدیم گروهی که از سرمایه فرهنگی اسلام بی بهره بودند چگونه مگس وار در تار عنکبوت دیگران گرفتار آمدند. و از طرف دیگر هر نهضت فرهنگی اسلامی که بخواهد پشتوانه نهضت اجتماعی ما واقع شود باید از متن فرهنگ کهن ما نشات یابد و تغذیه گردد نه از فرهنگهای دیگر. اینکه ما از فرهنگ های دیگر مثلا فرهنگ مارکسیستی یا اگزیستانسیالیستی و امثال اینها قسمتهائی التقاط کنیم و روکشی از اسلام برروی آنها بکشیم برای اینکه نهضت ما را در مسیر اسلامی هدایت کند کافی نیست . ما باید فلسفه اخلاق فلسفه تاریخ فلسفه سیاسی فلسفه اقتصادی فلسفه دین فلسفه الهی خود اسلام را که از متن تعلیمات اسلام الهام بگیرد تدوین کنیم و در اختیار افراد خودمان قرار دهیم .

و برای اینکه تکلیف رهبری را روشن کرده باشم گفتم امروز هم ما به خواجه نصیرالدینها بوعلی سیناها ملاصدراها شیخ انصاریها شیخ بهائیها محقق حلی ها و علامه حلی ها احتیاج داریم اما خواجه نصیرالدین قرن چهاردهم نه خواجه نصیرالدین قرن هفتم بوعلی قرن چهاردهم نه بوعلی قرن چهارم شیخ انصاری قرن چهاردهم نه شیخ انصاری قرن سیزدهم یعنی همان خواجه نصیر و همان بوعلی و همان شیخ انصاری با همه آن مزایای فرهنگی به علاوه اینکه باید به این قرن تعلق داشته باشد و درد این قرن و نیاز این قرن را احساس نماید.

و باز اضافه کردم که : من جریانی را اکنون لمس می کنم که برق امید را در قلبم بیش از پیش روشن می کند و آن اینکه می بینم عده ای از جوانان با ایمان ما که دوره دانشگاهی را طی کرده و یا مشغول طی کردنند و عن قریب گواهی نامه دانشگاهی میگیرند با من مشورت می کنند که باصطلاح طلبه شوند و علوم اسلامی را بیاموزند. برخی چنان بیتا بند که می خواهند تحصیلات دانشگاهی را متوقف کنند و به جای آنها به تحصیل علوم اسلامیه بپردازند. من البته آنها را از اینکه تحصیلات دانشگاهی را متوقف کنند منع کرده و می کنم و گفته ام بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی به آن تحصیلات بپردازید و غالبا توصیه کرده ام که پس از پایان تحصیل دانشگاهی قسمتی از وقت خود را صرف همان رشته بکنند که در آن رشته فارغ التحصیل شده اند و قسمت دیگر را صرف فراگیری علوم اسلامی زیرا دوست ندارم از نظر زندگی نیازمند به بودجه عمومی حوزه باشند.

گفتم نتیجه این شده که امروز عده ای لیسانسیه به تحصیلات علوم اسلامی روآورده اند در حقیقت اینها حلقه رابط علوم اسلامی و علوم عصری هستند و این پیوند مبارکی است سبب بارورشدن بیشتر فرهنگ پرمایه اسلامی میگردد.

این بود آنچه در آن جلسه گفتم و نتیجه ای که گرفتم این بود :

« این فرهنگ غنی و عظیم اسلامی است که می تواند و باید پشتوانه نهضت واقع شود و هم علما اسلامی متخصص در این فرهنگ عظیم و آگاه به زمان هستند که می توانند و هم باید نهضت را رهبری نمایند » ...

... نهضت اسلامی ایران مفتخر است که در حال حاضر رهبری آنرا مراجعی آگاه و شجاع و مبارز برعهده گرفته اند که نیازهای زمان را تشخیص می دهند با مردم همدردند سودای اعتلای اسلام دارند یاس و نومیدی و ترس را که از جنود ابلیس است به خود راه نمی دهند.

مراجعی که حوزه مرجعیت شان از مراجعی که امروز رهبری نهضت را برعهده گرفته اند بسی وسیعتر بوده و عدد مقلدین شان بسی افزونتر بوده داشته ایم . اما این محبوبیت و این نفوذ کلمه و این آمیخته شدن با روح و جان مردم را تا این حد نداشته و یا کمتر داشته ایم .

ما رهبری این رهبران عظیم الشان را ارج می نهیم و تقدیر می کنیم و ذکر خیرشان را به تاریخ می سپاریم و از خداوند متعال عزم راسختر و سختکوشی افزونتر و بینش تیزتر و موفقیت بیشتر برای آنها مسالت می نمائیم ...

هر نهضت اجتماعی باید پشتوانه ای از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد در غیر این صورت در دام جریان هایی قرار می گیرد که از سرمایه ای فرهنگی برخوردارند و جذب آنها می شود و تغییر مسیر می دهد چنان که دیدیم گروهی که از سرمایه فرهنگ اسلامی بی بهره بودند چگونه مگس وار در تار عنکبوت دیگران گرفتار آمدند

این فرهنگ غنی و عظیم اسلامی است که می تواند و باید پشتوانه نهضت واقع شود و هم علمای اسلامی متخصص در این فرهنگ عظیم و آگاه به زمان هستند که می توانند و هم باید نهضت را رهبری نمایند .

متفکر شهید آیت الله مرتضی مطهری



همچنین مشاهده کنید