چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ماموریت غیرممکن


ماموریت غیرممکن

نگاهی به پیکسار و آثارش

همیشه اولین واکنشم در برابر دنیای غریب و رنگارنگ پیکسار آمیزه یی از حیرت و تحسین بوده است. به نظرم آنها آدم های بزرگی هستند که بزرگی شان را پشت ظاهر کار برای کودکان پنهان کرده اند و به این نتیجه عالمانه رسیده اند که مهم ترین موضوع های دنیا را می شود از دریچه تخیل رها و ناب و بی گرفت و گیر کودکانه مطرح کرد.

آنها به یقین سرچشمه را پیدا کرده اند و به همین دلیل است که آنچه می نوشند و می نوشانند، تا این حد زلال و خالص و گواراست و اینقدر به دل و جان همه آدم های دنیا- از پیر و جوان و کودک- نشسته و متاع شان این همه خریدار دارد. حیرت ابتدایی موقع ورود به دنیای پیکسار، توجه به این نکته ظاهراً بدیهی است که تمام اجزای این جهان بی بدیل - از کلی ترین بخش ها تا جزیی ترین اجزا - فقط و فقط با صفر و یک ساخته و پرداخته شده است.

تکراری بودن این موضوع و مطرح شدنش در همه بحث ها و نوشته ها در مورد آثار پیکسار چیزی از شگفتی آن کم نمی کند؛ آنها سرانجام موفق شدند تکنولوژی روزگارشان را تمام و کمال تسخیر کنند و محصولاتی کاملاً مجازی و دیجیتالی بسازند که به عبارت کلیشه یی «فیلم های کامپیوتری» معنای تازه یی داده است. سینما پیش از ورود پیکسار، از کامپیوتر و صنعت CG استفاده زیادی کرده بود و از بابت این روزآمدی و بهره برداری از امکانات معاصر حسابی هم ملامت شده بود. ذهن های فسیل شده عده یی از سینمادوستان- بی هیچ دلیل و برهان قابل استنادی- به این قاطعیت مسخره رسیده بودند و می رسند که سینما مرده و تمام شده و فیلم خوب دیگر ساخته نمی شود، چون فیلم های امروزی عمدتاً پشت کامپیوترها تولید می شود نه در پلاتوها یا لوکیشن های واقعی با موجودات واقعی، به کار بردن این تعبیر متلک وار فیلم های «پشت کامپیوتری» در مورد محصولات پیکسار شکل و معنای دیگری به خودش گرفت، چون این فیلم ها دیگر واقعاً به کلی پشت کامپیوتر ساخته شده بودند.

پیکساری ها آنقدر باهوش و خلاق هستند که این نکته را درک کنند که امکانات بی حد و حصر دنیای مجازی و گرافیک سه بعدی کامپیوتری به کار خلق دنیاهایی می آید که پیش از این حتی فکرکردن به آنها شوخی بود. قصه ها و شخصیت ها و موقعیت های آثار پیکسار تعریف تازه و هوشمندانه یی از دنیای کارتونی است؛ «کارتون» به عنوان یکی از رهاترین و بی قید و بندترین قالب های سرگرمی معاصر برای دست اندرکاران کمپانی پیکسار، فضا و شرایطی به وجود آورد که ذهن های پر شر و شورشان را تا بی نهایت باز بگذارند و به ناممکن ترین چیزها جوری نگاه کنند که انگار همیشه بوده و امکان وجود داشته است؛ این دنیایی است که در آن اسباب بازی ها، حشرات، جانداران زیر آب، لولوخورخوره ها، اتومبیل ها و موش ها می توانند به اندازه انسان ها باورپذیر و ملموس باشند و به قدر آنها داستان برای تعریف کردن داشته باشند. به همین دلیل است که مکانیسم شگفتی آور فیلم های پیکساری از همان داستان های دوخطی اولیه به کار می افتد و تا جزیی ترین اجزا مثل رنگ آمیزی موهای روی بدن یک لولو یا فرم فک و صورت یک اتومبیل قدیمی دهه ۱۹۶۰ با قدرت تداوم پیدا می کند.

پیکساری ها در تمام طول مدت تولید هر کدام از فیلم ها و ما تماشاگران موقع دیدن شان، شرایط و وضعیت هایی را تجربه می کنیم که به معنای دقیق کلمه «منحصر به فرد» و «ارژینال» است و به یقین می شود ادعا کرد که تا به حال هیچ نمونه مشابهی نداشته است. شاید به همین دلیل است که قصه های پیکسار هیچ کدام اقتباس از ادبیات و کمیک بوک ها یا بازسازی آثار گذشته نیست، چون آنها سراغ موضوع ها و شخصیت هایی می روند که پیش از این امکان خلق و پروراندن شان به این شکل وجود نداشته است. پس باید به این نتیجه برسیم که جنس نگاه و مواجهه و احیاناً لذت بردن از محصولات شان هم حتی با انیمیشن های پیش از پیکسار فرق دارد و اگر دنبال گذشته و سابقه یی برای آنها در تاریخ صد و اندی ساله تصاویر متحرک بگردیم، نزدیک ترین نمونه ها را در کارتون های دیزنی پیدا می کنیم. این است که پیکساری ها برای ورود به بازار بزرگ و پردردسر عرضه و فروش محصولات شان شریکی بهتر و نزدیک تر از کمپانی دیزنی پیدا نکردند. دیزنی هم برای فرار از تکرار و ملال وحشتناکی که در عصر جدید تولید انیمیشن و دوران گذر از کارتون های دستی دوبعدی به جهان سه بعدی کامپیوتری دچارش شده بود، دست پرورده برومند و کارآمدش را کنارش نشاند تا این دفعه بزرگ ترها با نام کوچک ترها اعتبار، شهرت و درآمد کسب کنند.

نکته حیرت انگیز دیگر در کار پیکسار این است که هیچ وقت محصولی بر اساس فرمول های مورد پسند بازار ارائه نکرده است. آنها تابع و مقلد هیچ توفیقی نبوده اند و ملاحظات بازار در آثارشان جایی ندارد. انگار نه انگار که هر کدام از فیلم هایشان محصول سه چهار سال وقت و انرژی ده ها نفر نیروی نخبه در بخش های مختلف است و کار سخت و پر وسواس روی فریم فریم فیلم ها تا رسیدن به کیفیت موردنظر آنها هزینه های پروژه ها را بالا می برد.

در این وضعیت، هر احتمال خطایی در محاسبات سرمایه و سودآوری می تواند تولیدهای بعدی و سرنوشت و آینده حرفه یی کمپانی را به خطر جدی و جبران ناپذیر بیندازد. با وجود همه این ملاحظات، آنها تا امروز با اعتماد به نفسی حیرت انگیز و مثال زدنی سراغ عجیب ترین و غیرمنتظره ترین داستان ها و شخصیت ها رفته اند و مثل یک انیمیشن ساز مستقل تجربی عمل کرده اند که انگار دارد در کارگاه کوچک شخصی اش فیلم می سازد و اجازه و فرصت هر جور خطرکردن و آزمون و خطایی را دارد.

جمع متناقض بی پروایی تجربی و دغدغه بازگشت سرمایه کلان کمپانی از آن رازهای کشف نشده یی است که پیکساری ها خوب می دانند و به همین دلیل است که در هر فیلم جدیدشان جسورانه تر از قبل حرکت می کنند.

اوج این جسارت، آخرین فیلم به نمایش درآمده کمپانی پیکسار «وال- ای» است که رادیکال ترین محصول کمپانی تا امروز و یکی از تجربی ترین آثاری ا ست که در بازار گسترده سینما در امریکا و جهان به نمایش عمومی درآمده و در کمال حیرت فروش فوق العاده یی داشته است؛ ماجرای یک روبات زباله یاب که چند صد سال بعد از نابودی جهان هنوز تک و تنها به کار خودش مشغول است و بر اثر اتفاق هایی سر از دنیای تازه یی درمی آ ورد که ساکنانش برای همه چیزشان برنامه ریزی شده اند. روبات زباله یاب دنبال روبات دیگری که دلبسته اش شده به این دنیا وارد می شود و مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن را به هم می زند و... تا پیش از تماشای «وال - ای» فکر می کردم این قصه نهایتاً به درد یک انیمیشن کوتاه محصول اروپای شرقی می خورد که در جشنواره های فیلم های کوتاه چند نمایش محدود داشته باشد، اما پیکساری ها چنین سوژه یی را به عنوان یک فیلم جریان اصلی در چند هزار سالن سینمای اصلی امریکا و اروپا اکران کردند و یکی از رتبه های بالای جدول فروش سالانه بین المللی را هم به خودشان اختصاص دادند تا ثابت کنند برای آنها هیچ غیرممکنی وجود ندارد.

پیکسار بنای بزرگش را روی «امکان» تحقق همین ناممکن ها برپا کرده است؛ چه موقع تعریف کردن داستان هایی که پیش از این ناممکن به نظر می رسید و چه زمانی با عرضه موفق این داستان ها در بازار وسیع و پر از رقبای قîدر، یک اتفاق غیرممکن دیگر را ممکن می کند. اگر دیگران هم این اکسیر جادویی را در اختیار داشتند، الان ممکن بود چند کمپانی مانند پیکسار داشته باشیم؛ چیزی که در شرایط فعلی به نظر غیرممکن می رسد.

نیما حسنی نسب



همچنین مشاهده کنید