چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بخوان به نام گل جزغاله


بخوان به نام گل جزغاله

آلبوم یه شاخه نیلوفر محسن چاووشی

آن زمان که محسن نامجو در نشریات در ستایش صدای محسن چاووشی بر سر قلم رفت بسیاری را سوال آمد که این کجا و آن کجا؟ نقطه اشتراک این دو را با وجود تمام اختلافات می توان در نوع واکنش آنها به صدای پیرامون خود جست وجو کرد. گاهی خروجی صدای آهنگساز در نزدیک ترین شکل به صداهایی است که در پیرامون او در جریانند. یعنی آهنگساز صداهایی را که از پیرامون خود دریافت می کند به زبان موسیقی و به عنوان خروجی صدای ذهن خود ارائه می دهد. بی شک مهم ترین نقطه اشتراک نامجو و چاووشی را می توان در همین نکته جست وجو کرد. هرچند که هرکدام در دو حوزه فرهنگی متفاوت قرار می گیرند. موسیقی نامجو نیز می تواند انعکاسی از صدای تهران باشد. کمی از صداهای فولکلوریک ایرانی که آدم هایش چون خود نامجو به تهران هجرت کرده اند. کمی از موسیقی بلوز و جز، اشاره هایی به موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی، صدا هایی از موسیقی پاپ که آشفته گونه همچون گرافیک صوتی شهر تهران در کنار هم قرار گرفته اند.

از همین رو وقتی صدای موسیقایی نامجو منتشر می شود، بیشترین مخاطب را با خود همراه می کند. چرا که درک این صدا با توجه به نزدیکی آن با صدای پیرامون آهنگساز و مخاطبانش به شکل راحت تری رخ می دهد. موسیقی محسن چاووشی نیز در یک حوزه فرهنگی دیگر از چنین خصلتی برخوردار است. او سوگوار این تهران آشفته نشان می دهد. شاید از همین رو علاقه عجیبی به گرته برداری از مصیبت خوانان نشان می دهد. گاهی لحنش شبیه می شود به سوگواری. ریتم ها بیش از هر چیز سزاوار این آهن آباد نشان می دهد. ماشین هایی که در هم لولیده اند. ریتم ها در جاهایی بیش از همه وامدار زندگی ماشینی اند. تکرار، تکرار و تکرار. ارتباطات آدم های چنین ابرشهری به همان میزان تحت تاثیر پیرامون خود قرار می گیرد. آدم های بیگانه با خود به طور معمول در هر ارتباطی به سوی بحران گام برمی دارند و این طبیعی رابطه های امروز نشان می دهد. انسان بیگانه با خود مدام در کار به تعجب واداشتن خود و دیگری است و آنگاه می ماند مصیبت خوانی برای جهان بحران ها. و اینچنین موسیقی چاووشی می تواند نزدیک ترین و ساده ترین صدا به این وضعیت باشد. از همین جا چاووشی راه خود را از انواع گروه های رپ و به اصطلاح زیرزمینی جدا می کند. که عمده این گروه ها با این وضعیت بحران و از خود بیگانگی همراه شده اند. چاووشی اگر معترض چنین وضعیتی نشان می دهد عمده این گروه ها همراه و نتیجه چنین وضعیتی نشان می دهند. هر جامعه یی نیازمند نوعی موسیقی روزمره و مصرفی است که از آن تحت عنوان موسیقی پاپ یاد می شود. این نوع موسیقی نزدیک ترین صدا به صدای جاری در جامعه است.

از پیچیدگی پرهیز می کند و برای مصرف در روزمره طراحی شده است. از همین رو می تواند اکثریت را با خود همراه کند. عمده موفقیت هنرمندان موسیقی پاپ نه در توانایی موسیقایی آنها بلکه وابسته به استراتژی فرهنگی آنها نسبت به جهان روزمره خود است که هر کدام به نسبت این جهت گیری جهان فرهنگی خود را بنا می نهند. یکی به ساده ترین و دم دست ترین نیاز ها پاسخ می گوید و دیگری گامی فراتر می نهد اعتراض و ناله یی می زند. چند ثانیه و چند روز آن سوتر خود را نیز می بیند. هر چند هر دو اینها در حوزه موسیقی مصرفی و مردمی قرار بگیرند و هر دو انعکاسی باشند از صدای جاری در جامعه. در سبک های دیگر موسیقی ما با واکنش های پیچیده تری به صدای پیرامون مواجه هستیم که هر گوشی از پس هضم آن برنمی آید. اما آخرین آلبوم محسن چاووشی و اولین آلبوم رسمی و مجاز او یکسره مصیبت خوان ارتباطات بحران زده است به گونه یی که مخاطبی اگر با جهان جاری در کلام و موسیقی چاووشی همراه نباشد به احتمال در میانه آلبوم در مقابل این همه مصیبت کم می آورد و توان همراه شدن با این همه مصیبت را نخواهد داشت. نکته دیگری که در آلبوم ویژه به نظر می آید استفاده از ساز های ایرانی است (ملقب به ساز های سنتی،).

این گوشه چشم داشتن به موسیقی ایرانی را مدتی است که در گروه های موسیقی پاپ و حتی عجیب تر در موسیقی رپ می توان جست وجو کرد. تجربه همراهی اردوان کامکار و محسن چاووشی برای ترانه های فیلم «سنتوری» به خلق صدایی ویژه انجامید. در آلبوم «یه شاخه نیلوفر» نمی توان از آن صدای ویژه سراغی گرفت و با صدای ساده تر و معمول تری روبه رو می شویم. همان نزدیک ترین صدا به گرافیک صوتی شهر. در ترانه های فیلم سنتوری با این گرافیک صوتی برخورد خلاقانه تری شده بود. چنانکه قطعات ساخته شده توسط چاووشی بدون صدای سنتور اردوان کامکار صدا های ساده تری نشان می داد. اما جالب تر از همه قطعه آخر این آلبوم با عنوان «عصا» است. در این قطعه که ناگهان فضای موسیقی هم تغییر می کند و با فضای آرام تری روبه رو می شویم انگار چاووشی با مخاطبی سخن می گوید که در طول ۱۱ قطعه قبلی با مصیبت خوانی های او همراه شده و حالا در قطعه «عصا»می خواند؛«بخند و از خنده بگو، از غم بازنده بگو / عمر بزرگوار تو تلف نکن به پای من». چند سال پیش محسن چاووشی از پیشگامان «نفرین نامه»خوانی محسوب می شد. ترانه هایی که در آنها معشوق مورد لعن و نفرین عاشق قرار می گرفت اما او در یکی از گفت وگو های سال گذشته خود (سالنامه اعتماد) اشاره به تغییر رویه خود کرد. او به زبانی ساده گفت؛« من از خواندن «نفرین» و ترانه «الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت» الان پشیمانم. آن زمان نباید آن ترانه را می خواندم چون هیچ عاشقی، معشوقش را نمی تواند نفرین کند و آرزوی مرگ او را داشته باشد.» قرار گرفتن قطعه «عصا» در پایان آلبوم می تواند نتیجه این تغییر باشد.

باربد اعلایی

درجه ارزشیابیہہ



همچنین مشاهده کنید