سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

سیاست خارجی روسیه در دوره مدودف


سیاست خارجی روسیه در دوره مدودف

برخی دیگر از کارشناسان بر این باورند که با پیروزی مدودف در انتخابات ریاست جمهوری روسیه, دو کانون قدرت در این کشور شکل می گیرد, کانون اول که تحت ریاست پوتین است از قدرت بسیار زیادی بهره مند خواهد شد و کانون دوم تحت رهبری مدودف از قدرت پائین تری سود خواهد جست و این مسئله, ریاست جمهوری مدودف را زیر سوال خواهد برد

مدودف باکسب بیش از ۷۰ در صد آرا در انتخابات ریاست جمهوری در اسفند ۸۶ به پیروزی رسید. وی قبلا اعلام کرده بود در صورت پیروزی ،"طرح پوتین " را به عنوان ملاک عمل خود قرار خواهد داد.

"دیمتری مدودف " در دسامبر ۲۰۰۷ در هشتمین گردهمایی حزب روسیه واحد با ۴۷۸ رأی موافق و فقط یک رأی مخالف به عنوان نامزد این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد. وی که مورد حمایت احزاب دیگری مانند روسیه عادل، حزب کشاورزان و حزب نیروی مدنی نیز بود، با کسب بیش از ۷۰ درصد آرا در انتخابات ۲ مارس ۲۰۰۸ ( اسفند ۱۳۸۶ ) به پیروزی رسید . مدووف قبلا" اعلام کرده بود در صورتی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، اصولی را ملاک عمل قرار خواهد داد که در طرح "ولادیمیر پوتین" موسوم به «طرح پوتین» اعلام شده بود. البته پوتین قبلاً موافقت خود را با پذیرش پست نخست وزیری در صورت پیروزی مدودف در انتخابات اعلام کرده بودکه از دید برخی ناظران خارجی برای کسب حمایت مردمی بیشتر برای مدودف صورت گرفت. اما برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که هرچند پوتین ظاهراً به عنوان نخست وزیر به کار ادامه میدهد اما این فقط صورت مسئله است و در پشت پرده پوتین همچنان مرد شماره یک روسیه بوده و مدودوف در مکانی پائین تر از او قرار می گیرد. اما آنچه که باعث تعجب کارشناسان شده، این است که استراتژی پوتین (یعنی ادامه فعالیت سیاسی به عنوان نخست وزیر) مخاطراتی را نیز به همراه دارد و از آن جمله این مورد که روسیه با برخی بحران های اقتصادی روبرو است و تورم در این کشور در حال رشد است و در صورت ادامه این روند، نخست وزیر روسیه اولین نفری خواهد بود که در معرض انتقادهای مردمی قرار می گیرد و اگر شدت نارضایتی مردم از دولت افزایش پیدا کند، بیشترین انتقادها متوجه نخست وزیر خواهد بود. در حالی که یکی از سیاست های پوتین این است که تاکنون از دادن وعده های ملموس و مشخص به مردم خودداری کرده است.

برخی دیگر از کارشناسان بر این باورند که با پیروزی مدودف در انتخابات ریاست جمهوری روسیه، دو کانون قدرت در این کشور شکل می گیرد، کانون اول که تحت ریاست پوتین است از قدرت بسیار زیادی بهره مند خواهد شد و کانون دوم تحت رهبری مدودف از قدرت پائین تری سود خواهد جست و این مسئله، ریاست جمهوری مدودف را زیر سوال خواهد برد. همچنین برخی تحلیلگران غربی معتقدند که تغییرات اساسی در سیاست خارجی به دنبال انتخابات ریاست جمهوری ۲ مارس مورد انتظار نیست. به گفته "سرگئی مارکوف "مدیر موسسه مطالعات سیاسی در مسکو: «هیچ گونه تغییر مهمی در کار نخواهد بود مدودوف دقیقاً همان چیزی را مطرح خواهد کرد که پوتین مطرح می کند. وی در مسائلی مانند برنامه هسته ای ایران، سیاست های روسیه در بخش انرژی، اعلام استقلال یک جانبه کوزوو از صربستان و استقرار سپر موشکی امریکا در اروپا همان خط مشی تندی را در پیش خواهد گرفت که پوتین داشته است.»

به هر حال هنوز چه پوتین و چه مدودوف توضیح نداده اند که به چه شکلی با یکدیگر همکاری خواهند کرد. مدودوف ضمن تاکید بر ادامه «طرح پوتین» که طبق آن روسیه دوباره یک ابرقدرت خواهد شد، گفته است که در عرصه های اقتصادی و سیاسی همان اصلاحات پوتین را پی خواهد گرفت. وی البته بر این امر هم تاکید کرده است که این کار تنها در صورتی میسر خواهد بود که پوتین نخست وزیر باشد. وی گفت:" شکی ندارم که در آینده هم درست مثل گذشته پوتین از منابع عظیم سیاسی که در اختیار دارد و از نفوذش در جامعه و جهان به نفع روسیه استفاده خواهد کرد. ما با هم به عنوان یک تیم سخت ترین و گسترده ترین مشکلات را حل خواهیم کرد.»

برای تبیین روابط قدرت در آینده روسیه باید به اختیارات رئیس جمهور و نخست وزیر در قانون اساسی روسیه توجه کرد. بنابر قانون اساسی روسیه که در سال ۱۹۹۳ میلادی ( ۱۳۷۲ ه.ش ) به تصویب رسیده است قوه مجریه از دو بخش ریاست جمهوری و نخست وزیری تشکیل شده است. رئیس جمهور پایه و اساس سیاست های داخلی و خارجی را تعریف و مشخص می کند. او می تواند نخست وزیر را عزل یا نصب یا کل دولت رامنحل کند هم چنین به ارتش فرمان بدهد. وی سمت فرمانده کل قوا را دارد و می تواند در کشور وضعیت اضطراری یا حکومت نظامی اعلام کند. نخست وزیر نیز باید وزرای انتخابی خود را به رئیس جمهور معرفی کند. وی کار اداره دولت را طبق قانون اساسی، قانون تصویب شده در مجلس و دستورات رئیس جمهور پیش می برد. وزرای کابینه می توانند سیاست های گوناگونی را مانند سیاست های پولی، دفاعی، امنیتی و خارجی تبیین کنند.

در مجموع به نظر می رسد که تصمیم پوتین برای تصدی پست نخست وزیری در وهله نخست بر این اساس اتخاذ شد که مدودف در انتخابات مارس ۲۰۰۸ به ریاست جمهوری انتخاب شود. درواقع انتخابات ریاست جمهوری روسیه به منزله رفراندومی برای پوتین و سنجش میزان مقبولیت مردمی وی بود و بدین لحاظ کسب رای ۷۰ درصدی مدودف در آن انتخابات در واقع به مثابه مهر تاییدی بر عملکرد پوتین بود. اعلام حمایت پوتین از مدودف همچنین به منزله هشداری به آن دسته از دولتمردان کرملین بود که از ریاست جمهوری مدودف چندان خشنود نیستند. به هر حال مدودف اعلام کرده که کشور روسیه تحت حکومت رئیس جمهور بوده و باقی خواهد ماند و اداره روسیه به شکل دیگر ممکن نخواهد بود. وی گفت: تصمیمات براساس قانون اساسی اتخاذ می شود و زوج رئیس جمهور- نخست وزیر بازدهی بالای خود را اثبات می کند. به گفته وی روسیه کشوری فدرال با چشم اندازهای بزرگ ولی هم چنین مشکلات متعدد است. وی افزود: چنین کشوری فقط به کمک حکومت نیرومند ریاست جمهوری می تواند اداره شود، بدون بستگی به اینکه چه کسی در حال حاضر اتاق کار کرملین را اشغال کرده است. اگر روسیه به جمهوری پارلمانی تبدیل شود، از میان خواهد رفت." هرچند وی تأکید کرده که روسیه بدون دموکراسی نمیتواند فعالیت کند و اعلام کرد که هیچ دولت غیر دموکراتیکی به کامیابی نمی رسد ولی در عین حال از قوه مجریه قدرتمند هم دفاع کرده است.

● رویکرد کلی سیاست خارجی روسیه در دوره جدید:

در دنیای دیپلماسی آنچه موجب تمایز مدودف با دیگر حریفانش شد همانا شهرت میانه روی او بود، یعنی همان خصلتی که او را به چهره ای مقبول برای رقیبان غرب نشین روسیه تبدیل کرده است، تاحدی که حتی "کاندولیزا رایس " وزیر خارجه روسیه را نیز به تحسین واداشته است واقعیت این است که مدودف در سیاست خارجی بیش از سیاست داخلی تابع اندیشه های پوتین خواهد بود اما به لحاظ رده بندی فکری مدودف هم اکنون در زنجیره مردان حزب روسیه واحد به طیف میانه روهای کرملین تعلق دارد که به واسطه دیدگاه های اقتصادی حامی بخش خصوصی شناخته می شوند.

تمایلات اقتصادی او موجب شده که برخی به این باور برسند که وی مخالف رویکردهای تقابل جویانه در حوزه خارجی خواهد بود وحتی مدعی شوند که در بین گفتمان های جاری روسیه یعنی آتلانتیک گرایان و ناسیونالیست ها دیدگاه مدودف هم راستا باگروه اول است. برخی نیز گفته اند که او با الهام از درگیری های ایام پوتین بر اروپایی بودن روسیه و ایجاد روابط گسترده با اروپا تأکید می کند و برخلاف آتلانتیک گرایان به گسترش روابط با آمریکا خوشبین نیست.

اما در نهایت نباید تردید داشت که مدودوف در کارزار دیپلماسی به ویژه در موضوعات راهبردی از جمله: سیاست انرژی، خلع سلاح، روابط راهبردی با آمریکا و موضوعات امنیتی بر سنت و راه ده ساله روسیه وفادار خواهد بود.

فقدان تجربه کافی در چالش های بزرگ سیاست خارجی به ویژه موضوع های «سخت» امنیتی و راهبردی او را مجبور می کند که همچنان متکی بر توان مرشد واستاد خود یعنی ولادیمیر پوتین، در میادین رقابت جهانی گام بردارد.

● احیای قدرت روسیه:

اکنون وزن و اهمیت روسیه در جهان افزایش یافته است و به نظر می رسدغرب ناچار از کنار آمدن با این واقعیت است.عقب نشینی غرب در برابر روسیه در زمینه مخالفت با عضویت گرجستان و اوکراین در ناتو در مقطع فعلی که اساسا"به دلیل تهدیدهای روسیه صورت گرفت و نیز افزایش تردید ها در باره استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در اروپای شرقی در کنار افزایش قابل توجه قدرت نظامی روسیه و از سر گیری پرواز بمب افکن های استراتژیک این کشور همگی نشانگر احیای قدرت روسیه در سطح بین المللی است .

"آنگلا مرکل " در نطقی درباره احترام گذاشتن به دیدگاه های روسیه درباره مسائل اروپا در نشست سران ناتو در روسیه خطاب به کشورهای اروپایی ابراز داشت : روابط روسیه و اروپا به اندازه کافی محدود شده است و بیشتر از این نباید محدود شود.

این سخنان مرکل به خوبی نشان دهنده محتاطانه عمل کردن اروپا در مقابل روسیه و نشان دهنده تاثیرگذاری برخی وابستگی های اروپا به روسیه در مسائلی چون گاز است.

تحیلگران غربی با توجه به نظرات اقتصادی مدودوف که بر مبنای لیبرال دموکراسی است پیش بینی می کنند مدودف با غرب روابط بهتری ایجاد کند، اما اگر چنین چیزی هم بوقوع بپیوندد با توجه به احساسات ناسیونالیستی و روحیاتی که در تیم پوتین و مدودف وجود دارد نسخه لیبرال دموکراسی مدودوف با نسخه واقعی و غربی آن متفاوت خواهد بود.

اگرچه مدودف از لحاظ اقتصادی لیبرال است، اما از لحاظ سیاسی منتقد غرب است و وی با غرب مثل پوتین تعامل خواهد کرد و برای اجرای اقدامات جسورانه تر در برخورد با غرب آمادگی بیشتری دارد.

بنظر می رسد بازی جدیدی که روسیه در مقابل غرب و پس از هفت می(۱۸ اردیبهشت) آغاز کرده است بازی انرژی است و این سلاح را در مواقع لزوم علیه رقبای سیاسی اقتصادی خود بکار خواهد برد.

روسیه از سال گذشته بارها صادرات گاز به اوکراین غربگرا را با چالش روبرو کرد و این موضوع به شدت اروپایی ها را نگران کرده است . روسیه هم چنین گرجستان غربگرا را با توسعه روابط با مناطق جدایی طلب آن و اعزام نیرو های نظامی تقویتی وحتی سرنگون سازی هواپیما های بدون سر نشین آن تحت فشار شدیدی قرار داده است.

تیم پوتین برای بازگرداندن قدرت روسیه به زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق درتلاش است وبه خوبی دریافته است که ایجاد اتحاد جماهیرشوروی به شکل قبل ممکن نیست وازاین رو روسیه جدید ازاین پس تلاش خواهد کرد با تقویت کشورهای مشترک المنافع و گسترش "سازمان همکاری شانگهای"، روسیه را به قدرت جدیدی تبدیل کند. ورود روسیه به مسائل خاورمیانه و خلیج فارس وتلاش برای ایفای نقش دراین مناطق را پس از یک دهه انفعال می توان از مصادیق گسترش حوزه نفوذ این کشور عنوان کرد.

● نتیجه گیری:

۱) اگر از عمل‌گرایی و هنجارمندی سیاست خارجی روسیه مسامحه و مصالحه در برابر برخی زیاده‌طلبی‌های آمریکا برداشت نشود، در آن صورت در یک ارزیابی کلان، سیاست خارجی این کشور در دوره پوتین - به‌‌رغم برخی استثنائات‌- عمل‌گرا و هنجارمند بوده است.

۲) پوتین تسریع فرایند نو‌سازی روسیه به منظور جبران پس رفت‌های آن ( در دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به ویژه در دوران زمامداری بوریس یلتسین) از جایگاه بایسته خود در نظام بین‌الملل را، هدف بلندمدت این کشور می‌داند و در این راستا بر همکاری، عدم تقابل و تعامل مثبت با جامعه جهانی به عنوان پیش‌شرط‌های اساسی تحقق آن تاکید می‌کند.ضمن اینکه وی به جهت تداوم و حفظ محبوبیت خود در بین مردم روسیه و بالاتر بردن جایگاه روسیه در نظام بین الملل، در برخی از مسائل بین المللی و در تقابل با یکه تازیهای آمریکائیها و غربیها در برخی از نقاط جهان،به ویژه در یکسال و اندی اخیر اقداماتی را انجام داده است.

۳) این‌گونه انتخاب‌ها -انتخاب مدودف- از سوی پوتین بی‌سابقه نیست. به عقیده بسیاری کارشناسان، یکی از مهم‌ترین علل به حاشیه رفتن "ایگور ایوانف " در دولت پوتین، ذهنیت‌های سنتی وغلیظ جنگ سردی او بود. پوتین در اشاره به ناکارآمدی این‌گونه دیدگاه‌ها در شرایط جدید و با اشاره به اینکه، دیپلمات‌های روسیه هنوز به تحولات جدید جهانی از جمله بازار آزاد و تغییر ماهیت تهدیدهای دوره جنگ سرد اعتقاد پیدا نکرده‌‌اند و بهتر است از دیپلمات‌های جوان‌تر که با جهان جدید آشنایی بهتری دارند، استفاده شود،در اسفند‌۱۳۸۲ "لاوروف "را جایگزین ایوانف کرده بود.

۴) حمایت پوتین از مدودوف به عنوان یک مدیر اقتصادی، ناشی از تاکید او بر ضرورت تقویت قدرت «نرم» روسیه در عرصه بین‌الملل به‌ویژه در حوزه اقتصادی نیزهست. به اعتقاد او، تمرکز بر اقتصاد، واکنشی مناسب به تحولات جهانی‌شدن و اولویت قدرت اقتصادی در شرایط فعلی نظام بین‌الملل است. از منظر او، اگر کشوری مایل به ایفای نقش برتر در جهان معاصر است باید قادر به عملکرد مؤثر در سیستمی باشد که وجه غالب آن روابط و قدرت اقتصادی است. در این سیستم، قدرت اقتصادی موثرترین سازوکار ارتقای جایگاه روسیه در عرصه بین‌الملل و تحقق اهداف سیاست خارجی آن است.

۵) جمهوری اسلامی .ایران ( به واسطه اینکه کشوری بزرگ در منطقه و عرصه بین المللی می باشد ) برای مدودف و سیاست خارجی آتی وی می تواند نقش و اهمیت بسیار مهمی را داشته باشد. از این رو دو کشور می توانند توام با همکاری های کلان اقتصادی و انرژی، به ویژه در تحقق پروژه هایی نظیر شکل گیری و ایجاد سازمان اوپک گازی و امثال آن، در بعد سیاسی و بین المللی نیز در قالب سازمانهایی همچون شانگهای و... همانند یک متفق استراتژیک عمل نمایند، موضوعی که بدون شک خواست آمریکا و جریان غرب نبوده و نمی باشد.



همچنین مشاهده کنید