جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سقوط آمریکا از نگاه پرفسور هارولد بلوم


سقوط آمریکا از نگاه پرفسور هارولد بلوم

نویسنده این مقاله به بهانه مصاحبه با پرفسور هارولد بلوم, روشنفکر و متفکر برجسته آمریکایی پیرامون جنگ عراق و عملکرد رسانه های آمریکایی, به پاره ای از نظرات ساختارشکنانه و بحث برانگیز وی در حوزه هایی نظیر فمینیسم, دو حزب اصلی ایالات متحده, جریان های ادبی معاصر, داستان های هری پاتر و اقتصاد آمریکا اشاره می کند این متفکر ۷۷ ساله با اشاره به این موضوع که ایالات متحده هیچ گاه در چنین وضعیت اسفباری قرار نداشته, معتقد است که وضعیت امروز ما یادآور اوضاع امپراتوری بلندآوازه روم در آستانه فتح آن توسط سپاه پارسیان است از هم اینک نیز می توان آثار این سرنگونی را مشاهده نمود

نویسنده این مقاله به بهانه مصاحبه با پرفسور ‌هارولد بلوم، روشنفکر و متفکر برجسته آمریکایی پیرامون جنگ عراق و عملکرد رسانه‌های آمریکایی، به پاره‌ای از نظرات ساختارشکنانه و بحث‌برانگیز وی در حوزه‌هایی نظیر فمینیسم، دو حزب اصلی ایالات متحده، جریان‌های ادبی معاصر، داستان‌های هری پاتر و اقتصاد آمریکا اشاره می‌کند. این متفکر ۷۷ ساله با اشاره به این موضوع که ایالات متحده هیچ گاه در چنین وضعیت اسفباری قرار نداشته، معتقد است که وضعیت امروز ما یادآور اوضاع امپراتوری بلندآوازه روم در آستانه فتح آن توسط سپاه پارسیان است. از هم اینک نیز می‌توان آثار این سرنگونی را مشاهده نمود.

هارولد بلوم استاد ادبیات «دانشگاه ییل» و منتقد فرهنگی سرشناس روزگار ما را باید یکی از تأثیرگذارترین و بحث برانگیزترین روشنفکران آمریکای امروز دانست. او بدون هیچ گونه شرمساری، همواره از ایده «نبرد در جهت دستیابی به حقیقت و زیبایی» سخن می‌گوید. هر چند این نظرات وی موافقان و مخالفان متعددی هم دارد. او به عنوان یکی از اولین منتقدان دولت بوش و جنگ عراق، در یک برنامه طنزآمیز تلویزیونی (صندلی داغ) با عنوان «مک بوش» که در سال ۲۰۰۴ میلادی به روی آنتن رفت، حاضر شد. به علاوه، او در سال‌های اخیر با آشغال و مزخرف خواندن داستان‌های هری ‌پاتر، در سراسر دنیا به متفکری سرشناس تبدیل شده است. او اینک در خانه‌اش که در شهر نیوهاون واقع گردیده، به آرامی صحبت از «دولتی ضعیف برای یک ملت بزرگ» می‌نماید. وی می‌گوید:

«من ۷۷ سال دارم ولی هیچ گاه کشورم را در چنین شرایط بد و ناگواری ندیده‌ام. این یک حماقت است. آنچه را که ما در کتاب‌های تاریخی در مورد سقوط امپراتوری روم باستان خوانده‌ایم،‌ اینک در مورد سقوط آمریکا به عنوان یک امپراتوری پرآوازه در حال تکرار شدن است. این جنگ یادآور حمله پارسیان به شهر رم است... وضعیت هراس‌آور و تکان دهنده موجود در عراق، بسیار وخیم‌تر از پیش‌بینی‌هایی است که من در ۵ یا ۶ سال پیش، بروز آنها را برای مردم بازگو نموده بودم. (همزمان با آغاز دوره اول ریاست جمهوری جورج بوش.) من بارها در مورد اشتباهات فاجعه‌آمیز وی هشدار داده بودم. تصور کنید که ما به چه دیوانگی بزرگی دست زده‌ایم: اشغال یک کشور بزرگ عربی در قلب جهان عرب، با فرهنگی که تقریباً ما اطلاعات اندکی در مورد آن داریم، با زبانی که تنها عده‌ای انگشت‌شمار از کارشناسان ما قادر به تکلم به آن زبان هستند، با نیروهایی نظامی، که ما کنترلی اندک بر آنها داریم و در مقابل، یک ارتش بزرگ بخش خصوصی که آزادانه در این کشور به هر اقدامی که می‌خواهد، دست می‌زند و سرنوشت این جنگ را در دست گرفته است... این ماجرا یک رسوایی بزرگ و باورنکردنی است... ما در این سال‌ها با دروغ‌های بزرگی روبه‌رو بوده‌ایم. من هرگز قادر به درک انگیزه‌های آغاز این جنگ فرسایشی نبوده‌ام. من در مورد دلایل واقعی این جنگ نیز تردید دارم. زیرا ما در کشوری زندگی می‌کنیم که سه نیروی خانواده سالاری، ثروت سالاری و دین سالاری { سوء استفاده از دین در جهت مقاصد امپریالیستی. مترجم} بر ماشین جنگی آن سلطه‌ای تمام عیار دارند.»

بلوم که در وسط اتاق نشیمن خانه خود بر روی یک صندلی چرمی قهوه‌ای نشسته، همانند همه مصاحبه‌های چند سال اخیر خود، نگرانی عمیق خویش را از شرایط امروز آمریکا اعلام می‌دارد. اندکی بعد و به دنبال بر شمردن نتایج این جنگ، آثار ناراحتی و خشم در چهره‌اش هویدا می‌گردد: افزایش سطح بدهی‌های ملی، تضعیف جایگاه دلار، از بین رفتن اعتبار بین‌المللی ایالات متحده به دلیل جنگ‌افروزی در عراق و افغانستان، فجایع اردوگاه گوانتانامو، شکنجه‌ در ابوغریب و در نهایت، برنامه‌های زیرزمینی سازمان سیا.

وی می‌افزاید: «ما یک افتضاح کثیف و وحشت‌بار را به وجود آورده‌ایم. ما حتی حاضر به شمارش تعداد قربانیان عراقی‌تبار نیستیم. تنها پروردگار ما می‌داند که چه تعداد زن و مرد و کودک عراقی در تیراندازی‌های اتفاقی نیروهای ما (که آمریکایی‌ها درآن تبحری خاص دارند) و یا عراقی‌های دیگر، قتل‌عام شده‌اند. این اتفاقات، جنایاتی بی‌سابقه علیه بشریت است و بی‌تردید، بوش مسئول نهایی این جنگ است.» پرفسور بلوم در حالی انگشت اشاره‌اش را با عصبانیت در فضا تکان می‌دهد که چشمان سیاهش در زیر ابروهایی مشکی و موهایی سفید، به دور دست‌ها خیره شده است.

در بخش دیگری از صحبت‌هایش، بلوم یادآوری می‌کند که «ما با زخم زدن به پیکره ملت خویش، شرایطی را به وجود آورده‌ایم که حداقل در کوتاه‌مدت، راه‌حلی برای خروج از آن وجود ندارد. ما آنچنان در چنبره خون و پول و جنگی فرسایشی زمین‌گیر شده‌ایم که به سختی می‌توانیم از آن کناره‌گیری نماییم.»

بلوم معتقد است که دموکرات‌ها نیز برخلاف پاره‌ای تبلیغات، چندان تمایلی به خروج نیروهای آمریکایی از خاک عراق ندارند و فشارهای آنان نمایشی و غیرواقعی است. همچنین وی یادآوری می‌کند که سران دموکرات کنگره نظیر نانسی پلوسی، هری رید، هوید و سایر همفکرانشان، بسیار حقه‌باز هستند. آنها از یک طرف هشدار می‌دهند که این جنگ باید پایان یابد، ولی حقیقت این است که آنان به خوبی می‌دانند، کار مهمی از عهده‌شان به جز سرزنش جمهوری خواهان به دلیل تداوم این جنگ برنمی‌آید. ما مسئول شرایط امروز عراق هستیم. ما در بدترین شرایط تاریخ ایالات متحده قرار گرفته‌ایم، اما همچنان بسیاری به این حقیقت بی‌توجه‌اند.

در طول گفت وگو با پرفسور بلوم، وی در کنار مسایل مربوط به جنگ عراق، به عملکرد رسانه‌های ایالات متحده هم اشاره می‌نماید: «من از شرایط کنونی باید به عنوان یک افتضاح وقیح یاد نمایم. وضعیت این رسانه‌های ارتباط جمعی واقعاً شرم‌آور است. هیچ‌کدام از این رسانه‌ها به دنبال جنگ غیرقانونی بوش در عراق، به مقابله و یا انتقاد از این حمله نپرداخت. آیا این فضا، افسرده‌کننده نیست؟ رسانه‌های ما نقش‌های اصلی خود را بازی نمی‌کنند. بوش و همفکرانش مدت‌هاست که به قلدری و زورگویی می‌پردازند و در عین حال، این رسانه‌ها، تنها به پذیرش تام عیار پروپاگاندها و دروغ‌های وی و انعکاس عمومی همت گماشته‌اند. باید بپذیریم که مردم ما از این فضای حاکم خوفناکند. در چنین شرایطی، هیچ کس به نظرات انتقادی توجه نمی‌نماید. شما از من در مورد نقش روشنفکران در آمریکای امروز پرسیدید. کدام نقش؟ کدام روشنفکر؟ آنان هیچ فضایی برای انعکاس نظراتشان در رسانه‌های گنگ و خرفت و ساده‌انگار و سطحی دنیای امروز ما ندارند. همه ما به نقش بازی کردن عادت کرده‌ایم و نقش‌های انجام شده اندکی نیز باقی مانده است. ما یک نسل در حال انقراض هستیم و البته گویی هیچ کس نیز توجهی به تفاوت‌های جزیی موجود در این عرصه، ندارد. همه این شرایط، خطراتی واقعی در برابر ملت ماست. دموکراسی در ایالات متحده و یا سوئد، براساس ظرفیت تفکر رأی‌دهندگان شکل می‌گیرد. اگر شما بهترین اندیشه‌های ارائه شده را بخوانید و بشنوید، شناخت و درکتان در مقایسه با مطالعه کتاب‌های عامه‌پسند و بی‌محتوای هری پاتر و یا استفان کینگ، رشد بیشتری خواهد یافت. لذا رویکرد فلاکت بار ما به سوی کتاب‌های شبه ادبیات پیش پا افتاده و مبتذل، در واقع به معنای نابودی تعمدی اندیشه دموکراسی است. امروزه اتکای ما بر نظرات و گفته‌های سیاست مداران، به معنای مرگ تفکر و اندیشه و تعقل خواهد بود.»

البته بلوم با ادبیات زیبایی شناسانه، متعهد و ارزشمند، کاملاً موافق است. و این انتقادها نباید به معنای حمله به شهروندان تلقی گردد.

به یاد بیاوریم که در سال‌های دهه پنجاه میلادی، وی با آثار تی.اس.الیوت مخالفت می‌کرد. در دهه هفتاد میلادی، او در برابر نظرات ساختارشکنانه جمعی از روشنفکران اروپایی در مورد لزوم تهی نمودن زبان از معنا، موضع‌گیری کرد. بعدها و در سال‌های دهه نود میلادی که به عصر نبردهای فرهنگی مشهور گردید، وی با استفاده از ادبیاتی زیباشناسانه، با نظرات فمنیست‌ها، مارکسیست‌ها، مورخان نوظهور و اصلاح‌طلب، پست‌مدرن‌ها و سایر شیوه‌های نقد ادبی دانشگاهی مخالفت نمود و با انتشار کتاب پر سر و صدای «کتاب‌های آسمانی آمریکا»، عده‌ای را به این اشتباه انداخت که وی با همه نویسندگان سفیدپوست مخالف است. بلوم که از مدافعان ادبیات رمانتیک قرن نوزدهم میلادی و در عین حال، یکی از ستایش‌کنندگان آثار شکسپیر می‌باشد، تاکنون بیش از ۳۰ کتاب نوشته که تأثیرگزارترین اثرش، بی‌تردید «سردرگمی در تأثیرگذاری» و «کتاب جی» است. وی در این آثار، ادعای چالش برانگیز نگارش بخش‌هایی از «انجیل» توسط یک زن را مطرح می‌نماید. البته مطمئناً اکثر شهروندان ما قادر به درک بلوم نیستند، اما این هم بخشی از زندگی است. همواره از وی به عنوان یک چهره ضدفمنیسم یاد می‌شود. اما نمی‌توان وی را از مخالفان اعطای حقوق برابر به زنان در جامعه دانست. چنین نظری مطمئناً یک حماقت است. او بیش از هر چیز، مخالف سیاسی کردن ادبیات و یا جا دادن آن در قالب یک بیانیه سیاسی است؛ چرا که این کار به مرگ ادبیات منتهی می‌گردد.

وی خودش را یک «یهودی ندانم‌گو» می‌داند که هیچ‌یک از شاگردانش در گذشته با دیگری شباهت ندارد. او یک چریک رزمنده به حاشیه رفته و یا یک دایناسور پیر و سالخورده روزگار ماست. هر چند شرایط سالخوردگی تا حدودی ایجاب می‌کند که از جر و بحث‌های دامنه‌دار بپرهیزد. اما به هرحال وی را باید یک متفکر نامدار دانست که تا سال‌ها، نظراتش در میان ما باقی خواهد ماند.

مترجم:محسن داوری

ایوا سولمن

انتشار در ماهنامه سیاحت غرب.شماره ۵۷-فروردین ۸۶

منبع: www.thewip.net



همچنین مشاهده کنید