پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

چهل حکمت رضوی


چهل حکمت رضوی

۱) مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف
نظافت موجب پاکی جسم است نظافت مایـه آرام جـان است
امـام هشتمین فرمود بـا خلق نظـافت شیـوه پیغمبران است
۲ ) صاحِبُ النّعمَهِٔ یَجِبُ …

۱) مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف

نظافت موجب پاکی جسم است نظافت مایـه آرام جـان است

امـام هشتمین فرمود بـا خلق نظـافت شیـوه پیغمبران است

۲ ) صاحِبُ النّعمَهِٔ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلی عِیالِهِ

توانگر را بوَد واجب که بخشد زن و فـرزند را از مال دنیـا

دهـد وسـعت به امر زندگانی بـه شـکر نعـمت حی ّ تـوانا

۳ ) مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشکُر اللهَ عزّوجلّ

شـنیده ام که علـی بن موسـی کاظم خدیو طوس، بفـرمـود نکته ای زیبـا

کسی که نیکویی خلق را نداشت سپاس نکـرده است سپـاس خدای بـی همتـا

۴ ) الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم

فرمود رضـا امام هشتم: انجام فرائــ ض است ایمان

دوری ز محرّمات و زشتی پرهیز ز ناصواب و عصیان

۵ ) لَم یَخُنکَ الاَمین، وَ لکِن ائتَمَنتَ الخائِنَ

کسی که بیـم ندارد ز کردگار علیم وِرا به خدمت خلق خدا مکن تعیین

امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین

۶ ) الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِکمهٔ

زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد خموشـی گزیـن، تا نیفتی به ذلـّت

علی بن موسـی الرضا راست پندی : سکوت است بابـی ز ابواب حکمت

۷ ) الاَخُ الاَکبرُ بِمنزِلهِٔ الاَب

برادر چو دانا و شد و آزموده وِرا با پـدر مـی شمارش برابر

بگفتـا امـام بحق، نور مطلق به جای پـدر هست، مهتر برادر

۸ ) صدیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ

بـه نزدیـک نـادان بـوَد تـار گیتی ز دانـش بکـن گـیتـی تـار روشـن

بفرمود فرزنـد موســ ی بـن جعفـر: تو را عقل یار است و جهل است دشمن

۹ ) التَّوَدُّدُ الی النّاسِ نِصْفُ العَقلِ

همیشـه در پـی تیـمـار بینـوایان باش کمک به خلق، ز کردار خـالق احـد است

امام راست در این رهگذر، کلامی نغـز: که در معاشرت خلق، نیمی از خرد است

۱۰ ) التَوَکُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ

بزن بـر لطـف حق دست توکل کـه لطف ایـزدی باشد تو را بس

توکـل آن بـوَد کـاندر دو عالم به غیر حق نـترسی از دگر کس

۱۱ ) اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ کفُّ الاَذی عَنْها

فرمـود رضـا ولـی ّ مـطـلق گنجینـه علم و فضل و احسـان

بهتر صلـه رحـم به گیتی است خـودداری از گـزنـد ایشـان

۱۲ ) اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غیرِهِ فی معاشِه

بهتـرین رهـرو به راه زندگـی است آن که همچـون شمع روشنگـر بـوَد

مردمـان در پرتـوش راحـت زینـد زندگـی در خـدمتش بـهتـر بــ وَد

۱۳ ) العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ کُلْفَهٔ

رضـا سبـط پاک رسـول امین که نتـوان سـر از خدمتش تافتن

بگفتا: خرد بخشش ایـزدی است ادب را به کوشش تـوان یافـتن

۱۴ ) لَیسَ لِبَخیلٍ راحهٌٔ و لا لِحَسودٍ لَذّهٌٔ

بخل رنج است و حسادت محنت است از ولـی ّ آمـوز درس عبـرتـــی

راحتـی در بخــ ل نتـوان یـافـتن در حسـد هـرگـز نیـابـی لذّتــ ی

۱۵) مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً

عفـو آییـن بزرگـــان باشـــد بـخشش آییـنـه دورانـدیـش اسـت

دو گـروهـی که به جنگنـد و ستیـز نصرت آن راست که عفوش بیش است

۱۶ ) عَونُک لِلضَّعیفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَهٔ

سخنـی دارم از امـام همام کـه مفید است بهر هر طبقه

دستگیری ز ناتوان و ضعیف به یقین، بهتر است از صدقه

۱۷ ) المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ

گر ز بخت بد به کس بد کرده ای هان، مشـو نومیـد از درگاه ربّ

مـؤمن ار نیکی کنـد شادان شود ور کند بد، می کنـد بخشش طلـب

۱۸ ) المُسلِمُ الّذی سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ یَده

شـنو پند فرزند موسـی بن جعفر امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت

کسـی هسـت مُسلم که باشند مردم ز دست و زبانش به امن و سلامت

۱۹ ) لَیسَ مِنّا مَن لَم یأمَن جارُهُ بَوائِقَه

به همـسایه نیکی کن ای نیکمرد که همـسایه را بر تو حقها بوَد

از آن کس که همسایه ایمن نبُود بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد

۲۰ ) التواضُعُ ان تُعطی النّاس مِن نَفسِک ما تُحبّ ان یُعطوک مِثلَه

چنان سـر کن ای دوست با نیک و بد که باشـد ز تـو نیک و بد در امـان

تـواضع چـنان کن به خـلق خـدای که خواهـی کنـد خلق با تو چنـان

۲۱ ) مِن علاماتِ الفقیهِ الحُکم و العِلم و الصَّمت

بصیـر بـاش به احکـام دین حق که خدای از آن فقیه که دانا به حـکم اوست رضاست

نشـانـه هـای فقـاهـت به نزد پـیر خرد قضـاوت بحـق و دانـش و سکوت بجاست

۲۲ ) الصَّفح الجمیلُ العفوُ مِن غیرِ عِتاب

عفو چون کرده ای خطاب مکن کار بـی جا و نـاصـواب مکن

وه چه نیکوسـت، عفـو بی منّت عفو کـردی اگـر، عتـاب مکن

۲۳ ) لایَأبَی الکرامَهَٔ الاّ الحِمارَ

بشـنـو کـلـام نـغـز فـرزنـد پیمبر گفتـار او روشـنـگـر شبهای تار است

جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان هر کس کند احسان مردم ردّ، حمار است

۲۴ ) السّخی ّ یأکُل مِن طَعامِ الناس لِیأکُلوا مِن طَعامِه

سخـی می خورد نان ز خوان کسان که مردم به رغبت ز خوانش خورند

بخیـل از سـر بخـل نان کسـی نیـارد خـورد تا که نانش خورنـد

۲۵ ) السّخی ُّ قریبٌ مِن اللهِ، قریبٌ مِن الجنّهٔ، قریبٌ مِن الناسِ

سخـاوتمنـد هرگز نیست تنهـا که تنـهایی نصیب دیگران است

سخـی باشد قریـب رحمت حق به نزدیک بهشت و مردمان است

۲۶) صدیقُ الجاهِلِ فی التَّعَب

به نـادان مکـن دوستی ، چون تـو را گـدازد ز کـزدار خـود روز و شب

بگفتـا علـی بن موسـی الـرضـا رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب

۲۷ ) اَفضَلُ العَقلِ معرفَهُٔ الاِنسانِ بِربّه

ز خـاطر مـبر شـکـر یزدان پـاک که شـکـر نعـَم نعمـت افزون کنـد

بهین دانش ای دوست، آن دانشی است که ات رهـبری سوی بـی چـون کند

۲۸ ) مَن رَضی َ بالیَسیرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ

رضـا بـاش بر داده کردگـار کـه خشنـودی از حق بوَد بندگی

اگر شـاد گـردی به اندک حلال سبـک بـگـذری از پل زندگـی

۲۹ ) مَن رَضی بالقَلیل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه الیسیرُ مِنَ العمَل

کلامـی شنـو از شهنشاه طـوس ولـی ّ خـداونـد و سبـط رسـول

چون بر رزق اندک رضایی ، خدای کنـد طـاعـت انـدکـت را قبول

۳۰ ) الصَّمتُ یَکسبُ المحبّهَٔ و هو دلیلٌ علی کُلِّ خیرٍ

ز حسن خموشی و اوصاف آن چنین گفت شاه خراسان، رضا

خموشـی به بار آورَد دوستـی شـود رهگشـای همه خوبهـا

۳۱ ) مَن حاسَبَ نَفسَه رَبِحَ و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ

توای که دیده فرو بسته ای ز کرده خویش همیشـه زشتـی احـوال دیگران بینـی

حساب نفس بداندیش کن که سـود بری شوی چو غافل از اعمال خود زیان بینی

۳۲ ) مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ

امام راسـت کلامـی که مرد بـاتدبیر هزار نکتـه از آن یک کلام می خـواند

کسی که عبرت گیرد بسـی شـود بینا کسـی که بینــا گردد بفهمـد و داند

۳۳ ) افضَلُ المالِ ما وُقی َ به العِرضُ

توانـگر را بگـو امروز کـن ایثار سیم و زر که فردا سیـم و زر در اختیـار دیگـران باشد

بهین مـال آن بوَد کان موجب حفظ شرف گردد اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد

۳۴ ) المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ

سخنـی بشنـو از امـام غریـب تا شـود علم و دانشـت افـزون

مـرد مـؤمن اگر به خشـم شود نـرود از طریـق حـق بیـرون

۳۵ ) المُؤمِنُ اِذا قَدرَ لَم یَأخُذُ اَکثَرَ مِن حَقّه

نکـته ای بشنـو ز فرزند رسـول آن که مـردم را امـام و پیشواست

گـر که قـدرت دست مؤمن اوفتاد بیشتر از حـقّ خود هرگز نخواست

۳۶ ) النّظَرُ الی ذرّیّهِٔ محمّدٍ عبادَهٌٔ

بکـن عادت به کردار بزرگـان که نتوان کرد آسان ترک عـادت

نظر کـردن به فرزنـد پیمبـر بوَد در پیش مرد حق، عبادت

۳۷ ) اِنّما الحِمیَهُٔ مِن الشَّی ءِ الاِقلالُ مِنهُ

شنـو از علـی بن موسی الرضـا کلامی که افزادیت عقـل و هـوش

چو پرهیز خواهـی کنی از خوراک به کـم خوردن خوردنیهـا بکـوش

۳۸ ) لایَعدمُ العُقوبَهَٔ مَن اَدرَعَ بالبَغی

گو به آن کس که ظلـم کرد فزون کـه عقـوبـت نـبـوده نشمـارد

گـر بخـواهـد زیَـد به آرامـش کیـفـر روزگـار نگـذارد

۳۹ ) لاتَطلُبوا الهُدی فی غَیرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا

بـگـفـتـا رضـا، ماه برج ولایت هدایـت مجـوییـد از غیـر قـرآن

بـجـز راه قـرآن مـپـویید راهی کـه گـمراهی آخر بوَد حاصـل آن

۴۰ ) مِن عَلامهِٔ ایمانِ المُؤمِنِ، کِتمانُ السِّر و الصَّبرُ فی البأساء و الضرّاء و مُداراهٔ النّاس

از عـلامـات مرد حق باشد رازداری و صـبر بر سختی

با مـدارا بـه مردمان پویـد راه آزادگـی و خـوشبـختی

نظم اشعار از علی باقرزاده (بقا)



همچنین مشاهده کنید