پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سینما را جدی بگیریم


سینما را جدی بگیریم

مهدی كرم پور گویا از سینمای كوتاه آمده است كسانی كه در سینمای كوتاه موفق بوده اند عموماً در سینمای بلند موفق نبوده اند همچنان كه كسانی كه می توانند لطیفه هایی بامزه و خنده دار بگویند, لزوماً نمی توانند از پس داستان پردازی در حوزهٔ طنز برآیند اگر كرم پور در سینمای كوتاه موفق باشد كه نمی دانم هست یا نیست نباید تصور كند كه در سینمای بلند هم موفق خواهد بود ـ فیلم بلند ایشان گویای این است كه وی هنوز نتوانسته تمایز این دو مدیوم را به درستی دریابد و در نتیجه فیلم وی بیشتر شبیه مقاله ای روزنامه ای شده است و پر از شعار

مهدی كرم‌پور گویا از سینمای كوتاه آمده است ]...[ كسانی كه در سینمای كوتاه موفق بوده‌اند عموماً در سینمای بلند موفق نبوده‌اند. (همچنان‌ كه كسانی كه می‌توانند لطیفه‌هایی بامزه و خنده‌دار بگویند، لزوماً نمی‌توانند از پس داستان‌پردازی در حوزهٔ طنز برآیند!) اگر كرم‌پور در سینمای كوتاه موفق باشد [...] (كه نمی‌دانم هست یا نیست) نباید تصور كند كه در سینمای بلند هم موفق خواهد بود ـ فیلم بلند ایشان گویای این است كه وی هنوز نتوانسته تمایز این دو مدیوم را به درستی دریابد و در نتیجه فیلم وی بیشتر شبیه مقاله‌ای روزنامه‌ای شده است و پر از شعار. فیلمسازان كوتاه نباید فریب سخنان پوچ و پرادعای بعضی مسئولان یا نویسندگان مطبوعات را بخورند كه از نسل سوم سینمایی سخن می‌گویند، بی‌آنكه معلوم باشد كه معنی این سخن چیست. البته مسئولانی هستند كه برای توجیه عملكرد خود می‌كوشند وانمود كنند كه نسل جدیدی به وجود آمده كه خیلی موفق است و موفقیتها نیز مرهون روشها و حمایتهای آنان است.جوانان پرشور‌ِ در سودای‌ِ نام نیز اغلب فریب این‌گونه سخنان را خورده، می‌كوشند برای این مد‌ّعا دلایلی فراهم كنند و اینان را نوابغ جدید بنامند و البته چون این سخنان بنیادی ندارد، تنها فیلمسازان پرمد‌ّعای ناتوان را خوش خواهد آمد، كسانی كه به دلیل اشتغال به تجربه‌های كوچك سینمایی نتوانسته‌اند در حیطه‌هایی كه اد‌ّعا می‌كنند به درستی چیزی بیاموزند. موقعیتی پیش آمد كه مقالهٔ تصویری مهدی كرم‌پور را ببینم. البته كه زحمت زیادی برای تهیهٔ آن كشیده شده است. از جمله اینكه تقریباً معادل شعارهایی كه در فیلمهای جنگی تبلیغی در سالهای گذشته داده شده، در مقالهٔ تصویری ایشان شعار گنجانیده شده است. و من می‌دانم كه فراهم آوردن و در دهان آدمهای فیلم گذاشتن این همه كلمات قصار چه‌قدر سخت است! فیلم گویا قصد ادای احترامی هم به «دیوار» آلن پاركر (پینك فلوید) دارد، كه البته فقط از پس «ادا»ی آن برآمده است. هم در هم‌نشینی‌ِ انیمیشن با فیلم و هم در موسیقی، گرچه آهنگساز فیلم هم زحمت زیادی متقبل نشده است كه چنان صداهایی را ایجاد كند چون همه شرایط برای این رج ‌زدن فراهم بوده است و لابد كار ایشان نیز قرار بوده «ادا»ی احترام دیگری باشد به موسیقی پینك ‌فلوید. چون رد‌ّپایی از آنچه به هنر سینما معروف است در فیلم ندیدم لذا به خودم اجازه می‌دهم كه نه مثل نقد فیلم، كه مثل نقد مطلبی در روزنامه سخن بگویم. چون فیلم بیشتر یك سیاه‌مشق و رونویسی مبتدیانه برای یك تجربه‌گر سینما تلّقی می‌شود تا فیلمی مستقل با ارزشهای جداگانه كه قابل بحث جد‌ّی باشد و نویسندهٔ این سطور تنها از موضع معلمی و قصد كمك به تجربه‌اندوزی فیلمساز این بحثها را مطرح می‌كند و نه از موضعی كه بعضی نویسندگان جوان و كم‌تجربهٔ مطبوعاتی از آن سخن می‌گویند. از طرف دیگر چون مقیاس ارائهٔ فیلم وسیع و در گسترهٔ عمومی است به خود حق می‌دهد كمتر مراعات روحیهٔ تشویق‌طلبانهٔ فیلمساز را بنماید:

«جماعتی به دلایل كاملاً شخصی قصد فرار از كشور دارند. كسانی كه برای هیچ قانونی احترام قائل نیستند و نویسنده می‌كوشد با هزار ترفند، خواننده (بیننده) را وادارد آنها را تأیید كند. زنی كه به جای پیگیری مسئله طلاق خود از مجاری قانونی تصمیم دارد فرار كند. دختری كه به خواست خود تن به رابطهٔ نامشروعی داده و با محصول زنا كه خانواده و جامعه‌اش آن را به رسمیت نمی‌شناسد، قصد فرار دارد (و البته بسیار هم سر‌ّ نگه‌دار است و معلوم نیست چه كسی به او حق داده محصول مشترك او با فاسقش را متعلق به خود بداند!) پسری كه در آرزوی زن شدن است. مطربی كه خود را هنرمند می‌داند و قصد گریز دارد (كه معلوم نیست چرا؛ چون با خیال راحت در حال اجرای برنامه است و در آوازهای خود به هر چه نمی‌پسندد بد و بیراه می‌گوید و دچار مشكلی هم نمی‌شود). جوانی كه گویا روزی خبرنگاری در جبهه بوده و حقایقی دیده! (از هزاران و بلكه میلیونها آدمی كه در جنگ شركت داشتند و حقیقتی ندیدند؛ البته جلوتر است و چنین كسی حتماً باید در میان فراریان حضور یابد! _ چرا؟). دختری كه به جرم عاشق یك خواننده شدن باید فرار كند! و... دكتری كه معلوم نیست، كیست، از كجا آمده و چرا می‌خواهد به همه كمك كند!»

دلایلی كه برای فرار این جماعت اقامه می‌شود، چنان سخیف و مبتذل است كه نمی‌توان به جد‌ّ به آنان پاسخ داد. (بخشی را نیز باید كسانی پاسخگو باشند كه خروج از كشور را به دلایل جد‌ّی‌تری مربوط می‌كنند!)

فیلم مشكلات زیادی دارد كه سعی می‌كنم اشاراتی اجمالی به اهم‌ّ آنها بكنم:

۱ـ فرهنگ و تمد‌ّن بشری (صرف‌نظر از پیامهای الهی) به‌ویژه آنچه احتمالاً از نظر نویسنده هم مطلوب است (یعنی دموكراسی) مدعی پرورش انسانهایی است كه قانون را محترم می‌شمارند... ولی آدمهای فیلم از قانون فراری‌اند و هر یك به نحوی درصدد نقض آن هستند. قانونها صورتهای مختلف دارند؛ قانونهایی كه از مجاری حقوقی می‌گذرند و نمایندگان جامعه برای صیانت از جامعه آنها را وضع می‌كنند و مأموران دولت و حكومت، ضمانت اجرایی آنند، و قوانینی كه عرف و اجتماع صرف‌نظر از مجاری حقوقی رسمی بدان پایبند است و خود از آن صیانت می‌كند، یعنی آنچه كه در طول زمان تثبیت می‌شود یا رسوب می‌كند و البته تغییرش هم بسیار دشوار است. (همانهایی كه منفی آنها حتی ادیان و پیامبران را هم از پای انداخته‌اند، و مثبت آنها هم به‌صورت سنتهای حسنه در جوامع جاری‌اند.) فراریان این فیلم از قانون و عرف و سایر قراردادهای اجتماعی، هر دو می‌‌گریزند و پایبند هیچ‌كدام نیستند.

۲ـ كسی كه خبرنگار جنگی بوده، از جنگ فقط مردن آدمها را دیده و البته خیال می‌كند حقیقت را دیده است. با دكلمهٔ نهایی ایشان، نظر نهایی مطلب‌نویس محترم در فیلم ابلاغ می‌شود: جنگ بد است چون در آن آدمها می‌میرند! (به همین صراحت) كسی كه در جنگ دفاعی، مقابله و مبارزه و استقامت یك ملت در برابر تجاوز را ندیده، نسخه می‌پیچد كه در مقابل تجاوز دشمن مقاومت نكنید (چون ممكن است كسی بمیرد و دل رحیم حضرتش كدورتی به هم رساند!) وا دهید و به دشمن راه دهید كه بدون خونریزی هر جا كه می‌خواهد برود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید