شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

سه ماه پرآشوب


سه ماه پرآشوب

ناگفته های گرینسپن از ۱۱ سپتامبر

بدون شک و با قطع و یقین اسامه بن لادن نمی دانست که دستاورد واقعی حملات یازدهم سپتامبری که او رهبری آن را بر عهده گرفت نه فقط همان ماه اول بلکه هفت سال بعد خود را نشان خواهد داد،زیرا نتیجه سیاست های پولی که پس از یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ و سال ۲۰۰۲ برای رونق اقتصاد امریکا و نیز جهان اتخاذ شد،شش تا هفت سال بعد مشخص شد. بذر رکود حاکم بر اقتصاد جهان هفت سال پیش در داخل خاک امریکا کاشته شد و اکنون میوه تلخ این بذر به بار نشسته است.

شاید هیچ کس بهتر از آلن گرینسپن رئیس کل وقت فدرال رزرو ایالات متحده نتواند نحوه اتخاذ سیاست پولی بعد از حمله یازدهم سپتامبر را شرح دهد. گرینسپن که پس از ۲۵ سال ریاست بر بزرگ ترین بانک مرکزی جهان در سال ۲۰۰۷ بازنشسته شد در کتابی که اواخر همان سال با نام «عصر پرآشوب» منتشر کرد برای اولین بار به بحث درباره موضوع حمله یازدهم سپتامبر، پیامد آن بر اقتصاد امریکا و دلیل سیاست مهار رکود ناشی از این حملات پرداخته است. بحث گرینسپن از آن جهت مهم است که نگاه یک مدیر اقتصاددان به این حمله است، نه نگاه یک سیاستمدار.

□□□

من بعدازظهر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با پرواز ۱۲۸ سوئیس ایر از سوئیس، که برای شرکت در نشست عادی بانکداران بین المللی رفته بودم، به واشنگتن برمی گشتم. در حال قدم زدن بین صندلی های کابین مخصوص خودم بودم که باب اگینو رئیس گارد امنیتی من، مرا متوقف کرد. او که سابق بر این جزء نیروهای امنیتی بود، یک هم صحبت خوب است. او که در آن لحظه ناراحت به نظر می رسید به آرامی گفت؛ «آقای رئیس کل خلبان می خواهد شما را ببیند. دو هواپیما به سمت مرکز تجارت جهانی پرواز کرده اند.» او حتماً تعجب مرا همراه با ناباوری ام دیده بود که افزود؛ «شوخی نمی کنم.»

خلبان در کابین خود کاملاً نگران به نظر می رسید. او به ما گفت حمله وحشتناکی علیه کشورمان انجام شده است. چندین هواپیما ربوده شده که دو فروند آن به مرکز تجارت جهانی و یک فروند به پنتاگون برخورد کرده اند. یک فروند دیگر ناپدید شده بود. این تمام اطلاعاتی بود که او داشت و آن را با لهجه نسبتاً انگلیسی بیان می کرد. ما در حال برگشت به زوریخ بودیم و او قصد نداشت دلیل اش را برای دیگر مسافران بیان کند.

من پرسیدم؛«آیا ما باید برگردیم؟ نمی توانیم در کانادا به زمین بنشینیم؟» او گفت؛ نه، دستور است که به زوریخ برگردیم.

من به صندلی ام برگشتم. کاپیتان اعلام کرد کنترل ترافیک هوایی ما را به زوریخ هدایت می کند. تلفن صندلی ها سریعاً قطع شد و به همین خاطر قادر نبودم با زمین ارتباط برقرار کنم. همکاران دیگر فدرال رزرو من که روزهای آخر هفته را همراه من در سوئیس بودند در پروازهای دیگر بودند. به همین خاطر از آنجا که نمی توانستم به کنه ماجرا پی ببرم کاری جز این نداشتم که سه و نیم ساعت آینده را فقط فکر کنم. من از پنجره هواپیما به بیرون نگاه می کردم و به کارهایی که باید انجام بدهم، به انبوه گزارش ها و توافق های اقتصادی که در کیف ام بود و فراموش کرده بودم همراه خودم بیاورم، فکر می کردم. آیا این حملات شروع توطئه های وسیع تری بود؟ من نگران حال همکارانم در فدرال رزرو بودم؟ آیا آنها سالم بودند؟ خانواده شان چطور؟ فدرال رزرو باید سریع به این بحران جواب می داد. این حمله - که از زمان پرل هاربر اولین حمله به خاک ایالات متحده بود - کشور را به آشوب می کشاند. سوالی که من باید روی آن متمرکز می شدم این بود که اقتصاد تا چه اندازه تخریب شده بود.

احتمال هرگونه بحران اقتصادی وجود داشت. بدترین حالت را که فکر می کردم و احتمال وقوع آن هم بسیار بالا بود، فرو ریختن سیستم مالی بود. فدرال رزرو مسوول نظام پرداخت الکترونیکی است که روزانه بیش از چهار هزار میلیارد دلار پول و سهام میان بانک های سراسر کشور و اکثر نقاط جهان منتقل می کند.

ما همیشه این فکر را می کردیم که اگر کسی خواسته باشد اقتصاد ایالات متحده را به دردسر بیندازد کافی است نظام پرداختی بانک ها را از کار بیندازد. در آن صورت بانک ها مجبور خواهند شد به جابه جایی فیزیکی پول رجوع کنند، تجار به بازسازی معاملات پایاپای و دادن سفته روی بیاورند و در این موقع است که سطح فعالیت های اقتصادی سراسر کشور مثل یک صخره سقوط خواهد کرد.

در دوران جنگ سرد، فدرال رزرو در یک اقدام احتیاطی علیه حمله هسته یی، تعداد زیادی افزونه یا شبکه تجهیزات ارتباطاتی و رایانه یی که نظام پولی به آن متکی است، ایجاد کرد. ما انواع سیستم های حفاظتی را داریم به طوری که برای مثال داده های یک بانک فدرال رزرو از سوی یک بانک فدرال رزرو دیگر که کیلومترها دورتر است یا در مکان دورافتاده یی است، پشتیبانی می شود. ما در صورت هر حمله هسته یی هم سیستم پشتیبانی داریم و هم اینکه به سرعت قادر خواهیم بود در تمامی نواحی غیرتشعشعی سیستم را راه بیندازیم. این همان سیستمی بود که راجر فرگوسن قائم مقام رئیس کل، در آن روز آن را فراخواند. من مطمئن بودم که او و همکاران گام های لازم را برای برقرار بودن جریان نظام دلاری بر خواهند داشت.

شک داشتم که اختلال فیزیکی نظام مالی هدف ربایندگان هواپیما باشد. بلکه بیشتر فکر می کردم این حرکت یک حرکت نمادین خشونت آمیز علیه امریکای سرمایه داری است - درست همانند بمبی که هشت سال پیش در پارکینگ مرکز تجارت جهانی منفجر شد. آنچه باعث نگرانی من شده بود ترسی بود که این نوع حملات ایجاد می کردند - به ویژه اگر حملات اضافی رخ می داد. مردم در یک اقتصاد پیچیده یی مانند اقتصاد ما، مجبور به تعامل هستند و به طور مرتب کالا و خدمات را مبادله می کنند و تقسیم کار آنقدر خوب تنظیم شده است که هر خانواری برای زنده ماندن به تجارت وابسته است. مردم اگر از زندگی اقتصادی روزانه شان دست بکشند - اگر سرمایه گذاران سهام شان را به حراج بگذراند، یا بازرگانان از تجارت کنار بکشند، یا شهروندان به خاطر ترس از بمبگذاران انتحاری به بازار نروند و در خانه بمانند - در این صورت شاهد یک بهمن خواهیم بود. این حس روانی است که منجر به ترس و رکود می شود. شوکی مانند آن شوکی که ما آن را تحمل کردیم می تواند سبب بیرون راندن حجیم فعالیت های اقتصادی و نیز منقبض شدن آن شود. بدبختی ها هم چندین برابر شود.

مدت ها قبل از آنکه ماموریت من به اتمام برسد به این جمع بندی رسیده بودم که دنیا در مسیر تغییری است که هنوز نتوانسته ام آن را تعریف کنم. عشرت طلبی ما امریکایی ها که پس از پایان جنگ سرد به آن روی آورده بودیم، خرد شده است.

بالاخره در ساعت ۵/۸ شب به وقت محلی که تازه اوایل بعدازظهر در امریکا بود به زوریخ رسیدم. مقامات بانکی سوئیس به محض پیاده شدنم از هواپیما به دیدارم آمدند و مرا به سرعت به یک اتاق خصوصی در سالن خروجی فرودگاه بردند. آنها پیشنهاد کردند فیلم ویدئویی فروریختن برج های دوقلو و نیز شعله های آتش پنتاگون را نمایش دهند که من قبول نکردم. من اکثر عمرم را در همسایگی مرکز تجارت جهانی سپری کرده بودم و آشنایان و دوستان زیادی در آنجا داشتم. من حدس زدم که آمار تلفات باید وحشتناک باشد و به احتمال افرادی را که من هم می شناختم، شامل می شد. نمی خواستم تخریب را ببینم. آنچه من می خواستم یک تلفن بود که کار کند.

بالاخره توانستم با راجر فرگوسن در فدرال رزرو تماس بگیرم. ما چک لیست مدیریت بحران را با یکدیگر مرور کردیم و همان طور که حدس می زدم او به خوبی توانسته بود کارها را مدیریت کند. سپس با توجه به آنکه ایالات متحده تمام پروازها را به روی خود بسته بود با «اندی کارت» رئیس کارکنان کاخ سفید تماس گرفتم تا ترتیب برگشتن مرا به واشنگتن بدهد. آخر سر با اسکورت به هتل برگشتم تا هم استراحت کنم و هم منتظر دستور باشم. در اولین ساعات روز بعد با هواپیمای سوخت رسان KC-۱۰ نیروی هوایی ایالات متحده به سمت واشنگتن در حرکت بودم. این تنها هواپیمای موجود بود. این هواپیما مخصوص دادن سوخت به هواپیماهای جنگی بود که بر فراز اقیانوس آتلانتیک شمالی در پرواز بودند. حال و روز خدمه های هواپیما در درون کابین خلبان کاملاً غم انگیز بود. خلبان گفت؛ «گوش کنید. هرگز این را باور نمی کردید.» گوشی را به گوشم گذاشتم. هیچ چیز شنیده نمی شد. خلبان توضیح داد؛ «آتلانتیک شمالی در حالت عادی پر از امواج رادیویی است. این سکوت ترس آوره.» در ظاهر هیچ کس دیگری بر فراز آتلانتیک شمالی نبود.

همچنان که به سواحل شرقی و حوزه فضایی ممنوعه ایالات متحده نزدیک می شدیم با دو فروند جنگنده اف -۱۶ برخورد کردیم که ما را اسکورت کردند. خلبان این اجازه را گرفت که بر فراز برج های دو قلو در جنوب منهتن که اکنون تلی از دود شده بود، پرواز کند. دفتر کار من چند چهارراه با آنجا فاصله داشت و طی دهه های ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ شاهد بالا رفتن این دو برج بودم. اما حالا از ارتفاع ۳۵ هزار پایی فقط گرد و خاک ناشی از این خرابی مشخصه عینی نیویورک بود.

بعدازظهر همان روز با اسکورت پلیس و گذشتن از موانع به فدرال رزرو رفتم و کار را شروع کردم.

جریان های الکترونیکی منابع در اکثر بخش ها به خوبی کار می کرد ولی با توجه به بسته شدن عبور و مرور پروازهای مسافری حمل و نقل و... به تاخیر افتاده بود. این یک مشکل فنی بود- یک مشکل قابل توجه- اما یک مشکلی که کارکنان و افراد بانک های فدرال رزرو در کل قادر بودند آن را به طور موقت با تخصیص اعتبار اضافی به بانک های تجاری حل کنند.

من در آن روزها اکثر اوقات خودم را به دیدن و گوش دادن علائم کاسته شدن نرخ رشد اقتصادی، می گذراندم. هفت ماه پیش از یازدهم سپتامبر، اقتصاد کشور در یک رکود خیلی اندک به سر می برد و تازه از اثرات مخرب دات کام سال ۲۰۰۰ خلاص شده بود. اما به نظر می آمد بازگشت این اثرات شروع شده بود. ما به سرعت نرخ های سود را پایین آوردیم و بازارها هم شروع به تثبیت خود کردند.

بعد از یازدهم سپتامبر، گزارش ها و آمارهایی که از بانک های فدرال رزرو نشت می کرد، داستان خیلی متفاوتی را نقل می کرد. نظام فدرال رزرو شامل ۱۲ بانک است که به طور استراتژیک در اطراف کشور مستقر است. هر بانک به تنظیم مقررات بانک های منطقه می پردازد و به آنها پول قرض می دهد. همچنین بانک های فدرال رزرو، پنجره یی به اقتصاد امریکا هستند. دفترداران و کارکنان مستقر در فدرال رزرو به طور مرتب با بانکداران و تجار ناحیه خودشان در تماس هستند و هر ماه اطلاعات مربوط به فروش و دستورات خرید را که مقامات منتشر می کنند، جمع آوری می کنند.

آنچه که این اطلاعات از مردم سراسر کشور به ما می گفت این بود که آنها خرید هر چیزی را جز خرید اقلامی که می توانست آنها را در صورت حملات احتمالی دیگر آماده سازد مثل خرید مواد لبنی، تجهیزات امنیتی و بطری های آب معدنی متوقف کرده بودند و در ضمن هزینه های بیمه یی هم بالا رفته بود، همچنین کل مسافرت، تفریحات، هتل، گردشگری و پیمان های بازرگانی هم پایین آمده بود. ما می دانستیم که حمل و نقل سبزیجات تازه از سواحل غربی به سواحل شرقی به خاطر تعلیق پروازهای هوایی، مختل شده بود، اما ما از اینکه چگونه بسیاری دیگر از بخش های بازرگانی آسیب دیده بودند متعجب شده بودیم. برای مثال، جریان قطعات خودرو از ویندزور انتاریو به کارخانجات دیترویت به شدت کاهش یافت؛ عاملی که باعث شد خودروسازی فورد پنج کارخانه خود را به طور موقت تعطیل کند. سال ها پیش از این تولیدکنندگان به جای آنکه به انبارسازی قطعات و عرضه آنها به کارخانجات بپردازند به تولید «سر موقع» روی آورده بودند، به همین خاطر آنها برای انتقال قطعات حیاتی مورد نیازشان به حمل هوایی متکی بودند. بسته شدن فضای هوایی و سختگیری در مرزها منجر به کمبود، تنگنا و لغو مراحل کاری شده بود. حکومت ایالات متحده روز جمعه چهاردهم سپتامبر، آماده سازی ۴۰ میلیارد دلاری را از تصویب گذراند و به رئیس جمهور این اختیار را داد که علیه «هر ملت، سازمان یا افرادی» که به ما حمله کرده اند از نیروی ارتش استفاده کند.

ایده های بسیاری برای آنکه کشور به حالت اولیه خود برگردد در کنگره طرح می شد؛ طرح هایی که شامل تزریق منابع به خطوط هوایی، گردشگری و نیز بازپروری اقتصاد بود. همچنین انبوهی از پیشنهادهایی مبنی بر کاهش نرخ مالیات به بخش های تجاری تا سرمایه گذاری تشویق شود. تضمین علیه تروریسم بسیار بحث شد. اینکه چگونه علیه رویدادهای خطرناک تضمین می شوید و اگر رویدادی رخ داد حکومت چه نقشی می تواند ایفا کند؟

من فکر می کردم به منظور قطع تمام اثرات منفی ضروری است که هواپیماهای تجاری دوباره به پرواز دربیایند. (کنگره برای نجات حمل و نقل هوایی به سرعت لایحه ۱۵ میلیارد دلار را از تصویب گذراند.) اما جدا از این موضوع من به اکثر بحث هایی که می شد توجه کمی می کردم چون در نظر داشتم تصویر بزرگ تری- که هنوز برای من واضح نبود- داشته باشم. من متقاعد شده بودم که راه حل در این ژست های گران، بزرگ و عجولانه نیست. هر عضو کنگره معمولاً در زمان بحران های بزرگ ملی احساس می کند که باید یک لایحه ارائه دهد؛ رئیس جمهور هم احساس می کند برای انجام کار تحت فشار است. تحت این شرایط سیاست هایی که اتخاذ می کنید کوته بینانه، غیرموثر و غالباً ضدتولیدی است، مانند سهمیه بندی بنزینی که نیکسون در سال ۱۹۷۳ و در دوران شوک نفتی اوپک اعمال کرد. اما من در ۱۴ سال دوره ریاستم بر فدرال رزرو مشاهده کرده بودم اقتصاد از بسیاری از بحران ها بیرون آمده از جمله از بزرگ ترین بحران یک روزه بازار بورس که پنج هفته پس از آنکه مسند ریاست فدرال رزرو را گرفته بودم، رخ داد. ما از دوران رونق و رکود مستغلات در دهه ۱۹۸۰، بحران پس انداز و دیون، و بحران مالی آسیا و رکود ۱۹۹۰، زنده بیرون آمدیم. ما طولانی ترین رونق بازار بورس را پشت سر گذاشتیم و پس از آن از پس تخریب دات کام هم برآمدیم. من به تدریج متقاعد شده بودم که بزرگ ترین نقطه قوت اقتصاد ایالات متحده انعطاف پذیر بودنش است یعنی این توانایی را دارد که اختلالات را جذب و آنها را غالباً در مسیری که قادر نیستید پیش بینی کنید، بهبود بخشد. با این حال در این شرایط مصیبت آور راهی وجود ندارد که بدانید چه اتفاقی روی می دهد.

من فکر می کردم بهترین استراتژی مشاهده و صبر بود آن هم تا زمانی که بفهمیم پیامد دقیق ۱۱ سپتامبر چه بوده است. این آن چیزی بود که من بعدازظهر ۱۹ سپتامبر در دفتر رئیس کنگره به رهبری کنگره گفتم. در آن روز دنیس هسترت (رئیس وقت کنگره)، دیگ جپهارت رهبر اکثریت کنگره، ترنت لوت رهبر اکثریت سنا و تام داشل رهبر اقلیت سنا همراه با باب رابین معاون سابق وزیر خزانه داری دولت کلینتون و لاری لیندسی مشاور اقتصادی کاخ سفید، همه در اتاق کنفرانسی که به دفتر هسترت چسبیده بود، جمع شده بودیم تا قانونگذاران ارزیابی پیامد حمله را از زبان لیندسی، رابین و من بشنوند. در آنجا برای آنکه از پس مباحث برآیید جدی بودن مهم است نه جایگاه. (من فکر کردن را به یاد می آورم. این کاری است که حکومت باید انجام دهد.)

لیندسی این ایده را پیشنهاد داد که چون تروریست ها اعتماد امریکا را به چالش کشیدند بهترین راه برای مقابله کاهش نرخ مالیات است. او و دیگران خواستار تزریق هر چه زودتر ۱۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد شدند. این رقم مرا زیاد تحریک نکرد چون معادل یک درصد تولید سالانه کشور بود. اما من به آنها گفتم ما هنوز نمی دانیم آیا ۱۰۰ میلیارد دلار خیلی زیاد است یا خیلی کم. بله، خطوط هوایی و صنعت گردشگری به شدت آسیب دیده اند و روزنامه پر از داستان هایی درباره متوقف شدن اقتصاد است. با این حال روز ۱۷ سپتامبر بورس نیویورک که دقیقاً سه چهارراه با برج های دوقلو فاصله دارد موفق به بازگشایی مجدد شد. این یک گام خیلی بزرگ بود زیرا حس برگشت طبیعی سیستم را نشان می داد- یک نقطه روشن در تصویری که ما در فدرال رزرو به دنبال جمع و جور کردن آن بودیم. در همان زمان سیستم پرداخت چک بهبود یافته و بازار سهام هم داغان نشده بود. قیمت ها هم مقداری پایین رفته و سپس باثبات شده بودند اینها علامتی بود که نشان می داد اکثر بنگاه ها با مشکل جدی مواجه نبودند. من به آنها گفتم بهتر است احتیاط کنیم و روی گزینه های دیگر کار کنیم و دو هفته بعد با دانش بیشتر همدیگر را ببینیم.

من همین پیام را صبح روز بعد در کمیته بانکداری سنا طرح کردم و خواستار صبر شدم؛ «هیچ کس قادر نیست عمق تراژدی ۱۱ سپتامبر را که چقدر خسارت زده، اندازه گیری کند. اما در هفته های بعد و همچنان که اثر شوک از بین می رود می توانیم پویایی این اتفاقات را که دورنمای فوری اقتصاد را شکل می دهند بهتر اندازه گیری کنیم.» من همچنین تاکید کردم؛«اقتصاد امریکا طی دو دهه گذشته نسبت به شوک ها بسیار انعطاف پذیر بوده است. مقررات زدایی از بازارهای مالی، بازار کار بسیار انعطاف پذیر و پیشرفت های اخیر در فناوری اطلاعات توانایی ما را در جذب اختلالات و بهبود آنها افزایش داده است.»

در حقیقت من در برابر موقعیت پیش رو، یک چهره بهتری را به نمایش می گذاشتم. من هم مثل اکثر افراد حکومتی کاملاً از حملات بیشتر می ترسیدم؛ احساسی که اساساً در جامعه بیان نمی شود، اما می توانید آن را در یکدلی آرای سنا ببینید؛۹۸ به صفر در دادن اختیارات برای استفاده از نیروی ارتش علیه تروریست ها و ۱۰۰ به صفر برای لایحه امنیت پروازهای هوایی. من به ویژه نسبت به سلاح های کشتار جمعی نگران بودم خصوصاً نسبت به تجهیزات هسته یی که در دوران فروپاشی شوروی سابق از زرادخانه های شوروی دزدیده شده بود. من همچنین به آلودگی های ذخایر پولی مان فکر می کردم. با این حال من بدبینی کمتری را بیان می کردم چون می ترسیدم اگر آن احتمالاتی را که فکر می کردم به طور کامل بر زبان آورم، نیمی از بازار می مردند. می دانستم کسی که به من گوش می دهد به احتمال کودن نیست با این حال مردمی که در بازارها حرف مرا می شنیدند،می گفتند «مطمئنیم او درست می گوید.»

در اواخر ماه سپتامبر اولین داده ها بیرون آمد. در واقع اولین شاخص هایی که نشان می دهد بر سر اقتصاد چه دارد می آید، آمار بیکاران جویای کار هستند؛ آماری که هر هفته توسط وزارت کار جمع آوری می شود. در هفته سوم ماه سپتامبر این آمار به ۴۵۰ هزار نفر رسید که ۱۳درصد بالاتر از اواخر ماه آگوست بود. این آمار جدی بودن و عمیق بودن سختی کاری که ما در گزارش های خبری درباره مردمی که کارهایشان را از دست داده بودند، می دیدیم. من به این دیدگاه نزدیک و نزدیک تر می شدم که اقتصاد به سرعت به حالت اولیه خود برنمی گردد. این شوک آنقدر تکان دهنده بود که حتی یک اقتصاد قابل انعطافی مانند امریکا به سختی می توانست با آن کنار بیاید. اقتصاددانان فدرال رزرو مانند بسیاری دیگر از تحلیلگران نگاه مخصوصی به بسته های هزینه یی و کاهش نرخ مالیات و نیز موارد مرتبط به آن داشتند. ما در هر مورد به دنبال آن بودیم که از طریق جزئیات به اندازه گیری مقدار آن بپردازیم؛ جالب توجه آن بود که تمامی آنها به همان مبلغ پیشنهادی ۱۰۰ میلیارد دلاری که لیندسی در پیشنهاد اولیه خود آورده بود، می رسیدند. ما در سوم اکتبر دوباره در اتاق کنفرانس هیسترت جمع شدیم تا درباره اقتصاد به مذاکره بپردازیم. یک هفته دیگر گذشت و تعداد بیکاران جویای کار بدتر شد و به رقم ۵۱۷ هزار نفر رسید.حالا ذهن من کاملاً جمع و جور شده است. در حالی که من منتظر حملات بیشتری بودم راهی نبود که بدانم آنها چگونه می خواهند از قبل به حمایت اقتصاد کشور بپردازند. من به گروه گفتم ما برای تعدیل خرابی هایی که می توانیم آن را اندازه بگیریم باید گام هایی را برداریم، و حقیقتاً الان زمان اعمال بسته محرک ۱۰۰ میلیارد دلاری بود. من همان شب که به خانه برگشتم به این فکر می کردم که آنچه را می توانم انجام دهم، تقویت یک اجماع روی رقم ۱۰۰ میلیارد دلاری برای اولین بار از جانب لاری لیندسی طرح شده بود.این بسته بالاخره در مارس ۲۰۰۲ بیرون آمد که نه فقط دیر بود بلکه نمی شد با آن کار رفاهی کرد. با این حال اقتصاد توانست به مسیر درست بیفتد. تولیدات صنعتی پس از یک ماه و اندی کاهش نسبی در ماه نوامبر به کف رسید. در ماه دسامبر رشد دوباره اقتصاد شروع شد و نرخ بیکاری به رقم پیش از حمله ۱۱ سپتامبر رسید. فدرال رزرو در این کار (رشد دوباره اقتصاد) دست داشت و ما فقط کاری را انجام دادیم که پیش از ۱۱سپتامبر انجام داده بودیم و آن کاهش نرخ بهره بود. برای راحت تر کردن مردم که آسان قرض بگیرند و راحت خرج کنند.

منصور بیطرف



همچنین مشاهده کنید