شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

کنترل سازمانی، مدیریت سوء یا سوء مدیریت


کنترل سازمانی، مدیریت سوء یا سوء مدیریت

یکی از مهمترین ارکان هر جامعه ای، اجتماع مردم در کنار یکدیگر و تعامل آنان جهت نیل به هدفی مشترک است. با توجه به این موضوع، در مقیاسی کوچکتر، یک مجموعه اداری به عنوان یک سازمان …

یکی از مهمترین ارکان هر جامعه ای، اجتماع مردم در کنار یکدیگر و تعامل آنان جهت نیل به هدفی مشترک است. با توجه به این موضوع، در مقیاسی کوچکتر، یک مجموعه اداری به عنوان یک سازمان اجتماعی قابل تصور است که پرسنل آن، مردم جامعه و خود مجموعه نیز نقش جامعه را ایفا می نماید. اما اگر همین مجموعه به عنوان سازمان نتواند به خوبی کنترل شود، می تواند مسائل و مشکلات زیادی به همراه داشته باشد. به دیگر سخن، رمز موفقیت یا عدم موفقیت این سازمان، وابسته به شیوه مدیریت حاکم بر آن است. ایجاد مشکل می تواند به معنای سوء مدیریت باشد و یا اینکه در انجام وظایف مدیر، نکته سوئی وجود داشته باشد، به زبان ساده تراینکه مدیر نتوانسته است آن چنان که باید و شاید در پیشبرد اهداف سازمان موفق باشد. با توجه به این تفاصیل(تفاسیر)، عوامل چندی که می توانند در این خصوص دخیل باشند را از نظر می گذارانیم:

۱) عدم تناسب حرفه مدیر با تخصص وی

متاسفانه چندی است که درجوامعی همچون کشور خودمان- ایران- این، فقط نام مدیر است که اهمیت دارد و اینکه وی در چه اموری تخصص دارد یا نه، اهمیتی ندارد. به عنوان مثال یک مدیر با درجه لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی، ۲۰ سال سابقه کار درخشان دارد. سمت هایی که وی در این چند سال در پست های مختلف اشغال نموده است، به شرح ذیل می باشند:

۳ سال: مدیر کنترل پروژه شرکت آ.دا.ت (حوزه تخصصی: صنایع)

۴ سال: مدیر کارخانه تامین برق منطقه ۳ تهران (حوزه تخصصی: برق و مخابرات)

۵ سال: مدیرعامل شرکت سهامی مینو (حوزه تخصصی: مواد غذایی)

۸ سال: مدیرعامل شرکت معدنی سوژمیران (حوزه تخصصی: معدن)

با توجه به آنچه ملاحظه گردید، وی به عنوان مدیر در ۴ پستی که متصدی آنها بوده است، هیچ تخصصی نداشته است، ضمن اینکه در رشته تحصیلی خود نیز هیچ گونه فعالیتی نداشته است ( البته به زعم دیگران، کارنامه کاملاً درخشانی دارد). آیا مدیر به این مفهوم، به معنای واقعی یک مدیر است؟ آیا وی در خصوص مشاغلی که احراز نموده است، قبلا مهارتی کسب نموده است؟ پاسخ واقعی این سوال چیست؟؟؟؟!!!!!!

۲) حیطه نظارت وسیع

به تعداد زیردستانی که زیر نظر یک بالادست فعالیت می کنند، حیطه نظارت گفته می شود. هر چقدر این حیطه وسیع تر باشد، بالطبع کنترل آن نیز مشکلتر خواهد بود. افزایش بی رویه کارکنان برای تصدی مشاغل یکنواخت باعث می شود، مدیر نتواند کنترل دقیقی بر روی مشاغل و مسئولان مرتبط با آنها داشته باشد.

۳) عدم به کارگیری مدیران یا سرپرستان اداری در حوزه های تخصصی

علیرغم اینکه هر سازمانی کمابیش مدیران زیادی در سطح خود به کار می گیرد، اما اغلب دیده می شود که آنان در حوزه های کاری واقعی خود به کار گمارده نمی شوند. به عنوان مثال، سرپرست امور اداری به جای کنترل کار زیردستان اداری می بایست به پرداخت حق مرخصی کارکنان، کنترل هزینه های انجام گرفته در سطح سازمان، تذکر به خدمه شرکت جهت انجام تشریفات اداری برای مدیریت و ….. بپردازد، در حالیکه جهت انجام اموری همچون نظارت بر کار کارکنان، دریافت گزارش کاری ماهانه ازآنان، پیگیری جهت افزایش مهارت های کارکنان و…. مدیر و یا حتی سرپرستی در نظر گرفته نمی شود (مدیر در این مفهوم به معنای مدیر اداری است).

عواملی که ذکر شد از جمله مهمترین عوامل عدم موفقیت سازمانها هستند. البته احتمالاً عوامل مرتبط بیشتری نیز وجود خواهند داشت که به دلیل اهمیت کمتر از ذکر آنان خودداری گردید (در واقع سایرعوامل نیز تحت تاثیر همین عوامل می باشند).

در پایان، ضمن قبول این نکته که این نوشته خالی از اشکال نخواهد بود، امید است که مدیران این گونه جوامع با در نظر گرفتن موضوعات فوق، بتوانند راهکارهای مناسبتری در پیش گیرند.

عطا موحد

منابع:

۱- اصول مدیریت لئونارد کازمایر- انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی

۲- مدیریت عمومی دکتر سید مهدی الوانی- نشر نی

۳- مبانی سازمان و مدیریت دکتر علیرضا امیرکبیری

۴- مقاله سازمان و مدیریت عطا موحد

۵- سایر منابع



همچنین مشاهده کنید