سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

وولفزبرگن Wolfsbergen


وولفزبرگن Wolfsbergen

کنراد ٨٣ ساله نامه ای به تمام بستگانش نوشته و به آنها خبر می دهد که قصد دارد به زندگی خود خاتمه دهد ماریا دختر کنراد و تنها فرزند وی, از صحبت کردن با پدر بر سر تصمیم اش طفره می رود

▪ نویسنده و کارگردان: نانوک لئوپولد.

▪ موسیقی: لوئک دیکر.

▪ مدیر فیلمبرداری: ریچارد ون اوسترهوت.

▪ تدوین: کاتارینا وارتنا.

▪ طراح صحنه: الزی د بروین.

▪ بازیگران: فدیا ون هوئت[اونو]، تامار ون دن دوپ[سابین]، کارینا اسمولدرس[اوا]، یان دکلیر[ارنست]، کاترینه تن بروگنکاته[ماریا]، پیه ت کامرمان[کنراد]، اسکار ون وئنسل[میشا]، مارل ون هوئتس[هاس]، کارمن لیت[زیلور].

▪ ٩٨ دقیقه.

▪ محصول ٢٠٠٧ بلژیک، هلند.

▪ برنده جایزه ویژه کالیگاری از جشنواره برلین، نامزد ستاره طلایی از جشنواره مراکش، برنده جایزه بهترین فیلمبرداری-بهترین بازیگر نقش مکمل مرد/یان دکلیر و نامزد جایزه بهترین بازیگر زن/کاترینه تن بروگنکاته-بهترین کارگردانی-بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه از مراسم فیلم هلندی، برنده جایزه تماشاگران از جشنواره فیلم های نوردیک روئن.

▪ ژانر: درام.

کنراد ٨٣ ساله نامه ای به تمام بستگانش نوشته و به آنها خبر می دهد که قصد دارد به زندگی خود خاتمه دهد. ماریا دختر کنراد و تنها فرزند وی، از صحبت کردن با پدر بر سر تصمیم اش طفره می رود. بر عکس قصد دارد او را به آپارتمانی ویژه افراد سالخورده منتقل می کند. دو دختر بزرگ او سابین و اوا نیز مشکلات خودشان را دارند.

سابین دو دختر از ازدواجی ناموفق داشته و دختر بزرگش هاس بیش از سن خود باهوش است. اوا نیز بعد از سقط جنین و جدا شدن از دوست پسرش دچار افسردگی و تحت معالجه است. ارنست شوهر ماریا تنها کسی است که به نامه کنراد توجه و اهمیت می دهد. او تصمیم می گیرد تا به سراغ کنراد رفته و به او کمک کند.

ارنست نیز با ماریا دچار مشکل بوده و ارتباط جنسی میان شان از سوی ماریا قطع شده است. روابط میان آنها با عشقی که میان اوا و دوست پسر خواهرش سابین به وجود می آید پیچیده تر می شود و به زودی مشخص می شود که سابین نیز هرگز سر زدن به شوهر سابقش را ترک نکرده است. سرانجام همگی در خانه کنراد گرد هم می آیند تا شاهد مرگ وی باشند...

● چرا باید دید؟

خانم نانوک لئوپولد متولد ١٩٦٨ روتردام هلند است. از مدرسه سینمایی هلند در ١٩٩٧ فارغ التحصیل شده و با فیلمسازی در تلویزیون شروع ب کار عملی کرده است.

اولین فیلم سینمایی اش به نام جزایر شناور در ٢٠٠١ به نمایش در آمد که آن را در قالب بخشی از پروژه No More Heroes ساخته بود.

فیلم در جشنواره رتردام و استکهلم نامزد دریافت جوایزی شد و در مراسم فیلم هلندی جایزه شهر اوترخت را گرفت. بعد از چهار سال وقفه دومین فیلمش را با نام Guernsey با مضمون تنهایی در میان جمع کارگردانی کرد که باز هم با استقبال روبرو شد. سومین فیلمش که امسال بخت پخش جهانی یافته، همچون دو فیلم قبلی او به جان های تنها می پردازد. وولفزبرگن کامل ترین و موفق ترین کار اوست و حتی شباهت هایی از جهت تماتیک با فیلم های پیشین دارد.

وولفزبرگن برای کسانی که با سینمای رو به رشد هلند آشنا نیستند یک شگفتی بزرگ است. یک فیلم قوی درباره تنهایی و آدم هایی که در جامعه مدرن امروز به بن بست کامل رسیده اند. کسانی که قدرت دوست داشتن و دوست داشته شدن را از دست داده اند.

تصویری کامل از چهار نسل و مقاومت شان برای رهایی از چنگ این تنهایی و سر پا ایستادن که عاری از لحظات کمیک نیست. لحظاتی که زهرخند بر لب بیننده می نشاند.

وولفزبرگن یک درام خالی نیست. یک کمدی سیاه و تلخ همچون زهر است که در سکوت و چشم اندازهای خلوت می گذرد. زندگی آدم هایش مانند جنگلی که در آغاز فیلم می بینیم گاه با نوری روشن می شود و باز به دامن تاریکی و سایه می افتد.

سکون و سکوت همین زندگی و بی تفاوتی انسان ها نسبت به یکدیگر باعث شده تا کنراد برای ملاقات با همسر متوفایش تصمیم به ترک این دنیا بگیرد.

دخترش از نوشتن نامه که فقط به جهت خبر دادن بوده، ناخشنود است. از صحبت با او امتناع می کند و بقیه زن های فیلم نیز روزگاری بهتر از او ندارند. در اروپایی که زن ها توانسته اند سکان های قدرت اجتماعی را به دست بگیرند، بی رحمی حاکم شده و همین مردهای به ظاهر خشن هستند که بار عاطفی فیلم را بر دوش می کشند.

داماد کنراد او را بیشتر درک می کند و به تصمیم اش احترام می گذارد. دوست پسر سابین نیز که عاشق اوا می شود تنها تسکین دهنده دردهای او و همدم دختران سابین است.

وولفزبرگن یک شب مردگان زنده است، با این تفاوت که از خون و خونریزی فیلم های رومرو در آن نشانی نیست. اما مهابت رفتار آدم هایش بیش از زامبی های آن فیلم است. شما را دعوت می کنم به تماشای یک شاهکار کوچک، فکر شده و نمایی کالیدوسکوپیک از هلند به مثابه برشی عرضی از جامعه اروپای شمالی که می تواند زنگ خطری برای همه ما باشد.

چیزی که خانم نانوک لئوپولد نشان می دهد به گفته کارشناسان مسلمان داخلی!!! فقدان معنویت نیست، فقدان انسانیت است. به هوش باشیم!

امیر عزتی



همچنین مشاهده کنید